کوچک شمردن دنیا عامل بزرگی در نزد حضرت امیر المؤمنین
۱۳ بهمن ۱۳۹۴ و ۱۲:۴۴
یکی از کلمات أمیرالمؤمنین(علیهالسلام) را انتخاب کردم که حکمت 289 نهج البلاغه است. حضرت(ع) فرمودهاند: «کَانَ
لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّهِ وَ کَانَ یُعَظِّمُهُ فِی عَیْنِی
صِغَرُ الدُّنْیَا فِی عَیْنِهِ وَ کَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ
فَلَا یَشْتَهِی مَا لَا یَجِدُ وَ لَا یُکْثِرُ إِذَا وَجَدَ وَ کَانَ
أَکْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِینَ وَ نَقَعَ
غَلِیلَ السَّائِلِینَ وَ کَانَ ضَعِیفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ جَاءَ
الْجِدُّ فَهُوَ لَیْثٌ عَادٍ وَ صِلُّ وَادٍ لَا یُدْلِی بِحُجَّةٍ حَتَّى
یَأْتِیَ قَاضِیاً وَ کَانَ لَا یَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا یَجِدُ
الْعُذْرَ فِی مِثْلِهِ حَتَّى یَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ وَ کَانَ لَا یَشْکُو
وَجَعاً إِلَّا عِنْدَ بُرْئِهِ وَ کَانَ یَفْعَلُ مَا یَقُولُ وَ لَا
یَقُولُ مَا لَا یَفْعَلُ وَ کَانَ إِنْ غُلِبَ عَلَى الْکَلَامِ لَمْ
یُغْلَبْ عَلَى السُّکُوتِ وَ کَانَ أَنْ یَسْمَعَ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى
أَنْ یَتَکَلَّمَ وَ کَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ نَظَرَ أَیُّهُمَا
أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى فَخَالِفُهُ فَعَلَیْکُمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ
فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِیهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِیعُوهَا
فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِیلِ خَیْرٌ مِنْ تَرْکِ الْکَثِیر»
؛ در گذشته من یک برادر دینی و برادر خدایی داشتم، بعضی این «أخ» را به
پیامبر(ص) تطبیق کردهاند و بعضی دیگر به جناب ابوذر تطبیق کردهاند، دیگری
به مقداد تطبیق کرده است.
بعضی هم مثل ابنابیالحدید میگویند اصلاً این یک ضرب المثل است که در بین
عربها وقتی کسی میخواهد یک نصیحتی کند و حرفی بزند یک چنین تعبیری دارد،
حالا این جهتش مهمّ نیست. بعضی از عباراتی که حضرت دارند شاید مناسب با
شأن پیامبر(ص) نباشد.
سپس حضرت(ع) ده خصوصیت برای برادرش ذکر میکند، بعد از این ده تا میفرماید
این روحیّات را در خودتان داشته باشید و در این گونه امور از یکدیگر سبقت
بگیرید.
تنافس ما در اینها باشد. خیلی حرف مهمی است. این ده امر چیست؟
میفرماید «کَانَ یُعَظِّمُهُ فِی عَیْنِی صِغَرُ الدُّنْیَا فِی عَیْنِه»؛
آنچه او را در پیش چشمان من بزرگ میکند این خصوصیت اوست که دنیا در چشم
او کوچک است. چقدر این تعبیر لطیف است و چقدر در این تعبیر استدلال نهفته
است و چقدر حقایق در آن وجود دارد!! معنایش این است که آنهایی که به دنبال
دنیا میروند، دنیاطلبی میکنند، اینها در چشم اولیاء خدا کوچک میشوند.
اصلاً کاری به گناه و حرام و این چیزها نداشته باشیم، معصیت خدا و عقوبت و
اینها را انسان نداشته باشد. دنیا طلبی انسان را از چشم خدا میاندازد.
