۲۷ دی ۱۳۹۴ و ۱۰:۴۶

از مباحث مهمي‌كه در اخلاق و مسائل تربيتي بسيار مطرح است، و قرآن كريم و روايات هم نسبت به آن بسيار توجه و تنبّه داده‌اند و حتي متعلق امر واقع شده است، مسئله‌ي ذكر خداست. نسبت به پيامبر عظيم الشأن (ص) در آيات زيادي مي‌بينيم كه خطاب به ايشان امر به ذكر خدا شده است (وَٱذْكُر رَّبَّكَ كَثِيرًۭا). شايد بتوانيم بگوييم يكي از اموري كه همه انبيا به آن مأمور بودند و بر آنها به عنوان يك وظيفه مطرح بوده، مسئله ذكر خداوند تبارك و تعالي است. اگر مي‌بينيم كه پيامبر (ص) نسبت به يك ذكر خاصي در هر روز مداومت داشته يا ساير انبيا بر اذکاري مداومت داشتند، بعيد نيست كه اين به عنوان يك وظيفه براي آنها بوده است، نه به عنوان يك امر راجح. گرچه، ذكر خدا براي افراد معمولي به عنوان امري كه انسان را كمك مي‌كند و رشد مي‌دهد، مطرح است؛ و اگر انجام هم نداد توبيخ و عقابي بر او مترتب نمي‌شود.
اما عرض مي‌كنم از مجموع ادله و آياتي كه در مورد ذكر وارد شده است، اگر كسي بخواهد اين استنباط را بكند بعيد نيست كه پيامبر در هر روزي هفتاد بار مي‌فرمود: «ربّنا لا تكلنا إلی أنفسنا طرفة عين أبداً»  يا در بعضي از روايات دارد كه هر روز مكرّر تكرار مي‌كردند «ثبّت قلبي علی دينك»  اينها بعيد نيست كه بگوييم به عنوان يك وظيفه براي شخص پيامبر (ص) بوده است. البته به اين جهت فقهي کاری نداريم كه آيا وظيفه آنها بوده است يا نه. اما مسئله ذكر و ياد خدا مهم‌ترين و مؤثرترين امر براي رشد اخلاقي و تربيتي انسان است. اذكار مهمه هم در جاي خودش بيان شده است. مهمترين ذكري كه وجود دارد «لا إله إلاّ الله» هست؛ تسبيحات اربعه و ساير اذكار هست؛ نكته‌اي را كه مي‌خواهم عرض كنم و شايد در كلمات بعضي از اهل معنا هم آمده است، اينكه ذكر خداوند يك مقوّم بسيار مهمي‌دارد كه آن را از ذكر بقيه امور جدا مي‌كند؛ و اگر به اين مقوّم توجه كنيم، آن گاه مي‌فهميم بسياری از چيزهايي كه ما به عنوان ذكر خدا تلقّي مي‌كنيم، يك خيال است و بلکه اين ذكر خدا نيست.
 مقوّم ذكر خدا، نسيان ما سوي الله است؛ يعني انسان در مرحله‌اي مي‌تواند بگويد من عنوان ذاكر را دارم و ذكر و ياد خدا داردم كه نسيان ما سوي الله داشته باشد. در موارد ديگر، انسان وقتي مي‌خواهد از يك بزرگي ياد كند، منافات ندارد كه ياد بزرگ ديگر هم باشد؛ اما در مورد ذكر خدا، مقوّم اصلي اين است كه انسان هرچه غير خداست را اصلاً فراموش كند و مدّ نظر قرار ندهد. برايش ارزشي قائل نباشد. كسي با تسبيح دارد ذكر مي‌گويد اما فكرش جايي ديگر است، اين ذكر نيست. نمي‌خواهم بگويم ارزش ندارد و اصلاً هيچ است؛ نه، بالاخره زبان و مقداري از اعضا و جوارح به اين كلمات نوراني متبرك مي‌شود؛ و در همين حدّ، ارزش دارد. اما آن ذكري كه پيامبر و انبيا مأمور به آن بودند و آثار دارد، چنين ذکری نيست. اين روايت را در برخي از كتب؛ منسوب به پيامبر (ص) هست، و حديث قدسي است که پيامبر فرمود: خداوند تبارك و تعالي مي‌فرمايد إذا كان الغالب علی عبدي ذكري اين ذكر كه مقومش نسيان ما سوي الله و غير خداست، خدا هم فرموده است اگر بنده من غالب زمانش ذكر من را داشته باشد و ياد من باشد توليت اموره خودم عهده‌دار امورش مي‌شوم. يعني خدايي كه اين عالم را عالم اسباب و عالم علت و معلول قرار داده است، خداوندي كه ملائكه فراوان را موظف بر هر شأني از شئون تكوين و مخلوقات و موجودات قرار داده است، مي‌فرمايد اگر انسان غالب اوقات خودش مشغول به ذكر و ياد من باشد، خود عهده‌دار امورش مي‌شوم؛ بقيه را اجازه نمي‌دهم در امور او دخالت كنند.
