تاريخ وفات حضرت معصومه (س) روشن نيست. كتاب معتبري كه اين را معين كرده باشد در دسترس نيست، از برخي از كتبي كه در كتابخانه مسجد النبي در مدينه
مقدس است نقل كردند كه يك چنين چيزي ذكر شده، يا در بعضي از جاهاي ديگر هم
اشاراتي شده، علي ايّ حال از جهت تاريخي مسلم نيست ولي مرحوم والد ما رضوان
الله عليه ميفرمودند ما تمام بركاتي كه در قم داريم از حضرت معصومه سلام
الله عليهاست و بايد يك روز را به عنوان تكريم اين حضرت حوزه علميه تعطيل و
تكريم كند.
روايتي كه امروز ميخواهم عرض كنم در كافي شريف جلد دوم صفحه 169 آمده؛
معلي بن خنيس از امام صادق عليه السلام نقل ميكند، كه به امام عرض كرده
«ما حقّ المسلم علي المسلم» حقّ يك مسلمان بر مسلمان چيست؟ «قال له سبع
حقوق، واجبات، ما منهنّ حقٌ إلا و هو عليه واجبٌ إن ضيّع منها شيئاً خرج من
ولاية الله و طاعته و لم يكن لله فيه من نصيبٍ» حضرت فرمود هفت حق واجب
است كه اگر يكي از اينها را ضايع كند از ولايت خدا خارج شده «ولم يكن لله
فيه من نصيبٍ» از خدا و نور الهي در اين انسان نصيبي وجود ندارد! «قلت له
جعلت فداك و ما هي» البته در اين روايت دارد هفت تا، يك روايت ديگري كه آن
هم به معلّي بن خنيس فرموده، امام فرموده هفتاد حق است و من هفتاد تا را
نميگويم چون نميتوانيد عمل كنيد و هفت مورد را بيان ميكنم.
اينجا هفت تا
را بيان كردند و حضرت فرمودند «إني عليك شفيع أخاف ان تضيّع و لا تحفظ و
تعلم و لا تعمل» من خوف اين دارم كه تو علم پيدا كني اما عمل نكني، ضايع
كني، عرض كردم «لا قوة إلا بالله» توكل بر خدا شما بفرماييد و ما هم سعي
ميكنيم عمل كنيم «قال أيسر حقٍّ منها أن تحبّ له ما تحبّ لنفسك» آنچه كه
براي خودت دوست داري براي آن مؤمن هم دوست داشته باش «و تكره له ما تكره
لنفسك» آنچه كه براي خود نميپسندي براي آن هم نپسند، اين اولين حقّي است
كه يك مومن بر مؤمن ديگر دارد. ما چقدر از اين حق را در خودمان پياده
ميكنيم.
از همين دايره طلبگي خودمان شروع كنيم، آيا همان طوري كه دلمان
ميخواهد خودمان رشد كنيم، دلمان ميخواهد علم ما زياد شود، واقعاً
علاقمنديم كه ديگري هم علمش زياد شود يا نه؟ يا اگر يك وقت خدايي نكرده
شنيديم يك نفري كه در مسير درس بوده الآن مريض شد و ديگر نميتواند درس را
دنبال كند، بگوئيم الحمدلله، در آينده به جايي نمي رسد! گفتن هم نميخواهد،
اين حب و كراهت وصف نفس است و بيان هم لازم ندارد، آيا واقعاً اگر ديديم
يك كسي فقير شد و فقر و كسالت به سراغش آمد، به اين اندازه هست كه انسان
احساس كند گويا فقر و كسالت سراغ خود او آمده؟
اينطور نيستيم، اين اندازه
كه اگر ديديم يك كسي يك گرفتارياي دارد ما به همان اندازه احساس كنيم
گرفتاري او گرفتاري ماست، پس خيلي از ماها اين حقّ را ادا نميكنيم و امام
فرموده اين كوچكترين حق است. ما خوشمان نميآيد كسي پشت سر ما حرف بزند،
ببينيد اگر امروز به شما بگويند ديروز يك نسبت دروغي را به شما دادند، چقدر
انسان ناراحت ميشود! اما خودمان به خودمان اجازه ميدهيم پشت سر ديگران
حرف بزنيم، كسي را به راحتي ضايع كنيم!
من يك چيزي را در همين روزهای انتخابات شنيدم و واقعاً به خودم لرزيدم و
گفتم خدا كند چنين چيزي نباشد؛ طلبهاي گفته من در همين قم 20 منبر رفتم
عليه يكي از كانديداها صحبت كردم، اين واقعاً مطابق با دين است؟ اين همه
بزرگان ما، رهبري معظم فرمودند، خوبيهاي ديگران را بگوئيد، به يكي علاقمند
هستيد بگوئيد اين به درد اسلام ميخورد، به درد انقلاب ميخورد، قوّتش اين
چنين است، اما بگوئيم اموال اين آدم حرام است؟!
