۰۳ بهمن ۱۳۹۴ و ۱۱:۱۳

چون روز اول بحث است مناسب است روایتی برای تذکر به خودم در درجه‌ی اول و خدمت شما فضلا بخوانیم.

وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع أَنَّهُمَا ذَكَرَا وَصِيَّةَ عَلِيٍّ ص فَقَالا أَوْصَى إِلَى ابْنِهِ الْحَسَنِ وَ أَشْهَدَ عَلَى وَصِيَّتِهِ الْحُسَيْنَ وَ مُحَمَّداً وَ جَمِيعَ وُلْدِهِ وَ رُؤَسَاءَ شِيعَتِهِ وَ أَهْلَ بَيْتِهِ ... ثُمَّ كَتَبَ كِتَابَ وَصِيَّةٍ وَ هُوَ- بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ هَذَا مَا أَوْصَى بِهِ عَبْدُ اللهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ لآِخِرِ أَيَّامِهِ مِنَ الدُّنْيَا وَ هُوَ صَائِرٌ إِلَى بَرْزَخِ الْمَوْتَى وَ الرَّحِيلِ عَنِ الْأَهْلِ وَ الْأَخِلَّاءِ ... اللهَ اللهَ فِي الْجِهَادِ لِلْأَنْفُسِ فَهِيَ أَعْدَى الْعَدُوِّ لَكُمْ فَإِنَّهُ قَالَ اللهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى (إِنَّ النَّفْسَ لَأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلّا ما رَحِمَ رَبِّي) وَ إِنَّ أَوَّلَ الْمَعَاصِي تَصْدِيقُ النَّفْسِ وَ الرُّكُونُ إِلَى الْهَوَى وَ اللهَ اللهَ لَا تَرْغَبُوا فِي الدُّنْيَا فَإِنَّ الدُّنْيَا هِيَ رَأْسُ الْخَطَايَا وَ هِيَ مِنْ بَعْدُ إِلَى زَوَالٍ وَ إِيَّاكُمْ وَ الْحَسَدَ فَإِنَّهُ أَوَّلُ ذَنْبٍ كَانَ مِنَ الْجِنِّ قَبْلَ الْإِنْسِ.

امام سجاد و امام باقر (علیهما السلام) راوی این وصیّت امیرالمؤمنین (عليه السلام) هستند که حضرت به هنگام وفات به شیعیان و اولاد خود وصیت کردند. البته وصیت طولانی است که به بخشهایی از آن می پردازیم.

حضرت می فرمایند: «الله الله فی الجهاد للأنفس» مسئله‌ی جهاد نفس خیلی مورد توجه شما قرار بگیرد «فهی اعدي عدوّ لکم» نفس، بدترین دشمن انسان است؛ هیچ دشمنی برای انسان و سرنوشت انسان بدتر از نفس او نیست.

«فإنه قال الله تبارک و تعالی إن النفس لأمارة بالسوء إلا ما رحم ربی» یعنی: کار نفس اینست چه در خواب و چه در بیداری! در خواب یک مقداری تصورش برای ما مشکل است ولی اهلش این را قبول دارند.

نقل می‌کنند برخی از مراجع بزرگ که در گذشته بودند و از سابقین هستند می‌گفتند ما اینقدر نسبت به خودمان مراقبت کردیم که حتّی در عالم خواب هم چشم‌مان را بر نامحرم با اختیار خودمان می‌بندیم. به این معناست که در عالم رؤیا هم این نفس مشغول فعالیت هست و لذا کسی که خواب خوب یا بد می‌بیند، ناشی از همان نفس انسان است.

بعد حضرت می‌فرماید: «و إن أوّل المعاصی تصدیق النفس»، اولین قدم معصیت اینست که شما نفس را تصدیق کنید یعنی نفس اگر گفت من این را می‌خواهم شما بگوئی حالا باشه، شروع کنی برای اینکه مقدماتش را فراهم کنی - خودم را عرض می‌کنم - اگر نفس گفت باید به این مقام برسی، شروع می‌کنیم بر اینکه چه قدم‌هایی را برداریم تا به این نتیجه برسیم. چه حرفهایی را بزنیم و یا چه افرادی را تخریب کنیم، چه حقوقی را ضایع کنیم، چقدر دروغ بگوئیم، چقدر تملّق بگوئیم و ... .

