3- مسئله عاطفه و محبت
مسئله عاطفه و بهره گيري ازآن، درساختار اجتماعي مسئله بسيار مهم است، وجود عاطفه درمردان براساس وظايف اجتماعي آنان مانند مسائل دفاعي، جنگ وصلح،قضا وغيره امور، كه به عهده آنان گذاشته شدهاند. بايد درحد اعتدال باشد، زيادي ويانقصان عاطفه درمردان موجب زيانهاي جبران ناپذير اجتماعي ميگردد. زن با رعايت وظايف اش، نقش بسيار عمده را در اعتدال عواطف درمردان ايفا مينمايد. لذا بايد زنان دراجتماع به گونه زندگي نمايند كه مردان مسخّر عاطفه آنان باشند نه مسخّر غريزه وطبيعت زنان.
4- مسائل عاطفي همراه با حکم تکليفي در نظام حقوقي اسلام
اسلام باضميمه کردن مسئله عاطفي همراه با حكم تكليفي درمورد حقوق زنان، روابط فاميلي وخانواده گي، پآيههاي خانواده را كه زير بناي اصلي اجتماع است محكم ساخت، به اين بيان كه ازيك طرف حقوق را به صورت متقابل بين مرد و زن بيان نمود و بادادن آزادي براي زن درخانواده اورا ازاسارت وخدمت اجباري مردان رهائي بخشيد و ازطرف ديگر مسئله عاطفي را به ميان آورد وبراي خدمت متقابل زن وشوهر پاداش وثواب وعده فرمود، تا مسابقه براي خدمت به هم، دركانون گرم خانواده ها آغاز گردد، براي نمونه به اين احاديث توجه نمايم:
امام صادق(ع) در روايت فرمود: «ما من امرأة تسقي زوجها شربة من ماء إلاّ كان خيرا لها من عبادة سنة صيام نهار ها وقيام ليلها ويبني الله لها بكل شربة تسقي زوجها مدينة في الجنة وغفر لها ستّين خطيئة»(9).
هر زني كه شربت آب بدست شوهرش بدهد ثواب يك سال عبادت رادارد كه روزهايش را روزه و شبهايش را به عبادت بسر ببرد و به هر شربت آب كه شوهرش را سيراب بكند خداوند شهر دربهشت برايش عنايت ميكند وشصت گناهش را به خاطر آن خدا ميبخشد
و نيز پيامبراسلام(ص) فرمود: «جهاد المرأة حسن التبعل»(10) نيكو شوهرداريكردن جهاد زن در راه خدا است.
از سوي ديگر روایاتي زياد براي ثواب خدمت مرد به زن ومدارا کردن مرد بازن بيان شده(11). همه اينها بيان گر ايجاد محبّت، احساس وعواطف انساني واجتماعي است كه اسلام براي استحکام خانواده واجتماع بيان فرموده است، تا هم روابط انساني واجتماعي سالم به وجودآيد وهم حقوق كسي ضايع نگردد.
5- مسئله عاطفه، درجامعه غربي
جامعه غرب با ايجاد بي بندوباري در ميان زنان به نام آزادي وکشاندن آنان به مراکز فساد و ترويج تحمل گرايي و... عواطف و محبت را از آنها گرفتند و درنتيجه منبع انتقال عاطفه را درجامعه از بين بردند، از همين رو جامعه غربي، جامعه وحشي، خشن وهمراه با جنآيات بي شمار به بار آمده است به طوري که: «آمار قتل، تعرض جنسي، دزدي وانواع شرارت روز به روز در شهرهاي امريکا افزايش مييابد».(12) خشونت وبي رحمي که درجامعههاي غربي و غير اسلامي وجود دارد، درجامعه اسلامي نيست دليل آن زنده بودن عاطفه درميان مسلمانان و نابودي آن درجامعه غربي است، «لذا ميبينيد، آن خشونتي كه در جنگهاي غيراسلامي هست درجنگهاي اسلامي وجود ندارد و آن درنده خويي كه ديگران دارند دربين مسلمين مشاهده نميشود»(13)
در هرصورت نامه بيش ازآنکه انتظار ميرفت طولاني و شايد خسته کننده شده باشد، در تمام مسائل اگر شما دقت کنيد غرب به کرامت زنها صدمه جبران ناپذيري وارد کردهاند. و با اينکار هم به زنها و هم به جامعه بشري خيانت نمودهاند
در نتيجه: خواهرگرامي؛ اسلام با در نظر داشتن تمام مصالح خانوادگي، اجتماعي، اخلاقي و... دستور رعايت حجاب را داده است تا از اين طريق، عفت، حيا،دينداري، شجاعت و در يک کلام تمام ارزشهاي انساني، در خانوادهها محفوظ بماند و با گرم بودن چراغ عاطفه و محبت خانوادگي فرزندان با محبت، حيا، دليري، ابتکار و... تربيت گردد و جامعه با محبت و عاطفه به وجود آيد که نتيجه آن امنيت عمومي، بالندگي همگاني و شکوفايي در تمام زمينه ها ميباشد. موفق باشيد.