مگر تو قاضي بودی، مگر
بررسي كردي؟! واقعاً اينها براي حوزه علميه بسيار فاجعه است، به اسم اينكه
انسان ميخواهد حمايت كند، آن هم به عنوان اينكه يك عناوين مقدسي را انسان
به ميدان بياورد، هم آن عنوان را خراب كنيم، هم پايههاي اخلاقي خودمان را
خراب كنيم، چطور به خودمان اجازه ميدهيم اين كار را انجام بدهيم؟! آيا
واقعاً امروز يك كسي تريبون دستش بيايد شروع كند به اهانت كردن به ما، ما
خوشمان ميآيد؟! من هم اگر تريبون به دستم آمد به خودم اجازه ندهم به ديگري
اهانت كنم، كسي را موهون كنم!
در هفته گذشته هم اين روايت را خواندم كه پيامبر(ص) وقتي به معراج رفتند
خداي تبارك و تعالي فرمود اگر كسي يك مؤمني را اهانت كند، «بارزني
بالمحاربة» اين من را به محاربهي با خود من دعوت ميكند! اين يك مصداقش
است. واقعاً اين يك حقّ است، من اگر ميل دارم خودم خانهدار شوم بايد به
همين اندازه ميل داشته باشم بقيه طلبهها هم خانهدار باشند، اگر ميل دارم
كه يك آبرويي داشته باشم بايد به همين اندازه، اگر يك ذره كمتر هم باشد از
روايت خارج است! بگويم ديگري هم اعتبار داشته باشد ولي ده درجه پائينتر از
من باشد، همين هم خلاف است، بگويم من هم علاقه دارم ديگري باشد، اگر ميل
داشته باشم به اينكه من مدرّس باشم و برای دیگری هم بخواهم.
من يادم ميآيد
كه مرحوم والد ما در دو سال آخر عمرشان موفق به تدريس نشدند؛ يك روزي از
بيت مرحوم آيت الله العظمي تبريزي خدمت ايشان براي عيادت آمدند (آن موقع
آقاي تبريزي هم زنده بودند)، ايشان فرمودند من بسيار تأثر ميخورم كه چرا
درس ايشان تعطيل است! من كه نميتوانم درس بگويم، ايشان هم درسش تعطيل است
چون ايشان هم آن موقع مريض شده بود. من احساس كردم به همان اندازهاي كه
ايشان از تعطيلي درس خودش ناراحت و متأثر است، به همان اندازه از تعطيلي
درس مرحوم والد ما هم ناراحت است، اين بايد باشد. ما قدر مشتركمان ايمان
است (اگر باشد انشاءالله) اين قدر مشترك را اگر بخواهيم حفظ كنيم بايد اين
حقوق را حفظ كنيم، مبادا واقعاً طوري باشد كه به راحتي يكي را بالا ببريم
بدون ملاك و ديگري را تحقير و تضعيف كنيم بدون ملاك. انسان يك حرفي را يك
جا شرعاً ميتواند بزند و در جاي ديگر نميتواند بزند! در مقام مشورت ممكن
است از آدم سؤالي راجع به كسي بپرسند و آدم سرّي از او را بداند، باز آن
هم به يك مقدار لازمي كه در مقام مشورت نبايد خيانت شود، شما ميتوانيد
بگوييد، همهاش را نميتوانيد بگوئيد! يك وقت سؤال ميكنند كه ميخواهيم
دخترمان را به فلان آقا بدهيم! آقا من صد تا عيب از اين آقا سراغ دارم، اما
اگر يكي از اينها را بگويم كافي است بر اينكه او متوقف شود همان را بايد
بگويم، تازه اگر بتوانم به صورت اجمال بگويم حق ندارم به صورت تفصيل بگويم،
اينقدر مسائل ديني ما دقيق است! ولي متأسفانه خيلي بايد تأسف خورد كه چرا
حوزه ما در حال فاصله گرفتن از اين مسائل اخلاقي است؟! ما باید خودمان عامل
به این ها باشيم و مردم ببينند كه ما عامل هستيم تا اينكه در آنها هم اثر
بگذارد.
علي ايّ حال در اين روايت امام عليه السلام هفت حق را بيان كردند «أيسر حقٍ
منها أن تحبّ له ما تحبّ لنفسه» به همان اندازه آنچه را كه براي خودت دوست
داري براي او هم دوست داشته باش، «وتكره له ما تكره لنفسك» حالا بقيه
روايت را در جلسه آينده عرض ميكنيم.
خداوند همه ما را عامل به اين روايات بفرمايد انشاء الله.
