خب حالا بعضي از آقايان تذکر دادند که چهارشنبه ها نکاتي هم گفته بشود براي
همه ما مفيد باشد، يک عنواني که وجود دارد در کتب اخلاقي و شايد حالا
آنطوري که بايد و شايد هم به او توجه نميشود مسئله اخفاء عبادت است، يعني
اينکه انسان اولاً آن عبادتي که انجام ميدهد با تمام شرائط و خصوصيات با
قصد قربتي هم که دارد، اما باز اين عملش را در مرئي و منظر و رؤيت مردم
قرار ندهد. اولاً از مجموع روايات استفاده ميشود که اين نوع عبادت براي
خداوند خيلي مطلوبتر است تا اينکه انسان بيايد در مرئي و منظر عبادي بکند
حالا يک استثنائي البته دارد ما يک عبادات اجتماعي مثل حج داريم، مثل نماز
جمعه داريم، مثل نماز جماعت داريم، اينها را داريم اما آن عبادتي که
واقعاً و واقعاً مطلوب اولي براي خداود است و محبوبيت براي خداوند دارد
عبادتي است که انسان در پنهاني انجام ميدهد، اخفاء بکند عبادت خودش را،
نگذارد ديگران بفهمند که او اهل نافله است، ديگران بفهمند که او اهل صدقه
دادن است، ديگران بفهمند که او اهل نماز شب است. اگر واقعاً انسان تمايل به
اين پيدا بکند، که رفيقش بفهمد که اين اهل نماز شب است، همين مقدار خوب
اين ولو اينکه وقتي هم دارد نماز ميخواند قربه الي الله دارد ميخواند اما
کنارش و خارج او تمايل به اين داشته باشد که اين بداند که اين اهل نماز شب
است اين اثري ندارد. اخفاي عبادت يک ارتباط مخصوص و ويژه براي انسان و خدا
ايجاد ميکند، هيچ کسي هم از اين ارتباط خبردار نخواهد شد، اگر من ميل به
اين پيدا بکنم که رفيقم بفهمد که من اهل نافله هستم اهل ذکر هستم اهل نماز
شب هستم قطعاً اين ارتباط ايجاد نميشود. و واقعاً همه چيز در همين است بين
انسان و خدا از اين طرقي که هست عباداتي که وجود دارد يک ارتباط هايي بين
انسان و خدا ايجاد ميشود اما به نظر ميرسد که آن انساني که يک عبادت مخفي
دارد يک عرض ميشود ارتباط مخفي بين خودش و خدا وجود دارد که حتي در زندگي
زن و بچهاش هم شايد متوجه نشوند. داشتيم بزرگاني که هفتاد سال اهل نماز
شب بودند اهل تهجد بودند دو ساعت به اذان هم بلند ميشدند اما تا روزهاي
آخر عمرشان حتي اولادشان متوجه نشدند که اين ها اهل نماز شب هستند و خوشا
به حال اينها. انسان اگر عرض ميشود که اين قضيهاش فاش بشود اين ارتباطش
روشن بشود آن اثر از بين ميرود يعني بزرگاني را ميفرمايند که در اين
ارتباط مخصوص و مخفي يک آثار عجيبي وجود دارد، يک انوار عجيبي وجود دارد يک
عنايات واقعاً خاصي وجود دارد که رسيدن به او خيلي مشکل است، و بالاترش
آنجايي است که انسان خوف از اين داشته باشد که ديگري بفهمد. بايد به اينجا
برسد ايني که نبايد انسان ميل به اين داشته باشد که ديگري بفهمد که هيچ،
بايد خوف اين را داشته باشد، مبادا ديگري بفهمد که من يک همچنين حالاتي
دارم يک همچنين روحياتي دارم، من اهل ذکر هستم من اهل چله نشيني هستم، چي
هستم، چي هستم، اصلاً همين که ميل داشته باشد که تمام اينها آثارش را از
دست ميدهد در همه عبادات است منتهي يک عباداتي استثناء شده مثل نماز
