پاسخ به ترویج بردهداری در قرآن و نابرابری زن و مرد
۲۵ بهمن ۱۳۹۰ ساعت ۱۷:۰۵
اينجانب -با توجه به تناقضاتي كه در قرآن و حتي در احاديث وجود دار د- شك دارم که قرآن از طرف خدا باشد. مثلا 1- ترويج برده داري توسط قرآن 2- نبودن آيه يا آياتي كه در مورد كروي بودن زمين صحبت كرده باشد يا اشاره نموده باشد 3- نابرابري بين زن و مرد و حتي زن آزاده و برده كه با عدالت باري تعالي منافات دارد. سؤالات زياد ديگري نيز هست كه اگر مرحمت فرموده به اين 3 سوال اين حقير پاسخ دهيد و اجازه دهيد اينجانب آنها را نيز مطرح نمايم، تا بلكه به حقيقت پي ببرم و از اين سر در گمي نجات پيدا كنم.
پاسخ :
1- بردگى در طول تاريخ داراى سه عامل بوده است كه يكى از آنها جنگ است، دو عامل ديگر عبارت است از سيطره با زور و قدرت و برده كردن مردم، و ولايت مثل ولايت پدران بر فرزندان.
اسلام از اين سه عامل يكى را كه عامل جنگ باشد پذيرفته، و عامل دوم را به كلى نفى كرده و عامل سوم را تعديل نموده است. و لذا درباره فرزندان در زمانى كه در دوران طفوليتند سرپرستى و ولايت براى پدر قائل است و همچنين وظايف مقررى دارد، لكن به محض بلوغ و رشد خود فرزند آزاد است كه براى زندگى خود تصميم بگيرد.
اما عامل جنگ كه اسلام آن را پذيرفته مطابق فطرت بشر است، زيرا هيچ فرد و يا اجتماعى نمىتواند براى دشمن جامعه خود آزادى قائل باشند و دشمن را آزاد بگذارد كه هر كار با نظام و جامعه او مىخواهد انجام دهد، و ثانياً آزادى بشر به صورت مطلق در هيچ جامعهاى پذيرفته نيست، حتى جوامعى كه داعيه حقوق بشر دارند، وجود قوانين كه افراد را محدود مىكند دليل اين مدعى است.
علاوه بر همه اين ها اسلام اولين منادى آزادى بردگان است، دليل اين مطلب؛ كفّارهاى است كه در مورد بعض گناهان و اعمال وضع شده، كه كفاره آن خريدن برده و آزاد كردن اوست و همين طور ثوابهايى كه براى اين عمل در شرع مقدس اسلام قرار داده شده، و اين كار در هيچ جاى دنيا سابقه نداشته است، و بزرگان دينى ما از قبيل ائمه معصومين(عليهمالسّلام) سعى فراوانى در آزادى بردگان داشتند و ساليانه چندين برده آزاد مىكردند. اين در حالى بود كه در اروپاى قرون وسطى، بردگان زير شلاق اربابان «كنت» و «لرد» جان مىباختند.
در اسلام، مؤذن پيامبر اسلام؛ هم سپاه پوست بود، هم برده. مادر چند نفر از ائمه معصومين(ع) جزء بردگان بودند، ائمه ما با بردگان سر يك سفره غذا مىخوردند، اسلام فرمود هيچ آزادى از نظر انسانيت بر هيچ بردهاى برترى ندارد، آنچه ملاك برترى است؛ تقواى الهى است.
و اين در حالى است كه اجداد مدعيان حقوق بشر سگ هاى خود را در بستر گرم و نرم مىخوابانيدند، و انسان هاى برده را در اصطبل ها و احياناً زير برف و باران جاى مىدادند، شما مىتوانيد براى ترسيم چهره جامعه آن روز و رفتار با بردگان كتاب «كلبه عمو تم» و امثال آن را بخوانيد.
