درس بعد

آیات الاحکام/ حجاب

درس قبل

آیات الاحکام/ حجاب

درس بعد

درس قبل

موضوع: حجاب


تاریخ جلسه : ۱۳۸۶/۱۲/۶


شماره جلسه : ۱۷

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • نتیجه گیری و جمع بین احتمالات، در کلمه«من». ملازمه وعدم ملازمه بین لزوم حجاب و حرمت نظر بر زن.

دیگر جلسات
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


ملاحظه فرموديد كه مجموعاً نسبت به معنای آیه شريفه ما چهار احتمال داديم و هر كدام يكى از اين احتمالات را هم ذكر كرديم، هم مؤيدات و قرائنى را برايش بيان كرديم.

 بلكه ان شاء الله در بحث امروز بتوانيم يك نتيجه گيرى روشنى داشته باشيم.

نقد مجدد احتمالات اربعه در معنای آیه شریفه
احتمال اول اين بود كه ما «غض البصر» را كنايه‌ی از ترك النظر بگیریم، كه عرض كرديم مشهور فقهاء از آيه همین معنا را فهميده‌اند. و حتى بزرگانى از فقهاء مثل مرحوم صاحب جواهر (ره) به اطلاق همين آيه تمسك مى‌كند بر اين كه نظر به وجه و كفين جایز نیست، گاهى تعبير مى‌كنند «علی القوى» و گاهى تعبير مى‌كنند «على الاحوط» جايز نيست.
 در باب نظر به وجه و كفين بين فقهاء سه نظريه بشرح ذیل وجود دارد: 1) عدم جواز مطلقا. 2) جواز مطلقا. 3) نظر اولى جايز است اما نظر ثانيه به بعد جايز نيست.

البته اين مسئله مفروغ عنه است كه همه فقهاء قائل هستند به اینکه نظر کردن با ريبه و تلذذ قطعاً حرام است؛ اما وقتى نظر کردن من دون ريبة باشد همين سه نظريه فوق وجود دارد. اين معنا مبتنى بر اين بود كه ما اولاً بگوييم (خوب دقت! مى‌خواهيم جمع بندی کرده و نتيجه‌گيرى نماییم ان شاء الله، ولو انسان به هر نتيجه ی هم برسد نمى‌تواند بگويد اين این نتیجه و نظر آخرين كلامى است كه در این مسئله گفته مى‌شود) طبق احتمال اول «غض البصر» كنايه‌ى از ترك النظر است. يعنى خداوند بصورت مستقيم نظر را حرام نفرموده است آنچه كه مقدمه‌ى براى ترك النظر است عبارت است از «غض البصر» است، او را واجب كرده كه اگر غض البصر واجب شد نتيجه‌اش اين مى‌شود كه نظر کردن حرام است.

 پس اين معنا اولاً اشكالش اين است كه منطوق در آيه شريفه نيست؛ كنايه آورده شده است «غض البصر» از ترك النظر، آن وقت اين اشكال اول كه اين منطوق آيه نيست كجاى آيه دارد يحرم النظر يا يجب ترك النظر! ثانياً كسانى كه اين نظريه را قائل هستند متعلق نظر را امرأة قرار داده اند ، مى‌گويند : «يجب ترك النظر يا يحرم النظر الى المرأة» اشكال دوم اين است كه كجاى آيه كلمه مرأة آمده است؟ آيه مى‌فرمايند: «قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم» ندارد نسبت به زنها! اشكال سومى كه داريم اين است كسانى كه به اطلاق اين آيه استدلال مى‌كنند در اصول اين بحث مطرح است كه اطلاق و تقيد وصفان للفظ است، يك لفظى كه ذكر مى‌شود يا مطلق است و يا مقيد اما مخصوصاً در باب مفاهيم دقت بفرماييد، اگر در يك جایی يك فقيهى از يك آيه‌اى يا يك روايتى مفهوم‌گيرى كرد، اما ديگر نمى‌تواند بگويد اين مفهوم مطلق يا مقيد است، چون مفهوم غير مذكور در كلام است و اطلاق و تقيد وصف براى لفظ مذكور در كلام است، يك لفظى است که مى‌توانيم بگوييم مطلق است و مى‌توانيم بگوييم مقيد است.

