سه روايت در ذيل
آيه دوم آمده كه سند بعضي از رواياتش، صحيح و معتبر است كه امام باقر(ع)
يا امام صادق(ع) فرمودهاند عامّه و سنّيها ميگويند اين آيهي «أُذِنَ
لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا» در این مورد نازل شده كه
قريش، پيامبر را از مكه اخراج كردند و تا مدّتي پيامبر و اصحابش مجاز در
مقاتله با قريش نبودند و ميگويند اين آيه اولين آيهاي است كه اجازهي
قتال با قريش داده شده است.
در ادامه روايت امام باقر(ع) ميفرمايند اين
حرف درست نيست - ولو تصريح به اين معنا ندارند- ميفرمايند «إنّما هي» اين
آيه شريفه براي آخرين حجّتي است كه ميآيد «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا»؛
آخرين فرزند ما كه ميآيد و بعد لقب حضرت را در اينجا ذكر ميكنند «يَطْلُبُ بِدَمِ الْحُسَيْنِ(ع)»
يعني به عنوان وليّ دم امام زمان(عج) ظهور ميكند و مطالبهی خون
أباعبدالله الحسين(ع) را ميكند، حتّي به عنوان «وَ طُلَّابُ الدِّيَة» طالبين ديهي امام حسين(ع)
ميشوند.
يك روايت ديگري كه از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) رسيده؛
حضرت فرموده است: «إِنَّ الْقُرْآنَ
حَيٌّ لَا يَمُوت»؛ قرآن زنده است و مردن در قرآن معنا ندارد. خودِ
قرآن موت ندارد. بعد فرمودند اگر بنا بر اين باشد كه آياتي كه در مورد
افرادي نازل شده، وقتي آن افراد ميميرند بگوئيم آيات هم بايد بميرند، ديگر
قرآن میمیرد و دیگر به درد نميخورد.
به نظر من ميرسد كه اين دو
روايت و رواياتي كه ائمهي ما در زمان خودشان تصريح كردند كه عامه در مورد
قرآن دارند اشتباه ميكنند، اين نكته خيلي مهمي است؛ هم علمي است و هم از
جهت اخلاقي و تربيتي براي انسان خيلي مهم است. چه اشتباهي ميكنند؟ آن
اشتباه اين است كه عامّه معتقدند شأن نزول آيات قرآن منحصر به همان مورد
است و اين خيلي جاهاي قرآن، قرآن را از آن جاودانگي و بقاءش انداخته است.
مثلاً
در مورد همين آيه «أُذِنَ
لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا» خداي تبارك و تعالي
به عنوان يك قضيه كلي و يك إذن عام، كه هر كسي كه به او ظلم شده مقاتله
كنند، لازم نيست كه بروند از شخصي اجازه بگيرند، به كسي كه ظلم شده
ميتواند قتال كند و خدا ميفرمايند «وَإِنَّ
اللهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ» اینگونه بگوئيم این آیه فقط
منحصر به همان شأن نزولش است كه پيامبر را قريش از مكه بيرون كردند و بعد
كه پيامبر به مدينه آمد خدا فرمود حالا من اجازه ميدهم تو بروي با اينها
مقاتله كني، منم به تو كمك ميكنم، بگوئيم آيه مربوط به همين قضيه بود و
تمام شد و رفت.
از همین روايات استفاده ميشود که ائمه(ع) چقدر از
عامه ناراحت بودند، در اينكه عامه و اهلسنت قرآن را از اعتبار ساقط كردند.
حالا ببينيد زمانه چطور شده كه اين بيحياها ميگويند شيعه قرآن را از
اعتبار ساقط كرده است، شيعه قرآن را قبول ندارد، شيعه به قرآن اعتنا
نميكند.
انسان برود در بطن اين روايات و سيرهي ائمه(ع) كه ائمهي
ما چه اعتقادي در مورد عامه داشتند كه اينها معتقد بودند اگر آيه شأن نزول
خاصی داشت در همان مورد است. اگر تفاسيرشان را هم ببينيد بعضي از آنها يك
مقدار از مورد شأن نزول تعدّي ميكنند، اما خيليهايشان بر همان شأن نزول
اكتفا ميكنند و شيعه در اينجا يك افتراق وسيعي با عامه پيدا ميكند.
در
كافي، ج2، ص156 اين رواياتي كه در باب قرآن آمده را ملاحظه كنيد.
ميفرمايد «يَجْرِي كَمَا يَجْرِي
اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ كَمَا يَجْرِي الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ
يَجْرِي عَلَى آخِرِنَا كَمَا يَجْرِي عَلَى أَوَّلِنَا»؛ اين
تعابير عجيبي است، يعني قرآن هميشه زنده است، قرآني كه امروز داريم
ميخوانيم درست مثل همان روزي است كه بر پيامبر(ص) نازل شده است و هيچ وقت
كهنه نميشود.
