الف) انسانها در فهم مسائل عميق اديان دو دستهاند؛ عدهاي جاهلند که بايد از دانشمندان سؤال کنند و عدهای عالم وآگاه و اهل تحقيقند. اگر به راستي کسي باشد که هم قرآن را بفهمد و هم انجيل وتورات و امثال آنها را، بايد از جهات مختلف در مطالب اين کتب تحقيق کند و با عقل خود بين آنها مقايسه انجام دهد. همچنين قوانين اديان را از اخلاقيات و اعتقادات و احکام با عقل خود بسنجد و بين آنها مقايسه نمايد.
ب) دليل بر حقانيت قرآن، اعجاز آن است و همين اعجاز قرآن از جهات مختلف ثابت ميکند که قرآن سخن بشر و کتاب معمولي نيست بلکه کتاب آسماني والهي است که بشر از آوردن و ساختن يک سوره کوچک مثل قرآن، عاجز ميباشد.
برخى از جنبههاى إعجاز قرآن عبارتند از:
1. «اعجاز ادبى» که برجستهترين اديبان عرب را سخت شگفت زده کرده است.
سرسخت ترين دشمنان پيامبر(صلّى الله عليه وآله) با شنيدن چند آيه، به فرا بشرى بودن قرآن اعتراف مىکردند. هيچ کس مثل قرآن نياورده و نخواهد آورد.
2. اعجاز از نظر «اخبار غيبی»؛ مانند وعده پيروزى(خداپرستان) روم در کمتر از 10 سال بر(آتش پرستان آن زمان) ايران، پيش بينى فتح مکه و دهها نمونه ديگر.
البته ممکن است افراد ديگرى نيز پيشگويىهايى کنند و درست از آب درآيد؛ ولى نام آن معجزه نيست؛ زيرا غالباً کلى است و با عباراتى چند پهلو بيان مىشود و با ادعاى نبوت يا امامت همراه نيست.
3. إعجاز در «وضع قوانين اخلاقى»؛ انديشمندان غير مسلمان نيز به اين نکته معترفند که «قرآن، کلام الهى، متقنترين قوانين و نسخه پرافتخار بشرى و عهدهدار سعادت بشر است که قوانين سعادت بشر از روى آن بايد نوشته شود». تاريخ اسلام، گواه روشنى براى اثبات اين ادعاست.
4. إعجاز از نظر «علوم جديد» و اکتشافات علمى؛ با اين که قرآن، کتاب تربيت و هدايت است، در عين حال، اقيانوس بى کرانى از علوم تجربى و انسانى هم هست که دانشمندان را به تحقيقات زيادى واداشته و آنها را وادار به اعتراف کرده که قرآن، ساخته و پرداخته حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) نيست، بلکه از ناحيه غيب به او وحى شده است.
حرکت و جاذبه زمين، حرکت خورشيد و منظومه شمسى، گسترش روزافزون جهان، زوجيت عمومى و دهها نمونه ديگر، همگى از جنبه هاى اعجاز علمى قرآن است.
بانو دکتر «لورا واکسيا» استاد دانشگاه نابل در اين باره مىنويسد: «کتاب آسمانى اسلام، نمونه اى از اعجاز است. قرآن کتابى است که نمىتوان از آن تقليد کرد. نمونه سَبْک و اسلوب قرآن در ادبيات سابقه ندارد. تأثيرى که اين سبک در روح انسان ايجاد مىکند، ناشى از امتيازها و برترى هاى آن است. چطور ممکن است اين کتاب اعجازآميز، ساخته محمد(صلى الله عليه وآله) باشد، در صورتى که او يک نفر عرب درس نخوانده بود؟ ما در اين کتاب گنجينه ها و ذخايرى از علوم مىبينيم که فوق استعداد و ظرفيت باهوش ترين اشخاص، فيلسوفان و قوىترين رجال سياست و قانون است».
5- جاوادنگى و جهانى بودن قرآن؛ از ديگر امتيازات اعجاز قرآن جاودانى و جهانى بودن آن است. قرآن مرز زمان و مکان را در هم شکسته و مافوق زمان و مکان قرار گرفته است و پس از گذشت 1400 سال، هم چنان با قيافهاى که در محيط تاريک حجاز تجلى کرد، امروز بر ما تجلى مىکند، حتى گذشت زمان و پيشرفت دانش، امکان استفادهى بيشترى از آن را به ما داده است. جاودانگى قرآن بدين معناست که لازم نيست آورندهاش همراه آن باشد، بلکه در هر دوره و عصرى خودگوياى حقانيت خويش است.
