این روایتی که در مورد فرائض بر اعضاء و جوارح هست، رسیدیم به این قسمت که
حضرت میفرماید: «و فرض علی الیدین أن لا یبطش بهما إلی ما حرّم الله و أن
یُبطَش بهما الی ما أمر الله عز و جل»؛
که آنچه بر دست انسان واجب است این است که اخذ «بما حرّم الله» نکند، این
اخذ «بما حرّم الله»؛ چه مال حرام، لقمهی حرام یا مسائل مربوط به شهوت و
...، آنچه که حرام است، این دست را از دراز شدن و تصرّف نسبت به حرام حفظ
کند.
انسان ظاهر را که نگاه میکند، فرقی نمیکند این دست مال حرام
بگیرد یا مال حلال، ما گاهی اوقات فکر میکنیم که دست انسان هم مانند
جمادات است، بگوئیم اگر یک چوبی به مال حرام بخورد یا مال حلال، چه فرقی
میکند؟ بعد فکر کنیم همین نحوه درباره دست انسان هم هست؛ به مال حرام
بخورد یا به مال حلال، فقط از جهت ظاهر هر دو آلت و وسیلهاند، این روایت
میخواهد این توهم را از ما دور کند که این خیال را نکنید که اینها فقط یک
آلت و وسیله است، به حسب ظاهر انسان فکر میکند دستش وسیله است برای انجام
اعمال، اما این دست خودش یک حریمی دارد، یک شئون و اقتضاءاتی دارد که نباید
به سمت حرام برود! باید به سمت «ما أمر الله» برود.
امام علیه
السلام بعد از «ما امر الله»، هم صدقه ذکر کرده و هم صلهی رحم ذکر کرده،
انسان با دستش رحم خودش را نوازش کند (اگر بچه است)، چیزی را به او اعطا
کند، میشود از روایت استفاده کرد که یکی از مصادیق صله رحم، دادنِ پول به
رحم است. این یک نکتهای است که بعید نیست از این روایت استفاده بشود که
رحم انسان ولو فقیر هم نباشد، اما انسان یک پولی را به او بدهد، این از
مصادیق برای صله رحم محسوب شود. حالا در مصادیقش سلام کردن، دیدار و ... هم
هست که میگویند اقلّش سلام است و یکی از مصادیق صله رحم این است که انسان
به رحم خودش (برادر، مادر، خواهر، پسر برادر، پسر خواهر، همینطور آنچه که
عنوان رحم را دارد)، پولی را اعطا کند یا کمک یَدی به آنها کند، باری را
برایش ببرد و بیاورد، این از مصادیق صله رحم است.
بعد میفرماید «و
الجهاد فی سبیل الله و الطهور للصلوات»؛ هم جهاد در راه خدا، انسان از این
دستش برای پرتاب کردن وسیله به سمت دشمن استفاده کند، این دست وقتی چنین
واجبی را انجام میدهد که به سمت دشمن سیلی بزند، این دست سیلیِ به سمت
کفار، مشرکین و دشمنان اسلام حرکت کند، این میشود جهاد فی سبیل الله. باز
اگر بخواهیم یک مقدار توسعه بدهیم، این جهاد فی سبیل الله مصداق روشنش همین
است که انسان با دستش از دین اسلام دفاع کند، با دشمنان مقابله کند، ولی
میشود گفت گاهی اوقات حرکت یک دست برای مقابلهی با دشمنان، این خودش خیلی
مهم است و خودش یکی از مصادیق فرائضی است که برای دست انسان هست.
عمده
مسئلهی طهور است، یکی از روشها و سیرههای بزرگان ما در سابق این بود که
تماماً با طهارت بودند یعنی اینطور نبود که بگوئیم از ده تا روحانی نُه
نفر تا هشت نفرشان بدون طهارت باشند در اوقات غیر صلوات، در اوقات نماز که
بحثی نیست و عوام مردم هم وضو میگیرند، اما اینکه انسان مقیّد باشد ولو
عصر نیم ساعت چُرت زده از خواب که بیدار میشود، اولین دغدغهاش این باشد
که وضو بگیرد، نگوید حالا صبر کنم تا مغرب بشود بعد وضو بگیرد و بعد هم که
نماز خواند اگر وضویش باطل شد، برود تا فردا نماز صبح، این مناسب با یک
روحانی نیست. یک روحانی باید دائم الطهارة باشد و این آثار بسیار زیادی
دارد.
