براي پاسخ به اين سؤالات، ابتدا لازم است به چند نكته اشاره كنيم:
1- ملاک برتری زن و مرد بر همديگر -طبق تصريح قرآن- تقوي و پاکدامني است و معصيت کار؛ ناقص العقل است و لو مرد باشد، و پاکدامن؛ کامل العقل است و لو زن باشد.
2- در روایات، «نقص عقل» صفت ويژه انحصاري براي زنان نيست، بلكه همين وصف به مردان و نوع انساني هم نسبت داده شده است. مثلاً امام علي(ع) ميفرمايند: «إعجاب المرء بنفسه دليل علي ضعف عقله»؛ «خودبيني شخص، نشانه ضعف (كمي و نقصان) خرد اوست». در اين سخن، عُجب و خودمحوري، عامل نقص عقل شمرده شده است.
در روايت ديگر، پيروي از اميال و هواهاي نفساني، عاملي براي نابودي عقل شمرده شده است.
بنابراين، شايد حديث رسيده در باب نقص عقل زن، از همين دست احاديث باشد كه منظور از آن، بيان حالتي است كه عارض انسان ميگردد، و كساني كه داراي صفت عجب، خودبيني، خودمحوري و... هستند، از كارآيي عقلشان كاسته ميشود، و آنان را دچار كم خردي ميسازد، و هنگامي كه اين صفت ها با تربيت و تهذيب نفس از درون زدوده شد، موانع كارآيي و روشنگريهاي عقل كنار ميرود و دوباره عقل طبيعي انسان بارور ميگردد.
از طرف ديگر، فهم ما نسبت به درك معاني و منظور بعضي از احاديث، كوتاه است.
مثلاً در حديثي، امام(ع)، زن را به دنده كج تشبيه نموده و ميفرمايد: «مَثَل زن، مَثَل دنده كجي است كه اگر به همين صورت بماند موجب سود و منفعت است اما اگر راست شود،(يعني كجي را برطرف كني) ميشكند». كه غرض؛ كجي (به معناي ظاهري آن) نيست، زيرا دنده هيچ گاه راست نيست، بلكه اشاره به جايگاه دنده در بدن است، كه حافظ اسرار بوده و خون ساز است و...، زن نيز حافظ اسرار خانواده است، خون در رگهاي خانواده جاري ميكند و باعث چرخش حيات جامعه است و...، دنده تا زماني كارآيي دارد كه وضع خود را داشته باشد و گرنه اگر كسي بخواهد آن را راست كند، ديگر حافظ اسرار نيست و خون سازي ندارد.(كارآيي خود را از دست ميدهد).
اينك با توجه به مطالب گذشته در پاسخ سؤال شما عرض ميکنيم که:
اولا: عقلي كه در نهج البلاغه از امام علي(ع) درباره زنان نقل شده، ممکن است به معناي عقل تجربي و يا ابزاري باشد. يعني: عقلى كه در اينجا مورد نظر است؛ «عقل ابزارى» است كه در تدبير امور مادى و دنيايى به كار مىآيد و هيچ ربطى به «عقل كمالى» ندارد. آنچه كه ملاك انسانيت انسان است و به واسطه آن، شخص به خداوند تقرب يافته و به كمال و سعادت دست مىيابد، در زن و مرد يكسان است. كمتر بودن «عقل ابزارى» در زن، ارتباط دقيق با مسئوليتى دارد كه به طور طبيعى و تكوينى بر دوش او نهاده شده است.
به عبارت ديگر؛ زندگى انسان لوازم و نيازهاى گوناگونى دارد كه هر يك از آنها ابزارهاى ويژهاى مىطلبد. خداوند متعال در نظام زيباى هستى، هر يك از دو جنس زن و مرد را به گونهی خاصى و با ويژگىهاى ذاتى متمايزى آفريده و هر يك را با ابزارهاى ويژهاى مجهز ساخته است. در اين راستا زن را كانون مهر و عطوفت و دلربايى قرار داده و مرد را مظهر قدرت و تدبير.
بنابراين زن از جهاتى بر مرد برترى دارد و مرد در جهاتى ديگر و هر يك به تناسب اين ويژگیها رسالتى ويژه بر دوش دارند. آن گاه هر دو را مكمل يكديگر و زندگى را براساس آن كانونى از مهر و صفا و تدبير و فعاليت قرار داده است.