6- إعجاز روحانى؛ از ديگر ويژگىهاى قرآن، روحانى بودن آن است. معجزات انبياء(عليهم السّلام) و ساير معجزات نبى اکرم(صلى الله عليه وآله) جنبهى جسمانى داشت، شفاى بيماران غيرقابل علاج، زنده کردن مردگان، شقّ القمر، ناقهى صالح و... همه جنبهى جسمى دارند و چشم و گوش انسان را تسخير مىکنند، ولى الفاظ قرآن که از همين حروف و کلمات معمولى ترکيب يافته، در اعماق دل و جان انسان نفوذ مىکند، روح او را مملو از اعجاب و تحسين مىسازد، افکار و عقول را در برابر خود وادار به تعظيم مىنمايد و معجزهاى است که تنها با مغزها و انديشهها و ارواح انسانها سروکار دارد. برترى چنين معجزهاى بر معجزات جسمانى احتياج به توضيح ندارد.
7- دعوت قرآن به مبارزه؛ دربارهى حقانيت قرآن همين بس که در طول 14 قرن کسى نتوانسته است سوره اى مانند سوره هاى قرآن بياورد.
سابقهى تحدّى در ميان عرب قبل از قرآن
در عصر نزول قرآن کريم بلاغت به اوج خود رسيده بود. لذا شعرا در بازار «عکاظ» به شعرخوانى مىپرداختند و شعرهاى برتر را با عنوان «معلقات سبع» با آب طلا نوشته، بر ديوار کعبه آويزان مىکردند. يکى از انديشمندان در اين زمينه مىگويد:
عرب عادت داشت که در مقام مسابقه در قصايد و سخنرانى هاى خويش ديگران را به تحدّى فراخواند. قرآن نيز از همين روش آنان را تحدّى کرد که مانند قرآن يا لااقل قسمتى از قرآن بياورند، پس خبر داد که نخواهند توانست چنين کارى را انجام دهند.
نمونهاى از اين تفاخر و تحدّى در شعر «تميم بن مُقبل» از شعراى پيشين عرب اين گونه جلوه مىکند:
اذا مِتُّ عَنْ ذکرِ الْقَوافى فَلَنْ تَرى *** لها قائلاً بَعْدى اَطبّ و اَشْعَرا
«اگر از گفتن اشعار لب فروبندم، پس از من ديگر کسى را نخواهى يافت که بهتر و پاکيزه تر از من شعر بگويد و در شاعرى از من استادتر باشد».
وليد بن مغيره فخر مخزومى، گل سرسبد بوستان عرب(ريحانة العرب)، با تمام کينه ورزى و دشمنى با پيامبر(صلى الله عليه وآله) و پيام وحى، ناگزير اعتراف کرد که اين سخن بالاتر از افق کلام انسان است. او دربارهى کلام خدا که از زبان پيامبر(صلى الله عليه وآله) بيان مىشد چنين مىگويد:
گفتار او شيرينى خاصى دارد و زيبايى و طراوت فوق العاده اى؛ شاخههايش پرميوه و ريشههايش پرمايه، و سخنى است که از هر سخن ديگر بالاتر مىرود و هيچ سخنى بر آن برترى نمىيابد.
علامه بلاغى در مقدمهى تفسير آلاء الرّحمن همين بُعد از إعجاز را که اعجاز بيانى است، براى اعراب زمان پيامبر از ديگر ابعاد اعجاز قرآن روشن تر مىداند.
سيد قطب در اين زمينه مىگويد: تلاش اصلى من در مکتب قرآن همين است که جنبهى هنرى و ويژگى هاى ادبى قرآن جلوهگر شود و انديشهها زيبايى نهفتهى آن را دريابند. به نظر من در آغاز نيز اعراب از همين طريق در حوزهى جاذبه و شکوه هنر قرآن قرار گرفتند و همين بيان زيبا بود که تا عمق احساس آنها نفوذ کرد و نفوسشان را برانگيخت. در نتيجه، دعوت قرآن به همانندآورى، يک دعوت جهانى است و با آن که اعراب در بُعد فصاحت و بلاغت، يکه تاز ميدان بودند و قبل از نزول قرآن، در اشعار و خطب همديگر را به تحدى فرا مىخواندند، توان هماوردى با قرآن را نداشتند و تاکنون نيز هيچ کس توان مقابله با قرآن را نداشته و نخواهد داشت.