طهارت وساوس نفس را کم میکند، آدمهایی که اهل طهارت هستند،
همین که وضو میگیرند و طهارت ظاهری دارند، وساوس نفسانیشان خیلی کم
میشود، آرامششان خیلی زیاد میشود، در خودشان یک احساس سبکی و آرامی
میکنند، این خودش در زندگی خیلی اثر دارد. ما که دنبال سلامت معنوی هستیم
(که این روزها هم بحثش در رسانهها هست)، خودتان و خانوادهی خودتان را
سفارش به این مسئله کنید، بچهها که شب میخواهند استراحت کنند، از ایشان
بپرسید وضو گرفتید و میخواهید بخوابید یا نه؟
در روایات فراوان است
که خودِ وضو چقدر در خواب انسان اثر دارد! یعنی انسان خواب های پریشان
نمیبیند، خوابهای نورانی میبیند، از اضطراب جلوگیری میکند، غیر از
اینکه این طهارت ثواب اخروی هم دارد و هر کسی که طاهر است، ملائکه برای او
استغفار میکنند و ثواب اخروی دارد، انسان طاهر و با وضو در روی زمین، یک
نورانیت خاصی برای اهل سماء دارد. اینکه در روایات نماز وارد شده که انسان
مصلّی تلألو میکند برای اهل سماء همانطوری که نجوم آسمان برای اهل زمین
تلألو میکنند، در مورد انسان طاهر و آدمی که وضو میگیرد نیز همینطور است.
خلاصه
آنکه؛ این یکی از واجباتی است که ما باید نسبت به این دستها انجام بدهیم و
هیچ وقت دستمان بدون طهارت نباشد، هر وقت برای رفع حاجت برویم عادت خودمان
قرار بدهیم که بدون وضو بیرون نیائیم ولو نه میخواهیم نماز بخوانیم و نه
قرآن، که بگوئیم مقدمهی او باشد، میرویم برای رفع حاجت با وضو بیرون
بیائیم، این از سنتهایی بوده که علمای سابق داشتند و ما هم باید رعایت
کنیم ان شاءالله.
ایمان مفروض بر دست 2
۰۳ اسفند ۱۳۹۴ و ۱۲:۲۹
این روایتی که در مورد فرائض بر اعضاء و جوارح هست، رسیدیم به این قسمت که حضرت میفرماید: «و فرض علی الیدین أن لا یبطش بهما إلی ما حرّم الله و أن یُبطَش بهما الی ما أمر الله عز و جل»؛ که آنچه بر دست انسان واجب است این است که اخذ «بما حرّم الله» نکند، این اخذ «بما حرّم الله»؛ چه مال حرام، لقمهی حرام یا مسائل مربوط به شهوت و ...، آنچه که حرام است، این دست را از دراز شدن و تصرّف نسبت به حرام حفظ کند.
انسان ظاهر را که نگاه میکند، فرقی نمیکند این دست مال حرام بگیرد یا مال حلال، ما گاهی اوقات فکر میکنیم که دست انسان هم مانند جمادات است، بگوئیم اگر یک چوبی به مال حرام بخورد یا مال حلال، چه فرقی میکند؟ بعد فکر کنیم همین نحوه درباره دست انسان هم هست؛ به مال حرام بخورد یا به مال حلال، فقط از جهت ظاهر هر دو آلت و وسیلهاند، این روایت میخواهد این توهم را از ما دور کند که این خیال را نکنید که اینها فقط یک آلت و وسیله است، به حسب ظاهر انسان فکر میکند دستش وسیله است برای انجام اعمال، اما این دست خودش یک حریمی دارد، یک شئون و اقتضاءاتی دارد که نباید به سمت حرام برود! باید به سمت «ما أمر الله» برود.