دنیا طلبی انسان را از چشم اولیاء خدا میاندازد. دنیا طلبی واقعیت انسان
را کوچک میکند. باز هم یک امر اعتباری نیست که بگوئیم خدا میگوید اگر
سراغ دنیا رفتی قانونم این است که تو پیش من تحقیر شوی.
یعنی اگر انسان بخواهد به کنه این عبارت دقت کند، انسان روز به روز خودش را
کمتر، محدودتر و کوچکتر میکند، آن هم به دست خودش. دنیا طلبی انسان را
کوچک میکند، چه بخواهد و چه نخواهد!
آن کسی که دنبال عنوان بگردد، دنبال ثروت بگردد دنبال مقام بگردد، دنبال
شهرت باشد، این فکر میکند که دارد بزرگ میشود، واقعیت این است که روز به
روز در حال کوچک شدن است. یک استدلال خیلی روشن، برای اینکه در پیش خلایق
معروف شویم، میخواهیم خودمان را بزرگ جلوه دهیم، مقداری فکر کنیم که این
خلایق چه ارزشی دارند که من پیش اینها بزرگ شوم؟ انسان باید کاری کند که
پیش خدا بزرگ شود و واقعاً این دعایی که وجود دارد که انسان همیشه باید
زمزمه کند و از خدا بخواهد که «إلهی لا تَصرِف عَنّا وَجهَک»
. خیلی عجیب است! انسان اگر واقعاً احساس کند عنایت خدا به انسان هست همه
چیز دارد، عالم از او رو برگرداند، همه مقامات هم از او روبرگردانند، اما
همین را بداند که خدا به او توجه دارد برای او بس است. و برعکس، اگر همه به
انسان توجه داشته باشند، انسان احساس نکند که خدا به او توجّه دارد، توجه
خدا به انسان، خود انسان میفهمد این یک چیزی نیست که آدم نتواند بفهمد که
خدا به انسان توجه دارد یا نه؟
توجّه خدا به انسان در همین توفیقاتی که برای انسان حاصل میشود
هست. موفق بودن به نماز اول وقت، موفق بودن به قرائت قرآن، موفق بودن به
درس، موفق بودن به خدمت به مردم، موفق بودن برای خدمت به دین، اینها علائم
این هستند که خدا به عالم توجه دارد. یک روحانی را پیدا کنید که درس نگوید،
نماز جماعت نداشته باشد، مطالعه هم نداشته باشد، هر روز لباسش را بپوشد
برود یک جایی بنشیند و یک چایی بخورد، این معنایش این است که از چشم خدا
افتاده، شخصی که مشغول به کاری است مخصوصاً خدمت به دین، هیچ چیزی بالاتر
از خدمت به دین نیست.
من این را مکرر عرض کردهام، واقعاً بعد از نماز، سر به سجده بگذاریم و اول
چیزی که از خدا میخواهیم این است که انسان در خدمت دین باشیم. این ها راه
کشف ارادهی خدا به انسان است. أمیرالمؤمنین(ع) میفرماید آنچه که در چشم
من، این برادر من را بزرگ کرده -در چشم امیر المؤمنین، این خیلی حرف است، نه
در چشم یک انسان عادی-، این است که در نظر این شخص، دنیا کوچک است. واقعاً
سعی کنیم خودمان را نسبت به دنیا بی اهمیت کنیم. کار مشکلی هم هست.
نمیگویم من از الآن دنیا را در نظر خودم کوچک میکنم. انسان باید خیلی با
نفس خودش مبارزه کند.
