بنا گذاشتیم روز چهارشنبه از همین کتاب الجهاد وسائل الشیعه، ابواب جهاد
النفس، همینطور به ترتیب روایاتش را مرور کنیم ولو اینکه نمیخواهیم در هر
روایتی هم مفصل همهی جزئیاتش را بررسی کنیم. مرور این روایات بسیار مفید
است.
سه روایت را هم در بحث اصول و فقه خواندیم، رسیدیم به روایت
چهارم؛ و عنه رفعه قال، قال ابو عبدالله علیه السلام برجل إجل قلبک قریناً
برّا و ولداً واصلا واجعل علمک والداً تتبعه واجعل نفسک عدواً تجاهده،
واجعل مالک عاریةً تردّها.
بر
حسب این روایت امام صادق علیه السلام میفرماید انسان باید یک معاملهای
با قلب خودش داشته باشد، یک برخورد و معاملهای با علم خودش داشته باشد، یک
برخورد و معاملهای با نفس خودش و یکی هم با مال خودش داشته باشد. چهار
محور و رکن در حیات انسان (قلب، علم، نفس و مال)، طبیعی است این در مورد
آنهایی است که علم هم دارند و آنهایی که ندارند سالبه به انتفاع موضوع است.
میفرماید با قلب خودت به عنوان یک قرین برّو یک ولد واصل معامله کن، با
علم خودت به عنوان یک ولد تابع، یعنی والدی که تو تابع آن هستی معامله کن،
با نفسات به عنوان یک عدو که با آن مجاهده کنی و با مالت به عنوان یک امر
عاریهای.
هر یک از اینها خیلی حرف دارد اما اینکه انسان توجه داشته
باشد که این چهار تا باید برنامهی اصلی که با آن قرار میدهد و برایش
میریزد محور در این چهار تا اینهاست، قلب به عنوان یک قرین برّ باشد، بر
هم به معنای نیکی میآید و هم به معنای مطیع میآید. یک موجودی که دائماً
دنبال نیکی باشد یعنی به فکر این باشد که کار خوب چیست، عمل خوب چیست، راه
خوب چیست؟ یعنی نگذاریم قلب ما قرین با شرور بشود، قرین با بدیها بشود،
قرین با زشتیها بشود، دائماً قرین با خوبیها باشد، ببینیم خوب چیست؟ و
این قلب را میگوید به عنوان یک ولد واصل قرار بده، یعنی یک ولدی که پیوسته
افسارش در اختیار تو باشد. یک ولدی داریم که از پدر و مادر جداست و فاصل
است، اصلاً پدر و مادر کاری به او ندارند که این چه کسی است و چه میکند و
کجا میرود؟ میفرماید قلب را به عنوان یک ولد واصل قرار بده، بچهای که
دائماً به خودت وصل است، دائماً مراقبش باشی و سراغش را بگیری، هدایتش کنی،
این یک نکتهی خیلی مهم است هم قرین برّ آن خیلی مهم است و هم ولد واصل
آن.
قرین برّ آن باید از این نقطه آغاز کنیم تا فکر گناه میخواهد
سراغ انسان بیاید، تا فکر بدی میخواهد سراغ انسان بیاید تا فکر دنیا
میخواهد سراغ انسان بیاید آدم جلویش را بگیرد و دائماً هم از او مراقبت
کند و بشود ولد واصل، این راجع به قلب.
علمی که خدای تبارک و تعالی
به انسان عنایت کرده او را والد قرار بدهید، چقدر این تعابیر پیداست که
ریشهی در وحی دارد، همهی عقلا و علما جمع شوند نمیتوانند چنین تعابیری
کنند، علم را والد قرار بده منتهی باز یک والدی که تو از او تبعیت کنی نه
یک والدی که تو بخواهی از آن نافرمانی کنی، والدی که تو خودت را مطیع او
قرار بدهی، اگر بخواهیم علم برای انسان نور باشد باید همین جهت را در آن
رعایت کنیم، ببینیم بالأخره مقتضای آنچه که علم هست، معلوم هست، ما علم به
برزخ و قیامت داریم، علم داریم به خدای تبارک و تعالی، علم داریم به اینکه
او علی کلّ شیء قدیر است، علم به صفات خدا داریم، علم به این واقعیات
داریم، علم به نار و جهنم و بهشت داریم، به مقتضای علممان عمل کنیم، علم
را والد قرار بدهیم، از او تبعیت کنیم.