آيات تحدّى و دعوت به مبارزه در قرآن
آياتى که تحدّى به صورت کلى در آنها مطرح شده است، به ترتيب نزول، عبارتند از:
1. «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقرآن لا يأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْض ظَهِيراً»؛ بگو اگر جن و انس اتفاق کنند که همانند اين قرآن را بياورند، همانند آن را نخواهند آورد، هرچند يکديگر را در اين کار کمک کنند.
2. «أَمْ يقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَة مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِينَ»؛ آيا آنها مىگويند: او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است؟ بگو: اگر راست مىگوييد، يک سوره همانند آن بياوريد، و غير از خدا هر کس را مىتوانيد(به يارى) طلبيد!
3. «أَمْ يقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَر مِثْلِهِ مُفْتَرَيات وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِينَ»؛ آيا مىگويند: او به دروغ اين قرآن را به خدا نسبت داده و ساختگى است؟ بگو: اگر راست مىگوييد، شما هم ده سوره ى ساختگى همانند اين قرآن را بياوريد; و تمام کسانى را که مىتوانيد، غير از خدا براى اين کار دعوت کنيد!
4. «أَمْ يقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا يؤْمِنُونَ فَلْيأْتُوا بِحَدِيث مِثْلِهِ إِنْ کانُوا صادِقِينَ»؛ یا مىگويند قرآن را به خدا افترا بسته ولى آنان ايمان ندارند، اگر راست مىگويند سخنى همانند آن بياورند.
5. «وَ إِنْ کُنْتُمْ فِى رَيب مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَة مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِينَ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِى وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرِينَ»؛ و اگر دربارهى آنچه بر بندهى خود(پيامبر) نازل کردهايم شک و ترديد داريد، (دست کم) يک سوره همانند آن بياوريد و گواهان خود را غير خدا فراخوانيد، اگر راست مىگوييد. پس اگر چنين نکرديد که نخواهيد کرد از آتشى بترسيد که هيزم آن، بدن هاى مردم(گنهکار) و سنگ ها(بتها) است، و براى کافران آماده شده است!
در هر صورت در طول تاريخ هيچ کس -هرچند در اوج قله فصاحت وبلاغت رسيده بودند و اهل علم و دانش هم بودند- نتوانست يک آيه کامل مثل قرآن از تمام جهات کامل، فصيح، بليغ و پرمحتوي مثل قرآن بياورد.
دلیل برتری اسلام و حقانیت قرآن
۱۸ اسفند ۱۳۹۰ ساعت ۱۴:۳۴
الف: فرض کنيد شخص بيديني در طلب حقيقت است و در جستجوي دين راستين، و فرض کنيد که کتابهاي مختلفي از اديان و مذاهب مختلف در اختيار دارد(مثل قرآن، انجيل، اوپانيشاد، اوستا، و کتب مادّيّون و ساير فرق و طوائف). او از کجا و طبق چه معياري بايد تصميم بگيرد و بفهمد که کدام دين را برگزيند؟ ب: به عبارت ديگر، اثبات حقّانيّت قرآن از چه طريق است؟ و مثلاً اگر کسي از ما بپرسد که «از کجا ميگويي که تمام اين قرآن حقّ است؟» ما به او چه بگوييم، مخصوصاً اگر خودش مسلمان نباشد؟
پاسخ :
ب) دليل بر حقانيت قرآن، اعجاز آن است و همين اعجاز قرآن از جهات مختلف ثابت ميکند که قرآن سخن بشر و کتاب معمولي نيست بلکه کتاب آسماني والهي است که بشر از آوردن و ساختن يک سوره کوچک مثل قرآن، عاجز ميباشد.
برخى از جنبههاى إعجاز قرآن عبارتند از:
1. «اعجاز ادبى» که برجستهترين اديبان عرب را سخت شگفت زده کرده است.
سرسخت ترين دشمنان پيامبر(صلّى الله عليه وآله) با شنيدن چند آيه، به فرا بشرى بودن قرآن اعتراف مىکردند. هيچ کس مثل قرآن نياورده و نخواهد آورد.
2. اعجاز از نظر «اخبار غيبی»؛ مانند وعده پيروزى(خداپرستان) روم در کمتر از 10 سال بر(آتش پرستان آن زمان) ايران، پيش بينى فتح مکه و دهها نمونه ديگر.
البته ممکن است افراد ديگرى نيز پيشگويىهايى کنند و درست از آب درآيد؛ ولى نام آن معجزه نيست؛ زيرا غالباً کلى است و با عباراتى چند پهلو بيان مىشود و با ادعاى نبوت يا امامت همراه نيست.
