درس بعد

مكاسب محرمه

درس قبل

مكاسب محرمه

درس بعد

درس قبل

موضوع: مکاسب محرمه


تاریخ جلسه : ۱۳۸۵/۳/۱


شماره جلسه : ۹۲

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • طرق استفاده از روایات بیع میته در بیع خنزیر

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


چکيده و نتيجه بحث گذشته

نتيجه بحث را ملاحظه فرموديد که از مجموع روايات استفاده شد که اگر بايع ذمي باشد، بيع خنزير اشکالي ندارد، اما مسلمان حق فروش خنزير را ندارد ولو به مشتري ذمّي، و نيز آنچه از روايات استفاده شد اين است که اگر بايع و مشتري ذمّي باشند، خريد و فروش خنزير بين اينها مانعي ندارد، اما اگر بايع مسلمان شد يا مسلمان بود، نمي تواند خنزير را بفروشد و اينجا هم اطلاقي در روايات است که ولو اينکه مشتري خودش عنوان ذمّي را داشته باشد .


طرق استفاده از روايات بيع ميتة در مقام

اينجا اين بحث مطرح مي شود که رواياتي در باب ميته وارد شده بود که مي شود ميته را به «من يستحل الميتة» فروخت و چند روايت صحيحه هم وجود داشت و به اين نتيجه رسيديم که ميته را به من يستحل الميتة مي توانيم بفروشيم .


طريق اول

آيا عرفا مي توانيم از اين روايات الغاء خصوصيت بکنيم و بگوييم که ملاک، من يستحل است، ملاک اين است که مشتري مستحل باشد و براي ميته خصوصيتي در کار نيست - اگر يادتان باشد در آن روايات مخصوصا رواياتي که در مورد مختلط بود که از امام(ع) سوال مي کرد که گوشت مذکّي و ميته داريم و اينها مخلوط شده اند چه کنيم؟ روايات متعددي بود، برخي از روايات دلالت داشت که يبيع ممن يستحل الميتة ، مي تواند به کسي که ميته را حلال مي داند بفروشد - اگر ما بتوانيم از ميته الغاء خصوصيت کنيم و بگوييم که ميته خصوصيتي ندارد، بلکه ملاک اين است که آن کسي که مستحل مي داند در اختيار او قرار بگيرد، نتيجه مي گيريم که اگر يک مسلماني خنزير داشت و اين را به ذمّي فروخت، بايد بگوييم اشکالي ندارد، البته به ضميمه آن روايات ممن يستحل . اما اگر کسي بگويد ما از عنوان ميته نمي توانيم الغاء خصوصيت کنيم، اينجا بايد در همان روايات بر ممن يستحل اکتفاء کنيم.


طريق دوم

اينجا نکته اي که وجود دارد اين است که درهمان بيع ميته اگر گفتيم از روايات و از قاعده استفاده مي شود که بيع ميته حرام است و ممن يستحل يک مورد استثناء و بر خلاف قاعده است، بايد در خلاف قاعده برهمان مورد خودش اکتفاء کنيم که گوشت ميته را به من يستحل الميته بفروشيم و ديگر حق نداريم از عنوان ميته تعدي و تجاوز کنيم. اگر اين راه را طي کنيم نتيجه تقريبا روشن است که اين ممن يستحل الميتة که استثناء شده است، امر بر خلاف قاعده اوليه است لذا بايد بر همان مورد خودش اکتفا کرد. اما اگر گفتيم بيع ميته به من يستحل، بر طبق منافع محلله اش مانعي ندارد و براي اکلش حرام است و نگفتيم مسئله من يستحل الميتة از باب خلاف قاعده است، درما نحن فيه هم مي شود اين حرف را زد.


خلاصه دو طريق

پس يک راه اين است که از راه اکتفاء بر قدر متيقن و اکتفاء بر آنچه که مخالف با قاعده است وارد شويم. راه دوم، از راه الغاء خصوصيت است، که بگوييم عرفا اين تعبير من يستحل الميتة يعني من يستحل بما اينکه من يستحل است، هر چيزي که حلال مي داند مي توانيم به او بفروشيم. ظاهرا نمي توانيم در اينجا الغاء خصوصيتي داشته باشيم، الغاء خصوصيت بايد به نحوي باشد که فقيه اطمينان پيدا کند که خصوصيتي ندارد وحال آنکه در اينجا ما احتمال مي دهيم اينکه ميته و لحم و ... است خصوصيت دارد.

متاسفانه فقها در اينجا اين بحث را مطرح نکرده اند. در بحث ميتة به مناسبت من يستحل مطرح کرده اند، اما در اينجا فقط بحث بيع خنزير و انتفاع به خنزير و انتفاع به اجزاء خنزير مطرح شده است، اما اينکه اگر بايع مسلمان باشد و مشتري ذمّي باشد آيا مي توانيم از اين استفاده کنيم يا نه، از راه من يستحل نتوانستيم استفاده کنيم . چرا که براي الغاء خصوصيت در هر موردي بايد به عرف و مخاطبين مراجعه شود، اگر مخاطبين گفتند اين خصوصيت ندارد، در آنجا الغاء خصوصيت مي کنيم، مثلا فرض کنيد مولا به عبدش مي گويد يک ليوان آب براي من بياور، عرف ميفهمد که مولا آب مي خواهد، بلافاصله از خود ليوان الغاء خصوصيت مي کند. ولي در بعضي از موارد که به عرف عرضه مي شود بقي مترددا، اينجا نمي شود الغاء خصوصيت کرد. در اينجا هم ما از آن روايات ممن يستحل الميتة نميتوانيم بگوييم ميته خصوصيت ندارد، ممن يستحل ، اينکه هر چيزي را به هر کسي که حلال مي داند فروختيد مانعي ندارد، ظاهرا نمي شود الغاء خصوصيت کرد .


