روایت دوم باب دوم از ابواب جهاد النفس و عن عدة من اصحابنا یعنی کلینی از
عدهای از اصحاب عن احمد بن محمد بن خالد و عن محمد بن یحیی و عن احمد بن
محمد بن عیسی جمیعاً عن البرقی عن النذر بن سوید عن یحیی بن عمران الحلبی
عن عبید الله بن الحسن عن الحسن بن هادی قال، در روایت دو نفر هستند که یک
مقداری مجهولند و توثیق ندارند، قال لی ابوعبدالله(علیه السلام) «إن السمع و
البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا»، حسن بن هارون میگوید امام
صادق(علیه السلام) در مورد این آیه که خدای تبارک و تعالی میفرماید إن
السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا حضرت فرمود قال یسأل السمع
أما سمعت و البصر أما نظر إلیه و الفؤاد أما عقِدَ علیه از سمع سؤال
میشود درباره آنچه که شنیده، از بصر سؤال میشود از آنچه که به آن نظر
کرده، و از فؤاد و قلب سؤال میشود از آنچه که عقد کرده بر او یا عقد شده
بر او، از آن اعتقادیاتی که دارد.
باز
دنبالهی همان روایات است که هر عضوی از اعضا و از جوارح و جوانح، این
فرائضی دارد و واجباتی دارد و از این فرائض و ... هم در روز قیامت سؤال
میشود، این مطلب که اعضا و جوارح در قیامت شهادت میدهند یک مطلبی است،
شهادت میدهند بر آن گناهی که این انسان مرتکب شده یسأل اما سمعت ظاهراً یک
مطلب دیگری هم هست یعنی وسیعتر از مسئله شهادت است، این تعبیر به نظر ما
یک مقداری وسیعتر از شهادت را دلالت دارد. شهادت در جایی است که به این
دست بگویند تو چه گناهی را مرتکب شدی نعوذ بالله؟ یا به گوش بگویند چه
گناهی را مرتکب شدی؟ اما اگر بپرسند اما سمعت، از هر چه که شنیده، چه بد و
چه خوب! کل اولئک کان عنه مسئولا اینطور نیست که در مورد آن گناهانی که
انجام شده سؤال شود، این سمع و بصر و فؤاد نسبت به هر آنچه که انجام دادند
از خوب و بد همه را بیان خواهند کرد.
و در نتیجه این توجه ما را
باید بیشتر جلب کند که قبلاً هم عرض کردم و الآن هم در درجه اول به خودم
میگویم و خودم را سفارش میکنم که بیش از همهی شما محتاج به این مسائل
هستم، خیلی مراقبت کنید ما غافلیم از اینکه بالأخره این وجودی که خدای
تبارک و تعالی به ما داده چه حقیقتی دارد و چه حقایقی در آن هست و این دست
انسان چطور ثبت میکند اعمال انسان را اعم از خوب و بد. این چشم انسان
همینطور و قلب هم همینطور، نکتهای که در این روایت هست باز در مورد فؤاد
تعبیر به عقد آمده یسئل السمع أما سمع و البصر أما نظر علیه و الفؤاد أما
عُقِدَ علیه که معلوم میشود باز مسائل اعتقادی که امروز مورد بحث ماست عقد
در آن دخالت دارد.
روایت بعد که سندش را نمیخوانم از امام صادق
علیه السلام فی حدیث قال الایمان لا یکون إلا بعملٍ و العمل منه و لا یثبت
الایمان إلا بعمل، ایمان شرطش عمل است و عمل هم خودش معلول ایمان است اینها
رابطهی متقابل دارد هم ایمان مولد برای عمل است و هم عمل موجب بقاء
ایمان است این الذین آمنوا و عملوا الصالحات که در قرآن زیاد به آن تأکید
شده (ایمان و عمل صالح) رابطهشان با هم متقابل است، ایمان مولد برای عمل
است یعنی ایمان بلا عمل کلا ایمان است، عمل هم موجب تثبیت ایمان در قلب است
و لذا ما هر چه نماز بخوانیم و عمل خیر و عمل صالح داشته باشیم موجب
میشود که این ایمان ما بیشتر در این قلب تثبیت شود و لا یثبت الایمان إلا
بعمل.