پینوشتها
1.طباطبائي، سيد محمد حسين، ترجمه وتفسير الميزان، ج 2 ص 372، برگردان محمد تقي مصباح يزدي، نشر بنياد علمي و فکر علامه طباطبائی با همکاري مرکز نشر فرهنگي رجا و مؤسسه انتشارات اميرکبير، 1364
2. زن از نظر حقوق اسلامي همان، ص 26.
3. حقوق زن دراسلام واروپا. پشين ص34-35.
4. شخصيت وحقوق زن، همان ص109
5. اسدالله محمدي نيا بهشت جوانان، ص 190 نشر نصايح چاپ مهديه، نوبت اول 1378
6. مطهري نظام حقوق زن دراسلام،، ص 58 انتشارات صدرا چاپ هشتم.
7. بهشت جوانان، همان ص 83
8. نظام حقوقي زن در اسلام،همان ص 59
9. وسائل الشيعه، همان ج 20 ص 172.
10. وسائل همان، ج20ص 163.
11. وسائل الشيعه، همان، ص 167 به بعد.
. 12 بهشت جوانان همان، ص 189
13. جوادي، املي،زن در آيينه جلال وجمال همان، ص371 نشر فرهنگي رجاء چاپ دوم 1371
پاسخ به شبهات حجاب
۲۵ بهمن ۱۳۹۰ ساعت ۱۷:۱۳
پيرو نامهي شمارهي ... متوجه شدم با توجه کامل، به سؤالات پاسخ ميدهید و از اينرو بار ديگر به خود باليدم که مقلد آیت الله فاضل لنکراني هستم. با توجه به توضيحات کامل شما، مواردي را که براي من مبهم است، مطرح ميکنم، با اين اميد که شما بتوانيد مرا راهنمايي کنيد. حقيقت این است که من تا 2 سال پيش آنچنان به حجاب اعتقاد داشتم که اگر هد بندم را پيدا نميکردم بيرون نميرفتم! ولي مواردي پيش آمد که موجب شد کاملا اعتقادم را از دست بدهم. کجاي قرآن نوشته اگر یک تار موي زن بيرون باشد در قیامت از همان تار مو آويزانش ميکنند؟! مگر دين اختياري نيست؟! کجاي قرآن نوشته اگر مانتوی زنها از يه مقداري کوتاهتر بود بايد مثل مجرمها جلوي در دانشگاه و در خيابان با ایشان رفتار شود؟! مگر دين اختياري نيست؟! کجاي قرآن نوشته در جامعهي اسلامي مردها هر جور مایل بودند باشند (با لباس کشتي، وزنه برداري و...) ولی خانمها بايد چشمهایشان را ببندند؟ چرا ما خانمها بايد براي آرامش اعصاب و روان آقايان همه کاري انجام دهیم ولي آنها...؟ کجاي قرآن نوشته هر چي دلت ميخواد غيبت کن، دروغ بگو، حق مردم رو بخور، ولي باز به خاطر حجاب و چادری که الکي سرت کردی، همه جا محترم باش؟ کجاي قرآن نوشته به زور مردم را اجبار کنید حجاب داشته باشند؟ شايد يکي اصلا مسلمان نبود. چطور تلويزيون ما همهاش غرب را نشان ميدهد که نميگذارند دخترهاي باحجاب به مدرسه بروند و اين کار را بد ميداند ولي اينجا همه مجبورند با روسري و گاهي اوقات با چادر به مدرسه و دانشگاه بروند؟! باز هم خدا با من بوده که من به نماز و روزه و خدا اعتقاد دارم و مثل خيلي از دوستانم اينها را با هم قاطي نکردهام. مطمئنا اگر شما هم در يک خانوادهي غربي متولد ميشديد، اينطور راجع به حجاب حرف نميزديد. اسلام گفته کاري نکنيد که جلب توجه شود. من اگر در کشور بيگانه با حجاب بيرون بروم، بيشتر جلب توجه ميشود. منظور من هم از بي حجابي، پوشش نامناسب نبود، بلکه پوششي رسمي، مناسب و در عين حال غير جلب توجه کننده است. من دارم در اين جامعه و در اين جوّ وحشتناک خفه ميشوم. باز هم منتظر راهنماييهاي بيطرفانه، غیر متعصبانه و منطقي شما هستم.
پاسخ :
قبل از پاسخ به سوالات شما، مقدمةً به اين نکته توجه داشته باشيد که منبع احکام شرع؛ تنها «قرآن کريم» نيست بلکه در کنار قرآن کريم، «روایات اهل بيت عصمت و طهارت» که مفسران واقعي قرآن هستند و هم چنين در پارهاي از موارد «عقل» و «اجماع علماء دين شناس در تمام دورهها»، بر يک مسئله، نيز منبع و مدرک احکام شرع ميباشند.
قرآن کريم کتابي است جامع، ولي کليات وقواعد احکام را بيان ميکند و به اصطلاح منطق، کبراي مسائل را بيان ميکند، اما جزئيات و مصادیق هرکبراي قرآني را روایات اهل بيت عصمت و طهارت بيان ميکند.