جماعت، نماز جمعه، يک عبادات اجتماعي داريم ما در اسلام که خب آن به عنوان
شعائر است آن يک آثاري دارد، براي خودش اصلاً آن شارع آمده فرموده بايد
اينطوري باشد ولي روح و اصل عبوديت اينطور نيست، اصل عبوديت در آن اخفاء
است ملازمه دارد با اخفاء بايد همراه باشد روايتي هست در بهار در جلد هفتاد
صفحه 251، «ان اعظم العباده اجراً اخفاء» بزرگترين عبادتها از نظر اجر
اخفا است آني که از همه مخفي تر باشد عرض کردم اين مخفي يعني حتي به اين حد
برسد که انسان بترسد از اينکه رفيقش بفهمد اين اهل رفاقت است البته گفتم
اين در يک حدي که انسان بايد ظاهر مسلماني و ظاهر تعبد داشته باشد در آن
حدش که خود اسلام هم سفارش ميکند اول وقت است برويم نماز جماعت. اول روز
جمعه است برويم مثلاً کم کم براي نماز جمعه. ولي در آن وادي که واقعاً
انسان بخواهد عبادت مخلص و محض براي خدا انجام بدهد، خفاء از شرائطش است،
لذاست که بزرگان ما از خدا تمني مي کردند که جايي باشد کسي نباشد، تنها
باشند، خودشان باشند يعني آنجا ديگر لذيذترين زمان براي اينها آن موقع
بوده، بالاخره اين چيزهاي معنوي يک تمثيل هاي ظاهري و مادي هم خداوند برايش
قرار داده، خب انسان فرض کنيد به يک کسي که خيلي علاقه دارد، دلش ميخواهد
يک جلسات خاص الخاصي با او داشته باشد به يک بزرگي انسان علاقه مند است
وقتي ميرود در حضور او ميخواهد بنشيند دلش نميخواهد حتي يک کسي ديگر هم
نشسته باشد، ميخواهد فقط خودش باشد و خودش بتواند با او صحبت بکند در يک
مرحله ي خلي خيلي بالا و بي نهايتش بين انسان و خداست. و اين نه براي اين
است که خلوص بيشتر باشد، حالا در ذهن نوع مردم اين است که اگر انسان مخفي
عبادت بکند خلوصش بيشتر است، او هست نه اينکه بخواهيم او را انکار بکنينم
اما جهت مهم در خفاء عبادت اين است که در عبادت مخفي يک آثار مخصوص براي
خودش قرار داده شده که اين در عبادتي که در مرئاست آن آثار قرار داده نشده،
غير از مسئلهاي که خلوص و نميدانم کذا و اينها. ما تو روايت داريم که هر
چي عبادت انسان خالص تر باشد خدا اجر بيشتري هم به آدم ميدهد اين هم
داريم تو روايات ولي عنوان خلوص يک عنواني است عنوان اخفاء يک عنوان ديگري
است، آن وقت از آن طرف ببينيد در بعضي از روايات داريم أن من شهر نفسه
بالعباده، کسي که خودش را مشهور به عبادت بکند، بگويد من اهل عبادت هستم
اهل نماز شبم، اهل کذا و اينها هستم عبادات را بيايد رديف بکند فتهموا، او
را تهمت بزنيم او را متهمش بکنيم فان الله يبغض شهرت العباده، خدا هم بغض
دارد و مبغوض در نزد خداست که يکي کسي عبادت خودش را مشهور به عبادت بکند،
اين اصلاً به درد خداوند نميخورد به درد يعني قابل عرضه به درگاه الهي
نيست که انسان يک عبادتي که مردم فهميدند بيايد او را براي خداوند عرضه کند
اصلاً قابل عرضه نيست به درگاه خدا. ما واقعاً بايد عادت کنيم اين معنا
را از خود خداوند استمداد بکنيم عمر انسان خيلي سريع ميگذرد و متأسفانه هر
چي هم ميگذرد خب همان جملهاي که امام (رضوان الله عليه) مکرر ميفرمودند
