یک روایتی را نقل کنم از امام مجتبی(ع) بر حسب آنچه که در بحار جلد 77 صفحه
111 آمده؛ حضرت فرمودند «هلاک الناس فی ثلاث» هلاکت مردم در سه چیز است
یعنی سه چیز است که انسان را نابود میکند و از بین میبرد. «الکبر و الحرص
و الحسد».
تکبر
یکی تکبر است که انسان تکبر داشته باشد خودخواه باشد، خودش را نسبت به
دیگران برتر ببیند، برای خودش یک وجود دیگری را قائل باشد، منشأش هر چه
میخواهد باشد! گاهی اوقات ثروت منشأ برای کبر است، گاهی اوقات علم منشأ
برای کبر است، حتی گاهی اوقات تقوا منشأ برای کبر میشود، گاهی اوقات
اشتغال انسان به عبادات، نماز شب و نوافل برای انسان کبر میآورد. حضرت
میفرماید فالکبر هلاک الدین و به لُعِنَ ابلیس، میفرماید کبر سبب هلاکت
دین میشود و دین را از دست انسان میگیرد، انسان اگر به مرحلهی تکبر رسید
دینش را از دست میدهد، این خیلی حرف عجیبی است. ما خیلی اوقات به این اثر
کبر توجه نداریم، تکبر در خودمان داریم، انسان ابتدا نسبت به همردیف خودش
تکبر میکند.
منِ طلبهی ساده اول نسبت به یک طلبهی همردیف خودم این حالت در من به
وجود میآید که من کجا و این کجا؟ وقتی یک مقداری حل نکنم و با آن مبارزه
نکنم شدیدتر میشود و میگویم من کجا و استاد من کجا، او باید پیش من درس
بخواند! باز بالاتر میرود میگویم من کجا و این مرجع تقلید کجا، این چیزی
نیست! من خودم خیلی از او باسوادتر هستم و خودم را اعلم از او میدانم، او
سوادی ندارد و اصلاً درکی ندارد، او را هم تخطئه میکنم و خراب میکنم.
نعوذ بالله کبر بالاتر میرود و به امام معصوم(ع) میرسد، به پیامبر(ع)
میرسد، تا میرسد به خودِ خدای تبارک و تعالی. کبر این است که اینقدر در
انسان رشد میکند که انسان خودش را خدا بداند! تمام اینهایی که ادعای خدایی
کردند اینطور نبوده که آدمهای دیوانهای باشند و بگوئیم اینها درسی هم
نخوانده بودند، عقل هم نداشتند، آدمهای بیعقل و مجنون بودند. نه! بلکه
آدم های عاقل بودند و باهوش و زکاوت بودند، اما کبر سبب شده که دین را از
دست بدهند، کبر سبب شده که به این مرحله برسند و ادعای خدایی کنند، کبر
موجب هلاک دین است، ایمان را از انسان میگیرد.
در همین کبر من عرض کنم که در زمان ما بعضی از افرادی که در همین حوزه و
همین مدرسه بودند و یک درس خارج (البته پولی) درست کرده بودند، 200 الی 300
نفر هم پای درسشان میرفت، البته بسیار هم بااستعداد بود و حتّی واقعاً
نبوغ علمی داشت و من از نزدیک با او آشنا بودم اما مذهب شیعه را اول کنار
گذاشت و سنی شد، وهابی شد و این قطعاً از آنها هم بعداً خارج خواهد شد،
منشأش هم هیچ چیز نیست غیر از کبر.
و ما از نزدیک میبینیم که این کبر چطور وجود او را احاطه کرده است. عرض
کردم اصلاً وقتی تأمل میکردم که چطور میشود، از همین جا اول نسبت به
همردیفش، بعد نسبت به استادش، بعد نسبت به مرجع تقلیدش، بعد هم همینطور تا
الآن سرانجامش متأسفانه اینطور شده. نگذارید کبر در انسان ریشه بدواند،
زود با آن مقابله کنید.
حرص نسبت به دنیا
دوم مسئلهی حرص است که وقت نیست اینها را توضیح بیشتری بدهم. «والحرص عدوّ
النفس» دشمن نفس انسان حرص و طمع است عدوّ است، یعنی نمیگذارد آن نفس
انسان مسیر طبیعی تکامل خودش را طی کند، یعنی این نفس یک نیرویی است که خدا
در اختیار شما قرار داده، شما به وسیلهی این میتوانید خوشبخت شوید،
تکامل پیدا کنید، سعادتمند شوید، مراحل بالایی را بروید، اما این حرص جلوی
شما را میگیرد میگوید امروز اینقدر پول داریم، باز باید پول بیشتری پیدا
کنم، در مقابل قناعت است.
