بحث در روایاتی است که مرحوم صاحب وسائل در کتاب الجهاد وسائل ذکر کردهاند.
در
ابواب جهاد النفس باب سوم ميفرمايد: «بَابُ جُمْلَةٍ مِمَّا يَنْبَغِي
الْقِيَامُ بِهِ مِنَ الْحُقُوقِ الْوَاجِبَةِ وَ الْمَنْدُوبَة»، در این
باب روایاتی که در مورد حقوق واجب و حقوق مستحب در انسان یا غیر انسان مطرح
است را ذکر میکنند.
اولین روایت که روایت معتبری هم هست، مطالبی
است که امام سجاد(علیه السلام) در رسالهی حقوق فرمودند. ظاهرش این است که
نقلها مختلف است و این نقلی که صاحب وسائل دارد با آن نقلی که حسن بن علی
بن شعبه در تحف العقول دارد مختلف است.
در
این سطر معلوم میشود که خدای تبارک و تعالی حقوقی بر انسان دارد برخی از
این حقوق کبیر است و برخی غیر کبیر است. بزرگترین حقّی که خدا بر انسان
دارد اینست که او را عبادت کنی و نسبت به او شرک نورزی هیچ نوع از انواع
شرک، نه شرک در عبادت نه شرک در ربوبیت و در هیچ جهتی نگذارید شرک به سراغت
بیاید. عبادت را انجام بدهی و مشرک نباشی برای خدا شریکی را قائل نباشی.
گاهی
اوقات انسان وقتی دنبال تمنّیات نفس میرود این یک نوع شرک است. اینست که
کسی هوای خودش را الههی خودش قرار میدهد این هم شرک میشود اگر انسان
دنبال تمنّیات نفس رفت علاوه بر اینکه موجب ضلالت انسان است، انسان را
بیچاره میکند این خودش یک نوعی از انواع شرک است اما انسان توجه ندارد.
شاید بشود گفت هر گناهی در باطنش شرک هست و انسان توجه به او ندارد. وقتی
انسان هوای نفس خودش را اله خودش قرار میدهد و گناهی را مرتکب میشود این
لا محاله مرتکب شرک شده.
بعد ببینید چه نتیجهای بر آن مترتب
میشود! میفرماید اگر شما عبادت را به اخلاصٍ انجام دادی، حالا این «ذلک»
به مجموع میخورد هم عبادت و هم عدم شرک را هر دو را به اخلاص انجام دادی
خدای تبارک و تعالی به نفع شما و بر عهدهی خودش یک حقّی را قرار میدهد که
همان کفایت و کفالت همهی امور دنیا و آخرت شماست. خیلی نتیجهی عجیبی است
اینکه همهی امور دنیا و آخرت انسان را خدا تدبیر کند.
ببینید
اینکه انسان گاهی اوقات میگوید نمیدانم چطور در مسیر علم قرار گرفتم،
آمدم وارد طلبگی، این پیداست یک عنایتی هست و خودش یک وجهی از وجوه تدبیر
خدا نسبت به انسان است. انسان میگوید من نمیدانم چطور در فلان گروه نرفتم
و با فلان افراد همنشین نشدم، اگر شده بودم الآن وضعم خیلی بد بود.
البته
گاهی اوقات آدم به خودش نسبت میدهد میگوید تدبیر خودم بود ولی واقع همه
مسائل تدبیر الهی است. اگر انسان عبادتش را خالصانه برای خدا انجام بدهد و
با اخلاص انجام بدهد و شرک در کنار عبادت نیاورد و کنارش هم هیچ نوع از
انواع شرک را نگذاشتیم خدا هم تضمین میکند و ما حق بر خدا پیدا میکنیم که
خدا هم امر دنیا و آخرت انسان را کفایت کند، در مسائل مالی، عِرضی، برکت
در عمر، استفاده از اوقات و زندگی و همه چیز انسان.