که از ايشان وقتي توصيهاي ميخواستند ميفرمودند که تا جوان هستيد قدرت
داريد براي خودتان کاري بکنيد، خب يکي از کارهاي مهم همين است بتوانيم
خودمان را عادت بدهيم به عبادات مخفي، ببنيم آيا واقعاً در عبادات مخفي
آنجا لذت ميبريم يا وقتي جلو ايستاديم براي نماز جماعت آنجا بيشتر لذت
ميبريم، گاهي اوقات انسان وقتي امام جماعت ميشود خب وسوسهي نفس است ديگر
ميگويد خب حالا من امام جماعت شدم بايد قرائت بهتري داشته باشم صحيحتر
داشته باشم، توجهم به خدا تو نماز بيشتر باشد، خب اينها همهاش وسوسه است،
اگر انسان در عبادت مخفي اين نکات را رعايت کرد، در عبادت مخفي اگر واقعاً
احتياط کرد نمازش را چند بار خواند احتياط کرد ذکر را کاملاً با دقت گفت
بدون اينکه غلط باشد او براي انسان هنر است، شما ببينيد امام عباداتي که
ميخواندند به عنوان نماز جماعت خيلي سريع، خيلي عادي، اما فرض کنيد عبادات
مخفيشان که اينطور نبوده که ما خودمان را عادت بدهيم به عبادات مخفي. در
اين عبادات مخفي به انسان چيزهاي زيادي داده ميشود يعني واقعاً خود انسان
هم نميداند که چه برکاتي دارد. هم از جهت علمي، هم از جهت مادي، هم از جهت
همه جهات. خودمان را عادت بدهيم که انشاء الله عرض ميشود که وقتي که
انسان در روزهاي آخر عمرش بود بتواند با يک آرامشي عرض ميشود که وارد بر
خداوند تبارک و تعالي بشود. اين روايت هم هست که و ان الله عباد براي خداوند
بندگاني است که عاملوه بخالص من سره، اينها با خدا معامله کردند با خالصي
از سر خودشان يعني با اعمالي که در سر و پنهان خودشان با خداوند داشتند
فقابلهم بخالص من بره، خدا هم ميفرمايد حالايي که شما خالص از پنهاني تان
را تحويل من داديد بهترينش را تحويل من داديد من هم بهترين را تحويل شما
ميدهم فهم الذين تمروا صحفهم يوم القيامه فارقه، اينها کساني هستند که
نامههاي اعمالشان را وقتي مرور ميدهند خالي است، فاذا وقفوا بين يديه، تا
جلوي آن شخص نامه عملش ميرسد يعني اول که دارند ميآورند چيزي نيست، يعني
اين خيلي عجيب است، حالا اين چيزي نيست يعني گاهي اوقات انسان نميخواهد
حتي ملائکه هم بفهمد، نميخواهد آنهايي که موکل در نزد خدا هم هستند بفهمد،
اين چيست. معنايش ديگر آدم نميتواند بفهمد فقط خدا بداند، چه بسا ما
بتوانيم بگوييم از آن نيت خالص انسان در يک عمل شايد ملائکه هم نتواند
متوجه بشوند، حالا اين را من نميدانم شما اگر تتبع کرديد يا دقت کرديد
ببينيد چنين چيزي هست تو روايات يا نه، خب ما ملائکه داريم اعمال انسان را
مينويسند و ثبت ميکنند اما همين اعمال ظاهري است، آنچه که بين خود انسان و
قلب انسان و خدا ميگذرد ظاهراً آنها متوجه نميشوند، و روي همين حساب
تامة اعمال چيزي در آن ثبت نميشود اما و اذا وقفوا بين يديه ملتها لهم من
سر ما اسروا اليه، خدا آن تامة اعمال را پر ميکند از آن اعمال پنهاني که
اين شخص انجام داده، اين خيلي براي انسان مهم است، خداوند همه ما را به
خالصترين عباداتش ان شاء الله موفق بفرمايد.
