مطابق اين آيه شريفهاي که
بيان شد، انساني که ايمانش نسبت به خدا واقعاً ايمان واقعي باشد، اينجا
بايد يک معيار کلّي در زندگي خودش قرار دهد و آن اين است که در سِلم و در
دايره تسليم قرار بگيرد که من اين مقدارش را توضيح مي دهم و واقعاً نکات
بعدياش که مخصوصاً در آيه دوم قرار دارد، آنجا که مي فرمايد «ولولافضل الله عليکم ورحمته
» اگر فضل و رحمت خدا برشما نبود ــ رحمت خدا شايد شامل غير مؤمن هم بشود
اما فضل خدا شامل غير مؤمن نميشود ــ يک نفر از شما پاک نبوديد و پاک نمي
شديد. که اگر رسيديم، اين قسمت را نيز مقداري توضيح مي دهم.
«ادخلوا في السلم کافّة» يعني بايد خودمان را در دائره تسليم خدا داخل کنيم؛ «ولا تتبعوا خطوات الشيطان»،
شيطان اگر بخواهد در انسان رخنه کند، تسليم را از انسان مي گيرد؛ اگر
انسان حالت تسليم نداشته باشد، در بين نفس خودش و خدا دائماً شاکي بود و يا
ارتياب داشت، از مواردي است که خطوات شيطان است. تسليم فقط در امور واجبات
و محرّمات تنها نيست؛ بلکه در امور اعتقادي، فقهي، اخلاقي نيز مسأله تسليم
مطرح است؛ حتي در امور علمي نيز مسأله تسليم مطرح است، به اين صورت که ما
بايد بدانيم منبع علم خداست و او به يک شخصي بيشتر و به ديگري کمتر علم
ميدهد و ما بايد تسليم باشيم؛ البته سنت الهي هم اين است که «ليس للإنسان إلّا ما سعي» ، اگر انساني سعي کرد اما به درجات بالايي از علم نرسيد، باز بايد تسليم باشد.
تسليم
در مسائل عملي بروز کامل دارد؛ زماني است که شخص ميگويد فلان عمل را به
خاطر ملاکي که دارد، انجام ميدهم؛ در اصول نيز خوانديم که «الاحکام تابعة للمصالح والمفاسد»
، شخص مي گويد نماز را به خاطر اين که مي دانم ملاک دارد، انجام مي دهم؛
هر چند اين کار اشکالي ندارد و به صحت عمل هم ضربه اي وارد نمي کند، ولي در
اين صورت اين شخص به مقام تسليم نرسيده است. مثال عرفياش اين اس که ممکن
است پدري فرزندش را امر کند که سر سفره بنشيند و غذا بخورد، غذاي بسيار
لذيذي هم وجود دارد، فرزند نيز به خاطر شوق به اين غذا مي رود کنار سفره مي
نشيند؛ اين يک صورت است. صورت ديگر آن است که فرزند به غذا شوق دارد اما
به خاطر تسليم دستور پدر کنار سفره مي نشيند؛ اينها دو مقام است. ما
اعمالمان زماني به مرحله تسليم مي رسد ــ چه اعمال خوبي که انجام مي دهيم و
چه اعمال بدي که ترک مي کنيم؛ چه گرفتاري ها و چه خوشي ها ــ که در همه
حالات تسليم خدا باشيم.
ببينيد آيات شريفه اي که دلالت دارد انسان به حدي ضعيف است که اگر
نقمتي به او برسد، مي گويد از خداست؛ اين آدم خدا را قبول دارد و الا اگر
خدا را قبول نداشت، نمي گفت اين نقمت از خداست؛ اين شخص حتماً خدا را قبول
دارد، اما به مرحله تسليم نرسيده است. مرحله تسليم، يعني اگر ثروت داري، از
خداست، فقير هم هستي از خداست، علم داري از خداست، جهل داري از خداست؛ تمام
امور در نزد انسان برابر باشد. اين خيلي مشکل است؛ شيطان وقتي بخواهد در
انسان رخنه کند، علماي اخلاق مي گويند از غفلت استفاده مي کند که يکي از
حالات غفلت حالت عدم تسليم و حالت خودنمايي است.