حقوق یک مسلمان بر مسلمان دیگر 1
۲۵ بهمن ۱۳۹۴ و ۱۰:۱۷
تاريخ وفات حضرت معصومه (س) روشن نيست. كتاب معتبري كه اين را معين كرده باشد در دسترس نيست، از برخي از كتبي كه در كتابخانه مسجد النبي در مدينه مقدس است نقل كردند كه يك چنين چيزي ذكر شده، يا در بعضي از جاهاي ديگر هم اشاراتي شده، علي ايّ حال از جهت تاريخي مسلم نيست ولي مرحوم والد ما رضوان الله عليه ميفرمودند ما تمام بركاتي كه در قم داريم از حضرت معصومه سلام الله عليهاست و بايد يك روز را به عنوان تكريم اين حضرت حوزه علميه تعطيل و تكريم كند.
روايتي كه امروز ميخواهم عرض كنم در كافي شريف جلد دوم صفحه 169 آمده؛ معلي بن خنيس از امام صادق عليه السلام نقل ميكند، كه به امام عرض كرده «ما حقّ المسلم علي المسلم» حقّ يك مسلمان بر مسلمان چيست؟ «قال له سبع حقوق، واجبات، ما منهنّ حقٌ إلا و هو عليه واجبٌ إن ضيّع منها شيئاً خرج من ولاية الله و طاعته و لم يكن لله فيه من نصيبٍ» حضرت فرمود هفت حق واجب است كه اگر يكي از اينها را ضايع كند از ولايت خدا خارج شده «ولم يكن لله فيه من نصيبٍ» از خدا و نور الهي در اين انسان نصيبي وجود ندارد! «قلت له جعلت فداك و ما هي» البته در اين روايت دارد هفت تا، يك روايت ديگري كه آن هم به معلّي بن خنيس فرموده، امام فرموده هفتاد حق است و من هفتاد تا را نميگويم چون نميتوانيد عمل كنيد و هفت مورد را بيان ميكنم.
اينجا هفت تا را بيان كردند و حضرت فرمودند «إني عليك شفيع أخاف ان تضيّع و لا تحفظ و تعلم و لا تعمل» من خوف اين دارم كه تو علم پيدا كني اما عمل نكني، ضايع كني، عرض كردم «لا قوة إلا بالله» توكل بر خدا شما بفرماييد و ما هم سعي ميكنيم عمل كنيم «قال أيسر حقٍّ منها أن تحبّ له ما تحبّ لنفسك» آنچه كه براي خودت دوست داري براي آن مؤمن هم دوست داشته باش «و تكره له ما تكره لنفسك» آنچه كه براي خود نميپسندي براي آن هم نپسند، اين اولين حقّي است كه يك مومن بر مؤمن ديگر دارد. ما چقدر از اين حق را در خودمان پياده ميكنيم.
از همين دايره طلبگي خودمان شروع كنيم، آيا همان طوري كه دلمان ميخواهد خودمان رشد كنيم، دلمان ميخواهد علم ما زياد شود، واقعاً علاقمنديم كه ديگري هم علمش زياد شود يا نه؟ يا اگر يك وقت خدايي نكرده شنيديم يك نفري كه در مسير درس بوده الآن مريض شد و ديگر نميتواند درس را دنبال كند، بگوئيم الحمدلله، در آينده به جايي نمي رسد! گفتن هم نميخواهد، اين حب و كراهت وصف نفس است و بيان هم لازم ندارد، آيا واقعاً اگر ديديم يك كسي فقير شد و فقر و كسالت به سراغش آمد، به اين اندازه هست كه انسان احساس كند گويا فقر و كسالت سراغ خود او آمده؟
اينطور نيستيم، اين اندازه كه اگر ديديم يك كسي يك گرفتارياي دارد ما به همان اندازه احساس كنيم گرفتاري او گرفتاري ماست، پس خيلي از ماها اين حقّ را ادا نميكنيم و امام فرموده اين كوچكترين حق است. ما خوشمان نميآيد كسي پشت سر ما حرف بزند، ببينيد اگر امروز به شما بگويند ديروز يك نسبت دروغي را به شما دادند، چقدر انسان ناراحت ميشود! اما خودمان به خودمان اجازه ميدهيم پشت سر ديگران حرف بزنيم، كسي را به راحتي ضايع كنيم!
من يك چيزي را در همين روزهای انتخابات شنيدم و واقعاً به خودم لرزيدم و گفتم خدا كند چنين چيزي نباشد؛ طلبهاي گفته من در همين قم 20 منبر رفتم عليه يكي از كانديداها صحبت كردم، اين واقعاً مطابق با دين است؟ اين همه بزرگان ما، رهبري معظم فرمودند، خوبيهاي ديگران را بگوئيد، به يكي علاقمند هستيد بگوئيد اين به درد اسلام ميخورد، به درد انقلاب ميخورد، قوّتش اين چنين است، اما بگوئيم اموال اين آدم حرام است؟!