اینقدر انسان شروع می‌کند برای خودش اینها را فراهم کردن تا به آن هدف سوء و مقام دنیوی برسد. مقام، مال، شهوت و ... همینطور است.

بعد امیرالمؤمنین می‌فرماید: خود رسول الله (صلي الله عليه و آله) فرمودند: «اعدی عدوّک نفسک التی بین جنبیک»، بدترین دشمنان انسان نفسی است که در درون انسان وجود دارد، بین دو طرف انسان وجود دارد، یعنی در کمون ذات انسان وجود دارد. «فلا تغفل عنها»  نباید از این نفس غافل باشید.

هر روزی که بر ما می‌گذرد ببینیم غیر از درسی که خواندیم، عبادتی که به حسب ظاهر انجام می‌دهیم، بشمریم نفس چقدر امروز ما را امر کرد و چه اوامری به ما داشت، چقدر ما گوش دادیم و چقدر مخالفت کردیم؟ اگر واقعاً این برنامه را نداشته باشیم بیچاره می‌شویم؟ «لا تغفل عنها»! فکر نکنیم عمامه بر سرمان هست ما مصون هستیم؟!

این نفس اینقدر امر می‌کند که انسان شیطان را بپرستد و از پرستش خدا بیرون بیاید، این به کجا می‌رسد؟ انسانی که ممکن است شصت یا هفتاد سال سجده کرده، نیمه‌های شب هم بیدار شده، اشک ریخته، اما اگر در کنارش این نفس اماره را کنترل نکند همان لحظه‌ی آخر او را به زمین می‌زند و عابد شیطانش می‌کند! شیطان را عبادت می‌کند، به راحتی دست از اعتقاداتش برمی‌دارد.

قتل، زنا، سرقت و ... برایش فرقی نمی‌کند و با مباحات یکی می‌شود! حتی بعضی‌ها خطرناک‌تر می‌شوند و برایشان رجحان هم پیدا می‌کند.

این چیزی که آمریکایی‌ها به نام داعش درست کردند، بعد همین آخوندهای وهابی از خدا بی خبر، مطالبی همچون جهاد نکاح درست کردند! و با همین امر چه زنهای بسیاری که بیچاره کردند و آنها دست به خود کشی زدند! و یا اصلا آنها را کشتند! این یک انسان است، همین انسانی که تا دیروز حاضر نبوده یک مورچه را بکشد امروز به راحتی یک انسان هم‌نوع، هم‌زبان و هموطن خودش را می‌کشد! 

غربی‌ها ادعا می‌کردند ما اینقدر در حقوق بشر پیش رفتیم که حقوق حیوانات را داریم رعایت می‌کنیم! تلویزیون نشان می‌داد یک سگی اینقدر جوراب خورده بود که داشت خفه می‌شد. ‌این سک را محترمانه اتاق عمل بردند و جراحی کردند و جورابها را از درونش درآوردند! همین آدم‌ها دارند به راحتی سر می‌بُرند، چرا؟

همین امروز تلویزیون این را نقل کرد که آن کسی که سر می‌بُرد خودش یک انگلیسی زبان است نه اینکه یک کسی از پشت کوه و از وحشی‌ها پیدا کردند گفتند برو این کار را بکن، چطور شده که این آدمی که تا صد روز پیش یک سال پیش حاضر نبود یک مورچه را از بین ببرد الآن به راحتی سر می‌بُرد! برای همین است که افسار نفس را انسان رها می‌کند و به اینجا منتهی می‌شود.