طريق سوم: استفاده از روايات بيع خنزير

همين رواياتي که در باب بيع خنزير خوانديم، ايا از اين روايات مجوزه استفاده نمي کنيم که فقط مشتري نبايد مسلمان باشد؟ در روايات مجوزه است که من از يک يهودي يا نصراني پولي مي خواهم و او هم خمر و خنزير دارد و به يک ذمي ديگر مي فروشد و دين من را ادا مي کند، امام(ع) مي فرمايد مانعي ندارد. اگر ما گفتيم روايات مجوزه تنها موردي را تجويز ميکند که بايع و مشتري هر دو ذميين باشند، نتيجه اين است که اگر يکي از اينها ذمي نبود، چه بايع و چه مشتري، از اين روايات مجوزه خارج مي شود .

اما اگر کسي بگويد ما از روايات مجوزه استفاده مي کنيم که ملاک در تجويز اين است که مشتري ذمي باشد، مي خواهد بايع مسلمان باشد يا ذمي باشد، اگر بشود از اين روايات اين نکته را استفاده کرد که نيازي به دو راه قبلي نباشد مي توانيم بگوييم که اگر بايع مسلمان است و به ذمي فروخت، کاري به اينکه مستحل باشد نداريم، مانعي ندارد. ولي ظاهرش اين است که اين روايات مي گويد هم  بايع بايد ذمي باشد و هم مشتري ذمي باشد، ما از روايات مجوزه چنين معنايي را استفاده کرديم .


خلاصه سه طريق

پس سه راه را مطرح کرديم، نتيجه اين سه راه اين شد که اگر مسلماني خوک هاي زيادي در اختيار داشت آيا مي تواند به ذمي بفروشد يا نه؟ ظاهر ادله اين است که بيعش به مشتري ذمي هم جايز نيست .


انتفاع از خنزير در صورت عدم جواز بيع آن

بحث ديگر اين است که اذا قلنا بجواز بيع الخنزير به طريق اولي انتفاع به او هم جايز است. حالا ان قلنا بعدم جواز بيعه آيا انتفاع به او در يک منفعت محلله مقصوده هم حرام است يا نه؟


فرمايش مرحوم امام(ره)

مرحوم امام(رض) در کتاب مکاسب محرمه مي گويند، برخي گفته اند خود وجود خنزير براي تربيت حيوانات ديگر موثر است، نه تربيت ادب و فهم و اينها، بلکه تربيت رشدي و جسمي، بودن خنزير در يک گروهي از اسبها سبب مي شود که اينها چابک تر مي شوند، آيا انتفاع اينچنيني جايز است يا نه ؟ امام(رض) در مکاسب محرمه ابتدا فرموده اند مقتضاي قواعد جواز است . قواعد اين است که اين انتفاع يک انتفاع محلل است و قاعده هم اين است که منفعت محلله اشکالي ندارد. ميفرمايند در کتاب مبسوط شيخ طوسي(ره)  آمده که بيع و اکل خنزير و نه انتفاع به او هم جايز نيست . لذا در آخر باز هم ادعاي شيخ طوسي در خلاف بر عدم جواز بيع را ضميمه مي کند و مي گويند احوط اين است که انتفاع به او هم جايز نيست.


تذکر در روش اجتهاد

نکته اي را که ديروز هم تاکيد کرديم در کلام امام(ره)  به وضوح مي بينيم، که امام(رض) در اينجا با اينکه ابتدا ميفرمايند اقتضاي قواعد جواز است، امّا مي فرمايند چون من در ميان فقها کسي را پيدا نکردم که فتواي به جواز داده باشد لذا بايد احتياط کرد، «والاحوط عدم الانتفاع به».


البته باز هم فرموده اند: و ان امکن ان يقال ان عدم التعرض لهذه المنفعة النادرة المغفول عنها غالبا لا يدل علي عدم الجواز عندهم ، بالاخره مسئله را با احتياط تمام مي کنند. ولو اينکه با «يمکن» و «يقال» هم يک فرمايشي دارند اما مي فرمايند که چون هيچ فقيهي فتوا بر جواز انتفاع به خنزير نداده ولو قواعد همين اقتضا را دارد اما ما هم احتياط مي کنيم و مي گوييم جايز نيست.

نمي گويند گرچه فقها فتوا نداده اند ولي ما مي گوييم حرام است، چون آن طرفش را هم نمي توان به طور جزم و قطع گفت طبق قواعد اگر منفعت محلله باشد اشکالي ندارد، مي فرمايند اما چون هيچ فقيهي فتوا نداده است بايداحتياط کرد. ديروز هم عرض کردم که اين نکته را آقايان در فقه خيلي مدّ نظر قرار دهيد و واقعا مسئله مهمي است، يکي از ارکان بقاء فقه ما همين است، اگر بخواهيم يک فتوايي بدهيم که لم يفت بها احد ، در مسائل مستحدثه را کاري نداريم چون در زمان فقهاي قبل نبوده است، اما چيزهايي که هزار سال است که بوده و فقها کنکاش هم کرده اند و هيچ فتوايي نداده اند و ما يک فتوايي بدهيم نمي شود.



و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.



برچسب ها :

بیع خنزیر طرق استفاده از روايات بيع ميتة در بیع خنزیر انتفاع از خنزیر عدم وجود فتوای به جواز انتفاع از میته نتيجه بحث از بیع خنزیر الغا خصوصیت از میته در بیع میته به من یستحل تفسیر روایات مجوزه بیع خنزیر انتفاع از خنزير در صورت عدم جواز بيع آن نظر نهایی امام خمینی در بیع خنزیر تذکر در روش اجتهاد

نظری ثبت نشده است .