مثلا قرآن کريم امر به خواندن نماز نموده است، اما درکجاي قرآن آمده که نماز صبح را دو رکعت و نماز ظهر و عصر و عشا را چهار رکعت و نماز مغرب را سه رکعت بخوانيد؟ درکجاي قرآن بيان شده که نماز را چگونه بخوانيد و کيفيت جهر و اخفات قرائت نماز چگونه باشد؟ هم چنين قرآن کريم امر به گرفتن روزه نموده است ولي درکجاي قرآن فرموده است که از چه چيز امساک کنيد؟ يا قرآن فرموده حج بجا آوريد اما جزئيات اعمال حج به طور کامل در کجاي قرآن بيان شده است؟ هم چنين در باقي احکام الهي، جزئيات و مصادق احکام به طور کامل در قرآن بيان نشده است، بلکه مصادیق و جزئيات را روایات اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام) بيان نموده است.
بعد از بيان اين مقدمه؛ در پاسخ سؤالات شما عرض ميکنيم:
وقتي قرآن کريم دستور به حجاب ميدهد و حجاب را براي خانمها واجب ميکند، عقل حکم ميکند به اينکه عدم رعايت حجاب به معناي مخالفت با امر خدا دراين مسئله ميباشد و اگر کسي با حکم خدا مخالفت کند استحقاق عقاب دارد. مثل آنکه اگر مولاي عرفي به غلامش دستور به انجام کاري بدهد و او مخالفت کند عقلاء عالم غلام را مذمت ميکند و مستحق عذاب از جانب مولا ميداند و مولا، يا عبد را ميبخشد يا توبيخ و تنبيه ميکند.
خداوند نيز که مولاي حقيقي همه عالم ميباشد وقتي بنده اش را به انجام کاري امر کند اگر بنده مخالفت کند از نظر عقل مستحق عذاب خداوند ميباشد و اين حکم عقل در حد استحقاق عقاب و عذاب ميباشد منتها ممکن است خداوند زمينه عفو وبخشيدن را در يک بنده آماده ببيند و اورا عفو کند و ممکن است بنده ديگري راعذاب کند. در هر حال کار خداوند بدون حکمت نيست و کسي که با توبه و انجام اعمال نيک زمينه جريان بخشش الهي را فراهم کند خداوند اورا ميبخشد.
در هر صورت آنچه در مسئله حجاب از نظر قرآن وجود دارد این است که عقل کسي را که مخالفت با حجاب کند مستحق عذاب ميبيند.
اما از نظر روایات: درصورتي که بي حجاب بدون توبه از دنيا برود براي بي حجابي عمدي اش ممکن است در عالم ديگر عذاب ببينيد و بعضي از روایات هم بر اين عذاب دلالت دارد اما چنين نيست که در دنيا مچ دست کسي به خاطر برهنه بودن آن قيچي شود
عذاب عالم آخرت متناسب با اعمال و رفتار خود انسانهاست، اگر خانمي از روي تعمد و براي ايجاد فساد در جامعه موهاي خود را برهنه بگذارد و آتش فساد را در درون جامعه با تحريک جوانان و مردان روشن کند آيا مستحق عذاب در جهنم الهي نخواهد بود؟ نه تنها بي حجابي بلکه هرگناه، متناسب با خودش نوعي از عذاب را در عالم آخرت به دنبال دارد.
اما نسبت به ناراحتي شما از برخورد برخي افراد يا نهاد خاص، هرچند از کيفيت برخورد آنها اطلاعي نداريم و ممکن است برخورد صحيح نکرده باشند و در بسياري از موارد ديگر نيز ممکن است اشتباهي داشته باشند، ولي آنچه ما از شما و همه دانشجويان روشن ضمير انتظار داريم این است که اسلام را با افراد، شخصيت ها و نهادها قياس نکنيد، بلکه اعمال آنها را به اسلام عرضه کنيد، اگر مطابق اسلام نباشد عملکرد آنها برخلاف قانون اسلام ميباشد. بنابراين برخورد منفي و ناسالم بعضيها، ربطي به اسلام ندارد، نهايت کار این است که شما ازآنها متنفر باشيد نه از اسلام.
خواهرم: شما عاقل تر از آن هستيد که برخورد ناسالم افراد و يا نهاد را به پاي احکام اسلام بيندازيد و به خاطر اين گونه رفتار، به مسئله حجاب و امثال آن بدبين گرديد.
اما نسبت به اصل قانون برخورد با بي حجابي درجامعه اسلامي به صورت مثبت بايد عرض کنيم که مسئله: حجاب از ضروريات دين است و درجامعه اسلامي حاکم مؤظف است که از مظاهر فسق و فجور جلوگيري کند. دراسلام مثل همهي دنيا وقوانين مدني، مردم مؤظف به رعايت قوانين هستند. آيا در هيچ جاي دنيا تخلف از قوانين آزاد است ويا نام آن را آزادي ميگذارند؟ در آزاد ترين کشورهاي دنيا مردم مؤظف به پيروي از قوانين هستند و هرکس دين را هم پذيرفت بايد طبق قوانين آن عمل کند و اگر فرضا مقيد به دين هم نباشد ولي درجامعهاي زندگي کند بايد قوانين و هنجارهاي آن جامعه را مراعات کند و هنجار شکني حرام است ووظيفه حاکم در جامعه اسلامي است که با آن مبارزه کند.