انسان وقتي که
خودش را يک طرف فرض کرد و براي خودش اعتباري قائل شد، معنايش اين است که
تسليم نيست؛ شيطان هنگامي که اين منيّت، خودنمايي، علاقه به ذات و حبّ نفس
را در انسان شعلهور کرد، تسليم را از او مي گيرد و در اين صورت که خطوه
هاي شيطان در جان انسان رخنه ميکند. آنجا ديگر يک لحظه و يک قدم و دو قدم
نيست؛ به اندازهاي جلو ميرود که انسان تمام فحشاء و منکر را مرتکب شود؛
در بعضي آيات دارد «إنّه يأمر بالسوء والفحشاء» .
تمام فحشاء و منکر مربوط به شيطان و خطوات اوست، چه منکر عملي، چه اعتقادي
و چه علمي.
انساني که مقداري از نظر علمي به درجه بالا ميرسد، اگر ديديد به راحتي
حلالي را حرام و يا حرامي را حلال کرد، براي اين است که حالت تسليم را
ندارد؛ مي گويد من خودم چيز مي فهمم؛ ميگويد اين چيزي که در روايات آمده
است به عقل من نمي رسد و من آنها را قبول ندارم.
ما بايد تسليم
اسلام و احکام اسلام باشيم، و به محض آن که به يک درجهاي مثلاً اجتهاد
رسيديم و يا به هر عنوان و مسئوليت ديگري، بلافاصله مطلبي را به اسلام نسبت
ندهيم؛ در اين مسأله نيز بين روحاني و غير روحاني فرقي نيست؛ انسان نبايد
زود بيايد مطلبي را به اسلام ببندد؛ اسلام خيلي وسيعتر، عميقتر، دقيقتر و
قويتر از اين است که فکر امثال بزرگان ما بخواهد به آن برسد.
يک زماني والد معظم ما در درس فرمودند که ما الان نمي توانيم بگوييم شخصي
که حتي شصت سال، هفتاد سال در فقه کار کرده است، اسلامشناس واقعي است.
اينها که اين حرف را مي زنند چه رسد به امثال ما؛ لذا، بايد به مسأله سِلم
توجه و عنايت کامل داشته باشيم که در ميدان دين و عمل و ايمان بايد تسليم
باشيم.
بنابراين، مسأله سِلم و تسليم امر الهي بودن و عدم تبعيت از
خطوات شيطان براي ما طلبهها ضروريتر از همه اقشار جامعه است؛ ما طلبهها
اگر تسليم نداشته باشيم، دين را به راحتي مي توانيم تحريف کنيم؛ اگر تسليم
نداشته باشيم، به دين ضربه سنگين مي توانيم بزنيم؛ به راحتي حلال را حرام و
حرام را حلال کنيم. فکر هم مي کنيم که کار خوبي ميکنيم؛ «زيّن لهم الشيطان»
شيطان هم براي انسان، بدي ها را تزيين مي کند، مي گويد تو مجتهد و اهل
نظر و مطالعه هستي، مي تواني نظر بدهي؛ نظر تو نظر اسلام است. وقت گذشت،
بقيهاش را خود آقايان إنشاءالله دنبال مي کنند. والسلام.
