روایت دیگری که در کتاب وسائل الشیعه ابواب جهاد با نفس وارد شده عبارت است
از: «و عنهم عن ابن خالد عن عثمان بن عیسی عن عبدالله بن مسکان عن بعض
اصحابه عن ابی عبدالله علیه السلام فی حدیثٍ قال من اقرّ بدین الله فهو
مسلم و من عمل بما امر الله به فهو مؤمن». این روایات دلالت بر این دارد که عمل، نقش زیادی در ایمان انسان دارد.
در روایت قبلی اینگونه وارد شده بود: «الایمان لا یکون إلا بعملٍ و العمل منه و لا یثبت الایمان إلا بعمل»؛
نسبت بین ایمان و عمل صالح بر حسب این روایات یک نسبت متقابل است یعنی هر
دو در همدیگر موثرند؛ عمل بدون ایمان معنا ندارد و خودِ ایمان هم بدون عمل
تثبیت نمیشود، به این بیان که انسان میتواند ایمان را در درون خودش ایجاد
کند، اما آنچه موجب تثبیت این ایمان در نفس انسان است عمل میباشد.
لذا
هر چه عمل بیشتر شود، این ایمان در نفس انسان راسختر میشود، هر چه عمل
را بهتر انجام بدهیم، این ایمان محکمتر و قویتر میشود یعنی فرض کنید که
در باب نماز وقتی ما میگوئیم نماز باید با حضور قلب باشد، آداب نماز و
اسرار نماز را وقتی مطرح میکنیم، اگر کسی در نماز این شرایط را رعایت کرد،
نه تنها این عمل یعنی این نمازش فرق پیدا میکند، آثار وضعی زیادی بر نماز
این چنینی بر او مترتب میشود، از اینها بالاتر ایمانش را محکمتر میکند
یعنی اگر کسی نماز این چنینی داشت، ایمانش محکمتر میشود. اگر کسی امر به
معروف و نهی از منکر داشت، ایمانش محکمتر میشود، اگر یک کسی عمل دیگری،
هر عمل صالحی داشته باشد، ایمانش همینطور محکم خواهد شد.
این
روایت، خیلی مهم و تکان دهندهای است و باید همهی ما تا میخواهیم کاری
انجام بدهیم، بلا فاصله این روایت به یادمان بیفتد و ببینیم چکار میکنیم؟
در روایت دارد کسی که معصیتی از معاصی کبیره را انجام بدهد (این یک)، یا
صغیرهای از صغایر را انجام بدهد (این دو)، این «خرج من الایمان» یعنی یک
عمل ولو برای آدم عِقاب هم در روز قیامت ثبت نکنند، موجب خروج از ایمان
است.
عرض کردم که فرق بین معصیت کبیره و صغیره فرض کنید یکیش این
است که معصیت کبیره، استحقاق عذاب دارد و صغیره ندارد، کبیره موجب خروج از
عدالت است و صغیره موجب خروج از عدالت نیست، اینها درست، شاید فرقهای
دیگری هم بینشان باشد، اما هر دو مشترکند در اینکه انسان را از دار
الایمان خارج میکنند و این خیلی امر عجیبی است.
بنابراین، عمل
ارتباط مستقیم با ایمان دارد، ایمان بدون عمل ثابت نیست «الایمان لا یکون
إلا بعملٍ» یعنی ایمان باقی نمیماند و ثابت نمیماند، اگر این ایمان را هر
روز بخواهیم در نفس خودمان نگه داریم، باید واجباتمان را درست انجام
بدهیم، محرمات را ترک کنیم، اما آنچه عرض میکنم اینکه غافلیم از اینکه
اعمال چطور دارند ایمان آدم را زیر و رو میکنند؟
آدم اگر شب بنشیند و
محاسبه کند، میبیند صبح تا غروب چند بار از دار الایمان خارج شده و پناه
بر خدا، این ما را یک مقدار وادار میکند که نسبت به اموالمان، گفتار و
کردارمان و رفتارمان بیشتر مراقبت کنیم، نگوئیم حالا یک صغیره را مرتکب
میشویم! فقه هم که خواندیم میگوئیم صغیره مخرج از عدالت نیست، این هم یک
امر شیطانی میشود که گاهی اوقات انسان علم را اینطوری برای خودش حجاب قرار
بدهد، بگوئیم آدم را که از عدالت خارج نمیکند، حالا ما این صغیره را
مرتکب شویم.
