بايد ديد امور كليدي زندگي چيست؟ عبادات و ارتباط با خداوند تبارك و تعالي يكی از كليديترين امور زندگي انسان است.
يکی ديگر از اين امور كه عنوان كليدي دارد، اين است كه انسان در زندگي نياز به مشورت دارد. خيلي از ما نميدانيم در چه مسائلي مشورت كنيم و در چه مسائلي مشورت نكنيم؛ و بعد از اينكه مشورت كرديم، چه كار كنيم. اينها چيزهايي است كه واقعاً اگر انسان يك مقداري در روايات غور كند، نكات خيلي خوبي به دست ميآيد.
از روايتي كه ميخواهم بخوانم استفاده ميشود که در امور دنيوي كه مربوط به سرنوشت انسان و عاقبت انسان نميشود،نبايد مشورت كرد؛ مشورت كنيم امروز چه غذايي بخوريم؛ مشورت كنيم مثلاً امروز براي پذيرايي چه چيزي بياوريم. اين روايت در مستدرك حاجي نوري در جلد هشتم باب 21 صفحه 344به نقل از مصباح الشريعه نقل شده است .
ميفرمايد: شاور في اُمورك ما يقتضي الدين ـ در امري كه مرتبط به امور ديني است مثلاً مشورت كن؛ اما ما ميخواهيم يك طوري معنا كنيم كه اصلاً فقط مشاوره در امور دين است. «ما يقتضي الدين» يعني آن چه كه مرتبط به دين انسان ميشود؛ ميخواهند به انسان يك مسئوليتي بدهند، انسان نميداند از عهده اين مسئوليت بر ميآيد يا نه؟ آيا با موانعي برخورد ميكند يا نه؟ آيا در پايان مسئوليت دينش سالم است يا سالم نيست؟ انسان ميخواهد كتابي بنويسد، آيا اين كتاب مفيد براي دين خودش و دين مردم هست يا نيست؟
در عصر ما يكي از بزرگان بود كه از دنيا رفته و خداوند رحمتش كند؛ بسيار مرد ملا و فقيهي بود؛ ظاهراً حدود 200 جلد كتاب نوشته بود؛ اواخر عمرش هم وصيت كرده آنچه كه من نوشتهام، نگذاريد چاپ شود؛ حالا چه شده، معلوم هم نيست كجاست. يكي از شاگردهاي ايشان براي من نقل ميكرد و ميگفت: به ايشان اصرار ميكرديم اينها خيلي مطالب خوبي است، بگذرايد چاپ شود.
ايشان فرموده بود چون من با فتاواي مشهور فقها زياد مخالفت كردهام، نميخواهم! اين مقدار احتياط و دقت ميكردند. همان شاگردش باز براي من نقل كرد: وقتي ايشان را در عالم خواب ديدم، ديدم هر كلمه از آن كتابي كه نوشته است، مثل درّي ميدرخشد. حاكي از اين بود كه بالاخره با اخلاص هم نوشته بود. ميخواهم اين را عرض كنم که ممكن است من يك جملهاي بنويسم، اين جمله را خودم يك برداشت خوبي كنم؛ اگر دست يك آدم متوسط الفكري افتاد، يك راه اشتباه از اين جمله برداشت كند و زندگي خودش و دين خودش و دين عدّهي زيادي را بر باد دهد.
