يکى از رواياتى که از امام صادق(ع) خطاب به سفيان رسيده است، اين است که آن حضرت می فرماید: «يا سفيان امرنى والدى بثلاث و نهانى عن ثلاث فکان فيما قال لى يا بنى من يصحب صاحب السوء لا يسلم؛ فرمودند: يکى از چيزهاى که پدرم به من سفارش کرده، اين است که اگر کسى با فردى که داراى بدى است، معاشرت داشته باشد، نمیتواند از بدى او محفوظ بماند. اين مطلب براى ما طلبه ها، واقعاً نکته مهمى است. وقتى انسان تاريخ را میبيند، ملاحظه ميکند که روحانيون و طلبه هايى که از اول خودشان را ملازم و پيروِ بزرگان ـ چه حيّ آنها و چه ميّت آنها ـ قرار ميدادند، و تابع شيخ انصارى و شيخ طوسى و شيخ مفيد و سيد مرتضى و علامه و فخر المحققين و غیره - که ترديدي نيست آنها واقعاً اسلام و دين را فهميده بودند –می شدند، به درجات عالي رسیدند؛ اما بعضى از طلبهها و روحانيون هم بودند که در مسيري غير از مسير اينها رفتند؛ همراه افرادى رفتند که اسلام را نفهميده اند و عليه اسلام مقاله مینويسند، يا اشکال و شبهه میکنند و هر روز نيز يکى از احکام اسلام را زير سؤال میبرند. کساني که با اين افراد نشست و برخاست کردهاند، از آنها تأثير پذيرفته اند و همان عقايد و افکار را منتشر ميکنند. این نکته مهمی است که ديگران در فکر انسان تأثير ميگذارند. در مسايل اعتقادى، فکرى و اخلاقي، رفتار همنشين انسان، تأثيرگذار است؛ اگر انسان با طلبه اى که تند مزاج است، بد دهن است و تعابير زشت را به راحتي از دهانش خارج ميکند، بنشيند، در او هم اثر میگذارد. گاه در مباحثات، کسی که گرفتار غرور علمى بوده و به راحتي در مسأله اظهار نظر ميکرده است و اگر به او ميگفتند که شيخ، خلاف آن را گفته است، ميگفته شيخ نفهميده است؛ ديده ميشود که همين روحيات، در رفيق هم بحث او نيز اثر گذاشته است و او هم کم کم اين حرفها را میزند. البته بگذريم از اينکه واقعاً خداوند متعال برکت را از همه وجود چنين افرادي، ميگيرد. میخواهم عرض کنم که اگر ديدید هم مباحثهتان چنين تعابيرى دارد، بر خودتان خائف باشيد و بدانيد چه بخواهيد و چه نخواهيد، در صورتي که او خودش را اصلاح نکند، رفتارش بر شما اثر سوء مىگذارد. در مسائل اقتصادى هم همينطور است؛ ما گروههايى داشتيم که اهميت چنداني به درس نميدادند و دائماً در حال خريد و فروش و به دنبال تجارت و معامله بودند و يا کارهايى که نمى گويم، خلاف شرع است؛ نه، اگر کسى هم قدرت جمع بين اينها را داشته باشد، خيلى مهم است؛ ولى يک آدم با استعداد همين که در آن دايره قرار گرفت، به همان مسير خواهد رفت. يکى از گرفتاريهايي که امروزه وجود دارد، مسأله شرکتهاى هرمى مثل گلدکوئيست است که برخى از طلبه هاى حوزه هاى علميه را براى رسيدن به مقاصد خودشان صيد کردهاند. تاکنون خود من چند بار با اينها جلسهه اى چند ساعته گذاشتهام و ديدم کسي که از اين کار دفاع میکند، دو سه نفر از طلبه هاى حوزه هستند؛ چرا؟ براى اين که آن آدم، اثر سوء خود را بر اين طلبهها گذاشته است و به آنها گفته است که اين کار چه سود و منفعتى دارد. طلبه اى که با نان پاک امام زمان(ع) که هيچ چيزى در طهارت با آن قابل مقايسه نيست ــ چند سال پيش کسى آمد خدمت والد بزرگوار ما و حساب و کتاب وجوهاتش را کرد؛ بعد که تمام شد، گفت: آقا من تقاضايى از شما دارم! شما مخارج خودتان و اولادتان و زندگى شخصىتان در سال چقدر است؟ ايشان فرمودند: براى چه اين سؤال را مىکنيد؟ گفت: میخواهم مخارج شخصى را از همين پول مخمس خودم که خمس آن را جدا میکنم، بدهم. ما نيز آنجا نشسته بوديم و منتظر بودیم تا ببینیم ايشان چه میفرمايند؛ ايشان بدون هيچ تأمل فرمودند: من از وقتى چشم باز کردهام، سر سفره امام زمان(ع) نشستهام و يک لقمه اين سفره را بر همه اموال شما ترجيح مى دهم و هيچ لقمه اى را پاک تر از اين سراغ ندارم؛ البته منوط به اين که طلبه باشم و بتوانم خدمتى به دين کنم؛ مسأله بگويم، درس بدهم و درس بخوانم ـ زندگي ميکند، آن را رها کند به طمع اين که يک سود حرامى از اين راه به دست آورد؛ و دائماً هم به دنبال اين باشد که يک راه شرعى براي آن پيدا کند. اين همان است که امام صادق(ع) فرمود: «من يصحب صاحب السوء لا یسلم. ما بايد اين جمله را در اعتقادات، اخلاق و زندگيمان مد نظر قرار دهيم، وقتى ديديم کسى اخلاق رذيله دارد، اگر میتوانيم اصلاحش کنيم، بايد اصلاح کنيم و اگر نمیتوانيم، خودمان را نجات دهيم.
تأثیر همنشین بر انسان
۲۲ دی ۱۳۹۴ و ۱۲:۱۲
يکى از رواياتى که از امام صادق(ع) خطاب به سفيان رسيده است، اين است که آن حضرت می فرماید: «يا سفيان امرنى والدى بثلاث و نهانى عن ثلاث فکان فيما قال لى يا بنى من يصحب صاحب السوء لا يسلم؛ فرمودند: يکى از چيزهاى که پدرم به من سفارش کرده، اين است که اگر کسى با فردى که داراى بدى است، معاشرت داشته باشد، نمیتواند از بدى او محفوظ بماند. اين مطلب براى ما طلبه ها، واقعاً نکته مهمى است. وقتى انسان تاريخ را میبيند، ملاحظه ميکند که روحانيون و طلبه هايى که از اول خودشان را ملازم و پيروِ بزرگان ـ چه حيّ آنها و چه ميّت آنها ـ قرار ميدادند، و تابع شيخ انصارى و شيخ طوسى و شيخ مفيد و سيد مرتضى و علامه و فخر المحققين و غیره - که ترديدي نيست آنها واقعاً اسلام و دين را فهميده بودند –می شدند، به درجات عالي رسیدند؛ اما بعضى از طلبهها و روحانيون هم بودند که در مسيري غير از مسير اينها رفتند؛ همراه افرادى رفتند که اسلام را نفهميده اند و عليه اسلام مقاله مینويسند، يا اشکال و شبهه میکنند و هر روز نيز يکى از احکام اسلام را زير سؤال میبرند. کساني که با اين افراد نشست و برخاست کردهاند، از آنها تأثير پذيرفته اند و همان عقايد و افکار را منتشر ميکنند.