واجعل نفسک عدوّاً تجاهدک،
نفس را به عنوان یک دشمن قرار بده یعنی خواهشهای نفسانی، این را سرکوب کن،
در بعضی از روایات دیگر که میرسیم آدم باید برای نفساش دائماً زاجر قرار
بدهد، یک چیزی که برخورد کند و مخالفت کند، مجاهدت با نفس لازم است، تعبیر
این است مخالفت با هوای نفس کافی نیست، مخالفتی که ریشهاش در جهاد باشد
یعنی اینقدر این مخالفت ادامه پیدا کند که به حد جهاد برسد، حالا گاهی
اوقات انسان یک بار با نفساش مخالفت میکند با یک گناهی مواجه میشود
مخالفت میکند موفق هم میشود ولی اسمش جهاد نیست، این مخالفت با نفس است،
نمیفرماید با نفس مخالفت کن که باید هم آن باشد ولی آنچه که مطلوب است
مجاهده است، او را دشمن بدانیم و دائماً با او مخالفت کنیم، با هوای
نفسانی.
واجعل مالک عاریةً تردّها، همیشه به آنچه که در اختیار داری
به عنوان یک عاریه نگاه کن، مالی که داریم، خانه و ماشینی که داریم، هیچ
وقت نگاه استقلالی به آن نکنیم، نگاه ارزشی به آن نکنیم، بگوئیم این مثل
چیزی است که دیگران به ما میدهند و فردا از ما میگیرند، یک فطرتی اینها
در اختیار ماست و بعد در اختیار دیگران قرار میگیرد به صورت عاریه به او
نگاه کنیم، این چهار دستوری است که امام صادق علیه السلام دادند،
انشاءالله خداوند توفیق بدهد که همه به اینها عمل کنیم.
شیوه ی برخورد انسان با قلب، علم، نفس و مالش
۰۵ بهمن ۱۳۹۴ و ۱۱:۵۶
بنا گذاشتیم روز چهارشنبه از همین کتاب الجهاد وسائل الشیعه، ابواب جهاد النفس، همینطور به ترتیب روایاتش را مرور کنیم ولو اینکه نمیخواهیم در هر روایتی هم مفصل همهی جزئیاتش را بررسی کنیم. مرور این روایات بسیار مفید است.
سه روایت را هم در بحث اصول و فقه خواندیم، رسیدیم به روایت چهارم؛ و عنه رفعه قال، قال ابو عبدالله علیه السلام برجل إجل قلبک قریناً برّا و ولداً واصلا واجعل علمک والداً تتبعه واجعل نفسک عدواً تجاهده، واجعل مالک عاریةً تردّها.
بر حسب این روایت امام صادق علیه السلام میفرماید انسان باید یک معاملهای با قلب خودش داشته باشد، یک برخورد و معاملهای با علم خودش داشته باشد، یک برخورد و معاملهای با نفس خودش و یکی هم با مال خودش داشته باشد. چهار محور و رکن در حیات انسان (قلب، علم، نفس و مال)، طبیعی است این در مورد آنهایی است که علم هم دارند و آنهایی که ندارند سالبه به انتفاع موضوع است. میفرماید با قلب خودت به عنوان یک قرین برّو یک ولد واصل معامله کن، با علم خودت به عنوان یک ولد تابع، یعنی والدی که تو تابع آن هستی معامله کن، با نفسات به عنوان یک عدو که با آن مجاهده کنی و با مالت به عنوان یک امر عاریهای.