مگر تو قاضي بودی، مگر بررسي كردي؟! واقعاً اينها براي حوزه علميه بسيار فاجعه است، به اسم اينكه انسان ميخواهد حمايت كند، آن هم به عنوان اينكه يك عناوين مقدسي را انسان به ميدان بياورد، هم آن عنوان را خراب كنيم، هم پايههاي اخلاقي خودمان را خراب كنيم، چطور به خودمان اجازه ميدهيم اين كار را انجام بدهيم؟! آيا واقعاً امروز يك كسي تريبون دستش بيايد شروع كند به اهانت كردن به ما، ما خوشمان ميآيد؟! من هم اگر تريبون به دستم آمد به خودم اجازه ندهم به ديگري اهانت كنم، كسي را موهون كنم!
در هفته گذشته هم اين روايت را خواندم كه پيامبر(ص) وقتي به معراج رفتند خداي تبارك و تعالي فرمود اگر كسي يك مؤمني را اهانت كند، «بارزني بالمحاربة» اين من را به محاربهي با خود من دعوت ميكند! اين يك مصداقش است. واقعاً اين يك حقّ است، من اگر ميل دارم خودم خانهدار شوم بايد به همين اندازه ميل داشته باشم بقيه طلبهها هم خانهدار باشند، اگر ميل دارم كه يك آبرويي داشته باشم بايد به همين اندازه، اگر يك ذره كمتر هم باشد از روايت خارج است! بگويم ديگري هم اعتبار داشته باشد ولي ده درجه پائينتر از من باشد، همين هم خلاف است، بگويم من هم علاقه دارم ديگري باشد، اگر ميل داشته باشم به اينكه من مدرّس باشم و برای دیگری هم بخواهم.
من يادم ميآيد كه مرحوم والد ما در دو سال آخر عمرشان موفق به تدريس نشدند؛ يك روزي از بيت مرحوم آيت الله العظمي تبريزي خدمت ايشان براي عيادت آمدند (آن موقع آقاي تبريزي هم زنده بودند)، ايشان فرمودند من بسيار تأثر ميخورم كه چرا درس ايشان تعطيل است! من كه نميتوانم درس بگويم، ايشان هم درسش تعطيل است چون ايشان هم آن موقع مريض شده بود. من احساس كردم به همان اندازهاي كه ايشان از تعطيلي درس خودش ناراحت و متأثر است، به همان اندازه از تعطيلي درس مرحوم والد ما هم ناراحت است، اين بايد باشد. ما قدر مشتركمان ايمان است (اگر باشد انشاءالله) اين قدر مشترك را اگر بخواهيم حفظ كنيم بايد اين حقوق را حفظ كنيم، مبادا واقعاً طوري باشد كه به راحتي يكي را بالا ببريم بدون ملاك و ديگري را تحقير و تضعيف كنيم بدون ملاك. انسان يك حرفي را يك جا شرعاً ميتواند بزند و در جاي ديگر نميتواند بزند! در مقام مشورت ممكن است از آدم سؤالي راجع به كسي بپرسند و آدم سرّي از او را بداند، باز آن هم به يك مقدار لازمي كه در مقام مشورت نبايد خيانت شود، شما ميتوانيد بگوييد، همهاش را نميتوانيد بگوئيد! يك وقت سؤال ميكنند كه ميخواهيم دخترمان را به فلان آقا بدهيم! آقا من صد تا عيب از اين آقا سراغ دارم، اما اگر يكي از اينها را بگويم كافي است بر اينكه او متوقف شود همان را بايد بگويم، تازه اگر بتوانم به صورت اجمال بگويم حق ندارم به صورت تفصيل بگويم، اينقدر مسائل ديني ما دقيق است! ولي متأسفانه خيلي بايد تأسف خورد كه چرا حوزه ما در حال فاصله گرفتن از اين مسائل اخلاقي است؟! ما باید خودمان عامل به این ها باشيم و مردم ببينند كه ما عامل هستيم تا اينكه در آنها هم اثر بگذارد.
علي ايّ حال در اين روايت امام عليه السلام هفت حق را بيان كردند «أيسر حقٍ منها أن تحبّ له ما تحبّ لنفسه» به همان اندازه آنچه را كه براي خودت دوست داري براي او هم دوست داشته باش، «وتكره له ما تكره لنفسك» حالا بقيه روايت را در جلسه آينده عرض ميكنيم.
خداوند همه ما را عامل به اين روايات بفرمايد انشاء الله.
منبع : اصول کافی، ج 2، ص 169
کلمات کلیدی :
۱,۵۲۴ بازدید