امام علیه السلام بعد از «ما امر الله»، هم صدقه ذکر کرده و هم صلهی رحم ذکر کرده، انسان با دستش رحم خودش را نوازش کند (اگر بچه است)، چیزی را به او اعطا کند، میشود از روایت استفاده کرد که یکی از مصادیق صله رحم، دادنِ پول به رحم است. این یک نکتهای است که بعید نیست از این روایت استفاده بشود که رحم انسان ولو فقیر هم نباشد، اما انسان یک پولی را به او بدهد، این از مصادیق برای صله رحم محسوب شود. حالا در مصادیقش سلام کردن، دیدار و ... هم هست که میگویند اقلّش سلام است و یکی از مصادیق صله رحم این است که انسان به رحم خودش (برادر، مادر، خواهر، پسر برادر، پسر خواهر، همینطور آنچه که عنوان رحم را دارد)، پولی را اعطا کند یا کمک یَدی به آنها کند، باری را برایش ببرد و بیاورد، این از مصادیق صله رحم است.
بعد میفرماید «و الجهاد فی سبیل الله و الطهور للصلوات»؛ هم جهاد در راه خدا، انسان از این دستش برای پرتاب کردن وسیله به سمت دشمن استفاده کند، این دست وقتی چنین واجبی را انجام میدهد که به سمت دشمن سیلی بزند، این دست سیلیِ به سمت کفار، مشرکین و دشمنان اسلام حرکت کند، این میشود جهاد فی سبیل الله. باز اگر بخواهیم یک مقدار توسعه بدهیم، این جهاد فی سبیل الله مصداق روشنش همین است که انسان با دستش از دین اسلام دفاع کند، با دشمنان مقابله کند، ولی میشود گفت گاهی اوقات حرکت یک دست برای مقابلهی با دشمنان، این خودش خیلی مهم است و خودش یکی از مصادیق فرائضی است که برای دست انسان هست.
عمده مسئلهی طهور است، یکی از روشها و سیرههای بزرگان ما در سابق این بود که تماماً با طهارت بودند یعنی اینطور نبود که بگوئیم از ده تا روحانی نُه نفر تا هشت نفرشان بدون طهارت باشند در اوقات غیر صلوات، در اوقات نماز که بحثی نیست و عوام مردم هم وضو میگیرند، اما اینکه انسان مقیّد باشد ولو عصر نیم ساعت چُرت زده از خواب که بیدار میشود، اولین دغدغهاش این باشد که وضو بگیرد، نگوید حالا صبر کنم تا مغرب بشود بعد وضو بگیرد و بعد هم که نماز خواند اگر وضویش باطل شد، برود تا فردا نماز صبح، این مناسب با یک روحانی نیست. یک روحانی باید دائم الطهارة باشد و این آثار بسیار زیادی دارد.
طهارت وساوس نفس را کم میکند، آدمهایی که اهل طهارت هستند، همین که وضو میگیرند و طهارت ظاهری دارند، وساوس نفسانیشان خیلی کم میشود، آرامششان خیلی زیاد میشود، در خودشان یک احساس سبکی و آرامی میکنند، این خودش در زندگی خیلی اثر دارد. ما که دنبال سلامت معنوی هستیم (که این روزها هم بحثش در رسانهها هست)، خودتان و خانوادهی خودتان را سفارش به این مسئله کنید، بچهها که شب میخواهند استراحت کنند، از ایشان بپرسید وضو گرفتید و میخواهید بخوابید یا نه؟
در روایات فراوان است که خودِ وضو چقدر در خواب انسان اثر دارد! یعنی انسان خواب های پریشان نمیبیند، خوابهای نورانی میبیند، از اضطراب جلوگیری میکند، غیر از اینکه این طهارت ثواب اخروی هم دارد و هر کسی که طاهر است، ملائکه برای او استغفار میکنند و ثواب اخروی دارد، انسان طاهر و با وضو در روی زمین، یک نورانیت خاصی برای اهل سماء دارد. اینکه در روایات نماز وارد شده که انسان مصلّی تلألو میکند برای اهل سماء همانطوری که نجوم آسمان برای اهل زمین تلألو میکنند، در مورد انسان طاهر و آدمی که وضو میگیرد نیز همینطور است.
منبع : وسائل الشیعه، ج 15، ص 166
کلمات کلیدی :
۱,۵۲۴ بازدید