۲۶ دی ۱۳۹۴ و ۱۱:۰۱

اما امروز، روز چهارشنبه است؛ يك مقداري نكات ديگري هم عرض كنيم. در ذهنم آمد در مورد آيه شريفه‌ا‏ي كه يكي دو روز گذشته خوانديم از سوره مباركه طه، که نکات زيادي دارد و از نظر اخلاقي بسيار مي‌توان از آن استفاده کرد، را عرض کنيم. آيه شريفه مي‌فرمايد: «‏فَتَعَالَي اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَي إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً» دو قسمت در اين آيه وجود دارد كه خيلي نياز به تأمل دارد؛ در قسمت اول خداوند نهي مى‌‌كند از اين كه رسول او نسبت به قرآن عجله كند و مى‌‌فرمايد « وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَي إِلَيْكَ وَحْيُهُ » قبل از اين كه وحي تمام شود به قرآن عجله نکن؛ اينجا اگر به تفاسير مراجعه كنيم، شايد چهار پنج احتمال مجموعاً در اين قسمت از آيه شريفه داده شده است كه بهترين تفسيرش را که مرحوم علامه طباطبايي نيز نقل فرموده، اين است كه وقتي جبرائيل آيه ‏اي را براي پيامبر مى‌‌آورده و به پيامبر وحي مى‌‌شده، آن حضرت در قرائت آن آيه عجله مى‌‌فرمود، روي شوقي كه به كلام خدا داشت، روي شوقي كه به  هدايت مردم داشت، بلافاصله همان آيه را براي مردم قرائت مى‌‌كرد؛ بنابراين« وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ » يعني به قرائت قرآن عجله نکن و شاهد آن نيز آيه ديگري است كه مى‌‌فرمايد: « لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ » لسانت را حركت نده و عجله نكن مي‌باشد .

اينجا يك مقداري مى‌‌خواهيم بر اين نهي كه خداوند فرموده است توقف كنيم؛ پيامبر خدا، آن وجود شريفي كه مجموعه كمالات الهي بوده و مجموعه صفات الهي را هم داشته، عجله براي ايشان يك امر مذمومي است؛ عجله يك امري است كه به صورت كلي در بعضي از روايات داريم كه از خود پيامبر وارد شده است كه «العجلة من الشيطان» ، خود عجله عنوان مذمومي است و ريشه شيطاني دارد؛ حال، آيا اين مورد نيز از همان عجله مذموم بوده و خداوند نهي فرموده است كه « وَ لَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَي إِلَيْكَ وَحْيُهُ »؟يا اين كه نه، اين عجله غير از آن عجله‏ هاي مذموم است؛ كلام خدا، وحي خدا، از اهميت بسيار بالايي برخوردار است، و اول آيه مى‌‌فرمايد « فَتَعَالَي اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ » ملك حق و سلطان حق خيلي بلند مرتبه است، از آن ناحيه، اگر براي تو مطلبي آمد يك مقدار تأني كن. شما يك وقت مطلبي رابه رفيق‌تان بيان مى‌‌كنيد و به او مي‌گوييد که اين را نرو زود به ديگري بگو؛ اين از همان موارد عجله مذموم هم شايد باشد. اما اين «لا تعجل» در اينجا اينطور نيست؛ چون، كلام خيلي كلام ثقيلي است، بايد پيامبر (ص) يك مقداري اين حقيقت نوراني را نگه‌ دارد. خوب، حالا ما نه وحي را مى‌‌فهميم چه است و نه اين حرف‌ها را، فقط از آيه يك ترجمه‏ اي مى‌‌كنيم و مى‌‌خواهيم اين مطلب را در دائره خيلي محدودي، در امور علمي خودمان تطبيق كنيم. عرض كردم در بين مردم اين مسئله خيلي رايج است که مي‌گويند اين حرف را كه برايت زدم،خيلي زود نرو به فلاني بگو.