عبادت پنهانی
۱۰ بهمن ۱۳۹۴ و ۱۳:۴۹
خب حالا بعضي از آقايان تذکر دادند که چهارشنبه ها نکاتي هم گفته بشود براي همه ما مفيد باشد، يک عنواني که وجود دارد در کتب اخلاقي و شايد حالا آنطوري که بايد و شايد هم به او توجه نميشود مسئله اخفاء عبادت است، يعني اينکه انسان اولاً آن عبادتي که انجام ميدهد با تمام شرائط و خصوصيات با قصد قربتي هم که دارد، اما باز اين عملش را در مرئي و منظر و رؤيت مردم قرار ندهد. اولاً از مجموع روايات استفاده ميشود که اين نوع عبادت براي خداوند خيلي مطلوبتر است تا اينکه انسان بيايد در مرئي و منظر عبادي بکند حالا يک استثنائي البته دارد ما يک عبادات اجتماعي مثل حج داريم، مثل نماز جمعه داريم، مثل نماز جماعت داريم، اينها را داريم اما آن عبادتي که واقعاً و واقعاً مطلوب اولي براي خداود است و محبوبيت براي خداوند دارد عبادتي است که انسان در پنهاني انجام ميدهد، اخفاء بکند عبادت خودش را، نگذارد ديگران بفهمند که او اهل نافله است، ديگران بفهمند که او اهل صدقه دادن است، ديگران بفهمند که او اهل نماز شب است. اگر واقعاً انسان تمايل به اين پيدا بکند، که رفيقش بفهمد که اين اهل نماز شب است، همين مقدار خوب اين ولو اينکه وقتي هم دارد نماز ميخواند قربه الي الله دارد ميخواند اما کنارش و خارج او تمايل به اين داشته باشد که اين بداند که اين اهل نماز شب است اين اثري ندارد. اخفاي عبادت يک ارتباط مخصوص و ويژه براي انسان و خدا ايجاد ميکند، هيچ کسي هم از اين ارتباط خبردار نخواهد شد، اگر من ميل به اين پيدا بکنم که رفيقم بفهمد که من اهل نافله هستم اهل ذکر هستم اهل نماز شب هستم قطعاً اين ارتباط ايجاد نميشود. و واقعاً همه چيز در همين است بين انسان و خدا از اين طرقي که هست عباداتي که وجود دارد يک ارتباط هايي بين انسان و خدا ايجاد ميشود اما به نظر ميرسد که آن انساني که يک عبادت مخفي دارد يک عرض ميشود ارتباط مخفي بين خودش و خدا وجود دارد که حتي در زندگي زن و بچهاش هم شايد متوجه نشوند. داشتيم بزرگاني که هفتاد سال اهل نماز شب بودند اهل تهجد بودند دو ساعت به اذان هم بلند ميشدند اما تا روزهاي آخر عمرشان حتي اولادشان متوجه نشدند که اين ها اهل نماز شب هستند و خوشا به حال اينها. انسان اگر عرض ميشود که اين قضيهاش فاش بشود اين ارتباطش روشن بشود آن اثر از بين ميرود يعني بزرگاني را ميفرمايند که در اين ارتباط مخصوص و مخفي يک آثار عجيبي وجود دارد، يک انوار عجيبي وجود دارد يک عنايات واقعاً خاصي وجود دارد که رسيدن به او خيلي مشکل است، و بالاترش آنجايي است که انسان خوف از اين داشته باشد که ديگري بفهمد. بايد به اينجا برسد ايني که نبايد انسان ميل به اين داشته باشد که ديگري بفهمد که هيچ، بايد خوف اين را داشته باشد، مبادا ديگري بفهمد که من يک همچنين حالاتي دارم يک همچنين روحياتي دارم، من اهل ذکر هستم من اهل چله نشيني هستم، چي هستم، چي هستم، اصلاً همين که ميل داشته باشد که تمام اينها آثارش را از دست ميدهد در همه عبادات است منتهي يک