اگر بخواهیم یک
مصداق روشنی از مصادیق کسانی که خدا امر دنیا و آخرتشان را کفایت می کند
ذکر کنیم فقهای بزرگ هستند. شیخ انصاری، آخوند خراسانی، نائینی، مرحوم
اصفهانی، امام، مرحوم خوئی (رحمة الله علیهم) از مصادیق کسانی هستند که خدا
امر دنیا و آخرتشان را کفایت کرده. یک کسی میآید یک زندگی 70 ـ 80 ساله
میکند و وقتی میمیرد اصلاً بود و نبودش در دنیا علی السویه است. حتی ممکن
است روحانی هم باشد ولی نه کسی را هدایت کرده باشد و نه مفید برای مردم
بوده باشد، نه مفید برای علم باشد، نه کسی را تربیت کرده.
متأسفانه
زیاد داریم و این طائفه کم نیستند! نمی شود گفت این از مصادیق کسانی است
که خدا امر دنیا و آخرتش را کفایت کرده، خدا وقتی امر دنیا و آخرت را کفایت
میکند یعنی اینقدر به این انسان توفیق میدهد، در عبادت خودش، بندگی
خودش، در باز شدن حقایق بر او، در قرب به خودش، در فهم معارف و حقایق، چقدر
هنوز ما از حقایق دین بیاطلاع هستیم؟ این میشود کفایت خدا. رزق و ...
اینها هم در مراتب خیلی متأخره است که در بعضی از روایات داریم رزق طالب
علم را خدا عهدهدار شده.
اگر باورتان بشود همینطور است که اگر کسی
برای خدا دنبال علم برود خدا عهدهدار شده، اگر این را باور کنیم خودمان
بالعیان میبینیم ولی اینها در مراتب متأخره است، آنچه ما دنبالش هستیم و
خدا کفایت کند این است نفسی که به ما عطا کرده، ما چقدر از قدرت این نفس تا
حالا توانستیم با خبر بشویم، از ظرفیت نفسمان چقدر تا حالا با خبر شدیم،
تازه وقتی باخبر شدیم چقدر استفاده کردیم؟ اینطوری که اهل فن میگویند نفس
انسان به قدری قدرت دارد، به قدری ظرفیت دارد که خیلی از ما از آن بیاطلاع
هستیم.
بنابراین این کفایت یعنی آنچه که خدا در اختیار انسان قرار
داده را انسان بتواند به فعلیت برساند. کفایت الهی فقط این نیست که خدا آدم
را مریض نکند یا مثلاً عِرضَش را حفظ کند یا فقط مسئلهی عاقبتبخیری است
که آن هم یکی از گوشههای عنایت خداست، کسی که خدا کفایت او را بکند مسلم
است که عاقبتبخیر میشولی ولی این گوشهای از کفایت خداست یعنی آنچه که در
انسان به عنوان قوه وجود دارد در علم و عمل، خدا به فعلیت برساند. چیزی
است که آدم میتواند بفهمد، این به فعلیّت رسیدن چقدر انسان را اوج میدهد،
ملائکهی الهی را پشت سر میگذارد بدون هیچ تردیدی، اینها همه در «أن
یکیفیک أمر الدنیا و الآخره» است. امیدواریم که بتوانیم این امر بزرگ خدا
را انجام بدهیم رعایت کنیم، واقعاً عباداتمان را خوب دقت کنیم.
انسان
حالا رسیده به 50 سالگی، حساب کنیم از وقت بلوغ تا حالا 35 سال نماز
خواندیم، چقدر این نماز را درست خواندیم؟ چقدر با اخلاص و حضور قلب بوده؟
یک تصمیمی بگیریم گاهی اوقات اینها را دو مرتبه قضا کنیم، خیلی خوب است.
شنیدید که مرحوم آقای سید احمد خوانساری (قدس سره) که خیلی آدم عجیبی بود و
صحبت ایشان وقتی شده بود امام (رضوان الله تعالی علیه) فرموده بودند از
عدالت ایشان سؤال نکنید بلکه از عصمتش سؤال کنید.