این نکته مهمی است که ديگران در فکر انسان تأثير ميگذارند. در مسايل اعتقادى، فکرى و اخلاقي، رفتار همنشين انسان، تأثيرگذار است؛ اگر انسان با طلبه اى که تند مزاج است، بد دهن است و تعابير زشت را به راحتي از دهانش خارج ميکند، بنشيند، در او هم اثر میگذارد. گاه در مباحثات، کسی که گرفتار غرور علمى بوده و به راحتي در مسأله اظهار نظر ميکرده است و اگر به او ميگفتند که شيخ، خلاف آن را گفته است، ميگفته شيخ نفهميده است؛ ديده ميشود که همين روحيات، در رفيق هم بحث او نيز اثر گذاشته است و او هم کم کم اين حرفها را میزند. البته بگذريم از اينکه واقعاً خداوند متعال برکت را از همه وجود چنين افرادي، ميگيرد. میخواهم عرض کنم که اگر ديدید هم مباحثهتان چنين تعابيرى دارد، بر خودتان خائف باشيد و بدانيد چه بخواهيد و چه نخواهيد، در صورتي که او خودش را اصلاح نکند، رفتارش بر شما اثر سوء مىگذارد.
در مسائل اقتصادى هم همينطور است؛ ما گروههايى داشتيم که اهميت چنداني به درس نميدادند و دائماً در حال خريد و فروش و به دنبال تجارت و معامله بودند و يا کارهايى که نمى گويم، خلاف شرع است؛ نه، اگر کسى هم قدرت جمع بين اينها را داشته باشد، خيلى مهم است؛ ولى يک آدم با استعداد همين که در آن دايره قرار گرفت، به همان مسير خواهد رفت. يکى از گرفتاريهايي که امروزه وجود دارد، مسأله شرکتهاى هرمى مثل گلدکوئيست است که برخى از طلبه هاى حوزه هاى علميه را براى رسيدن به مقاصد خودشان صيد کردهاند. تاکنون خود من چند بار با اينها جلسهه اى چند ساعته گذاشتهام و ديدم کسي که از اين کار دفاع میکند، دو سه نفر از طلبه هاى حوزه هستند؛ چرا؟ براى اين که آن آدم، اثر سوء خود را بر اين طلبهها گذاشته است و به آنها گفته است که اين کار چه سود و منفعتى دارد. طلبه اى که با نان پاک امام زمان(ع) که هيچ چيزى در طهارت با آن قابل مقايسه نيست ــ چند سال پيش کسى آمد خدمت والد بزرگوار ما و حساب و کتاب وجوهاتش را کرد؛ بعد که تمام شد، گفت: آقا من تقاضايى از شما دارم! شما مخارج خودتان و اولادتان و زندگى شخصىتان در سال چقدر است؟ ايشان فرمودند: براى چه اين سؤال را مىکنيد؟ گفت: میخواهم مخارج شخصى را از همين پول مخمس خودم که خمس آن را جدا میکنم، بدهم. ما نيز آنجا نشسته بوديم و منتظر بودیم تا ببینیم ايشان چه میفرمايند؛ ايشان بدون هيچ تأمل فرمودند: من از وقتى چشم باز کردهام، سر سفره امام زمان(ع) نشستهام و يک لقمه اين سفره را بر همه اموال شما ترجيح مى دهم و هيچ لقمه اى را پاک تر از اين سراغ ندارم؛ البته منوط به اين که طلبه باشم و بتوانم خدمتى به دين کنم؛ مسأله بگويم، درس بدهم و درس بخوانم ـ زندگي ميکند، آن را رها کند به طمع اين که يک سود حرامى از اين راه به دست آورد؛ و دائماً هم به دنبال اين باشد که يک راه شرعى براي آن پيدا کند. اين همان است که امام صادق(ع) فرمود: «من يصحب صاحب السوء لا یسلم.
ما بايد اين جمله را در اعتقادات، اخلاق و زندگيمان مد نظر قرار دهيم، وقتى ديديم کسى اخلاق رذيله دارد، اگر میتوانيم اصلاحش کنيم، بايد اصلاح کنيم و اگر نمیتوانيم، خودمان را نجات دهيم.
منبع : بحار الانوار، ج75، ص 261
کلمات کلیدی :
۱,۴۱۲ بازدید