حتی در منزل خودش میبیند که دنیا طلبی دارد. انسانی که خودش وقتی خواب است
بچهها سر و صدا کردند و او را بیدار کردند، عصبانی میشود که چرا من را
بیدار کردید؟ چرا مراقب خواب من نبودید؟ حالا مگر تو که هستی که مراقب خواب
تو باشند؟ اینکه آنها باید رعایت کنند، یک حرف است، ولی خودخواهی یکی از
آثار بزرگ دنیا طلبی است. اگر واقعاً انسان از همین چیزهایی که
اطراف اوست شروع کند، من خودم از این هایی هستم که اگر واقعاً یک ربع بخوابم
کسی صدایی کند بیدار شوم دیگر خوابم نمیبرد، انسان ناراحت هم میشود، ولی
گاهی اوقات به خودم میگویم من چه حقی دارم که اعتراض کنم؟ انسان از همین
راه شروع کند، از اطراف خودمان شروع کنیم. خودخواهیها، خود پسندیها، حجب،
تا برسد به همهی مظاهر دنیا. واقعاً اگر امروز انسان بفهمد که هیچ کسی به
او توجه ندارد، اما فقط میداند خدا به او توجه دارد، آیا آرامش در نفس
انسان حاکم نمیشود؟
پس مراقب این باشیم که همیشه در پیش اولیاء خدا بزرگ شویم. مگر ما معتقد
نیستیم که پیامبر(ص) شاهد بر اعمال ماست؟ مگر معتقد نیستیم که اولیاء خدا،
ائمهی طاهرین علیهمالسلام، آگاه بر اعمال ما هستند؟ امروز که انسان
میخواهد به بستر برود خودش را محاسبه کند، بگوید من پیش اینها بزرگ شدم یا
کوچک شدم؟ در پیش چشم مبارک امام زمان(علیهالسلام) بزرگ شدم یا کوچک شدم؟
این را باید محاسبه کند. دیگر از ما انتظار نیست که بگوئیم امروز دروغ
گفتیم، غیبت کردیم. این مال مردم عادی و معمولی است. ما باید از اینها عبور
کرده باشیم. حق کسی را ضایع کردیم، پول کسی را خوردیم، کسی را بیجهت اذیت
کردیم، ما باید بیائیم فراتر از این باشیم. انسان ببیند آیا واقعاً در چشم
و نظر اولیاءالله بزرگ شده یا نه؟
منبع : نهج البلاغه، حکمت 289؛ شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، ج 19، ص 183
کوچک شمردن دنیا عامل بزرگی در نزد حضرت امیر المؤمنین
۱۳ بهمن ۱۳۹۴ و ۱۲:۴۴
یکی از کلمات أمیرالمؤمنین(علیهالسلام) را انتخاب کردم که حکمت 289 نهج البلاغه است. حضرت(ع) فرمودهاند: «کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّهِ وَ کَانَ یُعَظِّمُهُ فِی عَیْنِی صِغَرُ الدُّنْیَا فِی عَیْنِهِ وَ کَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلَا یَشْتَهِی مَا لَا یَجِدُ وَ لَا یُکْثِرُ إِذَا وَجَدَ وَ کَانَ أَکْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِینَ وَ نَقَعَ غَلِیلَ السَّائِلِینَ وَ کَانَ ضَعِیفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَیْثٌ عَادٍ وَ صِلُّ وَادٍ لَا یُدْلِی بِحُجَّةٍ حَتَّى یَأْتِیَ قَاضِیاً وَ کَانَ لَا یَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا یَجِدُ الْعُذْرَ فِی مِثْلِهِ حَتَّى یَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ وَ کَانَ لَا یَشْکُو وَجَعاً إِلَّا عِنْدَ بُرْئِهِ وَ کَانَ یَفْعَلُ مَا یَقُولُ وَ لَا یَقُولُ مَا لَا یَفْعَلُ وَ کَانَ إِنْ غُلِبَ عَلَى الْکَلَامِ لَمْ یُغْلَبْ عَلَى السُّکُوتِ وَ کَانَ أَنْ یَسْمَعَ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ یَتَکَلَّمَ وَ کَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ نَظَرَ أَیُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى فَخَالِفُهُ فَعَلَیْکُمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِیهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِیعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِیلِ خَیْرٌ مِنْ تَرْکِ الْکَثِیر» ؛ در گذشته من یک برادر دینی و برادر خدایی داشتم، بعضی این «أخ» را به پیامبر(ص) تطبیق کردهاند و بعضی دیگر به جناب ابوذر تطبیق کردهاند، دیگری به مقداد تطبیق کرده است. بعضی هم مثل ابنابیالحدید میگویند اصلاً این یک ضرب المثل است که در بین عربها وقتی کسی میخواهد یک نصیحتی کند و حرفی بزند یک چنین تعبیری دارد، حالا این جهتش مهمّ نیست. بعضی از عباراتی که حضرت دارند شاید مناسب با شأن پیامبر(ص) نباشد. سپس حضرت(ع) ده خصوصیت برای برادرش ذکر میکند، بعد از این ده تا میفرماید این روحیّات را در خودتان داشته باشید و در این گونه امور از یکدیگر سبقت بگیرید.