به هر حال در جوامع اسلامى با تدبير اسلام نظام بردگى زودتر از غرب و سرزمين مدعيان دروغين حقوق بشر جمع شد، به عنوان مثال بردگى در انگلستان در سال 1833 لغو شد، البته ظاهراً، و در اكثر كشورهاى اروپايى تا سال 1772 بردگى داير بود و رواج داشت. البته اين را بايد در نظر داشته باشيد كه: آنچه در اروپا و آمريكا لغو شد، بردگى رسمى بود، اما بردگى دسته جمعى، و تسلط استعمارى بر كشورهاى دنيا أعم از دست نشانده و يا غير آن، و همچنين جنايات آنان در الجزاير و ليبى و عراق و ايران و ويتنام و لبنان و فلسطين و سوريه و غير آن را نبايد فراموش كرد، و بايد به اين نكته توجه داشت كه اين حربهها مثل حقوق بشر و امثال آن، به جهت مبارزه با هويت و تماميت فرهنگ مسلمانان است، و ما بايد با تمام وجود در مقابل آنان بايستيم.
2- قرآن؛ کتاب هدايت است نه علوم تجربي و شأن کتاب هدايت آن نيست که به اين امور تصريح کند، در عين حال آياتي در قرآن کريم هست که دلالت بر کرويت زمين دارد. يکي از اين آيات؛ آيه مبارکه 5 سوره زمر است که ميفرمايد: «يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّيْل»؛ که لازمهی اين آيه مبارکه، استمرار وجود شب و روز در تمام ساعات شبانه روز است، که در نقطهاي از زمين شب و در نقطه ديگر روز موجود است و ساعت و زماني نيست که همه روز باشد يا همه شب باشد و اين لازمه کرويّت زمين است، زيرا اگر زمين مسطح باشد و خورشيد برآن بتابد، بايد تا زماني که خورشيد ميتابد همه جاي آن روز باشد و وقتي خورشيد نميتابد همه جاي آن شب باشد، در حالي که اين آيه مبارکه صراحت دارد که هم شب و هم روز در تمام 24 ساعت وجود دارد، منتهي در جائي شب و در جائي ديگر روز است. به عبارت ديگر، خورشيد به جائي از زمين تابش دارد و در اثر حرکت کره و دوران آن در جاي ديگر تابش ندارد که به تدريج و مستمراً در اثر گردش خورشيد شب و روز با اختلاف در مناطق مختلف پديد ميآيد.
همچنين آيه 54 سوره اعراف که ميفرمايد «يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ»؛ و امثال اينها که از حوصله نامه خارج است. علاوه بر همه اينها؛ دانشمندان و فيلسوفان بزرگي همچون ابوعلي سينا و فارابي وديگران اعتقاد به اين قرآن داشتهاند و آن را معجزه الهي ميدانستهاند، دليل اعتقاد آنها هم فکر و مقام علمي آنها بوده است، زيرا هر چه انسان داراي مطالعه بيشتري باشد و خوب فکر کند هر لحظه براعتقاد اوبه قرآن، اين کتاب الهي بيشتر ميشود.
3- امّا آنچه راجع به نابرابري زن و مرد نوشتهايد تبعيض پسنديده نيست و در قرآن تبعيض بين زن و مرد نيست، بلکه هردو داراي مقام انساني هستند و حتي خداوند براي الگو و نمونه که قابل اقتداء وپيروي باشد زن فرعون را مثال زده است آنچه در قرآن هست و شما آن را نابرابري ميدانيد تفاوت است و تفاوت امري طبيعي است، اگر قرآن ارث زن را نصف مرد قرار داده است زيرا مرد به جهات تفاوت جسمي و روحي مدير خانواده است و خرج و نفقه زن و اولاد براو واجب است و اگر اطاعت او را بر زن لازم دانسته است به جهت آن است که قدرت بدني مرد و قدرت دفاع او از خانواده اين اقتضا را دارد وامثال اينها خلاصه آنکه اگر بخواهيد اشکال کنيد و بگوئيد چرا مردان چنين و زنان چنان با نقض مواجه ميشويد، مثلا مردان اعتراض کنند که چرا زن نفقه مرد را ندهد و يا زنان اعتراض کنند که چرا مردان وضع حمل نميکنند، برادر عزيز اينها همه حکمتهاي الهي در خلقت است واگر تفاوت ها و درنتيجه تفاوت مسئوليت ها نبود نظامي در اجتماع و خانواده باقي نميماند همان طوري که ميبينيم در بسياري از جوامع به علت انحراف ازتعاليم ديني باقي نمانده است.