ثانيا: بايد کلامي که از هر کسي صادر ميشود در محتواي آن خوب فکر کنيم، استدلالي که حضرت فرمودهاند و در ادامه روايت آمده است توجيه بسيار خوبي براي گفتار آن بزرگوار است، امّا اينکه فرمودهاند نقصان در ايمان دارند به آن معنایی که به ذهن ما میآید نيست، زيرا خداوند در قرآن مثال ميزند براي مردمان مؤمن و برای آنها الگو معرفي ميکند و ميفرمايد: «خداوند براي مؤمنين زن فرعون را (به عنوان الگو) مثال زده است»، و قطعاً قرآن ناطق يعني اميرالمؤمنين(ع) از همه به قرآن آشناتر بودهاند.
اين خطبه بعد از جنگ جمل که عايشه آن را برپا کرده بود ايراد شده و آن حضرت شمّهاي از خصوصيات زنها را بيان کردهاند، اما نقص ايمان آنها را فرمودهاند: مدتي در هر ماه از عبادت خدا محرومند، نه آنکه در آن زمان يعني آيام حيض ايمان ندارند، بلکه از اين قرينه که بيان کردهاند معلوم ميشود که مقصود آن حضرت از نقص ايمان، نقص در عبادات است که اين به واسطه ارفاق بر زنها تشريع شده است. دوّم نقص عقل آنها در مقايسه با احساسات آنهاست که عواطف و احساسات خانم ها که لازمه مادري و عطوفت است، بايد بيشتر از مردان باشد و لذا گاهي تصميمهاي نادرستي ميگيرند. همانطور که عايشه د رجنگ جمل اين کار را کرد. امّا نقص حظ آنها از ارث، به جهت آن است که خرج سنگين زندگي غالباً برعهده مرد است، از اين جهت در دنيا مديريت خانواده ها در هر مکتب و مذهبي برعهده مردان است و اين هم به جهت تفاوت جسمي و د رنتيجه سنگين تر بودن مسئوليت مردان از زنان است.
شما حتي در جوامع غربي که نسخه تساوي زن و مرد را ميدهند نميبينيد که آنها را در تصميم گيريهاي مهم شريک کنند، مگر مواردي کم که اکثر همان موارد هم، با تبعات بد همراه است و اين به جهت تفاوت خلقت زن و مرد است که هر کسی را از بهر کاري ساختند.
همين طور مسأله قضاوت و شهادت دو زن در برابر يک مرد، به جهت غليان و جوشش احساسات آنهاست که حاضر نيستند حتي شخص مجرم به سزاي اعمال خود برسد و ازجهت شدت عواطف و براي ترحم به فردي، ممکن است اگر يکي باشند شهادت برخلاف بدهند.
خلاصه از ديدگاه قرآن و پيامبر اکرم و اوصياي آن حضرت، از نظر ارزش انساني فرقي بين زن و مرد نيست و آنچه از کلام اميرالمؤمنين(ع) استفاده ميشود، با روان شناسي دقيق اين قشر از جامعه تطابق دارد، علاوه بر آنکه در آن موقع ميخواستند مردمي را که به دنبال زني افتادند و فتنه عظيمي در اسلام برپا کردند متنبه کنند، و بر آيندگان نيز تذکر دهند که زن براي ميدانهایي مثل مادري، همسري، محور خانواده بودن، منبع حيا وعفت، کانون عطوفت و مهرباني و مربي و تربيت کننده آفريده شده و در عين حال در مواردي يا به طور طبيعي و خدادادي و يا به اختيار خود، از مردان ضعيفتر است و اين لازمهی نظام احسن الهي است. از اين جهت بايد درجائي که لازم است باشد و جايگاه خود راترک نکند.
امّا در عين حال اين را از معارف قرآن و پيامبر و اميرالمؤمنين و اولاد معصوم آن حضرت ياد گرفتهايم که زن و مرد در رسيدن به کمالات، در پيشگاه خداوند فرقي ندارند و هرکدام ميتوانند به عنوان الگویی براي انسان خداپرست و مؤمن معرفي شود، همانطور که زن فرعون در قرآن به عنوان الگوي مؤمنان معرفي شده است.