تنافس ما در اینها باشد. خیلی حرف مهمی است. این ده امر چیست؟ میفرماید «کَانَ یُعَظِّمُهُ فِی عَیْنِی صِغَرُ الدُّنْیَا فِی عَیْنِه»؛ آنچه او را در پیش چشمان من بزرگ میکند این خصوصیت اوست که دنیا در چشم او کوچک است. چقدر این تعبیر لطیف است و چقدر در این تعبیر استدلال نهفته است و چقدر حقایق در آن وجود دارد!! معنایش این است که آنهایی که به دنبال دنیا میروند، دنیاطلبی میکنند، اینها در چشم اولیاء خدا کوچک میشوند. اصلاً کاری به گناه و حرام و این چیزها نداشته باشیم، معصیت خدا و عقوبت و اینها را انسان نداشته باشد. دنیا طلبی انسان را از چشم خدا میاندازد. دنیا طلبی انسان را از چشم اولیاء خدا میاندازد. دنیا طلبی واقعیت انسان را کوچک میکند. باز هم یک امر اعتباری نیست که بگوئیم خدا میگوید اگر سراغ دنیا رفتی قانونم این است که تو پیش من تحقیر شوی. یعنی اگر انسان بخواهد به کنه این عبارت دقت کند، انسان روز به روز خودش را کمتر، محدودتر و کوچکتر میکند، آن هم به دست خودش. دنیا طلبی انسان را کوچک میکند، چه بخواهد و چه نخواهد! آن کسی که دنبال عنوان بگردد، دنبال ثروت بگردد دنبال مقام بگردد، دنبال شهرت باشد، این فکر میکند که دارد بزرگ میشود، واقعیت این است که روز به روز در حال کوچک شدن است. یک استدلال خیلی روشن، برای اینکه در پیش خلایق معروف شویم، میخواهیم خودمان را بزرگ جلوه دهیم، مقداری فکر کنیم که این خلایق چه ارزشی دارند که من پیش اینها بزرگ شوم؟ انسان باید کاری کند که پیش خدا بزرگ شود و واقعاً این دعایی که وجود دارد که انسان همیشه باید زمزمه کند و از خدا بخواهد که «إلهی لا تَصرِف عَنّا وَجهَک» . خیلی عجیب است! انسان اگر واقعاً احساس کند عنایت خدا به انسان هست همه چیز دارد، عالم از او رو برگرداند، همه مقامات هم از او روبرگردانند، اما همین را بداند که خدا به او توجه دارد برای او بس است. و برعکس، اگر همه به انسان توجه داشته باشند، انسان احساس نکند که خدا به او توجّه دارد، توجه خدا به انسان، خود انسان میفهمد این یک چیزی نیست که آدم نتواند بفهمد که خدا به انسان توجه دارد یا نه؟
توجّه خدا به انسان در همین توفیقاتی که برای انسان حاصل میشود هست. موفق بودن به نماز اول وقت، موفق بودن به قرائت قرآن، موفق بودن به درس، موفق بودن به خدمت به مردم، موفق بودن برای خدمت به دین، اینها علائم این هستند که خدا به عالم توجه دارد. یک روحانی را پیدا کنید که درس نگوید، نماز جماعت نداشته باشد، مطالعه هم نداشته باشد، هر روز لباسش را بپوشد برود یک جایی بنشیند و یک چایی بخورد، این معنایش این است که از