پاسخ به ترویج بردهداری در قرآن و نابرابری زن و مرد
۲۵ بهمن ۱۳۹۰ ساعت ۱۷:۰۵
اينجانب -با توجه به تناقضاتي كه در قرآن و حتي در احاديث وجود دار د- شك دارم که قرآن از طرف خدا باشد. مثلا 1- ترويج برده داري توسط قرآن 2- نبودن آيه يا آياتي كه در مورد كروي بودن زمين صحبت كرده باشد يا اشاره نموده باشد 3- نابرابري بين زن و مرد و حتي زن آزاده و برده كه با عدالت باري تعالي منافات دارد. سؤالات زياد ديگري نيز هست كه اگر مرحمت فرموده به اين 3 سوال اين حقير پاسخ دهيد و اجازه دهيد اينجانب آنها را نيز مطرح نمايم، تا بلكه به حقيقت پي ببرم و از اين سر در گمي نجات پيدا كنم.
پاسخ :
1- بردگى در طول تاريخ داراى سه عامل بوده است كه يكى از آنها جنگ است، دو عامل ديگر عبارت است از سيطره با زور و قدرت و برده كردن مردم، و ولايت مثل ولايت پدران بر فرزندان. اسلام از اين سه عامل يكى را كه عامل جنگ باشد پذيرفته، و عامل دوم را به كلى نفى كرده و عامل سوم را تعديل نموده است. و لذا درباره فرزندان در زمانى كه در دوران طفوليتند سرپرستى و ولايت براى پدر قائل است و همچنين وظايف مقررى دارد، لكن به محض بلوغ و رشد خود فرزند آزاد است كه براى زندگى خود تصميم بگيرد. اما عامل جنگ كه اسلام آن را پذيرفته مطابق فطرت بشر است، زيرا هيچ فرد و يا اجتماعى نمىتواند براى دشمن جامعه خود آزادى قائل باشند و دشمن را آزاد بگذارد كه هر كار با نظام و جامعه او مىخواهد انجام دهد، و ثانياً آزادى بشر به صورت مطلق در هيچ جامعهاى پذيرفته نيست، حتى جوامعى كه داعيه حقوق بشر دارند، وجود قوانين كه افراد را محدود مىكند دليل اين مدعى است.
علاوه بر همه اين ها اسلام اولين منادى آزادى بردگان است، دليل اين مطلب؛ كفّارهاى است كه در مورد بعض گناهان و اعمال وضع شده، كه كفاره آن خريدن برده و آزاد كردن اوست و همين طور ثوابهايى كه براى اين عمل در شرع مقدس اسلام قرار داده شده، و اين كار در هيچ جاى دنيا سابقه نداشته است، و بزرگان دينى ما از قبيل ائمه معصومين(عليهمالسّلام) سعى فراوانى در آزادى بردگان داشتند و ساليانه چندين برده آزاد مىكردند. اين در حالى بود كه در اروپاى قرون وسطى، بردگان زير شلاق اربابان «كنت» و «لرد» جان مىباختند. در اسلام، مؤذن پيامبر اسلام؛ هم سپاه پوست بود، هم برده. مادر چند نفر از ائمه معصومين(ع) جزء بردگان بودند، ائمه ما با بردگان سر يك سفره غذا مىخوردند، اسلام فرمود هيچ آزادى از نظر انسانيت بر هيچ بردهاى برترى ندارد، آنچه ملاك برترى است؛ تقواى الهى است. و اين در حالى است كه اجداد مدعيان حقوق بشر سگ هاى خود را در بستر گرم و نرم مىخوابانيدند، و انسان هاى برده را در اصطبل ها و احياناً زير برف و باران جاى مىدادند، شما مىتوانيد براى ترسيم چهره جامعه آن روز و رفتار با بردگان كتاب «كلبه عمو تم» و امثال آن را بخوانيد. به هر حال در جوامع اسلامى با تدبير اسلام نظام بردگى زودتر از غرب و سرزمين مدعيان دروغين حقوق بشر جمع شد، به عنوان مثال بردگى در انگلستان در سال 1833 لغو شد، البته ظاهراً، و در اكثر كشورهاى اروپايى تا سال 1772 بردگى داير بود و رواج داشت. البته اين را بايد در نظر داشته باشيد كه: آنچه در اروپا و آمريكا لغو شد، بردگى رسمى بود، اما بردگى دسته جمعى، و تسلط استعمارى بر كشورهاى دنيا أعم از دست نشانده و يا غير آن، و همچنين جنايات آنان در الجزاير و ليبى و عراق و ايران و ويتنام و لبنان و فلسطين و سوريه و غير آن را نبايد فراموش كرد، و بايد به اين نكته توجه داشت كه اين حربهها مثل حقوق بشر و امثال آن، به جهت مبارزه با هويت و تماميت فرهنگ مسلمانان است، و ما بايد با تمام وجود در مقابل آنان بايستيم.