خواستم اين نتيجهي تربيتي را بگيريم كه با اين قرآن
بيشتر بايد ارتباط داشته باشيم و بايد اعتراف كنيم كه حوزهي ما، خودِ ما
طلبهها، با اين پشتوانهي عميقي كه ما در مورد قرآن به بركت اهلبيت(عليهم
السلام) داريم، اما آنطور كه بايد و شايد از قرآن بهرهاي نميبريم و
استفاده نميكنيم. ما نبايد فقط بگوئيم اگر قرآن را بخوانيد چقدر ثواب
دارد. اين روايت باید براي عوام مردم خوانده شود.
درست است که اگر به قرآن
نگاه كنيم ثواب دارد، براي اينكه آنها را به قرآن تحريك كنيم، بايد اين
روايات را بخوانيم، به نوع قرآن بگوئيم «إقرأ القرآن»، نگاه كردن به قرآن
ثواب دارد. در بهشت به انسان ميگويند بخوان و بالا برو. ولي ما طلبهها
چرا اين روايات ديگر كه «إنّ القُرآنَ حيًّ لا يَمُوت»، «يَجْرِي كَمَا
يَجْرِي اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ» يعني هر زماني انسان آيهاي را بخواند،
اين آيه تازه است و نكتهي تازهاي دارد، پيام تازهاي دارد و اثر تازهاي
در آن انسان دارد.
اين روايات بايد ما را بيشتر تحريك كند. براي ما
طلبهها اين روايات بايد محرّك باشد. بگوئيم قرآني كه «يَجْرِي كَمَا يَجْرِي اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ»
براي من آيا اینگونه هست يا نه؟ يا اينكه اصلاً من خبر ندارم. ما اگر
از قرآن دور باشيم، مثل يك آدمي است كه در اتاق در را به روي خودش ببندد و
نداند كِي شب ميشود و كِي روز ميشود، نه از بركات شب بتواند استفاده كند و
نه از بركات روز.
ارتباط با قرآن
۰۹ اسفند ۱۳۹۴ و ۱۱:۲۲
به بعضي از آيات شريفه قرآن، بر وجود مبارك امام زمان(عج) تمسّك شده است. مثلاً در سوره مباركه حج چند آيه وجود دارد؛ «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَوةَ وَآتَوْا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَللهِ عَاقِبَةُ الْأُمُور»، «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ».
سه روايت در ذيل آيه دوم آمده كه سند بعضي از رواياتش، صحيح و معتبر است كه امام باقر(ع) يا امام صادق(ع) فرمودهاند عامّه و سنّيها ميگويند اين آيهي «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا» در این مورد نازل شده كه قريش، پيامبر را از مكه اخراج كردند و تا مدّتي پيامبر و اصحابش مجاز در مقاتله با قريش نبودند و ميگويند اين آيه اولين آيهاي است كه اجازهي قتال با قريش داده شده است.
در ادامه روايت امام باقر(ع) ميفرمايند اين حرف درست نيست - ولو تصريح به اين معنا ندارند- ميفرمايند «إنّما هي» اين آيه شريفه براي آخرين حجّتي است كه ميآيد «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا»؛ آخرين فرزند ما كه ميآيد و بعد لقب حضرت را در اينجا ذكر ميكنند «يَطْلُبُ بِدَمِ الْحُسَيْنِ(ع)» يعني به عنوان وليّ دم امام زمان(عج) ظهور ميكند و مطالبهی خون أباعبدالله الحسين(ع) را ميكند، حتّي به عنوان «وَ طُلَّابُ الدِّيَة» طالبين ديهي امام حسين(ع) ميشوند.
يك روايت ديگري كه از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) رسيده؛ حضرت فرموده است: «إِنَّ الْقُرْآنَ حَيٌّ لَا يَمُوت»؛ قرآن زنده است و مردن در قرآن معنا ندارد. خودِ قرآن موت ندارد. بعد فرمودند اگر بنا بر اين باشد كه آياتي كه در مورد افرادي نازل شده، وقتي آن افراد ميميرند بگوئيم آيات هم بايد بميرند، ديگر قرآن میمیرد و دیگر به درد نميخورد.