اما اينکه فرموديد: اجبار در دين نيست بلي، در اصل پذيرش دين اجبار نيست ولي بعد از پذيرش دين در رعايت و حفظ قوانين آن ممکن است در مواردي، اجبار هم باشد لذا آيه «لا اكراه في الدين» به اين معني نيست كه در اسلام هيچ اجباري در كار نيست، بلكه اين از طرف همه مكتبهاي الهي و مدني پذيرفته شده است كه اگر در جامعه قوانيني به تصويب رسيد همه حتي آنهائي كه به آن رأي ندادهاند ملزم به مراعات آن هستند. با آنکه هر قانون اعم از قانون شرعي يا مدني محدوديتهايي را براي پيروان خود و کساني که آن را قبول کردهاند به وجود ميآورد.
خواهرم شما اين مسئله را در نظر بگيريد که در دين، قوانين براي مجازات دزد و امثال آن وضع شده است اگر کسي دزدي کند يا مال مردم را به زور بگيرد يا به کسي ظلم کند و اگر حاکم اورا مجازات کند، هيچ کس اعتراض نميکند که چرا دزد را مجازات ميکنيد مگر در دين آزادي نيست؟!!
با توجه به اين مطالب، معني آيهی عدم اجبار در دين، آنست كه دين و پذيرفتن آن و اعتقاد به آن، امري نيست كه افراد به اجبار به آن معتقد شده باشند، بلكه امري قلبي است و چون دليل دارد و مطابق عقل و برهان است هر کس خواست به اختيار خود آن را ميپذيرد و مجبور به پذيرش اصل دين نميباشد. افراد متدين آن را از جان و دل ميپذيرند، و لذا افرادي كه دين را ميپذيرند با اكراه و اجبار نپذيرفتهاند، اما بعد از پذيرش و اعتقاد به آن يعني اگر کسي معتقد شد و قبول کرد بايد به احکام آن هم پاي بند باشد.
اما اينکه فرموديد بسياري در پوشش حجاب و چادر کار خلاف ميکنند و..
بايد عرض کنيم اسلام، حفظ حجاب را مقدمه حفظ عفت و حيا ميداند و بي حجابي يا بدحجابي را مقدمه ايجاد فتنه ميداند و در اصل با فتنه و فساد مبارزه ميکند و فرد خلاف کار محکوم است، حتي اگر زير پوشش چادر باشد. بنابراين خلافکارشدن بعضي از افراد چادري وامثال آن دليل نميشود که بگويم حفظ حجاب لازم نميباشد.
البته اسلام لباسي ميخواهد که بدن خانم ها و برجستگي بدن آنها کاملا پوشيده باشد حالا با مانتو وشلوار باشد يا با چادر، و در جامعهاي که چادر مرسوم نيست، نميگويد حتما چادر بپوشيد بلکه اسلام ميگويد حجاب خود را حفظ کنيد با هر لباسي که باشد و اگر ميتوانيد با لباسي که در جامعه اجنبي ها مرسوم است حفظ حجاب کنيد. اسلام نوع لباس را تعيين نميکند بلکه حفظ حجاب را ميخواهد.
اما اينکه فرموديد مردها هرکار بکنند آزادند و زنها آزاد نيستند. خير چنين نيست.
از نظر اسلام، زن و مرد از نظر کرامت انساني و حقوق مادي و معنوي مساوياند و همانگونه که احکام و مسئوليت براي خانمها وضع نموده است براي مردان نيز شايد بيشتر از آن احکام وضع نموده است.
هر چند توضيح دادن اين بحث در نامه گنجايش ندارد، ولي ناچار به بعضي از مطالب بايد اشاره نمائيم.
اسلام از نظر ارزش انساني مرد و زن را با هم مساوي قرار داده است، هرچند حکمتآفرينش، براي بقاء نسل انسانها، نوع بشررا مثل ساير مخلوقات وموجودات از دوجنس زن و مرد خلق نمود و براي هريک وظيفة خاص در عالم طبيعت معين نمود و هريک را متخصص به خصوصيت مناسب با آن وظائف فطري و طبيعياش گردانيد ولي اين تفاوت در جنسيت را وسيله برتري مرد قرار نداده، بلکه زن و مرد را در تمام موارد مساوي قرار داده است.
اسلام در حقيقت با دستوراتي که بيان نمود حقوق زن را به او برگردندانيده و کرامت اورا محفوظ نگهداشته است.