بنابر اين، در اينجا ترك النظر كه در آيه نيامده است؛ اگر بگوييم «غض البصر» كنايه از ترك النظر است (بر فرضى كه اين را قبول بكنيم) ديگر نمى‌توانيم از نظر صناعى بگوييم ترك النظر اطلاق دارد وجه و كفين را هم شامل مى‌شود؛ اطلاق و تقيید وصف براى لفظ مذكور در آيه است، آنى كه غير مذكور در آيه است ما نمى‌توانيم او را متصف بكنيم به اطلاق و تقيید. پس ببينيد! اولاً در آيه نيامده است. ثانياً متعلق كه مرأة است روى قول مشهور نيست. ثالثاً اطلاق‌گيرى نمى‌شود كرد. رابعاً اين «من» تبعيضيه آن وقت چه معناى پيدا مى‌كند! وقتى كه مى‌گوييم «يغضوا من ابصارهم» كه ما گفتيم «من » بلا اشكال من تبعيضيه است، ظهور روشن و قرائن روشنى دارد كه من «من» تبعيضيه است؛ من تبعيضيه با اين معناى اول كه ما بگوييم ترك النظر مطلقا تمام قسمت‌هاى زن.

اين نكته را دقت كرديد كه اگر قول اول را بگيريم ديگر فرقى بين اين كه اين نظر نظر عن لذة باشد، يا عن غير لذة هم نيست؛ مطلق است آن وقت اين تبعيض چه معنا دارد؟

 حالا تبعيض ديگر معنا پيدا نمى‌كند وقتى شما مى‌گوييد نظر به زن آن هم تمام قسمت‌هاى زن وجه و كفين و همه چيز چه عن لذت و چه عن غير لذت تبعيض معنا ندارد، پس با « من» تبعيضيه هم سازگارى ندارد، اينها اشكالاتى است كه بر معناى اول وارد مى‌شود. معناى دوم كه افرادى مثل مرحوم آقاى خوئى اختيار فرمودند، كه اصلاً مرحوم آقاى خوئى نسبت به معناى اول تصريح دارند كه آيه دلالت بر حرمت نظر مرد به زن ندارد؛ كه تااينجا ما هم با ايشان موافق هستيم!

اما مى‌فرمايند: آيه دلالت بر اين دارد كه مرد نسبت به زن (ايشان در اين قسمت با قول اول موافق است كه متعلق زن است) طمع نداشته باشد وقتى مردى زنى را ديد طمع نكند به او، او را كالعدم فرض كند، او را مغفول عنه قرار بدهد. اولاً دقت كنيد اين معنا نسبت به معناى قبل از يك جهت اخص است و از يك جهت اعم است؛ از جهت اينكه طبق اين معنا طمع اختصاص به نظر عن شهودة و عن لذة دارد، در معناى اول گفتيم بين لذت و عدم لذت فرقى نيست، اما اينجا عن شهوة اما از يك جهت اين معناى دوم اعم از معناى اول است، و از آن جهت اين است كه مى‌گوييم وقتى طمع به زن حرام است ديگر فرقى نمى‌كند از راه نظر باشد يا غير نظر، وقتى مى‌گوييم آيه «يغضوا من ابصارهم» مى‌گويد طمع به زن حرام است، مى‌خواهد از راه نظر باشد، مى‌خواهد از راه غير نظر باشد.

البته اين اعميت در كلام مرحوم آقاى خوئى ذكر نشده است اما در كلمات بعضى‌ها كه اين معناى دوم را اختيار كرده‌اند، تصريح كرد ه اند وقتى مى‌گوييم طمع به زن حرام است اين مطلق است فرقى نمى‌كند از راه نظر باشد يا غير نظر باشد. به اين معناى دوم همان اشكالى كه به معناى اول داشتیم می‌آید كه كجاى آيه دارد يغضوا من ابصارهم بالنسبة به زنها! شما چه قرينه‌اى دارید بر اين كه مراد غض البصر نسبت به زن است؟