متولي امور شدن، خيلي معنا دارد. ظاهرش همين است كه به ديگران اجازه دخالت در امور اين شخص را نمي‌دهد، مستقيماً خودش عهده‌دار امور است؛ چون اگر باز به اسباب و مسببات و به نزول ملائكه و به حمايت‌هاي معنوي با واسطه بود، ديگر معنا نداشت كه بفرمايد توليت اموره. ببينيد انسان چيست!؟ و خداوند او را چگونه قرار داده است تا بتواند به اين مرحله برسد كه خدا عهده‌دار امور او شود. پس، بايد تا حدّي واقعاً به ذكر بيشتر توجه داشته باشيم. وقتي كه شب موقع محاسبه اعمالمان فرا مي‌رسد و مي‌خواهيم محاسبه اعمال روز را داشته باشيم، حساب كنيم غير از نمازهاي پنجگانه‌اي كه خوانديم كه حالا آنها هم متأسفانه خالي از ذكر خداست، آنها هم متأسفانه روحش از ما گرفته شده است،و بايد حسرت خورد که يك ركعت را بتواند درست انجام دهد؛ غير از اينها چقدر به ياد خدا بوديم؟! چند دقيقه از هفده و هيجده ساعتي كه بيدار هستيم، واقعاً به ياد خدا بوده ايم؟ به ياد خدايي كه مقوم يادش فراموش کردن غير اوست .آيا اصلاً مي‌توانيم غير خدا را فراموش كنيم؟ غير خدا، يعني عزيزترين افراد انسان، بچه، خانواده، پدر و مادر و آنچه كه مورد علاقه خود انسان است.
بايد دائماً دغدغه اين باشد كه خدا كجا و ما كجا؟ قرب خدا كجا و ما كجا؟ دائماً انسان خودش را مذمت كند كه چرا با سرعت در مسير دوری از خدا مي‌رود و خبر ندارد؟ اين را بايد خود خداوند عنايت كند. مراحل ابتدايي ذكر خدا در اختيار ماست؛ اما آن مرحله‌اي كه واقعاً يك مقداري بخواهد عميق و فراگير بشود، در اختيار ما نيست. حالا در بحث جبر و اختيار، و اين حرف‌هاي اصطلاحي و علمي ‌هرچه مي‌خواهند بگويند؛ اين وادي، واديي است كه انسان در ابتدايش با اختيار قدم مي‌گذارد، اما وقتي وارد شد، ديگر لطف و فضل و عنايت خداست؛ هرچه هست، لطف خداست؛ و ما بايد سعي كنيم در اين وادي وارد شويم.
يكي از مصاديق بسيار بسيار زيبا و لطيف توليت اموره اين است كه از حالا به بعد خود خدا دست انسان را مي‌گيرد و به جلو مي‌برد. اين هم يكي از مصاديق تولي امور انسان به دست خداست. بياييم مقداري روي اين مطلب تمرين كنيم؛ كار كنيم. وقتي مشكلي براي ما پيش مي‌آيد، ببينيم ذهن اولي ما متوجه منابع ضعيف دنيوي مي‌شود يا متوجه خدا مي‌شود؟ نوع مردم اينطور هستند كه وقتي از همين اسباب ظاهريه دستشان كوتاه مي‌شود، مي‌روند سراغ خداوند. اين كه ذكر خدا نشد! اگر نگوييم اين کار تحقير و تنقيصي است كه ما خدا را براي آخر کار مي‌گذاريم . بنابراين، ما بايد همه‌ي کارهايي که انجام مي‌دهيم، اين که در اين سلامتي، قادر به تكلم هستيم؛ قادر به راه رفتن هستيم؛ قادر به غذا خوردن هستيم؛ همه را لطف خدا بدانيم. توجه اوّلي‌مان را معطوف به خدا كنيم و خداوند خودش بايد عنايت كند. اميدواريم كه خداوند همه‌ي ما را از اهل ذكر قرار دهد. انشاء الله

کلمات کلیدی :

ذکر خدا ثمرات یاد خدا یاد خدا پیامبر اکرم حدیث قدسی

۱,۶۵۴ بازدید