براي آنکه بدانيد اسلام چگونه حقوق زن را حفظ نموده است نظري به گذشته تاريخ زن بيندازيد. به عنوان نمونه:
زن دردوره بربريت، آنچنان زندگي مظلومانه داشته است كه از عنوان انسان بودن خارج و در رديف چارپايان و غلامان شمرده ميشده و با كوچك ترين بهانه زير ضربات طاقت فرساي شلاق شوهران قرار ميگرفتند.شوهر ميتوانست زن خودرا هم چون يكحيوان، به عنوان قرض يا كرايه يا هبه و در اختيار ديگري قرار بدهد. و يا هم چون كالاي بي ارزش در بازار براي خريد و فروش عرضه کند و، زنان همچون حيوانات اهلي محسوب ميشدند كه فقط برا ي دفع شهوت وتوليد نسل به كار گرفته ميشدند و در هنگام قحطي آنان را ميكشتند واز گوشت آنان استفاده ميكردند و در بعضي از بلاد سخت ترين كارها ازقبيل ساختن عمارات، پاشيدن بذر و كشاورزي و آبياري آن به عهده زنان بوده است و مردان حاضر نبودند كه حتي كوچكترين كمكي را به زنان نمايند و يا مثلا دره ند، زندگي زن نيز تابع شوهر بوده و بعد از مردن شوهر با جسد شوهر سوزانده ميشد و يا خوار و زبون زندگي ميکرد و ديگر نميتوانست شوهر کند. (1)
در قرن پنجم و ششم ميلادي ميان پيشوآيان مذهبي پيروان حضرت مسيح اختلاف بود كه: آيا زن داراي نفس ناطقه وجزء انسان است يانه؟ براي رفع اين مشاجره در سال (576.م) در ماكون، مجمعي مرکّب ازكشيشان بزرك تشكيل گرديد و پس از مدتها گفتگو رأي انجمن براين قرار گرفت كه زنان، جزء انسان هستند ولي تنها براي خدمت به مردان آفريده شدهاند.(2)
دردوره جاهليت اعراب، منتها درجهي مظلوميت زن مشاهده ميشود، زيرا زنان، گرفتار ننگ آور ترين بدبختيها گرديده بودند. تا آنجا كه دختران نوزاد را زنده زنده در زير خروارها خاك دفن ميكردند و يا سر ميبريدند؛ و يا از بالاي قله كوه پرتاب ميكردند و يا آنان را درآب غرق وخفه مينمودند. عرب جاهلي بدنيا آمدن دختران را شوم و مآيه ننگ ميدانستند و آنرا از دوستان مخفي مينمودند گويا خانواده دختر مرتكب جرمي شده است.(3)
با ظهور اسلام، زندگي زن وارد مرحله نويني گرديد و در اثر تعليمات احکام اسلام، زن از کليه حقوق فردي و اجتماعي خود برخوردار گرديد و در نظام حقوقي اسلام براي هريک از مرد وزن مطابق وظايف طبيعي شان در اجتماع حقوقي معين گرديد.
نظام حقوقي اسلام بهترين کرامت را به زن بخشيده و بهترين دفاع را از شخصيت حقيقي و حقوقي زن نموده است. کرامتي كه اسلام براي زنان بخشيده است در هيچ تمدّن قبل از اسلام، وجود نداشته است و پس از پيدايش اسلام هم هيچ تمدني پديد نيآمده كه کرامتي بهتر از آن را براي زنان بيان کرده باشد.
همانگونه که خداوند حکيم، دانا و توانمند نظام احسن را در عالم تکوين بدون عيب و نقص به وجود آورده است؛ قوانين تشريعي آن نيز نيکوترين قوانين است که با آگاهي از تمام مصالح و مفاسد، جعل وتشريع گرديده است.
يکي ازقوانين تشريعي خداوند قانوني است که درمورد حجاب زنان وضع نموده است و با اين قانون زن را از دستبرد شيطان صفتان بوالهوس حفظ نموده است
اين حقيقت قابل انكار نيست كه تفاوتهاي زيادي بين زن ومرد، هم ازنظر جسمي و هم ازنظر روحي وجود دارد. اين تفاوت ها يك امر طبيعي است،و براي كمال آفرينش ورفع نياز منديهاي نوع انساني لازم است وچنين تفاوتهايي در ميان خود مردان نيز به چشم ميخورد، براي نمونه:
همه انسان ها دراصل داشتن استعداد باهم مساوي اند ولي درخصوصيت آن،براساس حكمت بالغه الهي، متفاوت از هم ديگر، آفريده شدهاند، تا با شكوفا شدن اين استعدادهاي مختلف، نياز منديهاي اجتماعي انسان، در زمينههاي متعدد تأمين گردد، چون جامعه نياز منديهاي مختلف دارد، هم در زمينه مواد غذاي، هم در زمينه بهداشت و هم در زمينه مسکن و… حكمت بالغه آفريننده، ايجاب نموده است كه براي تأمين اين نيازمندي ها، انسان ها را با استعدادهاي گونان بيافريند، تا باشكوفا شدن اين استعداد ها، ما يحتاج جامعه برآورده گردد