اولاً قرينه‌ى نداريم؛ پس همان اشكالى كه آنجا كرديم اينجا هم هست که آیا شما قرينه‌ى داريد بر اين كه متعلق زن است؟ امرأة است! در صورتی که چنين قرینه ای نیست. ثانیا: اگر بخواهيم يك معناى عامى را بگوييم آيه مى‌فرمايند اصلاً طمع داشتن به زن حرام است، كه نتيجه‌اش اين بشود اگر كسى از راه كتابت نسبت به زنى طمع كرد هذا حرام، حالا اگر کسی خدای ناکرده از راه اينترنت با يك زنى یا از راه نوشتار ارتباط پيدا بر قرار كند ، يا اگر كسى از راه تلفن با يك زنى صحبت كرد عن طمع، طبق معناى دوم تمام اينها مى‌شود حرام كه اگر نظر نبود ولو از راه كتابت ولو از راه گفتار تمام اينها را آيه حرام مى‌كند.

انصافاً باز اگر اين كلمه ابصار را بخواهيم بگوييم خصوصيت ندارد، طبق اين معناى دوم بايد بگوييم نظر و بصر خصوصيت ندارد، آيه مى‌گويد قل للمؤمنين كه طمع راجع به زنها نداشته باشند اين خيلى خلاف ظاهر است كه ما بطور كلى از بصر الغاء خصوصيت كنيم وبگوييم آيه يك معناى كلى را دلالت مي كند. راجع به معناى اول يك نكته‌ى رافراموش كردم که عرض کنم این است که در معناى اول بعضى‌ها گفته‌اند آقا اين ذلك ازكى لهم كه در ادامه آيه آمده است تعليل است ؛ و از اين تعليل عموميت را مى‌فهميم؛ تعليل مى‌گويد ذلك ازكى لهم يعنى انفع، اطهر براى مردها اينطور است كه چشم شان را ببندند، نگاه نكنند، مطلقا نه لذت و نه عن غير لذت، نه وجه و نه كفين. جوابش اين است كه ما قبلاً در آيه جلباب مفصل بحث كرديم كه اين گونه تعبيرات عنوان عليت را ندارد.

 آنجا راجع به ذلك ادنى ان يعرفن فلا يؤذين مفصل بیان شد (اینجا تكرار نمى‌كنيم آن مطالب را)، لذا نمى‌توانيم بگوييم هذا علت تفيد العموم؛ نه اصلاً عنوان عليت را ندارد.

 در اين معناى دوم هم همينطور اگر كسى بگويد از ذلك ازكى استفاده ميشود كه بصر خصوصيت ندارد، اگر كسى اينطور بگويد، بگويد آقا! خداوند دنبال پاك شدن ما و پاك بودن ماست پس بصر خصوصيت ندارد؛ مى‌گوييم اين فرع بر اين است كه اين حتماً تعليل باشد در حالى كه اين ذلك ازكى نتيجه اين كار است عنوان تعليل را ندارد. 

معناى سوم را هم كه ما با دقت بر گردانيم به معناى اول و اشكالاتش را هم قبلاً گفتيم، ما يقين داريم كه حتى اگر كسى يك نظر غير استقلالى عن شهوة به زن بكند ،فرض كنيد كه مى‌خواهد خداى ناكرده نظر عن لذة به زن بكند، به آن ديوار بالاى سر زن نگاه بكند اما زن را به تبع ببيند، يا اگر زن را در آئينه ديد، عن لذت بخواهد نگاه بكند حرام است فرقى نمى‌كند، در حالى كه زن ديدنش در آئينه عنوان نظر آلى را دارد. حالا اگر بگويد نه اين هم نظر استقلالى است، على اى حال ما چون يقين داريم در مواردى ولو نظر غير استقلالى حرام است، يك دكترى مى‌خواهد قلب يك زن را معاينه كند حالا بالتبع موى زن را هم ببيند حرام است، عمداً اگر ببيند نه اينكه ضرورت اقتضا بكند لذا اين معانى كه بیان شد تماماً دچار اشكال است.

