درس بعد

مكاسب محرمه/ تلقيح مصنوعي

درس قبل

مكاسب محرمه/ تلقيح مصنوعي

درس بعد

درس قبل

موضوع: مکاسب محرمه


تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۱۲/۱


شماره جلسه : ۴۸

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • بررسی آیه شریفه 31 سوره نور

  • روایت عمار بن موسي الساباطي در باب نکاح

  • اصل اولی در حکم تلقیح مصنوعی

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


چکيده نتيجه روايات

روايات مورد استنا در باب را که مجموعا سه روايت بود ملاحظه فرموديد. خلاصه استدلال به اين روايات اين شد که در اين موردي که محل بحث و محل نزاع است که به وسيله ابزار، نطفه و مني مرد را در رحم زن قرار مي دهند، اين مورد مشمول اين روايات نيست. روايات که مي گويد «اقر نطفته» يا «افرغ مائه» اينجا استناد به اين مرد ندارد. اگر از اين روايات مناط و ملاکي را استنباط مي کرديم و به اين نتيجه مي رسيديم - کما اينکه بعضي از فقها به اين نتيجه رسيده اند - که از روايات استفاده مي شود که قرار دادن نطفه در رحم اجنبيه به هر نحو و طريقي که باشد حرام است، به همين حکم اخذي کرديم. حال که حکمي بدست نياورديم، وقتي دکتر و شخصي با وسيله، اين مني را در رحم اين زن قرار مي دهد شک مي کنيم که آيا اين کار حلال است يا حرام؟ همان اصالة البرائة و اصالة الحلية را جاري مي کنيم. تکرار مي کنم در آنجايي که خود مرد از راه مقاربت، مني را در رحم زن اجنبيه قرار مي دهد، آنجا مسئله ولد الزنا بودن مطرح مي شود، اما انجايي که خود مرد مني را از طريق ديگر در رحم زن قرار دهد يا ديگران با وسايل و ابزار ديگران آن را قرار دهند اينجا عنوان ولد الزنا ندارد .


روايت چهارم

روايت ديگري در ج 5 کافي، ص 541 نقل شده است که سند آن هم معتبر است؛ عمار بن موسي الساباطي از امام صادق(ع) اين روايت را نقل کرده است، از امام سؤال مي کند که «في الرجل ينکح بهيمة» ، نکاح به معناي وطي است، اگر مردي نعوذ بالله با بهيمه اي وطي کرد، «او يدلُک» دلک که همان استمناء است، جايز است يا نه؟ «فقال(ع) کل ما انزل به الرجل مائه من هذا وشبهه فهو زنيً» امام در جواب مي فرمايند که هر انزالي که مرد داشته باشد که شبيه اين دو - نکاح و وطي بهيمه يا استمناء و شبه اينها باشد - فهو زنيً.


بحث دلالت روايت

آيا مي توان گفت امام(ع) مي خواهد بفرمايد که اگر مرد از غير طريق مقاربت جنسي اختياراً انزال کرد يا در خواب محتلم مي شود که آن اختياري نيست عمداً يا سهواً اگر انزال کرد و گاهي اوقات ماء خود را در بهيمه قرار مي دهد يا به صورت استمناء - که از گناهان کبيره است – خارج مي کند، و بگوييم اين «شبهه» ما نحن فيه را شامل مي شود، يعني مرد مني خود را انزال کند و به مرکزي بدهد و ان مرکز در رحم قرار دهد، بگوييم فهو زنا.

اگر مراد زناي واقعي و اصطلاحي باشد که معنايش اين است که اگر کسي با بهيمه وطي کرد يا اگر کسي استمناء هم کرد همان حدي که بر زاني جاري مي شود بر او هم جاري مي شود . در حالي که فقها اين را فتوا نداده اند که کسي که استمناء مي کند همان حدي که بر زاني جاري مي شود بايد بر اين شخص هم جاري شود، پس مراد معناي واقعي زنا نيست . گاهي در روايات هم مي گويند زناي چشم و گوش، نگاه و شنيدن امور محرّمه است اين زناي اصطلاحي که نيست که بگوييم حد جاري مي شود .


مراد از «فهو زنا»

بگوييم که مراد از «فهو زنا» اين است که همان حرمت زنا را دارد يعني کسي که با بهيمه وطي کرد همان حرمت را از جهت حرام بودن مرتکب شده، کسي که استمناء مي کند همان حرمت زنا را دارد، يعني همان قدر که در زنا با خداوند مخالفت کرده است در استمناء هم همينطور است . که فهو زنا يعني حرمت زنائي را دارد .


شمول «شبهه» ما نحن فيه

آيا اين کلمه «شبهه» را مي توانيم شامل ما نحن فيه قرار دهيم که بگوييم اين که نطفه را بوسيله دستگاه در داخل رحم ديگري قرار دهند - مثلا مرد در عالم خواب هم اگر محتلم شد و همان لحظه از خواب بيدار شد و نطفه خود را به اين مراکز داد که آنها منجمد کنند و در رحم زن ديگري قرار دهند، يا مرد اختياراً انزال کرده و از طريق احتلام ماء از او خارج شده است، اما اين مرحله که مسئولي يا مرکزي اين را بردارد و در رحم ديگري قرار دهد - آيا مي توانيم بگوييم اين داخل در کلمه «شبهه» است؟ «کل ما انزل به الرجل مائه من هذا وشبهه فهو زنا»، بگوييم اين «کل» اصلاً يک چيز و قاعده عمومي است، شارع مي گويد مرد انزال مائش اختيارا بايد با حليله خود باشد، حتي تنهايي حق استمناء ندارد، حال اگر اختياراً انزال کرد و اين را در رحم ديگري قرار دادند اين چه حکمي دارد؟