البته نميخواهيم بگوييم هميشه اين محاسبات را انسان بايد بكند؛ خيلي از مواردش از قدرت انسان خارج است. قرآن كه كتاب هدايت است، لا يزيد الظالمين إلاّ خساراً بعضيها همين قرآن را تفسير به رأي ميكنند، انحرافي هم معنا ميكنند؛ ولي ميخواهم به طور كلي عرض كنم؛ انسان ميخواهد كتابي بنويسد، مسئوليتي بپذيرد، كاري بكند که به دين خودش يا دين مردم مربوط ميشود، امام صادق عليه السلام ميفرمايد: شاور من فيه خمس خصال با كسي مشورت کن كه پنج خصلت دارد: 1- عقل 2- علم 3ـ تجربه 4ـ نصح 5ـ تقوا. ما گاه يک مسئله خيلي مهم را با يک آدم معمولي که عقل و علم او معلوم نيست به چه ميزاني است، مشورت ميکنيم؛ در حالي که انسان بايد با کسي که يك مقدار باتجربهتر است مشورت كند؛ تجربه تنها كافي نيست، كنار تجربه اگر عقل نباشد، فايدهاي ندارد؛ علم نباشد فايدهاي ندارد؛ تقوا نباشد، فايده ندارد.
فإن لم تجد عمده اين است؛ امام عليهالسلام توجّه به اين نكته هم داشتند كه معمولاً چنين افرادي هم پيدا نميشوند؛ آدمي كه واقعاً خيرخواه باشد، تقوا داشته باشد، علم، عقل و تجربه هم داشته باشد؛ فرموده: فإن لم تجد فاستعمل الخمسة خودت اين پنج صفت را به كار ببر؛ يعني روي عقل، علم، تجربه، تقوا و نصح خودت پيش برو؛ و توكل بر خدا هم بكن. فإنّ ذلك يؤدّيك إلی الصواب اگر با اين ملاكها پيش رفتي، خداوند تو را به صواب ميرساند.
خيلي امور داريم كه اين كتاب را بخوانم يا نه، اين رشته علمي را بخوانم يا نه، اين مباحث عرفاني را ببينم يا نه، فراوان براي انسان مسئله پيش ميآيد كه واقعاً ارتباط به دين انسان دارد، و اگر انسان با اين خصوصيات پيش برود، در درجه اول، مشورت كند؛ قديم واقعاً اينطور بود؛ طلبهاي ميخواست برود درس كسي، ميرفت با دو نفر يا چند نفر از بزرگان مشورت ميكرد؛ كه من ميخواهم يك سال بروم پاي درس اين آقا بنشينم، بعد از يك سال تا چه اندازه رشد ديني و علمي پيدا ميكنم؟ اينها همه مد نظر بود، اما الآن خيلي كم شده است. ما بايد اين ملاكها را داشته باشيم و با اين ملاكها پيش برويم.
بعد ميفرمايد: و ما كان من امور الدنيا التي هي غير عايدة إلی الدين فاقضي و لا تتفكر فيها امور دنيوي كه ربطي به دين ندارد، مثل اين که چه غذايي بخورم، چه لباسي بپوشم؟ در اين امور که به دين خيلي ربطي ندارد، بسيار فکر نکند. اين خيلي معيار مهمي است.
و در اين مسئله هم قضاياي زيادي از بزرگان در ذهنم هست؛ مثلاً گاه به بعضي از بزرگان ميگفتند هفت هشت سال است شما اين لباس را پوشيده ايدو ديگر كهنه شده است. ميفرمود من اصلاً در اين موضوع فكر نكردم؛ نميخواهم در جهات ديگري مثل نظافت و منظم بودن و مرتب بودن، که در آنها واقعاً توصيه دين هست چيزي بگويم؛ اما اينكه انسان واقعاً فكر خودش را روي اين بگذارد كه بايد لباسش درجه يك باشد يا درجهي دو. ميفرمايند: در امور دنيا كه ربطي به دين ندارد، اصلاً فكر نكنيد.
مشورت
۱۰ اسفند ۱۳۹۴ و ۱۱:۴۱
از روايتي كه ميخواهم بخوانم استفاده ميشود که در امور دنيوي كه مربوط به سرنوشت انسان و عاقبت انسان نميشود،نبايد مشورت كرد؛ مشورت كنيم امروز چه غذايي بخوريم؛ مشورت كنيم مثلاً امروز براي پذيرايي چه چيزي بياوريم. اين روايت در مستدرك حاجي نوري در جلد هشتم باب 21 صفحه 344به نقل از مصباح الشريعه نقل شده است .
