روايتي در تحف العقول آمده و مرحوم مجلسي (ره) هم در بحار، جلد 88، ص 261
نقل کردهاند که، سفيان ثوري آمد خدمت امام صادق (عليه السلام) و به حضرت
عرض کرد که، به من سفارشي کنيد، تا اين سفارش شما را مورد عمل قرار دهم.
حضرت
هم ابتدائا فرمودند که: اگر سفارش کنم، به آن عمل ميکني؟ يک قسمتش که روي
آن تاکيد دارم اين است که، حضرت فرمودند: «ثق بالله ...»، اطمينان به خدا
داشته باش، تا به مقام عارف بودن به خدا برسي. اين نکته و راهنمايي بسيار
مهمي است که، انسان اطمينان به خدا داشته باشد.
اگر کسي بخواهد
واقعا اطمينان به خدا داشته باشد، شرط اولش اين است که، دائما به او توجه
داشته باشد، کسي که غافل از خدا هست، نميتواند اطمينان به خدا داشته باشد.
انسان بايد دائما توجه به خدا داشته باشد که، «انا عبد و الله رب».
اين
خيلي مشکل است که در کارهاي که انجام ميدهيم، در هر موردي؛ در مسائل مادي
زندگي، مسائل علمي، مسائل سير و سلوکي، مسائل اجتماعي و ... توجه به خدا
داشته باشيم.
اين قدم اول است که اگر انساني بخواهد اطمينان به خدا داشته باشد، بايد توجه به خدا داشته باشد.
مرحله
دوم توجه اين است که، لا اقل بصورت اجمال بداند که، او تدبير امور انسان
را به دست دارد و بندهاش را رها نميکند. مثل -نعوذ بالله- يک چوپاني نيست
که، بندهاش را در اين عالم رها کند و بگويد: حالا هرجا ميخواهد برود و به
هر نتيجه که ميخواهد برسد.
اينطور
نيست آن وجودي که، «دائم الفيض» است، «يا من وسعت رحمته کل شيء» اينطور
نيست که انسان را رها کند. ما در اين عالم خلق کرده است و حتي بعد از انزال
کتب و ارسال رسل، باز هم ما را رها نکرده و با قرار دادن ولي الله که، حجت
بين مردم و خداست، باز انسان را رها نکرده است.
اين نکته، يک
نکتهاي است که، گاهي اوقات به آن توجه نداريم و بايد بدانيم که، دائما
مراقب و متوجه ماست، اگر بنده او که پيامبر هست، تحمل اين را ندارد که،
امتش در قيامت گرفتار عذاب شود، او در حد بي نهايت اين رأفت و رحمت است.
به اين بايد توجه داشته باشيم، توجه به اصل وجود و ذات مقدس حق تعالي و هم به اين که او ما را رها نکرده است.
اگر
اين دو مرحله در ما زنده شود، واقعا هم توجه داشته باشيم و هر قدمي که بر
ميداريم و هر دستي که تکان ميدهيم، صيغره او کببره که انجام ميدهيم، او
متوجه است و غير از نظارت و ناظر بودن، يک مرحله بالاتر است که، نميخوهد
که در مسير غير صحيحي هم قرار بگيريم.
اين بد بختي يک انسان است که،
با وجود اين که همه توجهات الهي به او است، باز راه را کج کرده و خودش را
از گردونه الهي خارج ميکند. اين انسان چقدر شقاوت پيدا ميکند. داريم که
اثر بعضي از گناهان اين است که، انسان در دنيا و آخرت توجه پيدا نميکند و
به انسان هم نظر نميکنند. اثر وضعي گناه اين است که، خداوند نظرش را از
انسان بر ميگرداند.
بايد بدانيم که او نميخواهد اين وجودي که خلق
کرده، هدر رود، همه نکتهها در همين است و اينطور نيست که مثل باغباني باشد
که، دو گل در باغچه قرار دهد و بعد بگويد: هرچه شد شد، نه او حکيم است و
نميخواهد اين وجود هدر رود. اين ما هستيم که بدست خودمان، خودمان را هدر
ميدهيم و ميسوزانيم و نابود ميکنيم.
اگر اين دو مطلب در انسان
باشد، مقام اطمينان پيدا ميشود و انسان اطمينان به خدا پيدا ميکند. او
متکفل حيثيت، عزت و همه امور انسان است و اين ميشود مرحله اطمينان به خدا.
البته اينطور هم نيست که، انسان بنشيند و بگويد: او متکفل همه امور ماست و ما کارهاي نيستيم، بلکه بايد شرايطش را هم فراهم کنيم.
آنچه
که امام صادق(عليه السلام) در اين روايت فرمودهاند اين است که: «ثق
بالله» اطمينان به خدا داشته باش، «تکن عارفا»، عارف به اين نيست که، انسان
بگويد:چله نشيني ميکنيم، در زير زميني چهل روز بنشيند، از دوست و زن و
بچه و اجتماع منزوي شود، اسمش را هم بگذاريم چله نشيني، اين اصلا در مکتب
اهلبيت ما نبوده است.