به نظر من ميرسد كه اين دو روايت و رواياتي كه ائمهي ما در زمان خودشان تصريح كردند كه عامه در مورد قرآن دارند اشتباه ميكنند، اين نكته خيلي مهمي است؛ هم علمي است و هم از جهت اخلاقي و تربيتي براي انسان خيلي مهم است. چه اشتباهي ميكنند؟ آن اشتباه اين است كه عامّه معتقدند شأن نزول آيات قرآن منحصر به همان مورد است و اين خيلي جاهاي قرآن، قرآن را از آن جاودانگي و بقاءش انداخته است.
مثلاً در مورد همين آيه «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا» خداي تبارك و تعالي به عنوان يك قضيه كلي و يك إذن عام، كه هر كسي كه به او ظلم شده مقاتله كنند، لازم نيست كه بروند از شخصي اجازه بگيرند، به كسي كه ظلم شده ميتواند قتال كند و خدا ميفرمايند «وَإِنَّ اللهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ» اینگونه بگوئيم این آیه فقط منحصر به همان شأن نزولش است كه پيامبر را قريش از مكه بيرون كردند و بعد كه پيامبر به مدينه آمد خدا فرمود حالا من اجازه ميدهم تو بروي با اينها مقاتله كني، منم به تو كمك ميكنم، بگوئيم آيه مربوط به همين قضيه بود و تمام شد و رفت.
از همین روايات استفاده ميشود که ائمه(ع) چقدر از عامه ناراحت بودند، در اينكه عامه و اهلسنت قرآن را از اعتبار ساقط كردند. حالا ببينيد زمانه چطور شده كه اين بيحياها ميگويند شيعه قرآن را از اعتبار ساقط كرده است، شيعه قرآن را قبول ندارد، شيعه به قرآن اعتنا نميكند.
انسان برود در بطن اين روايات و سيرهي ائمه(ع) كه ائمهي ما چه اعتقادي در مورد عامه داشتند كه اينها معتقد بودند اگر آيه شأن نزول خاصی داشت در همان مورد است. اگر تفاسيرشان را هم ببينيد بعضي از آنها يك مقدار از مورد شأن نزول تعدّي ميكنند، اما خيليهايشان بر همان شأن نزول اكتفا ميكنند و شيعه در اينجا يك افتراق وسيعي با عامه پيدا ميكند.
در كافي، ج2، ص156 اين رواياتي كه در باب قرآن آمده را ملاحظه كنيد. ميفرمايد «يَجْرِي كَمَا يَجْرِي اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ كَمَا يَجْرِي الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ يَجْرِي عَلَى آخِرِنَا كَمَا يَجْرِي عَلَى أَوَّلِنَا»؛ اين تعابير عجيبي است، يعني قرآن هميشه زنده است، قرآني كه امروز داريم ميخوانيم درست مثل همان روزي است كه بر پيامبر(ص) نازل شده است و هيچ وقت كهنه نميشود.
خواستم اين نتيجهي تربيتي را بگيريم كه با اين قرآن بيشتر بايد ارتباط داشته باشيم و بايد اعتراف كنيم كه حوزهي ما، خودِ ما طلبهها، با اين پشتوانهي عميقي كه ما در مورد قرآن به بركت اهلبيت(عليهم السلام) داريم، اما آنطور كه بايد و شايد از قرآن بهرهاي نميبريم و استفاده نميكنيم. ما نبايد فقط بگوئيم اگر قرآن را بخوانيد چقدر ثواب دارد. اين روايت باید براي عوام مردم خوانده شود.
درست است که اگر به قرآن نگاه كنيم ثواب دارد، براي اينكه آنها را به قرآن تحريك كنيم، بايد اين روايات را بخوانيم، به نوع قرآن بگوئيم «إقرأ القرآن»، نگاه كردن به قرآن ثواب دارد. در بهشت به انسان ميگويند بخوان و بالا برو. ولي ما طلبهها چرا اين روايات ديگر كه «إنّ القُرآنَ حيًّ لا يَمُوت»، «يَجْرِي كَمَا يَجْرِي اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ» يعني هر زماني انسان آيهاي را بخواند، اين آيه تازه است و نكتهي تازهاي دارد، پيام تازهاي دارد و اثر تازهاي در آن انسان دارد.
اين روايات بايد ما را بيشتر تحريك كند. براي ما طلبهها اين روايات بايد محرّك باشد. بگوئيم قرآني كه «يَجْرِي كَمَا يَجْرِي اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ» براي من آيا اینگونه هست يا نه؟ يا اينكه اصلاً من خبر ندارم.
ما اگر از قرآن دور باشيم، مثل يك آدمي است كه در اتاق در را به روي خودش ببندد و نداند كِي شب ميشود و كِي روز ميشود، نه از بركات شب بتواند استفاده كند و نه از بركات روز.
کلمات کلیدی :
۱,۴۳۶ بازدید