چشم خدا افتاده، شخصی که مشغول به کاری است مخصوصاً خدمت به دین، هیچ چیزی بالاتر از خدمت به دین نیست. من این را مکرر عرض کردهام، واقعاً بعد از نماز، سر به سجده بگذاریم و اول چیزی که از خدا میخواهیم این است که انسان در خدمت دین باشیم. این ها راه کشف ارادهی خدا به انسان است. أمیرالمؤمنین(ع) میفرماید آنچه که در چشم من، این برادر من را بزرگ کرده -در چشم امیر المؤمنین، این خیلی حرف است، نه در چشم یک انسان عادی-، این است که در نظر این شخص، دنیا کوچک است. واقعاً سعی کنیم خودمان را نسبت به دنیا بی اهمیت کنیم. کار مشکلی هم هست. نمیگویم من از الآن دنیا را در نظر خودم کوچک میکنم. انسان باید خیلی با نفس خودش مبارزه کند. حتی در منزل خودش میبیند که دنیا طلبی دارد. انسانی که خودش وقتی خواب است بچهها سر و صدا کردند و او را بیدار کردند، عصبانی میشود که چرا من را بیدار کردید؟ چرا مراقب خواب من نبودید؟ حالا مگر تو که هستی که مراقب خواب تو باشند؟ اینکه آنها باید رعایت کنند، یک حرف است، ولی خودخواهی یکی از آثار بزرگ دنیا طلبی است.
اگر واقعاً انسان از همین چیزهایی که اطراف اوست شروع کند، من خودم از این هایی هستم که اگر واقعاً یک ربع بخوابم کسی صدایی کند بیدار شوم دیگر خوابم نمیبرد، انسان ناراحت هم میشود، ولی گاهی اوقات به خودم میگویم من چه حقی دارم که اعتراض کنم؟ انسان از همین راه شروع کند، از اطراف خودمان شروع کنیم. خودخواهیها، خود پسندیها، حجب، تا برسد به همهی مظاهر دنیا. واقعاً اگر امروز انسان بفهمد که هیچ کسی به او توجه ندارد، اما فقط میداند خدا به او توجه دارد، آیا آرامش در نفس انسان حاکم نمیشود؟ پس مراقب این باشیم که همیشه در پیش اولیاء خدا بزرگ شویم. مگر ما معتقد نیستیم که پیامبر(ص) شاهد بر اعمال ماست؟ مگر معتقد نیستیم که اولیاء خدا، ائمهی طاهرین علیهمالسلام، آگاه بر اعمال ما هستند؟ امروز که انسان میخواهد به بستر برود خودش را محاسبه کند، بگوید من پیش اینها بزرگ شدم یا کوچک شدم؟ در پیش چشم مبارک امام زمان(علیهالسلام) بزرگ شدم یا کوچک شدم؟ این را باید محاسبه کند. دیگر از ما انتظار نیست که بگوئیم امروز دروغ گفتیم، غیبت کردیم. این مال مردم عادی و معمولی است. ما باید از اینها عبور کرده باشیم. حق کسی را ضایع کردیم، پول کسی را خوردیم، کسی را بیجهت اذیت کردیم، ما باید بیائیم فراتر از این باشیم. انسان ببیند آیا واقعاً در چشم و نظر اولیاءالله بزرگ شده یا نه؟
منبع : نهج البلاغه، حکمت 289؛ شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، ج 19، ص 183
کلمات کلیدی :
۲,۱۳۷ بازدید