ما در محيطي قرار داريم و از نظر علمي دنبال اين هستيم كه خداوند به ما عنايتي كند و چيزي بفهميم؛ اولين استفاده‌ا‏ي كه از اين آيه شريفه مى‌‌خواهم بكنم اين است كه اگر مطلبي در ذهن انسان آمد، بلافاصله نرويم براي همه آن را بيان كنيم؛ اين خيلي نكته مهمي است. بايد همين امري كه خدا به پيامبر كرده كه جبرئيل آمده وحي را آورده تمام شد، بعد، از خدا استمداد ازدياد علم بايد بكند؛ يعني پيامبري كه آن مراتب علمي را داشته، هر آيه‏اي كه نازل مى‌‌شده، مأمور بوده كه به خدا عرض كند « رَبِّ زِدْنِي عِلْما »؛ حالا همين را بياييم در دائره خودمان مطرح كنيم. فقه را هنوز ياد نگرفتيم، درست نچشيديم، خودمان را فقيه تلقي مى‌‌كنيم، اظهار نظر مى‌‌كنيم، فتوا مى‌‌دهيم؛ هنوز اول راه هستيم و خودمان را در بلندترين مرتبه تلقي مى‌‌كنيم. اگر واقعاً وقتي انسان يك چيزي را فهميد، دنبالش اين دعا را هم بگويد که خدايا اين علمي است كه تو به ما دادي، و تو بايد آن را زياد کني؛ اگر انسان اينطوري برخورد بكند، که حالا مصاديق زيادي هم دارد، هنوز دو قاعده فلسفي نخوانديم، برمي‌داريم يك كتاب فلسفه مى‌‌نويسيم؛ هنوز دو مطلب اصولي نخوانديم، برمى‌‌داريم يك كتاب اصولي مى‌‌نويسيم؛ و... البته من نمى‌‌خواهم بگويم اين كارها درست نيست، عجله به اين امور درست نيست، انسان يك كتابي مى‌‌نويسد به عنوان تفسير قرآن، اين كتاب باقي مى‌‌ماند و در دست بزرگان قرار مى‌‌گيرد و اگر اشتباهي داشته باشد، لغزشي داشته باشد، قابل جبران نيست.

ما بعضي از بزرگاني داشتيم كه كتاب‏هاي زيادي نوشته‏‌‌اند، اما حاضر نبودند به اين كه حتي اين كتاب‌هايشان چاپ شود؛ مثلاً من اين قضيه را از يكي ازشاگردهاي مرحوم محقق بروجردي اعلي الله مقامه الشريف خودم شنيدم که مي‌گفت: وقتي ما يك كتابي از مرحوم بروجردي ــ كه استاد والد ما بوده، استاد بسياري از مجتهدين زمان بوده، حتي استاد امام (رض) بود و امام اصول مرحوم بروجردي را تقرير كرده و امروزه به نام لمحات الاصول چاپ شده است؛ مرحوم بروجردي در سن سي سالگي وقتي كه از اصفهان به نجف رفته يك مجتهد مسلم بوده و در درس مرحوم آخوند شركت مى‌‌كند؛ مى‌‌گويد من خودم وقتي در درس مرحوم آخوند شركت مى‌‌كردم، صاحب مبنا بودم و در تمام مباني اصوليه شايدمرحوم آخوند يكي دو مورد نظر من را تغيير داد؛ و وقتي بر مى‌‌گردد به اصفهان، يك اجازه‏ ي اجتهاد بسيار عجيبي مرحوم آخوند خراساني براي ايشان مى‌‌نويسد. ــ مى‌‌خواستيم چاپ كنيم، آن آقا مى‌‌گفت من مكرر رفتم اجازه بگيرم و ايشان اجازه نداد؛ بعد چندين واسطه از بزرگان قرار داديم، بالاخره موافقت كرد كه اين كتاب را چاپ كند؛ مى‌‌فرمود من باز در چاپخانه كه بودم، باز ديدم ايشان كسي را فرستاده که به فلاني بگو من ميل ندارم کتاب چاپ شود و دليلم اين است که اگر اين كتاب من را فحول نجف ببينند، ممكن است مقداري بر آن خورده بگيرند و بايد اينطور نشود.حالا من اين را نمى‌‌خواهم بگويم که واقعاً انسان اصلاً چيزي ننويسد؛ اين كه درست نيست؛ واقعاً خود نويسندگي نعمت و توفيق بزرگي است؛ كسي كه از دنيا مى‌‌رود، تأليفاتش كه مى‌‌ماند، او براي هميشه زنده مى‌‌ماند.