اگر انسان قناعت را کنار بگذارد عقل را باید کنار بگذارد، اگر عقل را کنار
گذاشت برای به دست آوردنِ این هواهای نفسانی و این مطاع دنیا دست به هر
کاری میزند و هر حرفی هم حاضر است بزند، حتی به او بگویند شهادت دروغ بده
تا پولی به تو بدهیم، حدیث جعل کن تا پولی بدهیم، این کارها را میکند.
امثال ابو هریره و عدهی زیادی که در تاریخ جعل حدیث کردند اینها علّت
اصلیاش حرص بوده، حرص بر مطاع دنیا. «والحرص عدوّ النفس و به أخرج آدم من
الجنة» کبر موجب لعن ابلیس شد، سجده نکرد و گفت من برتر از آدم هستم، من
چرا بر آدم سجده کنم؟ حرص موجب خروج اخراج آدم از بهشت شد، حالا آدم بخواهد
یک مقدار ظرافت هم به خرج بدهد کسی که حریص است دائماً خودش را از بهشت
خارج می کند، یعنی همین حالا آدم حریص دارد خودش را به دست خودش از بهشت
خارج میکند
حسادت
«و الحسد راعد الصوع» حسد انسان را به سوی بدی میکشاند، راهبر انسان برای
بدی حسد است، یعنی وقتی انسان حسد در وجودش آمد شروع میکند انواع بدی ها
را انجام دادن، انواع تهمتها، نسبتها، برای اینکه یک کسی را از بین ببرد
چون حسد او را گرفتار کرده نمیتواند ببیند رشد یک انسان را و منه قتل
قابیل هابیل، حسد ریشهی قتل قابیل نسبت به هابیل شد! حضرت فرمود هلاک مردم
در این سه تا است که باید مراقبت کنیم انشاء الله خدا کمک کند در ما هیچ
یک از این سه تا ولو ذرهای انشاء الله نباشد.
عوامل نابودی انسان
۰۴ بهمن ۱۳۹۴ و ۱۲:۲۸
یک روایتی را نقل کنم از امام مجتبی(ع) بر حسب آنچه که در بحار جلد 77 صفحه 111 آمده؛ حضرت فرمودند «هلاک الناس فی ثلاث» هلاکت مردم در سه چیز است یعنی سه چیز است که انسان را نابود میکند و از بین میبرد. «الکبر و الحرص و الحسد».
تکبر
یکی تکبر است که انسان تکبر داشته باشد خودخواه باشد، خودش را نسبت به دیگران برتر ببیند، برای خودش یک وجود دیگری را قائل باشد، منشأش هر چه میخواهد باشد! گاهی اوقات ثروت منشأ برای کبر است، گاهی اوقات علم منشأ برای کبر است، حتی گاهی اوقات تقوا منشأ برای کبر میشود، گاهی اوقات اشتغال انسان به عبادات، نماز شب و نوافل برای انسان کبر میآورد. حضرت میفرماید فالکبر هلاک الدین و به لُعِنَ ابلیس، میفرماید کبر سبب هلاکت دین میشود و دین را از دست انسان میگیرد، انسان اگر به مرحلهی تکبر رسید دینش را از دست میدهد، این خیلی حرف عجیبی است. ما خیلی اوقات به این اثر کبر توجه نداریم، تکبر در خودمان داریم، انسان ابتدا نسبت به همردیف خودش تکبر میکند.
منِ طلبهی ساده اول نسبت به یک طلبهی همردیف خودم این حالت در من به وجود میآید که من کجا و این کجا؟ وقتی یک مقداری حل نکنم و با آن مبارزه نکنم شدیدتر میشود و میگویم من کجا و استاد من کجا، او باید پیش من درس بخواند! باز بالاتر میرود میگویم من کجا و این مرجع تقلید کجا، این چیزی نیست! من خودم خیلی از او باسوادتر هستم و خودم را اعلم از او میدانم، او سوادی ندارد و اصلاً درکی ندارد، او را هم تخطئه میکنم و خراب میکنم.