يک بيان اين است که بگوييم اين براي اين است که زنا در همين اندازه بوده که اين مرد با غير حليله خودش ولو با استمناء انزال کند، اگر انزال کرد يا استمناء کرد ومني خود را دور ريخت، اين فهو زنا صدق مي کند، کار حرامي انجام داده است. اما مرحله بعد چطور، که اگر ماء او را جايي نگهداري کردند و ديگري آمد اين ماء را در داخل رحم اجنبيه قرار دارد آيا اين را هم مي توانيم بگوييم فهو زنا ؟ نتيجه اين شد که ما از روايات نتوانستيم حرمت تلقيح ماء اجنبي به زن اجنبيه را استفاده کنيم.


آيات مستند در باب

غير از روايات چند آيه از آيات شريفه است که هم بحثهاي خوبي دارد و هم ببينيم ايا مي توانيم از آنها اين مدعي را استفاده کنيم يا نه؟


آيه اول

اولين آيه، آيه شريفه 31 از سوره نور است . «وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ» به زنهاي مومنه بگو نگاههاي خود را غض کنند و فروج خود را حفظ کنند.


شاهد و دلالت در آيه شريفه

شاهد در اين آيه شريفه، يحفظن فروجهن است . فروج خود را از چه چيز حفظ کنند؟ متعلق حفظ، محذوف است. از نگاه و لمس و مقاربت نامحرم، ضميمه مي کنيم و مي گوييم «حذف المتعلق يدل علي العموم» اگر در جايي متعلق معيني را نياورده بودند، حذف متعلق بر دلالت بر عموم مي کند، استدلال تمام مي شود و مي گوييم زن بايد فرج خود را مطلقاً حفظ کند و يکي از مصاديق آن اين است که حق ندارد نطفه اجنبي را در رحم خود قرار دهد.


نقد و بررسي استدلال به آيه

آيا اين استدلال تام است يا نه؟ اولين نکته اي که وجود دارد اين است که - البته يادم نيست که مرحوم محقق اصفهاني اين را فرموده اند يا نه - مرحوم محقق اصفهاني در حاشيه کفايه و حاشيه مکاسب گاهي اوقات مشهوره هايي را که لااصل لها بيان مي کنند و ردّ مي کنند. ايشان در مورد اين قاعده نيز مي فرمايند اين هم از مواردي است که لا اصل لها. مثلاً به مفاعله که مي رسند مي فرمايند که طرفيني و بين اثنين است، مي فرمايند اين هم از مواردي است که لا اصل لها. يکي از مواردي که لا اصل لها است همين است «حذف المتعلق يدل علي العموم» ، دليلش چيست؟ ادعاي بدون دليل است. نمي توانيم در هر جا بگوييم «حذف المتعلق يدل علي العموم» . در آيه شريفه اي که مي فرمايد دم و خنزير بر شما حرام شده است، - که قبلاً بحثش گذشت - بعضي ها گفته اند اين حرّم ، يعني اکل و شرب و نگهداري و همه چيز حرام است، چرا؟ چون «حذف المتعلق يدل علي العموم» . آنجا هم گفتيم اين قاعده اساسي ندارد.


بحث مناسبت حکم و موضوع

بايد چه کار کرد؟ بايد در هر جايي ببينيم که مناسبات کلامي و قرائن عرفي چه اقتضايي را دارد. در آنجا قرائن اقتضا مي کرد که اکل را در تقدير بگيريم، «حرمت عليکم الخمر» يعني اکل و شرب خمر. ما بايد از راه قرينه مناسبت حکم و موضوع که قرينه خيلي خوبي است در هر جا ببينيم متعلق چيست. در اينجا (وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ) حفظ فرج قرينه اش اين است که از نگاه و لمس و نهايتا وطي نامحرم بايد حفظ شود، اما بگوييم که اين يحفظن فروجهن چون متعلقش محذوف است اطلاق دارد، چنين چيزي نيست . مثلاً اگر در روايتي وارد شد که «يجب عليکم حفظ المال» اين حفظ مال، «حفظ کل شيء بحسبه» ، در مال اين است که نگذاريم تلف شود و دزد آن را ببرد، اما اينکه درب کمدي قفل شده است و شيشه دارد، حال ديگري آمد و نگاه کرد، بگوييم شما حفظ المال نکردي، اين نمي شود. يا در رواياتي داريم که انسان مومن بايد دين خود را حفظ کند، حفظ دين به حسب خودش است .


نتيجه بحث

بنابر اين قرينه مناسبت حکم و موضوع مي گويد که حفظ از لمس و نظر و وطي، اما مطلق الحفظ مراد نيست. پس اولاً «حذف  المتعلق يدل علي العموم» اين اساسي ندارد و در اين آيه شريفه بايد اين مطلب را بيان کرد . ثانيا ما در ذيل اين آيه شريفه روايتي داريم که اين را ان شاء الله فردا خواهم گفت .

و صل الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.


برچسب ها :

تلقیح مصنوعی ادله حرمت تلقیح مصنوعی اصل اولی در حکم تلقیح مصنوعی استفاده از آیه 31 از سوره نور بر حرمت تلقیح مصنوعی حذف المتعلق يدل علي العموم حفظ کل شيء بحسبه روایت عمار بن موسي الساباطي در باب نکاح نتیجه روایات در مورد حرمت تلقیح مصنوعی

نظری ثبت نشده است .