همان گونه كه اختلاف، در خصوصيت استعداد ها، مآيه برتري انسان برانساني ديگر نميباشد؛ آفرينش طبيعي مرد و زن نيز اين چنين است كه دراصل انسانيت مشترك اند ولي از نظر طبيعت آفرينش، با هم فرق ميكنند و اين تفاوت درخصوصيت مرد بودن وزن بودن براي تكميل آفرينش ورفع نياز منديهاي طبيعي زندگي وكمال يافتن حيات اجتماعي است، زيرا اختلاف در خصوصيت آفرينش، بقاء نسل انسان را تضمين،وزمينه ايجاد محبّت در اجتماع وحركت وتلاش به سوي كمال را فراهم ميسازد.اگر غير ازاين ميشد آفرينش ناقص ميگرديد؛ وكمال اجتماعي درهمين است كه هم مرد باشد وهم زن، و هركدام مشغول به وظايف مربوط به خودش باشد و نظام احسن تكوين وتشريع خداوند، اقتضاي چنين طرّاحي و ترسيمي را از جايگاه و نقش مرد وزن داشته است
با توجه به وضعيت خلقت و آفرينش و زيبائي وجاذبه بدني که براي زنها داده شده است که آنهم به خاطر وظيفه طبيعي خانم ها يعني جاذبيت، تربيت فرزندان، وايجاد عاطفه و محبت ميباشد لذا حفظ پوشاندن بدن برخانم ها لازم است و لي مردان با چنين جاذبهاي خلق نشدهاند و نيز با توجه به پاره از حکمتهاي ديگر پوشش کامل بدن واجب نشده است ولي براي خانم ها نگاه کردن به بدن مردان و براي مردان نگاه کردن به بدن خانمهايي که با هم نامحرم هستند حرام شده است. در هر صورت مردان نيز وظايف سنگينتري نسبت به خانمها دارند، اما اينکه به جامعه غرب اشاره کرديد بايد عرض کنيم:
در کشورهاي غربي و نيز در کشورهاي كمونيستي که مسئله حقوق زن را با آب وتاب زياد مطرح و خود را حامي حقوق آنان ميدانند بايد بدانيد که آنها با سوء استفاده از عناوين: حقوق زن، آزادي، دموکراسي و... کرامت و شخصيت زنان به بدترين وجه لگدمال کردند.. زنان تحت عناوين متعدد به صورت نيمه عريان درمجامع عمومي كشانده شده وهمچون عروسك توسط مردان بوالهوس دست به دست ميگردند، و افراد سودجو وفرصت طلب با تبليغات فريبنده، شخصيت دروغين براي زنان جعل ميكنند تا آنها پامال شدن شخصيت شان را احساس ننمايند.
متأسفانه، زن هم درتاريخ جاهليت قديم وهم در جاهليت عصر جديد كه خود را متمدّن ميپندارند؛ مورد ستم، تحقير وسوء استفاده مردان قرارگرفته است. لکه دار شدن کرامت، شخصيت و پامال نمودن حقوق انساني زن درجامعه غربي و کمونيستيکمتر از فساد و تباهي کرامت زن در جاهليت قديم نيست منتهي خصوصيت عصر حاضر این است که روي مقاصد استثمارگرانه، با سرپوشي از مفاهيم انساني، آن ها را پنها ميسازند. اگر در جاهليت قديم دختران زنده به گور ميشد، در عصر حاضر و جامعه غربي، کرامت، عفّت، حيا و غيرت كه شخصيت واقعي زنان را تشكيل ميدهند، در لجنـزار فتنه و فساد مدفون ميگردند. اگر در بعضي از دورانهاي جاهليت قديم پسران را نابود و دختران را، براي خدمت گذاري و لذت جنسي زنده ميگذاشتند، در عصرجديد، با تبليغات گمراه كننده و فريبنده، روح مردانگي، غيرت و حمايت ناموسي را درمردان و حس عفت طلبي در زنان نابود و دختران و زنان را دردام هوس شکارچيان عفت و ناموس گرفتار ميسازند.
غربيها باواردکردن زنان، دركارخانه ها،مغازه ها و مراكز ابتذال اخلاقي، هم چون تاترها، رقاص خانه ها و… باتبليغات تساوي زن ومرد و هنر مند بودن و…زن را ازحريم حياء وعفت و حجاب بيرون ساخته و به فعاليت جنسي فراخواندند تا اورا به آساني در دسترس مردان قراردهند و در حقيقت به نام حمايت از حقوق و تساوي زن و مرد، زنان را به دام دو نوع استثمار اقتصادي و جنسي قرار دادند و با اين روش کرامت اورا از بين بردند اما درعين حال با تبليغات كاذب آنان را دل خوش نگه ميدارند كه صاحب حقوق وامتياز درجامعه ميباشند.
پيامدهاي رفتاري نظام حقوقي اسلام و غرب نسبت به زن
1- کرامت و هويت زن
اسلام در تلاش براي آزادي زن پيشگام تر از غرب است وغربيها مقلد اسلام اند، منتها، آزادي اسلام، کرامت پامال شده زن را برگرداند ولي آزادي غرب، هويت، کرامت وشخصيت اورا پامال گردانيد.گامي كه اسلام درطريق احياي کرامت و شخصيت حقيقي وحقوقي زنان برداشته است، با آنچه كه درمغرب زمين به نام حقوق زن وجود دارد و ديگران نيز ازآنها تقليد ميكنند،تفاوت اساسي دارد كه اصلا قابل قياس نميباشد.
نظام حقوقي اسلام ضمن رعايت اصل عدالت نسبت به حقوق طبيعي زنان، براي آنها کرامت، حريّت واستقلال فکر و انديشه بخشيد و با برگرداندن هويت فراموش شده انساني شان آنان را در مسير کمال و معنويت قرار داد.