آدم بسیار عجیبی
بود، این نقل معروفی است که ایشان سه بار تمام نمازهای عمرش را قضا کرده،
یک مرجع تقلید. اینها میفهمیدند در عبادت چی هست؟ اینها خبر داشتند، ما یک
ظاهری از عبادت را به عنوان تکلیف انجام میدهد که از آن ساقط میشود، این
اثر مهمی است که یک مرجع تقلید سه بار تمام این نمازهایش را قضا کند، لذا
سعی کنیم عباداتمان را مراقبت کنیم، واقعاً این یک حقّی است وقتی میخواهیم
نماز بخوانیم بگوئیم این حق بزرگ خداست و چطوری این حق را ادا کنیم؟
در
بحث فقه این بحث به مناسبت مطرح شده که استحطاط کراهت دارد، یعنی بعد از
اینکه معامله تمام شد ثمن و مثمن معین شد حالا مشتری میخواهد به بایع پول
بدهد بگوید یک مقدار کم کن! گاهی اوقات میگوئیم مستحب است که کم کنیم!
استحطاط کراهت دارد، همان مبلغی که در متن معامله معین شده باید همان
پرداخت شود.
ما در عباداتمان استحطاط نکنیم که هر نمازمان ضعیفتر
از نماز قبل باشد این درست نیست! نمازمان را میخواهیم شروع کنیم توجه
داشته باشیم یک حقّ بزرگ خداست، وقتی تمام شد از خدا بخواهیم خدایا
نمیدانیم این حق را ادا کردیم یا نکردیم، باز عنایتی کن.
علی ایّ حال باید
از خدا بخواهیم که به ما توفیق بدهد این حقّ بزرگش را بفهمیم و درست ادا
کنیم إن شاء الله.
آثار ادای حقوقی الهی بر انسان
۱۱ اسفند ۱۳۹۴ و ۱۱:۵۹
در ابواب جهاد النفس باب سوم ميفرمايد: «بَابُ جُمْلَةٍ مِمَّا يَنْبَغِي الْقِيَامُ بِهِ مِنَ الْحُقُوقِ الْوَاجِبَةِ وَ الْمَنْدُوبَة»، در این باب روایاتی که در مورد حقوق واجب و حقوق مستحب در انسان یا غیر انسان مطرح است را ذکر میکنند.
اولین روایت که روایت معتبری هم هست، مطالبی است که امام سجاد(علیه السلام) در رسالهی حقوق فرمودند. ظاهرش این است که نقلها مختلف است و این نقلی که صاحب وسائل دارد با آن نقلی که حسن بن علی بن شعبه در تحف العقول دارد مختلف است.
در اینجا امام سجاد(علیه السلام) میفرماید: «حَقُّ اللهِ الْأَكْبَرُ عَلَيْكَ أَنْ تَعْبُدَهُ وَ لَا تُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ بِإِخْلَاصٍ جَعَلَ لَكَ عَلَى نَفْسِهِ أَنْ يَكْفِيَكَ أَمْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ».
در این سطر معلوم میشود که خدای تبارک و تعالی حقوقی بر انسان دارد برخی از این حقوق کبیر است و برخی غیر کبیر است. بزرگترین حقّی که خدا بر انسان دارد اینست که او را عبادت کنی و نسبت به او شرک نورزی هیچ نوع از انواع شرک، نه شرک در عبادت نه شرک در ربوبیت و در هیچ جهتی نگذارید شرک به سراغت بیاید. عبادت را انجام بدهی و مشرک نباشی برای خدا شریکی را قائل نباشی.