3. إعجاز در «وضع قوانين اخلاقى»؛ انديشمندان غير مسلمان نيز به اين نکته معترفند که «قرآن، کلام الهى، متقنترين قوانين و نسخه پرافتخار بشرى و عهدهدار سعادت بشر است که قوانين سعادت بشر از روى آن بايد نوشته شود». تاريخ اسلام، گواه روشنى براى اثبات اين ادعاست.
4. إعجاز از نظر «علوم جديد» و اکتشافات علمى؛ با اين که قرآن، کتاب تربيت و هدايت است، در عين حال، اقيانوس بى کرانى از علوم تجربى و انسانى هم هست که دانشمندان را به تحقيقات زيادى واداشته و آنها را وادار به اعتراف کرده که قرآن، ساخته و پرداخته حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) نيست، بلکه از ناحيه غيب به او وحى شده است.
حرکت و جاذبه زمين، حرکت خورشيد و منظومه شمسى، گسترش روزافزون جهان، زوجيت عمومى و دهها نمونه ديگر، همگى از جنبه هاى اعجاز علمى قرآن است.
بانو دکتر «لورا واکسيا» استاد دانشگاه نابل در اين باره مىنويسد: «کتاب آسمانى اسلام، نمونه اى از اعجاز است. قرآن کتابى است که نمىتوان از آن تقليد کرد. نمونه سَبْک و اسلوب قرآن در ادبيات سابقه ندارد. تأثيرى که اين سبک در روح انسان ايجاد مىکند، ناشى از امتيازها و برترى هاى آن است. چطور ممکن است اين کتاب اعجازآميز، ساخته محمد(صلى الله عليه وآله) باشد، در صورتى که او يک نفر عرب درس نخوانده بود؟ ما در اين کتاب گنجينه ها و ذخايرى از علوم مىبينيم که فوق استعداد و ظرفيت باهوش ترين اشخاص، فيلسوفان و قوىترين رجال سياست و قانون است».
5- جاوادنگى و جهانى بودن قرآن؛ از ديگر امتيازات اعجاز قرآن جاودانى و جهانى بودن آن است. قرآن مرز زمان و مکان را در هم شکسته و مافوق زمان و مکان قرار گرفته است و پس از گذشت 1400 سال، هم چنان با قيافهاى که در محيط تاريک حجاز تجلى کرد، امروز بر ما تجلى مىکند، حتى گذشت زمان و پيشرفت دانش، امکان استفادهى بيشترى از آن را به ما داده است. جاودانگى قرآن بدين معناست که لازم نيست آورندهاش همراه آن باشد، بلکه در هر دوره و عصرى خودگوياى حقانيت خويش است.
6- إعجاز روحانى؛ از ديگر ويژگىهاى قرآن، روحانى بودن آن است. معجزات انبياء(عليهم السّلام) و ساير معجزات نبى اکرم(صلى الله عليه وآله) جنبهى جسمانى داشت، شفاى بيماران غيرقابل علاج، زنده کردن مردگان، شقّ القمر، ناقهى صالح و... همه جنبهى جسمى دارند و چشم و گوش انسان را تسخير مىکنند، ولى الفاظ قرآن که از همين حروف و کلمات معمولى ترکيب يافته، در اعماق دل و جان انسان نفوذ مىکند، روح او را مملو از اعجاب و تحسين مىسازد، افکار و عقول را در برابر خود وادار به تعظيم مىنمايد و معجزهاى است که تنها با مغزها و انديشهها و ارواح انسانها سروکار دارد. برترى چنين معجزهاى بر معجزات جسمانى احتياج به توضيح ندارد.
7- دعوت قرآن به مبارزه؛ دربارهى حقانيت قرآن همين بس که در طول 14 قرن کسى نتوانسته است سوره اى مانند سوره هاى قرآن بياورد.
سابقهى تحدّى در ميان عرب قبل از قرآن
در عصر نزول قرآن کريم بلاغت به اوج خود رسيده بود. لذا شعرا در بازار «عکاظ» به شعرخوانى مىپرداختند و شعرهاى برتر را با عنوان «معلقات سبع» با آب طلا نوشته، بر ديوار کعبه آويزان مىکردند. يکى از انديشمندان در اين زمينه مىگويد:
عرب عادت داشت که در مقام مسابقه در قصايد و سخنرانى هاى خويش ديگران را به تحدّى فراخواند. قرآن نيز از همين روش آنان را تحدّى کرد که مانند قرآن يا لااقل قسمتى از قرآن بياورند، پس خبر داد که نخواهند توانست چنين کارى را انجام دهند.