از
این تعبیر این استفاده را میکنیم که برهان در اصل تحقق ایمان دخالت دارد،
یقین در اصل اینکه انسان ایمان پیدا کند و عقد القلب پیدا کند دخالت دارد
که ما اعتقادمان همین است که به طور یقین ایمان حاصل نمیشود ولی آنچه که
این ایمان را در قلب تثبیت میکند عمل است و لذا میبینید آنچه که این
ایمان را سریع از انسان میگیرد آن هم عمل است، یعنی گاهی اوقات یک گناه،
همین روایتی که در این هفته در اثناء بحث خواندیم که اگر انسان یک صغیره ای
از صغایر را انجام بدهد خرج من الایمان از ایمان خارج میشود، برهان و
استدلال و ... سر جای خودش، اینها در اصل تحقق ایمان و عقد القلب دخالت
دارد ولی آنچه که موجب تثبیت ایمان هست عمل است، عمل صالح موجب تثبیت ایمان
و عمل غیر صالح موجب رفع ایمان است و بلا فاصله ایمان را در انسان نابود
میکند و از بین میبرد، لذا روی اعمالمان خیلی دقت کنیم. گاهی اوقات یک
عمل کوچک حتی ممکن است یک عمل صغیرهای هم باشد، یک ایمان چندین ساله را از
بین ببرد، اعمال گذشته را که حذف میکند خودِ ایمان را هم از بین میبرد و
آدم میزند با یک گناه، این چنین است و خیلی باید به خدا پناه ببریم که
مبادا در این امتحانات الهی که خدا بر هر کسی به مقتضای خود او بر سر راهش
قرار میدهد، انسان گناهی کند که یک چنین عائدی داشته باشد، خدا همه ما را
حفظ کند ان شاء الله.
گزارش اعضاء و جوارح انسان از عملشان در قیامت
۰۸ بهمن ۱۳۹۴ و ۱۰:۱۱
روایت دوم باب دوم از ابواب جهاد النفس و عن عدة من اصحابنا یعنی کلینی از عدهای از اصحاب عن احمد بن محمد بن خالد و عن محمد بن یحیی و عن احمد بن محمد بن عیسی جمیعاً عن البرقی عن النذر بن سوید عن یحیی بن عمران الحلبی عن عبید الله بن الحسن عن الحسن بن هادی قال، در روایت دو نفر هستند که یک مقداری مجهولند و توثیق ندارند، قال لی ابوعبدالله(علیه السلام) «إن السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا»، حسن بن هارون میگوید امام صادق(علیه السلام) در مورد این آیه که خدای تبارک و تعالی میفرماید إن السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا حضرت فرمود قال یسأل السمع أما سمعت و البصر أما نظر إلیه و الفؤاد أما عقِدَ علیه از سمع سؤال میشود درباره آنچه که شنیده، از بصر سؤال میشود از آنچه که به آن نظر کرده، و از فؤاد و قلب سؤال میشود از آنچه که عقد کرده بر او یا عقد شده بر او، از آن اعتقادیاتی که دارد.
باز دنبالهی همان روایات است که هر عضوی از اعضا و از جوارح و جوانح، این فرائضی دارد و واجباتی دارد و از این فرائض و ... هم در روز قیامت سؤال میشود، این مطلب که اعضا و جوارح در قیامت شهادت میدهند یک مطلبی است، شهادت میدهند بر آن گناهی که این انسان مرتکب شده یسأل اما سمعت ظاهراً یک مطلب دیگری هم هست یعنی وسیعتر از مسئله شهادت است، این تعبیر به نظر ما یک مقداری وسیعتر از شهادت را دلالت دارد. شهادت در جایی است که به این دست بگویند تو چه گناهی را مرتکب شدی نعوذ بالله؟ یا به گوش بگویند چه گناهی را مرتکب شدی؟ اما اگر بپرسند اما سمعت، از هر چه که شنیده، چه بد و چه خوب! کل اولئک کان عنه مسئولا اینطور نیست که در مورد آن گناهانی که انجام شده سؤال شود، این سمع و بصر و فؤاد نسبت به هر آنچه که انجام دادند از خوب و بد همه را بیان خواهند کرد.