گاهی اوقات انسان وقتی دنبال تمنّیات نفس میرود این یک نوع شرک است. اینست که کسی هوای خودش را الههی خودش قرار میدهد این هم شرک میشود اگر انسان دنبال تمنّیات نفس رفت علاوه بر اینکه موجب ضلالت انسان است، انسان را بیچاره میکند این خودش یک نوعی از انواع شرک است اما انسان توجه ندارد. شاید بشود گفت هر گناهی در باطنش شرک هست و انسان توجه به او ندارد. وقتی انسان هوای نفس خودش را اله خودش قرار میدهد و گناهی را مرتکب میشود این لا محاله مرتکب شرک شده.
بعد ببینید چه نتیجهای بر آن مترتب میشود! میفرماید اگر شما عبادت را به اخلاصٍ انجام دادی، حالا این «ذلک» به مجموع میخورد هم عبادت و هم عدم شرک را هر دو را به اخلاص انجام دادی خدای تبارک و تعالی به نفع شما و بر عهدهی خودش یک حقّی را قرار میدهد که همان کفایت و کفالت همهی امور دنیا و آخرت شماست. خیلی نتیجهی عجیبی است اینکه همهی امور دنیا و آخرت انسان را خدا تدبیر کند.
ببینید اینکه انسان گاهی اوقات میگوید نمیدانم چطور در مسیر علم قرار گرفتم، آمدم وارد طلبگی، این پیداست یک عنایتی هست و خودش یک وجهی از وجوه تدبیر خدا نسبت به انسان است. انسان میگوید من نمیدانم چطور در فلان گروه نرفتم و با فلان افراد همنشین نشدم، اگر شده بودم الآن وضعم خیلی بد بود.
البته گاهی اوقات آدم به خودش نسبت میدهد میگوید تدبیر خودم بود ولی واقع همه مسائل تدبیر الهی است. اگر انسان عبادتش را خالصانه برای خدا انجام بدهد و با اخلاص انجام بدهد و شرک در کنار عبادت نیاورد و کنارش هم هیچ نوع از انواع شرک را نگذاشتیم خدا هم تضمین میکند و ما حق بر خدا پیدا میکنیم که خدا هم امر دنیا و آخرت انسان را کفایت کند، در مسائل مالی، عِرضی، برکت در عمر، استفاده از اوقات و زندگی و همه چیز انسان.
اگر بخواهیم یک مصداق روشنی از مصادیق کسانی که خدا امر دنیا و آخرتشان را کفایت می کند ذکر کنیم فقهای بزرگ هستند. شیخ انصاری، آخوند خراسانی، نائینی، مرحوم اصفهانی، امام، مرحوم خوئی (رحمة الله علیهم) از مصادیق کسانی هستند که خدا امر دنیا و آخرتشان را کفایت کرده. یک کسی میآید یک زندگی 70 ـ 80 ساله میکند و وقتی میمیرد اصلاً بود و نبودش در دنیا علی السویه است. حتی ممکن است روحانی هم باشد ولی نه کسی را هدایت کرده باشد و نه مفید برای مردم بوده باشد، نه مفید برای علم باشد، نه کسی را تربیت کرده.
متأسفانه زیاد داریم و این طائفه کم نیستند! نمی شود گفت این از مصادیق کسانی است که خدا امر دنیا و آخرتش را کفایت کرده، خدا وقتی امر دنیا و آخرت را کفایت میکند یعنی اینقدر به این انسان توفیق میدهد، در عبادت خودش، بندگی خودش، در باز شدن حقایق بر او، در قرب به خودش، در فهم معارف و حقایق، چقدر هنوز ما از حقایق دین بیاطلاع هستیم؟ این میشود کفایت خدا. رزق و ... اینها هم در مراتب خیلی متأخره است که در بعضی از روایات داریم رزق طالب علم را خدا عهدهدار شده.
اگر باورتان بشود همینطور است که اگر کسی برای خدا دنبال علم برود خدا عهدهدار شده، اگر این را باور کنیم خودمان بالعیان میبینیم ولی اینها در مراتب متأخره است، آنچه ما دنبالش هستیم و خدا کفایت کند این است نفسی که به ما عطا کرده، ما چقدر از قدرت این نفس تا حالا توانستیم با خبر بشویم، از ظرفیت نفسمان چقدر تا حالا با خبر شدیم، تازه وقتی باخبر شدیم چقدر استفاده کردیم؟ اینطوری که اهل فن میگویند نفس انسان به قدری قدرت دارد، به قدری ظرفیت دارد که خیلی از ما از آن بیاطلاع هستیم.