هر یک از اینها خیلی حرف دارد اما اینکه انسان توجه داشته باشد که این چهار تا باید برنامهی اصلی که با آن قرار میدهد و برایش میریزد محور در این چهار تا اینهاست، قلب به عنوان یک قرین برّ باشد، بر هم به معنای نیکی میآید و هم به معنای مطیع میآید. یک موجودی که دائماً دنبال نیکی باشد یعنی به فکر این باشد که کار خوب چیست، عمل خوب چیست، راه خوب چیست؟ یعنی نگذاریم قلب ما قرین با شرور بشود، قرین با بدیها بشود، قرین با زشتیها بشود، دائماً قرین با خوبیها باشد، ببینیم خوب چیست؟ و این قلب را میگوید به عنوان یک ولد واصل قرار بده، یعنی یک ولدی که پیوسته افسارش در اختیار تو باشد. یک ولدی داریم که از پدر و مادر جداست و فاصل است، اصلاً پدر و مادر کاری به او ندارند که این چه کسی است و چه میکند و کجا میرود؟ میفرماید قلب را به عنوان یک ولد واصل قرار بده، بچهای که دائماً به خودت وصل است، دائماً مراقبش باشی و سراغش را بگیری، هدایتش کنی، این یک نکتهی خیلی مهم است هم قرین برّ آن خیلی مهم است و هم ولد واصل آن.
قرین برّ آن باید از این نقطه آغاز کنیم تا فکر گناه میخواهد سراغ انسان بیاید، تا فکر بدی میخواهد سراغ انسان بیاید تا فکر دنیا میخواهد سراغ انسان بیاید آدم جلویش را بگیرد و دائماً هم از او مراقبت کند و بشود ولد واصل، این راجع به قلب.
علمی که خدای تبارک و تعالی به انسان عنایت کرده او را والد قرار بدهید، چقدر این تعابیر پیداست که ریشهی در وحی دارد، همهی عقلا و علما جمع شوند نمیتوانند چنین تعابیری کنند، علم را والد قرار بده منتهی باز یک والدی که تو از او تبعیت کنی نه یک والدی که تو بخواهی از آن نافرمانی کنی، والدی که تو خودت را مطیع او قرار بدهی، اگر بخواهیم علم برای انسان نور باشد باید همین جهت را در آن رعایت کنیم، ببینیم بالأخره مقتضای آنچه که علم هست، معلوم هست، ما علم به برزخ و قیامت داریم، علم داریم به خدای تبارک و تعالی، علم داریم به اینکه او علی کلّ شیء قدیر است، علم به صفات خدا داریم، علم به این واقعیات داریم، علم به نار و جهنم و بهشت داریم، به مقتضای علممان عمل کنیم، علم را والد قرار بدهیم، از او تبعیت کنیم.
واجعل نفسک عدوّاً تجاهدک، نفس را به عنوان یک دشمن قرار بده یعنی خواهشهای نفسانی، این را سرکوب کن، در بعضی از روایات دیگر که میرسیم آدم باید برای نفساش دائماً زاجر قرار بدهد، یک چیزی که برخورد کند و مخالفت کند، مجاهدت با نفس لازم است، تعبیر این است مخالفت با هوای نفس کافی نیست، مخالفتی که ریشهاش در جهاد باشد یعنی اینقدر این مخالفت ادامه پیدا کند که به حد جهاد برسد، حالا گاهی اوقات انسان یک بار با نفساش مخالفت میکند با یک گناهی مواجه میشود مخالفت میکند موفق هم میشود ولی اسمش جهاد نیست، این مخالفت با نفس است، نمیفرماید با نفس مخالفت کن که باید هم آن باشد ولی آنچه که مطلوب است مجاهده است، او را دشمن بدانیم و دائماً با او مخالفت کنیم، با هوای نفسانی.
واجعل مالک عاریةً تردّها، همیشه به آنچه که در اختیار داری به عنوان یک عاریه نگاه کن، مالی که داریم، خانه و ماشینی که داریم، هیچ وقت نگاه استقلالی به آن نکنیم، نگاه ارزشی به آن نکنیم، بگوئیم این مثل چیزی است که دیگران به ما میدهند و فردا از ما میگیرند، یک فطرتی اینها در اختیار ماست و بعد در اختیار دیگران قرار میگیرد به صورت عاریه به او نگاه کنیم، این چهار دستوری است که امام صادق علیه السلام دادند، انشاءالله خداوند توفیق بدهد که همه به اینها عمل کنیم.
منبع : وسایل الشیعه، ج15، ص 162
کلمات کلیدی :
۱,۴۲۰ بازدید