اما در نظام حقوقي غرب، شخصيت و کرامت زن پامال گرديد، زنان غربي آنچنان دچار هويت زدايي شدهاند که ارزش معنوي و کرامت براي آنها هيچ و پوچ گرديده بلکه با تکيه به ارزشهاي مادي و جنسي از کسب کمالات معنوي محروم و ابزار عياشي سود جويان واستفاده گران جنسي قرار گرفتهاند.(4)
به همين جهت در آمريکا زنان آن چنان مورد اذيت وآزار جنسي قرار ميگيرند که پوليس آمريکا مجبور ميشود تا به زنان و دختران توصيهکند که آنها سلاح گرم يا سرد و.... همراه خود داشته باشند تا بتوانند در برابر حملات افراد شرور از خود دفا ع کنند.(5)
2- مسئله خانواده
حفظ کانون خانواده از مسائل مهم جامعه بشري است، استحکام هرجامعه وابسته به استحکام خانوادههآيان است، محوراصلي خانواده، زن است که به عنوان همسر ومادر همچون شمعي است که فرزندان پروانه وار دورآن ميگردند و گرماي محبت را بدست ميآورند. با فروپاشي خانواده، همه ارزشهاي يک جامعه درخطر نابودي قرار ميگيرد.
نظام حقوقي اسلام، به زن کرامت وشخصيت بخشيد تا کانون خانواده همچنان گرم و پرتلاش باقي بماند وباوضع قوانيني مانند حجاب، حفظ عفت وحيا و... نظام خانواده را محکم ساخت.
اسلام درعين آنكه به زن شخصيت واستقلال بخشيد وحقوق واقعي آنان را زنده ساخت، هرگز آنها را به تمرّد وعصيان وطغيان نسبت به جنس مرد وادار نكرد، واحترام پدران وشوهران را نيز نزد دختران وزنان از ميان نبرد و اساس خانوادهها را متزلزل نگردانيد(6)، بلکه وفا وعشق زن به همسر وخانواده بيشترگرديد.
اما در جامعه غرب نظام خانواده امري پوچ و بيمحتوي گرديده و کانون بنام خانواده احساس نميگردد. غالبا زنان غربي از ازدواج گريزان و آن را قيد و بند عياشيهاي خويشتن ميدانند، براين اساس عشق، محبت به همسر و فرزند در اکثر زنها درجامعه غرب از بين رفته است واز اين رو آمار طلاق هرروز بيشتر ميگردد. علتش اين است که به کار زن در منزل بها ندادهاند و براي کانون با صفاي خانواده ارزش قائل نشدهاند. اگر خداوند سبحان به کار زن در منزل ثواب بي شمار عنايت نموده است براي گرم ماندن کانون خانواده است.(7)
اسلام با دادن آزادي، زنان را ازآغوش پاك شوهران، ودختران را ازدامن پرمهر پدران ومادران، تحويل صاحبان ثروت وكارخانههاي مركز فساد اخلاقي نداد.(8) چراكه مسائل رعايت اخلاقي وحفظ عفت وحجاب را به عنوان يك دستور الزامي دركنار حقوق وآزادي آنان بيان فرمود اما دركشورهاي غربي آزادي زنان همراه شد با يك نوع مبارزه عملي آنان عليه مردان وفروپاشيدن كانون گرم خانواده گي تاآنجا كه ديگراطمينان بين زن وشهر باقي نمانده است.
طبيعي است كه درچنين جوامع، كانون گرم و با محبت خانوده ازهم ميپاشد زيرا اغلبا مرد اطمينان پيدا نميكنند كه اين فرزند كه به اسم اومتولد ميشود واقعا فرزندش باشد، وبااين شك وترديد انتظار محبّت بيهوده محسوب ميگردد، بدين جهت است که امروز در جامعه غرب وغربگرآيان، اساس خانواده ها متزلزل گرديده است.
3- مسئله عاطفه و محبت
مسئله عاطفه و بهره گيري ازآن، درساختار اجتماعي مسئله بسيار مهم است، وجود عاطفه درمردان براساس وظايف اجتماعي آنان مانند مسائل دفاعي، جنگ وصلح،قضا وغيره امور، كه به عهده آنان گذاشته شدهاند. بايد درحد اعتدال باشد، زيادي ويانقصان عاطفه درمردان موجب زيانهاي جبران ناپذير اجتماعي ميگردد. زن با رعايت وظايف اش، نقش بسيار عمده را در اعتدال عواطف درمردان ايفا مينمايد. لذا بايد زنان دراجتماع به گونه زندگي نمايند كه مردان مسخّر عاطفه آنان باشند نه مسخّر غريزه وطبيعت زنان.