شرایط تحقق اطمینان به خدا
۱۷ دی ۱۳۹۴ و ۱۶:۲۳
روايتي در تحف العقول آمده و مرحوم مجلسي (ره) هم در بحار، جلد 88، ص 261 نقل کردهاند که، سفيان ثوري آمد خدمت امام صادق (عليه السلام) و به حضرت عرض کرد که، به من سفارشي کنيد، تا اين سفارش شما را مورد عمل قرار دهم.
حضرت هم ابتدائا فرمودند که: اگر سفارش کنم، به آن عمل ميکني؟ يک قسمتش که روي آن تاکيد دارم اين است که، حضرت فرمودند: «ثق بالله ...»، اطمينان به خدا داشته باش، تا به مقام عارف بودن به خدا برسي. اين نکته و راهنمايي بسيار مهمي است که، انسان اطمينان به خدا داشته باشد.
اگر کسي بخواهد واقعا اطمينان به خدا داشته باشد، شرط اولش اين است که، دائما به او توجه داشته باشد، کسي که غافل از خدا هست، نميتواند اطمينان به خدا داشته باشد. انسان بايد دائما توجه به خدا داشته باشد که، «انا عبد و الله رب».
اين خيلي مشکل است که در کارهاي که انجام ميدهيم، در هر موردي؛ در مسائل مادي زندگي، مسائل علمي، مسائل سير و سلوکي، مسائل اجتماعي و ... توجه به خدا داشته باشيم.
اين قدم اول است که اگر انساني بخواهد اطمينان به خدا داشته باشد، بايد توجه به خدا داشته باشد.
مرحله دوم توجه اين است که، لا اقل بصورت اجمال بداند که، او تدبير امور انسان را به دست دارد و بندهاش را رها نميکند. مثل -نعوذ بالله- يک چوپاني نيست که، بندهاش را در اين عالم رها کند و بگويد: حالا هرجا ميخواهد برود و به هر نتيجه که ميخواهد برسد.
گاهي اوقات هم که اشتباهي ميکنيم، «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا»، ديگر اختيار خودت هست که، بروي در راه راست و نروي.
اينطور نيست آن وجودي که، «دائم الفيض» است، «يا من وسعت رحمته کل شيء» اينطور نيست که انسان را رها کند. ما در اين عالم خلق کرده است و حتي بعد از انزال کتب و ارسال رسل، باز هم ما را رها نکرده و با قرار دادن ولي الله که، حجت بين مردم و خداست، باز انسان را رها نکرده است.
اين نکته، يک نکتهاي است که، گاهي اوقات به آن توجه نداريم و بايد بدانيم که، دائما مراقب و متوجه ماست، اگر بنده او که پيامبر هست، تحمل اين را ندارد که، امتش در قيامت گرفتار عذاب شود، او در حد بي نهايت اين رأفت و رحمت است.
به اين بايد توجه داشته باشيم، توجه به اصل وجود و ذات مقدس حق تعالي و هم به اين که او ما را رها نکرده است.
اگر اين دو مرحله در ما زنده شود، واقعا هم توجه داشته باشيم و هر قدمي که بر ميداريم و هر دستي که تکان ميدهيم، صيغره او کببره که انجام ميدهيم، او متوجه است و غير از نظارت و ناظر بودن، يک مرحله بالاتر است که، نميخوهد که در مسير غير صحيحي هم قرار بگيريم.
اين بد بختي يک انسان است که، با وجود اين که همه توجهات الهي به او است، باز راه را کج کرده و خودش را از گردونه الهي خارج ميکند. اين انسان چقدر شقاوت پيدا ميکند. داريم که اثر بعضي از گناهان اين است که، انسان در دنيا و آخرت توجه پيدا نميکند و به انسان هم نظر نميکنند. اثر وضعي گناه اين است که، خداوند نظرش را از انسان بر ميگرداند.
بايد بدانيم که او نميخواهد اين وجودي که خلق کرده، هدر رود، همه نکتهها در همين است و اينطور نيست که مثل باغباني باشد که، دو گل در باغچه قرار دهد و بعد بگويد: هرچه شد شد، نه او حکيم است و نميخواهد اين وجود هدر رود. اين ما هستيم که بدست خودمان، خودمان را هدر ميدهيم و ميسوزانيم و نابود ميکنيم.
اگر اين دو مطلب در انسان باشد، مقام اطمينان پيدا ميشود و انسان اطمينان به خدا پيدا ميکند. او متکفل حيثيت، عزت و همه امور انسان است و اين ميشود مرحله اطمينان به خدا.
البته اينطور هم نيست که، انسان بنشيند و بگويد: او متکفل همه امور ماست و ما کارهاي نيستيم، بلکه بايد شرايطش را هم فراهم کنيم.
آنچه که امام صادق(عليه السلام) در اين روايت فرمودهاند اين است که: «ثق بالله» اطمينان به خدا داشته باش، «تکن عارفا»، عارف به اين نيست که، انسان بگويد:چله نشيني ميکنيم، در زير زميني چهل روز بنشيند، از دوست و زن و بچه و اجتماع منزوي شود، اسمش را هم بگذاريم چله نشيني، اين اصلا در مکتب اهلبيت ما نبوده است.
منبع : بحار الانوار، ج 88، ص 261
کلمات کلیدی :
۱,۷۵۵ بازدید