عباداتي استثناء شده مثل نماز جماعت، نماز جمعه، يک عبادات اجتماعي داريم ما در اسلام که خب آن به عنوان شعائر است آن يک آثاري دارد، براي خودش اصلاً آن شارع آمده فرموده بايد اينطوري باشد ولي روح و اصل عبوديت اينطور نيست، اصل عبوديت در آن اخفاء است ملازمه دارد با اخفاء بايد همراه باشد روايتي هست در بهار در جلد هفتاد صفحه 251، «ان اعظم العباده اجراً اخفاء» بزرگترين عبادتها از نظر اجر اخفا است آني که از همه مخفي تر باشد عرض کردم اين مخفي يعني حتي به اين حد برسد که انسان بترسد از اينکه رفيقش بفهمد اين اهل رفاقت است البته گفتم اين در يک حدي که انسان بايد ظاهر مسلماني و ظاهر تعبد داشته باشد در آن حدش که خود اسلام هم سفارش ميکند اول وقت است برويم نماز جماعت. اول روز جمعه است برويم مثلاً کم کم براي نماز جمعه. ولي در آن وادي که واقعاً انسان بخواهد عبادت مخلص و محض براي خدا انجام بدهد، خفاء از شرائطش است، لذاست که بزرگان ما از خدا تمني مي کردند که جايي باشد کسي نباشد، تنها باشند، خودشان باشند يعني آنجا ديگر لذيذترين زمان براي اينها آن موقع بوده، بالاخره اين چيزهاي معنوي يک تمثيل هاي ظاهري و مادي هم خداوند برايش قرار داده، خب انسان فرض کنيد به يک کسي که خيلي علاقه دارد، دلش ميخواهد يک جلسات خاص الخاصي با او داشته باشد به يک بزرگي انسان علاقه مند است وقتي ميرود در حضور او ميخواهد بنشيند دلش نميخواهد حتي يک کسي ديگر هم نشسته باشد، ميخواهد فقط خودش باشد و خودش بتواند با او صحبت بکند در يک مرحله ي خلي خيلي بالا و بي نهايتش بين انسان و خداست. و اين نه براي اين است که خلوص بيشتر باشد، حالا در ذهن نوع مردم اين است که اگر انسان مخفي عبادت بکند خلوصش بيشتر است، او هست نه اينکه بخواهيم او را انکار بکنينم اما جهت مهم در خفاء عبادت اين است که در عبادت مخفي يک آثار مخصوص براي خودش قرار داده شده که اين در عبادتي که در مرئاست آن آثار قرار داده نشده، غير از مسئلهاي که خلوص و نميدانم کذا و اينها. ما تو روايت داريم که هر چي عبادت انسان خالص تر باشد خدا اجر بيشتري هم به آدم ميدهد اين هم داريم تو روايات ولي عنوان خلوص يک عنواني است عنوان اخفاء يک عنوان ديگري است، آن وقت از آن طرف ببينيد در بعضي از روايات داريم أن من شهر نفسه بالعباده، کسي که خودش را مشهور به عبادت بکند، بگويد من اهل عبادت هستم اهل نماز شبم، اهل کذا و اينها هستم عبادات را بيايد رديف بکند فتهموا، او را تهمت بزنيم او را متهمش بکنيم فان الله يبغض شهرت العباده، خدا هم بغض دارد و مبغوض در نزد خداست که يکي کسي عبادت خودش را مشهور به عبادت بکند، اين اصلاً به درد خداوند نميخورد به درد يعني قابل عرضه به درگاه الهي نيست که انسان يک عبادتي که مردم فهميدند بيايد او را براي خداوند عرضه کند اصلاً قابل عرضه نيست به درگاه خدا. ما واقعاً بايد عادت کنيم اين معنا را از خود خداوند استمداد بکنيم عمر انسان خيلي سريع ميگذرد و متأسفانه هر چي هم ميگذرد خب همان جملهاي که امام (رضوان الله