نمونهاى از اين تفاخر و تحدّى در شعر «تميم بن مُقبل» از شعراى پيشين عرب اين گونه جلوه مىکند:
«اگر از گفتن اشعار لب فروبندم، پس از من ديگر کسى را نخواهى يافت که بهتر و پاکيزه تر از من شعر بگويد و در شاعرى از من استادتر باشد».
وليد بن مغيره فخر مخزومى، گل سرسبد بوستان عرب(ريحانة العرب)، با تمام کينه ورزى و دشمنى با پيامبر(صلى الله عليه وآله) و پيام وحى، ناگزير اعتراف کرد که اين سخن بالاتر از افق کلام انسان است. او دربارهى کلام خدا که از زبان پيامبر(صلى الله عليه وآله) بيان مىشد چنين مىگويد:
گفتار او شيرينى خاصى دارد و زيبايى و طراوت فوق العاده اى؛ شاخههايش پرميوه و ريشههايش پرمايه، و سخنى است که از هر سخن ديگر بالاتر مىرود و هيچ سخنى بر آن برترى نمىيابد.
علامه بلاغى در مقدمهى تفسير آلاء الرّحمن همين بُعد از إعجاز را که اعجاز بيانى است، براى اعراب زمان پيامبر از ديگر ابعاد اعجاز قرآن روشن تر مىداند.
سيد قطب در اين زمينه مىگويد: تلاش اصلى من در مکتب قرآن همين است که جنبهى هنرى و ويژگى هاى ادبى قرآن جلوهگر شود و انديشهها زيبايى نهفتهى آن را دريابند. به نظر من در آغاز نيز اعراب از همين طريق در حوزهى جاذبه و شکوه هنر قرآن قرار گرفتند و همين بيان زيبا بود که تا عمق احساس آنها نفوذ کرد و نفوسشان را برانگيخت. در نتيجه، دعوت قرآن به همانندآورى، يک دعوت جهانى است و با آن که اعراب در بُعد فصاحت و بلاغت، يکه تاز ميدان بودند و قبل از نزول قرآن، در اشعار و خطب همديگر را به تحدى فرا مىخواندند، توان هماوردى با قرآن را نداشتند و تاکنون نيز هيچ کس توان مقابله با قرآن را نداشته و نخواهد داشت.
آيات تحدّى و دعوت به مبارزه در قرآن
آياتى که تحدّى به صورت کلى در آنها مطرح شده است، به ترتيب نزول، عبارتند از:
1. «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقرآن لا يأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْض ظَهِيراً»؛ بگو اگر جن و انس اتفاق کنند که همانند اين قرآن را بياورند، همانند آن را نخواهند آورد، هرچند يکديگر را در اين کار کمک کنند.
2. «أَمْ يقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَة مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِينَ»؛ آيا آنها مىگويند: او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است؟ بگو: اگر راست مىگوييد، يک سوره همانند آن بياوريد، و غير از خدا هر کس را مىتوانيد(به يارى) طلبيد!
3. «أَمْ يقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَر مِثْلِهِ مُفْتَرَيات وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِينَ»؛ آيا مىگويند: او به دروغ اين قرآن را به خدا نسبت داده و ساختگى است؟ بگو: اگر راست مىگوييد، شما هم ده سوره ى ساختگى همانند اين قرآن را بياوريد; و تمام کسانى را که مىتوانيد، غير از خدا براى اين کار دعوت کنيد!
4. «أَمْ يقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا يؤْمِنُونَ فَلْيأْتُوا بِحَدِيث مِثْلِهِ إِنْ کانُوا صادِقِينَ»؛ یا مىگويند قرآن را به خدا افترا بسته ولى آنان ايمان ندارند، اگر راست مىگويند سخنى همانند آن بياورند.
5. «وَ إِنْ کُنْتُمْ فِى رَيب مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَة مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِينَ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِى وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرِينَ»؛ و اگر دربارهى آنچه بر بندهى خود(پيامبر) نازل کردهايم شک و ترديد داريد، (دست کم) يک سوره همانند آن بياوريد و گواهان خود را غير خدا فراخوانيد، اگر راست مىگوييد. پس اگر چنين نکرديد که نخواهيد کرد از آتشى بترسيد که هيزم آن، بدن هاى مردم(گنهکار) و سنگ ها(بتها) است، و براى کافران آماده شده است!
در هر صورت در طول تاريخ هيچ کس -هرچند در اوج قله فصاحت وبلاغت رسيده بودند و اهل علم و دانش هم بودند- نتوانست يک آيه کامل مثل قرآن از تمام جهات کامل، فصيح، بليغ و پرمحتوي مثل قرآن بياورد.
کلمات کلیدی :
۵,۲۳۰