بنابراین این کفایت یعنی آنچه که خدا در اختیار انسان قرار داده را انسان بتواند به فعلیت برساند. کفایت الهی فقط این نیست که خدا آدم را مریض نکند یا مثلاً عِرضَش را حفظ کند یا فقط مسئلهی عاقبتبخیری است که آن هم یکی از گوشههای عنایت خداست، کسی که خدا کفایت او را بکند مسلم است که عاقبتبخیر میشولی ولی این گوشهای از کفایت خداست یعنی آنچه که در انسان به عنوان قوه وجود دارد در علم و عمل، خدا به فعلیت برساند. چیزی است که آدم میتواند بفهمد، این به فعلیّت رسیدن چقدر انسان را اوج میدهد، ملائکهی الهی را پشت سر میگذارد بدون هیچ تردیدی، اینها همه در «أن یکیفیک أمر الدنیا و الآخره» است. امیدواریم که بتوانیم این امر بزرگ خدا را انجام بدهیم رعایت کنیم، واقعاً عباداتمان را خوب دقت کنیم.
انسان حالا رسیده به 50 سالگی، حساب کنیم از وقت بلوغ تا حالا 35 سال نماز خواندیم، چقدر این نماز را درست خواندیم؟ چقدر با اخلاص و حضور قلب بوده؟ یک تصمیمی بگیریم گاهی اوقات اینها را دو مرتبه قضا کنیم، خیلی خوب است. شنیدید که مرحوم آقای سید احمد خوانساری (قدس سره) که خیلی آدم عجیبی بود و صحبت ایشان وقتی شده بود امام (رضوان الله تعالی علیه) فرموده بودند از عدالت ایشان سؤال نکنید بلکه از عصمتش سؤال کنید.
آدم بسیار عجیبی بود، این نقل معروفی است که ایشان سه بار تمام نمازهای عمرش را قضا کرده، یک مرجع تقلید. اینها میفهمیدند در عبادت چی هست؟ اینها خبر داشتند، ما یک ظاهری از عبادت را به عنوان تکلیف انجام میدهد که از آن ساقط میشود، این اثر مهمی است که یک مرجع تقلید سه بار تمام این نمازهایش را قضا کند، لذا سعی کنیم عباداتمان را مراقبت کنیم، واقعاً این یک حقّی است وقتی میخواهیم نماز بخوانیم بگوئیم این حق بزرگ خداست و چطوری این حق را ادا کنیم؟
در بحث فقه این بحث به مناسبت مطرح شده که استحطاط کراهت دارد، یعنی بعد از اینکه معامله تمام شد ثمن و مثمن معین شد حالا مشتری میخواهد به بایع پول بدهد بگوید یک مقدار کم کن! گاهی اوقات میگوئیم مستحب است که کم کنیم! استحطاط کراهت دارد، همان مبلغی که در متن معامله معین شده باید همان پرداخت شود.
ما در عباداتمان استحطاط نکنیم که هر نمازمان ضعیفتر از نماز قبل باشد این درست نیست! نمازمان را میخواهیم شروع کنیم توجه داشته باشیم یک حقّ بزرگ خداست، وقتی تمام شد از خدا بخواهیم خدایا نمیدانیم این حق را ادا کردیم یا نکردیم، باز عنایتی کن.
علی ایّ حال باید از خدا بخواهیم که به ما توفیق بدهد این حقّ بزرگش را بفهمیم و درست ادا کنیم إن شاء الله.
منبع : وسائل الشیعه، ج 15، ص 172
کلمات کلیدی :
۲,۵۵۴ بازدید