عليه) مکرر ميفرمودند که از ايشان وقتي توصيهاي ميخواستند ميفرمودند که تا جوان هستيد قدرت داريد براي خودتان کاري بکنيد، خب يکي از کارهاي مهم همين است بتوانيم خودمان را عادت بدهيم به عبادات مخفي، ببنيم آيا واقعاً در عبادات مخفي آنجا لذت ميبريم يا وقتي جلو ايستاديم براي نماز جماعت آنجا بيشتر لذت ميبريم، گاهي اوقات انسان وقتي امام جماعت ميشود خب وسوسهي نفس است ديگر ميگويد خب حالا من امام جماعت شدم بايد قرائت بهتري داشته باشم صحيحتر داشته باشم، توجهم به خدا تو نماز بيشتر باشد، خب اينها همهاش وسوسه است، اگر انسان در عبادت مخفي اين نکات را رعايت کرد، در عبادت مخفي اگر واقعاً احتياط کرد نمازش را چند بار خواند احتياط کرد ذکر را کاملاً با دقت گفت بدون اينکه غلط باشد او براي انسان هنر است، شما ببينيد امام عباداتي که ميخواندند به عنوان نماز جماعت خيلي سريع، خيلي عادي، اما فرض کنيد عبادات مخفيشان که اينطور نبوده که ما خودمان را عادت بدهيم به عبادات مخفي. در اين عبادات مخفي به انسان چيزهاي زيادي داده ميشود يعني واقعاً خود انسان هم نميداند که چه برکاتي دارد. هم از جهت علمي، هم از جهت مادي، هم از جهت همه جهات. خودمان را عادت بدهيم که انشاء الله عرض ميشود که وقتي که انسان در روزهاي آخر عمرش بود بتواند با يک آرامشي عرض ميشود که وارد بر خداوند تبارک و تعالي بشود. اين روايت هم هست که و ان الله عباد براي خداوند بندگاني است که عاملوه بخالص من سره، اينها با خدا معامله کردند با خالصي از سر خودشان يعني با اعمالي که در سر و پنهان خودشان با خداوند داشتند فقابلهم بخالص من بره، خدا هم ميفرمايد حالايي که شما خالص از پنهاني تان را تحويل من داديد بهترينش را تحويل من داديد من هم بهترين را تحويل شما ميدهم فهم الذين تمروا صحفهم يوم القيامه فارقه، اينها کساني هستند که نامههاي اعمالشان را وقتي مرور ميدهند خالي است، فاذا وقفوا بين يديه، تا جلوي آن شخص نامه عملش ميرسد يعني اول که دارند ميآورند چيزي نيست، يعني اين خيلي عجيب است، حالا اين چيزي نيست يعني گاهي اوقات انسان نميخواهد حتي ملائکه هم بفهمد، نميخواهد آنهايي که موکل در نزد خدا هم هستند بفهمد، اين چيست. معنايش ديگر آدم نميتواند بفهمد فقط خدا بداند، چه بسا ما بتوانيم بگوييم از آن نيت خالص انسان در يک عمل شايد ملائکه هم نتواند متوجه بشوند، حالا اين را من نميدانم شما اگر تتبع کرديد يا دقت کرديد ببينيد چنين چيزي هست تو روايات يا نه، خب ما ملائکه داريم اعمال انسان را مينويسند و ثبت ميکنند اما همين اعمال ظاهري است، آنچه که بين خود انسان و قلب انسان و خدا ميگذرد ظاهراً آنها متوجه نميشوند، و روي همين حساب تامة اعمال چيزي در آن ثبت نميشود اما و اذا وقفوا بين يديه ملتها لهم من سر ما اسروا اليه، خدا آن تامة اعمال را پر ميکند از آن اعمال پنهاني که اين شخص انجام داده، اين خيلي براي انسان مهم است، خداوند همه ما را به خالصترين عباداتش ان شاء الله موفق بفرمايد.
کلمات کلیدی :
۲,۲۰۱ بازدید