4- مسائل عاطفي همراه با حکم تکليفي در نظام حقوقي اسلام
اسلام باضميمه کردن مسئله عاطفي همراه با حكم تكليفي درمورد حقوق زنان، روابط فاميلي وخانواده گي، پآيههاي خانواده را كه زير بناي اصلي اجتماع است محكم ساخت، به اين بيان كه ازيك طرف حقوق را به صورت متقابل بين مرد و زن بيان نمود و بادادن آزادي براي زن درخانواده اورا ازاسارت وخدمت اجباري مردان رهائي بخشيد و ازطرف ديگر مسئله عاطفي را به ميان آورد وبراي خدمت متقابل زن وشوهر پاداش وثواب وعده فرمود، تا مسابقه براي خدمت به هم، دركانون گرم خانواده ها آغاز گردد، براي نمونه به اين احاديث توجه نمايم:
امام صادق(ع) در روايت فرمود: «ما من امرأة تسقي زوجها شربة من ماء إلاّ كان خيرا لها من عبادة سنة صيام نهار ها وقيام ليلها ويبني الله لها بكل شربة تسقي زوجها مدينة في الجنة وغفر لها ستّين خطيئة»(9).
هر زني كه شربت آب بدست شوهرش بدهد ثواب يك سال عبادت رادارد كه روزهايش را روزه و شبهايش را به عبادت بسر ببرد و به هر شربت آب كه شوهرش را سيراب بكند خداوند شهر دربهشت برايش عنايت ميكند وشصت گناهش را به خاطر آن خدا ميبخشد
و نيز پيامبراسلام(ص) فرمود: «جهاد المرأة حسن التبعل»(10) نيكو شوهرداريكردن جهاد زن در راه خدا است.
از سوي ديگر روایاتي زياد براي ثواب خدمت مرد به زن ومدارا کردن مرد بازن بيان شده(11). همه اينها بيان گر ايجاد محبّت، احساس وعواطف انساني واجتماعي است كه اسلام براي استحکام خانواده واجتماع بيان فرموده است، تا هم روابط انساني واجتماعي سالم به وجودآيد وهم حقوق كسي ضايع نگردد.
5- مسئله عاطفه، درجامعه غربي
جامعه غرب با ايجاد بي بندوباري در ميان زنان به نام آزادي وکشاندن آنان به مراکز فساد و ترويج تحمل گرايي و... عواطف و محبت را از آنها گرفتند و درنتيجه منبع انتقال عاطفه را درجامعه از بين بردند، از همين رو جامعه غربي، جامعه وحشي، خشن وهمراه با جنآيات بي شمار به بار آمده است به طوري که: «آمار قتل، تعرض جنسي، دزدي وانواع شرارت روز به روز در شهرهاي امريکا افزايش مييابد».(12) خشونت وبي رحمي که درجامعههاي غربي و غير اسلامي وجود دارد، درجامعه اسلامي نيست دليل آن زنده بودن عاطفه درميان مسلمانان و نابودي آن درجامعه غربي است، «لذا ميبينيد، آن خشونتي كه در جنگهاي غيراسلامي هست درجنگهاي اسلامي وجود ندارد و آن درنده خويي كه ديگران دارند دربين مسلمين مشاهده نميشود»(13)
در هرصورت نامه بيش ازآنکه انتظار ميرفت طولاني و شايد خسته کننده شده باشد، در تمام مسائل اگر شما دقت کنيد غرب به کرامت زنها صدمه جبران ناپذيري وارد کردهاند. و با اينکار هم به زنها و هم به جامعه بشري خيانت نمودهاند
در نتيجه: خواهرگرامي؛ اسلام با در نظر داشتن تمام مصالح خانوادگي، اجتماعي، اخلاقي و... دستور رعايت حجاب را داده است تا از اين طريق، عفت، حيا،دينداري، شجاعت و در يک کلام تمام ارزشهاي انساني، در خانوادهها محفوظ بماند و با گرم بودن چراغ عاطفه و محبت خانوادگي فرزندان با محبت، حيا، دليري، ابتکار و... تربيت گردد و جامعه با محبت و عاطفه به وجود آيد که نتيجه آن امنيت عمومي، بالندگي همگاني و شکوفايي در تمام زمينه ها ميباشد. موفق باشيد.
پینوشتها
1.طباطبائي، سيد محمد حسين، ترجمه وتفسير الميزان، ج 2 ص 372، برگردان محمد تقي مصباح يزدي، نشر بنياد علمي و فکر علامه طباطبائی با همکاري مرکز نشر فرهنگي رجا و مؤسسه انتشارات اميرکبير، 1364
2. زن از نظر حقوق اسلامي همان، ص 26.
3. حقوق زن دراسلام واروپا. پشين ص34-35.
4. شخصيت وحقوق زن، همان ص109
5. اسدالله محمدي نيا بهشت جوانان، ص 190 نشر نصايح چاپ مهديه، نوبت اول 1378
6. مطهري نظام حقوق زن دراسلام،، ص 58 انتشارات صدرا چاپ هشتم.
7. بهشت جوانان، همان ص 83
8. نظام حقوقي زن در اسلام،همان ص 59
9. وسائل الشيعه، همان ج 20 ص 172.
10. وسائل همان، ج20ص 163.
11. وسائل الشيعه، همان، ص 167 به بعد.
. 12 بهشت جوانان همان، ص 189
13. جوادي، املي،زن در آيينه جلال وجمال همان، ص371 نشر فرهنگي رجاء چاپ دوم 1371
کلمات کلیدی :
۵,۳۸۹