2- قرآن؛ کتاب هدايت است نه علوم تجربي و شأن کتاب هدايت آن نيست که به اين امور تصريح کند، در عين حال آياتي در قرآن کريم هست که دلالت بر کرويت زمين دارد. يکي از اين آيات؛ آيه مبارکه 5 سوره زمر است که ميفرمايد: «يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّيْل»؛ که لازمهی اين آيه مبارکه، استمرار وجود شب و روز در تمام ساعات شبانه روز است، که در نقطهاي از زمين شب و در نقطه ديگر روز موجود است و ساعت و زماني نيست که همه روز باشد يا همه شب باشد و اين لازمه کرويّت زمين است، زيرا اگر زمين مسطح باشد و خورشيد برآن بتابد، بايد تا زماني که خورشيد ميتابد همه جاي آن روز باشد و وقتي خورشيد نميتابد همه جاي آن شب باشد، در حالي که اين آيه مبارکه صراحت دارد که هم شب و هم روز در تمام 24 ساعت وجود دارد، منتهي در جائي شب و در جائي ديگر روز است. به عبارت ديگر، خورشيد به جائي از زمين تابش دارد و در اثر حرکت کره و دوران آن در جاي ديگر تابش ندارد که به تدريج و مستمراً در اثر گردش خورشيد شب و روز با اختلاف در مناطق مختلف پديد ميآيد. همچنين آيه 54 سوره اعراف که ميفرمايد «يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ»؛ و امثال اينها که از حوصله نامه خارج است. علاوه بر همه اينها؛ دانشمندان و فيلسوفان بزرگي همچون ابوعلي سينا و فارابي وديگران اعتقاد به اين قرآن داشتهاند و آن را معجزه الهي ميدانستهاند، دليل اعتقاد آنها هم فکر و مقام علمي آنها بوده است، زيرا هر چه انسان داراي مطالعه بيشتري باشد و خوب فکر کند هر لحظه براعتقاد اوبه قرآن، اين کتاب الهي بيشتر ميشود.
3- امّا آنچه راجع به نابرابري زن و مرد نوشتهايد تبعيض پسنديده نيست و در قرآن تبعيض بين زن و مرد نيست، بلکه هردو داراي مقام انساني هستند و حتي خداوند براي الگو و نمونه که قابل اقتداء وپيروي باشد زن فرعون را مثال زده است آنچه در قرآن هست و شما آن را نابرابري ميدانيد تفاوت است و تفاوت امري طبيعي است، اگر قرآن ارث زن را نصف مرد قرار داده است زيرا مرد به جهات تفاوت جسمي و روحي مدير خانواده است و خرج و نفقه زن و اولاد براو واجب است و اگر اطاعت او را بر زن لازم دانسته است به جهت آن است که قدرت بدني مرد و قدرت دفاع او از خانواده اين اقتضا را دارد وامثال اينها خلاصه آنکه اگر بخواهيد اشکال کنيد و بگوئيد چرا مردان چنين و زنان چنان با نقض مواجه ميشويد، مثلا مردان اعتراض کنند که چرا زن نفقه مرد را ندهد و يا زنان اعتراض کنند که چرا مردان وضع حمل نميکنند، برادر عزيز اينها همه حکمتهاي الهي در خلقت است واگر تفاوت ها و درنتيجه تفاوت مسئوليت ها نبود نظامي در اجتماع و خانواده باقي نميماند همان طوري که ميبينيم در بسياري از جوامع به علت انحراف ازتعاليم ديني باقي نمانده است.
کلمات کلیدی :
۴,۷۲۳