ميفرمايد: شاور في اُمورك ما يقتضي الدين ـ در امري كه مرتبط به امور ديني است مثلاً مشورت كن؛ اما ما ميخواهيم يك طوري معنا كنيم كه اصلاً فقط مشاوره در امور دين است. «ما يقتضي الدين» يعني آن چه كه مرتبط به دين انسان ميشود؛ ميخواهند به انسان يك مسئوليتي بدهند، انسان نميداند از عهده اين مسئوليت بر ميآيد يا نه؟ آيا با موانعي برخورد ميكند يا نه؟ آيا در پايان مسئوليت دينش سالم است يا سالم نيست؟ انسان ميخواهد كتابي بنويسد، آيا اين كتاب مفيد براي دين خودش و دين مردم هست يا نيست؟
البته نميخواهيم بگوييم هميشه اين محاسبات را انسان بايد بكند؛ خيلي از مواردش از قدرت انسان خارج است. قرآن كه كتاب هدايت است، لا يزيد الظالمين إلاّ خساراً بعضيها همين قرآن را تفسير به رأي ميكنند، انحرافي هم معنا ميكنند؛ ولي ميخواهم به طور كلي عرض كنم؛ انسان ميخواهد كتابي بنويسد، مسئوليتي بپذيرد، كاري بكند که به دين خودش يا دين مردم مربوط ميشود، امام صادق عليه السلام ميفرمايد: شاور من فيه خمس خصال با كسي مشورت کن كه پنج خصلت دارد: 1- عقل 2- علم 3ـ تجربه 4ـ نصح 5ـ تقوا. ما گاه يک مسئله خيلي مهم را با يک آدم معمولي که عقل و علم او معلوم نيست به چه ميزاني است، مشورت ميکنيم؛ در حالي که انسان بايد با کسي که يك مقدار باتجربهتر است مشورت كند؛ تجربه تنها كافي نيست، كنار تجربه اگر عقل نباشد، فايدهاي ندارد؛ علم نباشد فايدهاي ندارد؛ تقوا نباشد، فايده ندارد.
فإن لم تجد عمده اين است؛ امام عليهالسلام توجّه به اين نكته هم داشتند كه معمولاً چنين افرادي هم پيدا نميشوند؛ آدمي كه واقعاً خيرخواه باشد، تقوا داشته باشد، علم، عقل و تجربه هم داشته باشد؛ فرموده: فإن لم تجد فاستعمل الخمسة خودت اين پنج صفت را به كار ببر؛ يعني روي عقل، علم، تجربه، تقوا و نصح خودت پيش برو؛ و توكل بر خدا هم بكن. فإنّ ذلك يؤدّيك إلی الصواب اگر با اين ملاكها پيش رفتي، خداوند تو را به صواب ميرساند.
خيلي امور داريم كه اين كتاب را بخوانم يا نه، اين رشته علمي را بخوانم يا نه، اين مباحث عرفاني را ببينم يا نه، فراوان براي انسان مسئله پيش ميآيد كه واقعاً ارتباط به دين انسان دارد، و اگر انسان با اين خصوصيات پيش برود، در درجه اول، مشورت كند؛ قديم واقعاً اينطور بود؛ طلبهاي ميخواست برود درس كسي، ميرفت با دو نفر يا چند نفر از بزرگان مشورت ميكرد؛ كه من ميخواهم يك سال بروم پاي درس اين آقا بنشينم، بعد از يك سال تا چه اندازه رشد ديني و علمي پيدا ميكنم؟ اينها همه مد نظر بود، اما الآن خيلي كم شده است. ما بايد اين ملاكها را داشته باشيم و با اين ملاكها پيش برويم.
منبع : مستدرک، ج 8، ص 334
کلمات کلیدی :
۱,۷۰۲ بازدید