معنای تسلیم در برابر خدا
۲۲ دی ۱۳۹۴ و ۱۰:۲۱
يکي از آيات شريفه قرآن که بايد هميشه مدّ نظر ما باشد و اصلاً آياتي را که عنوان «يا أيها الذين آمنوا» دارد بايد بيشتر به آن توجه داشته باشيم و يک عنايت ويژهاي به آنها بکنيم، به خلاف مواردي که «يا أيها الناس» دارد؛ چرا که در اين آيات، به نظر مي رسد خداوند يک هدايت خاصّي را نسبت به بندگان مؤمن خودش اعمال مي کند؛ لذا، در آداب قرائت نيز آمده است: بعد از تلاوت اين آيات که با «يا أيها الذين آمنوا» شروع ميشود، يک لبّيک گفته شود. يکي از آن آيات، اين آيه شريفه است: «يا أيها الذين آمنوا اُدخلوا في السّلم الکافّه ولا تخطئوا خطوات الشيطان فإنّه يأمر بالسّوء والفحشاء» ، نظير اين آيه در بعضي از آيات شريفه ديگر نيز آمده است؛ به عنوان مثال: در يکي ديگر از آيات ميفرمايد: «يا أيها الذين آمنوا لاتتبعوا خطوات الشيطان و من يتّبع خطوات الشيطان فإنّه يأمر بالفحشاء والمنکر ولولا فضل الله عليکم و رحمته ما زکي منکم من أحدٍ أبدا ولکنّ الله يزکّي من يشاء ». عرض کرديم خداوند متعال در اين گونه آيات واقعاً يک عنايت خاصي به انسان مؤمن دارد، مثل اين ميماند که پدري با فرزند خودش مي خواهد صحبت کند و به او مي گويد فرزندم اين را عمل کن؛ به اين مورد توجه داشته باش. اين عنوان در اين آيات صرف يک عنوان اشارهاي نيست؛ بلکه حاکي از حکايت و عنايت خداوند است. حال، آن عنايت خاص چيست؟
مطابق اين آيه شريفهاي که بيان شد، انساني که ايمانش نسبت به خدا واقعاً ايمان واقعي باشد، اينجا بايد يک معيار کلّي در زندگي خودش قرار دهد و آن اين است که در سِلم و در دايره تسليم قرار بگيرد که من اين مقدارش را توضيح مي دهم و واقعاً نکات بعدياش که مخصوصاً در آيه دوم قرار دارد، آنجا که مي فرمايد «ولولافضل الله عليکم ورحمته » اگر فضل و رحمت خدا برشما نبود ــ رحمت خدا شايد شامل غير مؤمن هم بشود اما فضل خدا شامل غير مؤمن نميشود ــ يک نفر از شما پاک نبوديد و پاک نمي شديد. که اگر رسيديم، اين قسمت را نيز مقداري توضيح مي دهم. «ادخلوا في السلم کافّة» يعني بايد خودمان را در دائره تسليم خدا داخل کنيم؛ «ولا تتبعوا خطوات الشيطان »، شيطان اگر بخواهد در انسان رخنه کند، تسليم را از انسان مي گيرد؛ اگر انسان حالت تسليم نداشته باشد، در بين نفس خودش و خدا دائماً شاکي بود و يا ارتياب داشت، از مواردي است که خطوات شيطان است. تسليم فقط در امور واجبات و محرّمات تنها نيست؛ بلکه در امور اعتقادي، فقهي، اخلاقي نيز مسأله تسليم مطرح است؛ حتي در امور علمي نيز مسأله تسليم مطرح است، به اين صورت که ما بايد بدانيم منبع علم خداست و او به يک شخصي بيشتر و به ديگري کمتر علم ميدهد و ما بايد تسليم باشيم؛ البته سنت الهي هم اين است که «ليس للإنسان إلّا ما سعي» ، اگر انساني سعي کرد اما به درجات بالايي از علم نرسيد، باز بايد تسليم باشد.
تسليم در مسائل عملي بروز کامل دارد؛ زماني است که شخص ميگويد فلان عمل را به خاطر ملاکي که دارد، انجام ميدهم؛ در اصول نيز خوانديم که «الاحکام تابعة للمصالح والمفاسد» ، شخص مي گويد نماز را به خاطر اين که مي دانم ملاک دارد، انجام مي دهم؛ هر چند اين کار اشکالي ندارد و به صحت عمل هم ضربه اي وارد نمي کند، ولي در اين صورت اين شخص به مقام تسليم نرسيده است. مثال عرفياش اين اس که ممکن است پدري فرزندش را امر کند که سر سفره بنشيند و غذا بخورد، غذاي بسيار لذيذي هم وجود دارد، فرزند نيز به خاطر شوق به اين غذا مي رود کنار سفره مي نشيند؛ اين يک صورت است. صورت ديگر آن است که فرزند به غذا شوق دارد اما به خاطر تسليم دستور پدر کنار سفره مي نشيند؛ اينها دو مقام است. ما اعمالمان زماني به مرحله تسليم مي رسد ــ چه اعمال خوبي که انجام مي دهيم و چه اعمال بدي که ترک مي کنيم؛ چه گرفتاري ها و چه خوشي ها ــ که در همه حالات تسليم خدا باشيم.