نعوذ بالله کبر بالاتر میرود و به امام معصوم(ع) میرسد، به پیامبر(ع) میرسد، تا میرسد به خودِ خدای تبارک و تعالی. کبر این است که اینقدر در انسان رشد میکند که انسان خودش را خدا بداند! تمام اینهایی که ادعای خدایی کردند اینطور نبوده که آدمهای دیوانهای باشند و بگوئیم اینها درسی هم نخوانده بودند، عقل هم نداشتند، آدمهای بیعقل و مجنون بودند. نه! بلکه آدم های عاقل بودند و باهوش و زکاوت بودند، اما کبر سبب شده که دین را از دست بدهند، کبر سبب شده که به این مرحله برسند و ادعای خدایی کنند، کبر موجب هلاک دین است، ایمان را از انسان میگیرد.
در همین کبر من عرض کنم که در زمان ما بعضی از افرادی که در همین حوزه و همین مدرسه بودند و یک درس خارج (البته پولی) درست کرده بودند، 200 الی 300 نفر هم پای درسشان میرفت، البته بسیار هم بااستعداد بود و حتّی واقعاً نبوغ علمی داشت و من از نزدیک با او آشنا بودم اما مذهب شیعه را اول کنار گذاشت و سنی شد، وهابی شد و این قطعاً از آنها هم بعداً خارج خواهد شد، منشأش هم هیچ چیز نیست غیر از کبر.
و ما از نزدیک میبینیم که این کبر چطور وجود او را احاطه کرده است. عرض کردم اصلاً وقتی تأمل میکردم که چطور میشود، از همین جا اول نسبت به همردیفش، بعد نسبت به استادش، بعد نسبت به مرجع تقلیدش، بعد هم همینطور تا الآن سرانجامش متأسفانه اینطور شده. نگذارید کبر در انسان ریشه بدواند، زود با آن مقابله کنید.
حرص نسبت به دنیا
دوم مسئلهی حرص است که وقت نیست اینها را توضیح بیشتری بدهم. «والحرص عدوّ النفس» دشمن نفس انسان حرص و طمع است عدوّ است، یعنی نمیگذارد آن نفس انسان مسیر طبیعی تکامل خودش را طی کند، یعنی این نفس یک نیرویی است که خدا در اختیار شما قرار داده، شما به وسیلهی این میتوانید خوشبخت شوید، تکامل پیدا کنید، سعادتمند شوید، مراحل بالایی را بروید، اما این حرص جلوی شما را میگیرد میگوید امروز اینقدر پول داریم، باز باید پول بیشتری پیدا کنم، در مقابل قناعت است.
اگر انسان قناعت را کنار بگذارد عقل را باید کنار بگذارد، اگر عقل را کنار گذاشت برای به دست آوردنِ این هواهای نفسانی و این مطاع دنیا دست به هر کاری میزند و هر حرفی هم حاضر است بزند، حتی به او بگویند شهادت دروغ بده تا پولی به تو بدهیم، حدیث جعل کن تا پولی بدهیم، این کارها را میکند. امثال ابو هریره و عدهی زیادی که در تاریخ جعل حدیث کردند اینها علّت اصلیاش حرص بوده، حرص بر مطاع دنیا. «والحرص عدوّ النفس و به أخرج آدم من الجنة» کبر موجب لعن ابلیس شد، سجده نکرد و گفت من برتر از آدم هستم، من چرا بر آدم سجده کنم؟ حرص موجب خروج اخراج آدم از بهشت شد، حالا آدم بخواهد یک مقدار ظرافت هم به خرج بدهد کسی که حریص است دائماً خودش را از بهشت خارج می کند، یعنی همین حالا آدم حریص دارد خودش را به دست خودش از بهشت خارج میکند
حسادت
«و الحسد راعد الصوع» حسد انسان را به سوی بدی میکشاند، راهبر انسان برای بدی حسد است، یعنی وقتی انسان حسد در وجودش آمد شروع میکند انواع بدی ها را انجام دادن، انواع تهمتها، نسبتها، برای اینکه یک کسی را از بین ببرد چون حسد او را گرفتار کرده نمیتواند ببیند رشد یک انسان را و منه قتل قابیل هابیل، حسد ریشهی قتل قابیل نسبت به هابیل شد! حضرت فرمود هلاک مردم در این سه تا است که باید مراقبت کنیم انشاء الله خدا کمک کند در ما هیچ یک از این سه تا ولو ذرهای انشاء الله نباشد.
منبع : بحار الانوار، ج 77، ص 111
کلمات کلیدی :
۲,۲۶۶ بازدید