نظر حضرت استاد در مورد معنای آیه شریفه
 آنچه كه انسان مى‌فهمد كه خيلى معناى روشن براى اين آيه شريفه است، همانى است كه ديروز هم بيان كرديم، آيه‌ى شريفه بيان مى‌كند: «قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم»
 بر حسب رواياتى كه ما آورديم، كه در اين روايات «غض البصر» را فرمودند : «معناه» اين است كه ان لا ينظر احدكم الى فرج اخيه المؤمن، قسمت اول آيه اين است مرد مؤمن حق ندارد به عورت مرد مؤمن ديگر نگاه بكند و اگر نگاه كرد حرام است. و يحفظوا فروجهم مؤمن ديگر و مؤمنين ديگر هم برايشان واجب است ستر الفرج كنند يعنى دوتاى تكليف دارند، اينجا دقت كنيد اگر ما گفتيم كه نظر كردن مؤمن به فرج مؤمن ديگرحرام است، ملازمه ندارد با اينكه او هم بايد بپوشاند، در بعضى ازموارد است كه مى‌گويد نظرکردن حرام است اما بر ديگرى وجوب ستر واجب نيست؛ آنهايى كه ميگويند وجه و كفين استثناء است مى‌گويند بر مرد نظر كردن به وجه و كفين حالايا مطلقا يا عن لذة حرام است، حالا اگر يك زنى بداند كه ديگرى دارد عن لذة به وجه او نگاه مى‌كند، اما زن مقلد يك مرجعى است كه آن مرجع مى‌گويد وجه و كفين استثناء است بر او ستر وجه وکفین واجب نيست.

 كما اينكه زنى كه مى‌داند اگر با چادر بیرون برود و وجه و كفينش را هم بپوشاند اما مردانى هستند كه نظر به شهوت به همين ظاهر پوشيده شده او هم مى‌كنند باز رفتن بيرون براى او حرام نيست؛ بر ديگرى حرام است كه نگاه مى‌كند. پس از اين طرف ملازمه نيست كه اگر گفتيم يك مؤمنى به مؤمن ديگرنظر بكند حرام است لازمه‌اش اين باشد كه بر ديگرى ستر هم لازم باشد، چون چنين ملازمه‌اى نيست، نه ملازمه شرعى است و نه ملازمه عادى است، حالا اختيارش با شارع است شارع متعال می تواند به ديگران هم بگويد به شما حفظ الفرج و ستر الفرج واجب است، مى‌تواند واجب نكند اما اينجا آمده واجب كرده است ، مى‌فرمايد: ديگران هم بايد حفظ الفرج بكنند ،بر ديگران هم حفظ الفرج واجب است.

در نتيجه حالا اگر يك مردى نعوذ بالله ستر الفرج نكند در انظار ديگران عورت خودش را مكشوف قرار بدهد ديگرى هم به او نگاه بكند هردو مرتكب گناه شده‌اند، هردو مرتكب عصيان و معصيت شده‌اند. پس چون ملازمه وجود ندارد حالا اگر كسى بگويد آقا! از اين طرف ملازمه است يعنى چه؟ يعنى اگر بر كسى ستر الفرج واجب شد لازمه‌اش اين است كه بر ديگرى نظر حرام باشد، وقتى مى‌گوييم زن بايد موى خودش رابپوشاند اگر بر زن پوشاندن سر واجب شد بر مرد هم نگاه كردن حرام است؛ مى‌گوييم ما اين ملازمه را قبول نداريم! ما الان در فقه دليل داريم مرد حق ندارد نگاه بكند و زن هم بايد سرش رابپوشاند، حالا اگر اول شارع فرموده بود كه زن بايد موى سر خودش را بپوشاند، ما از كجا مى‌فهميديم كه نظر ديگرى به او حرام است؟

اگر دليل نداشتيم و از اين حكم اطلاع نداشتيم! حالا اگر يك زنى موى سرش را نپوشاند ممكن است بگوييم او داردكار حرامى را انجام مى‌دهد، مرد هم كه آنجا نشسته او كار حرامى انجام نمى‌دهد! بلى ما دليل داريم كه براى طرفين حرام است اما اگر اين دليل رانداشتيم باز مى‌گفتيم ملازمه وجود ندارد. پس به نظر ما نه از اين طرف ملازمه وجود دارد و نه از آن طرف و روى اين حساب است كه شارع عنايت به اين داشته هردو حكم را آورده است، مرد به مرد نبايد به فرجش نگاه كند، ديگرى هم بايد عورت خودش را بپوشاند.