ببينيد آيات شريفه اي که دلالت دارد انسان به حدي ضعيف است که اگر نقمتي به او برسد، مي گويد از خداست؛ اين آدم خدا را قبول دارد و الا اگر خدا را قبول نداشت، نمي گفت اين نقمت از خداست؛ اين شخص حتماً خدا را قبول دارد، اما به مرحله تسليم نرسيده است. مرحله تسليم، يعني اگر ثروت داري، از خداست، فقير هم هستي از خداست، علم داري از خداست، جهل داري از خداست؛ تمام امور در نزد انسان برابر باشد. اين خيلي مشکل است؛ شيطان وقتي بخواهد در انسان رخنه کند، علماي اخلاق مي گويند از غفلت استفاده مي کند که يکي از حالات غفلت حالت عدم تسليم و حالت خودنمايي است.
انسان وقتي که خودش را يک طرف فرض کرد و براي خودش اعتباري قائل شد، معنايش اين است که تسليم نيست؛ شيطان هنگامي که اين منيّت، خودنمايي، علاقه به ذات و حبّ نفس را در انسان شعلهور کرد، تسليم را از او مي گيرد و در اين صورت که خطوه هاي شيطان در جان انسان رخنه ميکند. آنجا ديگر يک لحظه و يک قدم و دو قدم نيست؛ به اندازهاي جلو ميرود که انسان تمام فحشاء و منکر را مرتکب شود؛ در بعضي آيات دارد «إنّه يأمر بالسوء والفحشاء» . تمام فحشاء و منکر مربوط به شيطان و خطوات اوست، چه منکر عملي، چه اعتقادي و چه علمي. انساني که مقداري از نظر علمي به درجه بالا ميرسد، اگر ديديد به راحتي حلالي را حرام و يا حرامي را حلال کرد، براي اين است که حالت تسليم را ندارد؛ مي گويد من خودم چيز مي فهمم؛ ميگويد اين چيزي که در روايات آمده است به عقل من نمي رسد و من آنها را قبول ندارم.
ما بايد تسليم اسلام و احکام اسلام باشيم، و به محض آن که به يک درجهاي مثلاً اجتهاد رسيديم و يا به هر عنوان و مسئوليت ديگري، بلافاصله مطلبي را به اسلام نسبت ندهيم؛ در اين مسأله نيز بين روحاني و غير روحاني فرقي نيست؛ انسان نبايد زود بيايد مطلبي را به اسلام ببندد؛ اسلام خيلي وسيعتر، عميقتر، دقيقتر و قويتر از اين است که فکر امثال بزرگان ما بخواهد به آن برسد. يک زماني والد معظم ما در درس فرمودند که ما الان نمي توانيم بگوييم شخصي که حتي شصت سال، هفتاد سال در فقه کار کرده است، اسلامشناس واقعي است. اينها که اين حرف را مي زنند چه رسد به امثال ما؛ لذا، بايد به مسأله سِلم توجه و عنايت کامل داشته باشيم که در ميدان دين و عمل و ايمان بايد تسليم باشيم.
بنابراين، مسأله سِلم و تسليم امر الهي بودن و عدم تبعيت از خطوات شيطان براي ما طلبهها ضروريتر از همه اقشار جامعه است؛ ما طلبهها اگر تسليم نداشته باشيم، دين را به راحتي مي توانيم تحريف کنيم؛ اگر تسليم نداشته باشيم، به دين ضربه سنگين مي توانيم بزنيم؛ به راحتي حلال را حرام و حرام را حلال کنيم. فکر هم مي کنيم که کار خوبي ميکنيم؛ «زيّن لهم الشيطان» شيطان هم براي انسان، بدي ها را تزيين مي کند، مي گويد تو مجتهد و اهل نظر و مطالعه هستي، مي تواني نظر بدهي؛ نظر تو نظر اسلام است. وقت گذشت، بقيهاش را خود آقايان إنشاءالله دنبال مي کنند. والسلام.
منبع : سوره نور، 21
کلمات کلیدی :
۱,۹۲۴ بازدید