خلاصه آنکه؛ این روایاتی که داریم مخصوصاً «الایمان لا
یکون إلا بعملٍ و العمل منه و لا یثبت الایمان إلا بعمل»، یا روایت دیگری
که «من أقرّ بدین الله فهو مسلم و من عمل بما أمر الله به فهو مؤمن»؛ اگر
کسی عمل کند به آنچه که خدا به آن امر کرده این میشود مؤمن، تو عمل میکنی
خدا چه چیز از ما خواسته و چه چیز نخواسته، درس میآئیم خدا از ما خواسته،
مباحثه میکنیم و منبر میرویم، کتاب مینویسیم و حرف میزنیم، باید اقوال
را بر همین میزان ان شاء الله تنظیم کنیم. خداوند همه ما را موفق به ایمان
و عمل صالح بفرماید ان شاء الله.
نقش عمل در ایمان
۰۴ اسفند ۱۳۹۴ و ۱۰:۳۱
روایت دیگری که در کتاب وسائل الشیعه ابواب جهاد با نفس وارد شده عبارت است از: «و عنهم عن ابن خالد عن عثمان بن عیسی عن عبدالله بن مسکان عن بعض اصحابه عن ابی عبدالله علیه السلام فی حدیثٍ قال من اقرّ بدین الله فهو مسلم و من عمل بما امر الله به فهو مؤمن». این روایات دلالت بر این دارد که عمل، نقش زیادی در ایمان انسان دارد.
در روایت قبلی اینگونه وارد شده بود: «الایمان لا یکون إلا بعملٍ و العمل منه و لا یثبت الایمان إلا بعمل»؛ نسبت بین ایمان و عمل صالح بر حسب این روایات یک نسبت متقابل است یعنی هر دو در همدیگر موثرند؛ عمل بدون ایمان معنا ندارد و خودِ ایمان هم بدون عمل تثبیت نمیشود، به این بیان که انسان میتواند ایمان را در درون خودش ایجاد کند، اما آنچه موجب تثبیت این ایمان در نفس انسان است عمل میباشد.
لذا هر چه عمل بیشتر شود، این ایمان در نفس انسان راسختر میشود، هر چه عمل را بهتر انجام بدهیم، این ایمان محکمتر و قویتر میشود یعنی فرض کنید که در باب نماز وقتی ما میگوئیم نماز باید با حضور قلب باشد، آداب نماز و اسرار نماز را وقتی مطرح میکنیم، اگر کسی در نماز این شرایط را رعایت کرد، نه تنها این عمل یعنی این نمازش فرق پیدا میکند، آثار وضعی زیادی بر نماز این چنینی بر او مترتب میشود، از اینها بالاتر ایمانش را محکمتر میکند یعنی اگر کسی نماز این چنینی داشت، ایمانش محکمتر میشود. اگر کسی امر به معروف و نهی از منکر داشت، ایمانش محکمتر میشود، اگر یک کسی عمل دیگری، هر عمل صالحی داشته باشد، ایمانش همینطور محکم خواهد شد.
این روایت، خیلی مهم و تکان دهندهای است و باید همهی ما تا میخواهیم کاری انجام بدهیم، بلا فاصله این روایت به یادمان بیفتد و ببینیم چکار میکنیم؟ در روایت دارد کسی که معصیتی از معاصی کبیره را انجام بدهد (این یک)، یا صغیرهای از صغایر را انجام بدهد (این دو)، این «خرج من الایمان» یعنی یک عمل ولو برای آدم عِقاب هم در روز قیامت ثبت نکنند، موجب خروج از ایمان است.
عرض کردم که فرق بین معصیت کبیره و صغیره فرض کنید یکیش این است که معصیت کبیره، استحقاق عذاب دارد و صغیره ندارد، کبیره موجب خروج از عدالت است و صغیره موجب خروج از عدالت نیست، اینها درست، شاید فرقهای دیگری هم بینشان باشد، اما هر دو مشترکند در اینکه انسان را از دار الایمان خارج میکنند و این خیلی امر عجیبی است.
منبع : وسائل الشیعه، ج 15، ص 168
کلمات کلیدی :
۱,۴۸۴ بازدید