 و در جلسه قبل عرض كردم اگر ما بوديم و همين آيه «قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم» هيچ ازش استفاده نمى‌كرديم كه نگاه كردن زن به فرج زن ديگر حرام است، آيه بعد آمده « قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن» زن‌ها هم نبايد به فرج زن ديگر نگاه كند و هر زنى بايد فرج خودش را از زن ديگر مستور نگاه دارد آن وقت اين دو آيه را كنار هم بگذاريم يك اولويت قطعيه ازش بدست مى‌آيد که اگر مرد حق ندارد به عورت مرد نگاه كند، زن حق ندارد به عورت زن نگاه كند، به طريق اولى مرد نمى‌تواند به زن نگاه كند و زن هم نمى‌تواند به عورت مرد نگاه كند، نتيجه اين مى‌شود آيه فقط در خصوص نظر به عورت است هم آيه اول و هم آيه دوم، اصلاً كارى به اينكه به زن نگاه كند ياخود قيافه زن وجه وكفين زن ارتباطى به اينها ندارد تا ما بگوييم آيه دلالت بر اين معنا دارد.

 لذا ما بايد متعبد باشيم به همين تفسير ی که در اين آيات آمده است ، با اين تفسير كاملاً معنا براى ما روشن مى‌شود. در تفسير كنز الدقائق مرحوم قمى مشهدى، شيخ محمد بن محمد رضا القمى المشهدى كه از محدثين و مفسرين معروف هست، تفسير بسيار خوبى هم هست. رواياتى كه در ذيل همين آيه ايشان اين روايات را ذكر كرده است.

 ایشان چند روايت را در ذیل همین آیه نقل كرده است که «كل آية فى القرآن فى ذكر الفروج فهو من الزنا الا هذه الاية فانها من النظر» اين آيه فقط در مورد نظر است.

 بعد آمده يك روايت ديگر آورده فى كتاب الخصال، عن بعض اصحابنا، عن ابى عبدالله (ع) قال: « قلت له ما للرجل ان يرى من المرأة اذا لم تكن له بمحرم؟ - مرد چه مقدار از زن را اگر آن زن محرم او نباشد مى‌تواند ببيند؟ فرموده - وجه و كفين و قدمين» اين روايت چه ربطى به اين آيه دارد؟

 باز در روايت بعد قال النبى لامير المؤمنين (ع) ياعلى اول نظرة لك و الثانية عليك اين حرفى كه معروف است نظر اول حلال است و نظر دوم حرام ايشان در اينجا ذكر كرده است.

 بعد تعابیری دارد که البته روايت مفصلى است، پيامبر نصايحى به امير المؤمنين فرمود، دارد: « اربعة لا يشبعن من الاربعة الارض من المطر و العين من النظر - چهار چيز است كه از چهار چيز سير نمى‌شود، زمين از باران، چشم از نگاه كردن، اينها رواياتى كه بايد قسمت‌هاى مناسب ديگرى از آن آورده بشود اينجا ارتباط به اين ندارد؛ حتى بعضى از فقهاء مثل ابن ادريس و علامه به قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم تمسك كردند كه حتى نگاه كردن به زنهای اهل ذمه حرام است.

ملاحظه فرموديد معناى آيه همانی است كه ما به آن رسيديم، يعنى انسان نفسش اطمينان پيدا مى‌كند که معناى آيه همین است. اشكالات آن سه معناى اولى را بيان كرديم، حالا اين مقدارى است كه ما توانش را داشتيم خداوند خودش آگاه است به اين كه معناى آيه چيست؟! انشاء اللّه درس آيات الاحكام را روز دو شنبه دوم ربيع الاول شروع مى‌كنيم.

وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین.



برچسب ها :

بررسی آیات حجاب بررسی آیه 30 سوره نور بررسی آیه قل للمومنین یغضوا من ابصارهم نقد مجدد احتمالات اربعه در معنای آیه 30 سوره نور انظار در نگاه به وجه و كفين نظر استاد فاضل لنکرانی در مورد معنای آیه 30 سوره نور روایت ذیل آیه 30 سوره نور

نظری ثبت نشده است .