ولي اگر کسي مثلاً تفسير مي‌نويسد و در آن ترجمه‌ي آيه که آمده، غلط است، چه داعي دارد که اين قدر عجله كند؟! خداوند به انسان عنايت مى‌‌كند؛ قلب انسان اگر قلب مصفايي شد و واقعاً از آلودگي پاك شد، اگر يك قلب نوراني شد، خداوند اين را به انسان افاضه مى‌‌كند؛ البته اينطور نيست كه خدا فقط به يك نفر افاضه كند و به بقيه ندهد؛ اما وقتي که داد، بايد آدابش را حفظ کند و از آدابش اين است که وقتي يك چيزي را خداوند در اختيار او قرار دادهاست، او اول آن را يك مقداري حفظ كند و بلافاصله آن را مطرح نكند. حالا اين شعر را هم مى‌‌گويند كه «آنكه اسرار حق آموختند مهر كردند و دهانش دوختند »؛ ولي ما نمى‌‌خواهيم بگوييم که انسان هيچ حرف نزند؛ بلکه مي‌گوييم در بيان مطلب عجله نکند و از خداوند طلب زيادي علم کند؛ من مكرر اين را تجربه كرده‏ ام، يك مطلبي را كه انسان در حين مطالعه به آن مى‌‌رسد، اگر همان موقع انسان بداند كه اين مطلب را چه كسي در قلب او قرار داد و به او عنايت كرد، و از او طلب زياده بكند، خدا عنايتش را مضاعف مى‌‌كند؛ يك دليل را به دو دليل تبديل مى‌‌كند و براي انسان مطلب را قوي و پخته مى‌‌كند. اين نكته‏ ي بسيار بسيار مهمي است؛ چرا پيامبر با آن مقام، جبرئيل که مطلبي را فرموده است و کلام خدا را آورده است، چه از كلام خدا مهم‌تر است كه آدم زود به مردم بگويد؟

خدا مى‌‌فرمايد نه، يك خورده صبر كن و عجله نكن؛ يك خورده خودت طلب زياده علم كن و حقايق اين آيه را بيشتر از من بخواه. من آن روز عرض كردم و بعضي از آقايان هم يك مقدار اين مطلب برايشان مشكل بود که گفتم ممكن است بگوييم آيات شريفه قرآن مراتبي دارد كه بعضي از مراتبش را فقط خود خدا مى‌‌داند؛ ما دليلي نداريم بر اين كه تمام حقايق قرآن، تمام مراتبش در اختيار پيامبر قرار گرفته است؛ بله، آنچه از بطون قرآن كه بشر عادي امكان دست‌رسي به آن را ندارد، مراحلي از آن را خداوند در اختيار پيامبر قرار داده است. به دليل همين « وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً » هر آيه‏ اي که نازل مى‌‌شده، پيامبر هر مقدار اين دعا را مى‌‌كرده، به همان اندازه خدا براي او زياد مى‌‌كرده است. اگر يك پولداري كه انسان مى‌‌داند پول زياد دارد، چيزي به آدم بدهد، در صورتي که سخي باشد، براي مرتبه‌هاي بعد هم که بگويد به شخص مي‌دهد؛ حال، خدايي كه علمش بي نهايت است و حد و حصر ندارد، هر اندازه که بخواهد مي‌دهد. يكوقت امام رضوان الله عليه فرمود اگر تا قيامت هم تفسير قرآن نوشته شود، باز نمى‌‌توانيم بگوييم تفسير قرآن همين است؛ نمى‌‌شود گفت تمام مطالب اين آيه در همين صد صفحه خلاصه مى‌‌شود. شما هر بار ختم قرآن مى‌‌كنيد، « وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً » را بخوانيد. ما که قابل مقايسه با پيامبر نيستيم، ولي در اين مرتبه ضعيفه، چرا اين قدر ختم قرآن ثواب دارد؟ اين ثواب‏ها فقط براي اين نبوده كه خدا مى‌‌خواهد خيرات بكند، ثواب زيادي دارد و مى‌‌خواهد آن را براي مردم پخش كند؛ نه، براي اين است كه شما در هر مرتبه كه آيه‏ اي را مى‌‌خوانيد، ممكن است عنايت خاصي به شما بشود؛ به شرط اين كه « وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً » باشد. از خداوند استمداد مى‌‌كنيم كه آگاهي ما را نسبت به قرآن و معارف خودش زيادبفرمايد.و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين.



منبع : سوره طه،‌ 114



کلمات کلیدی :

تأمل و تأنی عجله پیامبر اکرم بروجردی صبر

۱,۵۳۲ بازدید