و در نتیجه این توجه ما را باید بیشتر جلب کند که قبلاً هم عرض کردم و الآن هم در درجه اول به خودم میگویم و خودم را سفارش میکنم که بیش از همهی شما محتاج به این مسائل هستم، خیلی مراقبت کنید ما غافلیم از اینکه بالأخره این وجودی که خدای تبارک و تعالی به ما داده چه حقیقتی دارد و چه حقایقی در آن هست و این دست انسان چطور ثبت میکند اعمال انسان را اعم از خوب و بد. این چشم انسان همینطور و قلب هم همینطور، نکتهای که در این روایت هست باز در مورد فؤاد تعبیر به عقد آمده یسئل السمع أما سمع و البصر أما نظر علیه و الفؤاد أما عُقِدَ علیه که معلوم میشود باز مسائل اعتقادی که امروز مورد بحث ماست عقد در آن دخالت دارد.
روایت بعد که سندش را نمیخوانم از امام صادق علیه السلام فی حدیث قال الایمان لا یکون إلا بعملٍ و العمل منه و لا یثبت الایمان إلا بعمل، ایمان شرطش عمل است و عمل هم خودش معلول ایمان است اینها رابطهی متقابل دارد هم ایمان مولد برای عمل است و هم عمل موجب بقاء ایمان است این الذین آمنوا و عملوا الصالحات که در قرآن زیاد به آن تأکید شده (ایمان و عمل صالح) رابطهشان با هم متقابل است، ایمان مولد برای عمل است یعنی ایمان بلا عمل کلا ایمان است، عمل هم موجب تثبیت ایمان در قلب است و لذا ما هر چه نماز بخوانیم و عمل خیر و عمل صالح داشته باشیم موجب میشود که این ایمان ما بیشتر در این قلب تثبیت شود و لا یثبت الایمان إلا بعمل.
از این تعبیر این استفاده را میکنیم که برهان در اصل تحقق ایمان دخالت دارد، یقین در اصل اینکه انسان ایمان پیدا کند و عقد القلب پیدا کند دخالت دارد که ما اعتقادمان همین است که به طور یقین ایمان حاصل نمیشود ولی آنچه که این ایمان را در قلب تثبیت میکند عمل است و لذا میبینید آنچه که این ایمان را سریع از انسان میگیرد آن هم عمل است، یعنی گاهی اوقات یک گناه، همین روایتی که در این هفته در اثناء بحث خواندیم که اگر انسان یک صغیره ای از صغایر را انجام بدهد خرج من الایمان از ایمان خارج میشود، برهان و استدلال و ... سر جای خودش، اینها در اصل تحقق ایمان و عقد القلب دخالت دارد ولی آنچه که موجب تثبیت ایمان هست عمل است، عمل صالح موجب تثبیت ایمان و عمل غیر صالح موجب رفع ایمان است و بلا فاصله ایمان را در انسان نابود میکند و از بین میبرد، لذا روی اعمالمان خیلی دقت کنیم. گاهی اوقات یک عمل کوچک حتی ممکن است یک عمل صغیرهای هم باشد، یک ایمان چندین ساله را از بین ببرد، اعمال گذشته را که حذف میکند خودِ ایمان را هم از بین میبرد و آدم میزند با یک گناه، این چنین است و خیلی باید به خدا پناه ببریم که مبادا در این امتحانات الهی که خدا بر هر کسی به مقتضای خود او بر سر راهش قرار میدهد، انسان گناهی کند که یک چنین عائدی داشته باشد، خدا همه ما را حفظ کند ان شاء الله.
منبع : وسائل الشيعة، ج 15، ص167
کلمات کلیدی :
۱,۳۶۱ بازدید