در پايان ذکر اين نکته تأکيدا لازم است که: احساساتي بودن خانم ها و يا ساير خصوصياتي که درخانمهاست، دليل بر کاستن از ارزش انساني و ايماني آنها نيست و مرد و زن از نظر اسلام در ارزش انسانيت هيچ تفاوت با هم ندارند، منتها مرد و زن از نظر خلقت با خصوصيات متفاوت از هم خلق شدهاند و اين به جهت وظايف خاصي است که هرکدام در دستگاه خلقت دارند. و إلا از نظر کرامت انساني با هم برابر هستند و چه بسا خانمهایي که با تمام مردهاي عالم برابری ميکنند؛ مانند حضرت فاطمه زهرا، حضرت مريم، آسيه و.. که اينها زنهایي هستند که جزو معصومين هستند، و بر تمام مردان عالم برتري دارند.
در مورد ازدواج حضرت علی(ع) بعد از فاطمه زهرا(س)، طبق وصيتي که فاطمه زهرا(س) نموده بود که بايد حضرت فورا ازدواج کند تا امور زندگي حضرت بدون سر وسامان نماند، حضرت ازدواج نمود.
هم چنين يکي از معانی فاطمه؛ بریدن و پاکي از آلودگيهاي زنانه است و چون فاطمه(سلام الله عليها) به عنوان زن نمونه در تاريخ بشريت در روي زمين و فلسفه اصلي خلقت کائنات حساب ميشود، خداوند او را از آلودگيهاي زنانه پاک قرار داده است.
توضیح کلام حضرت علی(ع) در مورد زنان و ازدواج ایشان بعد از حضرت زهرا(س)
۱۸ اسفند ۱۳۹۰ ساعت ۱۷:۰۳
در مورد حديث حضرت علي(ع) در مورد ناقص العقل بودن زن، در خطبهي80(در برخي نسخهها خطبهي 79) نهج البلاغه، چنين آمده: «بَعدَ فَراغِهِ مِن حَربِ الجَمَل، فِي ذَمِّ النِّسَاءِ: مَعَاشِرَ النَّاسِ، إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الاِِْيمَانِ، نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ، نَوَاقِصُ الْعُقُولِ: فَأَمَّا نُقْصَانُ إِيمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلاةِ وَالصِّيَامِ فِي آيامِ حَيْضِهِنَّ، وَأَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَيْنِ مِنْهُنّ كَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ، وَأَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِيثُهُنَّ عَلَى الاََْنْصَافِ مِنْ مَوارِيثِ الرِّجَالِ؛ فَاتَّقُوا شِرَارَ النِّسَاءِ، وَكُونُوا مِنْ خِيَارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ، وَلاَتُطِيعُوهُنَّ فِي المَعْرُوفِ حَتَّى لاَ يَطْمَعْنَ فِي المُنكَرِ»؛ قسمتي از كلام حضرت علي(ع) بعد از پايان جنگ جمل: اى مردم، بدانيد كه زنان را ايمان ناقص است و بهرهمنديهايشان ناقص است و عقلهايشان ناقص است. اما ناقص بودن ايمانشان از آنروست كه در ايام حيض از خواندن نماز و گرفتن روزه معذورند و ناقص بودن عقلهايشان،بدان دليل است كه شهادت دو زن برابر شهادت يك مرد است و نقصان بهرهمنديشان در اين است كه ميراث زنان نصف ميراث مردان است. از زنان بد بپرهيزيد و از زنان خوب حذركنيد و كار نيك را به خاطر اطاعت از آنان انجام مدهيد، تا به كارهاى زشت طمع نكنند. لطف كنيد و در مورد این کلام توضيح دهيد. آيا درست است كه حضرت علي بعد از شهادت حضرت زهرا(ع) قبل از چهل روز ازدواج كرده؟ دليل این کار ایشان چه بوده است؟ آيا درست است حضرت فاطمه زهرا(س) دوران ماهانه زنانه نداشته؟ چرا؟ خواهشا جواب قاطع و محكمي به اين سوالات بدهيد.
پاسخ :
کلمات کلیدی :
۹,۵۸۷