وَ قَالَ (صلی الله علیه وآله): أَعْدَى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ‌ فلا تغفل عنها و أوثقها بقيد التقوى و أكثرها بثلاثة أشياء الأول منع الشهوات، فإن الدابة الحرون تلين إذا نقص من علفها. الثاني: تحمل أثقال العبادات فإن الدابة إذا ثقل حملها و قلل علفها ذلت و انقادت. الثالث الاستعانة بالله و التضرع إليه بأن يعينك عليها أ و لا ترى إلى قول الصديق: (إِنَّ النَّفْسَ لَأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلّا ما رَحِمَ رَبِّي) فإذا وطنت على هذه الأمور الثلاثة انقادت لك بإذن الله تعالى حتى تبادر إلى أن تملكها و تلجمها و تأمن من شرها و كيف تأمن أو تسلم مع إهمالها.[2]

«أوثقها بقید التقوی» با قید تقوا باید انسان این نفس را مهار کند و ببندد. بعد می‌فرماید انسان باید سه چیز را رعایت کند «الاول منع الشهوات» انسان هر چیزی که نفسش می‌خواهد را بلا فاصله یک «نه» جلویش بیاورد. می‌گوید این غذا را می‌خواهم بگوید نه.

مرحوم والد ما (رضوان الله علیه) وقتی این روایت «صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مولاه» را داشتند برای فقها معنا می‌کردند فرمودند: «مخالفاً لهواه» یعنی حتی اگر یک چیز مباحی هم میل داشته باشد بتواند مخالفت کند و نخورد و از آن امتناع کند! حالا ما می‌گوئیم این موسیقی مباح است اشکالی ندارد، میل نفس‌مان هست که گوش بدهیم، دلمان می‌خواهد! مباح است ولی ما نباید این حرفها را بزنیم! این مال عوام و توده‌ی مردم است که اینها تکالیف‌شان از ما هزار درجه بلکه صد هزار درجه کمتر است. ما یک وظایف دیگری داریم.

«منع الشهوات فإن الدابة الحرون» چهار پای چموش را می‌گویند حرون، «تلین إذا نقص من علفها» همین چهارپای چموشِ یاغی اگر علفش را کم کنند رام می‌شود، این یکی. خودمان را بیائیم آماده کنیم ریاضت بدهیم یک مقداری کار کنیم روی این مسئله، یک جایی وارد می‌شویم دلمان می‌خواهد همه برایمان بلند شوند، چطور انسان خودش را تربیت کند که واقعاً برخواستن اینها یا برنخواستن اینها از نظر میل باطنی این یکی باشد!

البته وقتی کسی به انسان احترام می‌کند انسان باید در مقابلش احترام کند و برای عمل او ارزش قائل باشد، یک وقت خلط نکنیم، گاهی اوقات بعضی آخوندهای مقدس ما برای اینکه هوای نفس خودشان را از بین ببرند می‌گویند اینها کالعدم هستند، این یک انسان است و وقتی تو رفتی به احترام تو قیام کرده و تو هم باید از او تشکر کنی، ولی از جهت باطن به خودت نگاه کن که اگر این برنمی‌خواست تو بغض این را در دلت قرار می‌دادی یا نه؟ خیلی از ماها اینطور هستیم.

یک جایی برویم یک کمی کمتر به ما احترام شود ساعت ها فکر می‌کنیم ولی از آن طرف حاضر نیستیم روی یک آیه شریفه ساعتها فکر کنیم. مثلا با خود می گوییم: مگر من چه چیزی از او کمتر دارم؟ چرا او مراتب علمی من را نمی‌داند؟ او چه هدفی دارد؟ شروع می‌کنیم همینطور خودمان را مشغول کردن با این امور.

باز نقل می‌کنند که یک وقتی امام فرموده بود که تمام این مردمی که می‌آیند درود بر خمینی می‌گویند اگر همه‌ی اینها بگویند مرگ بر خمینی علی السویه است! خیلی عجیب است. گاهی اوقات آدم می‌خواهد این کلمات را تصور کند عجیب است، یک کسی بیاید درب منزل انسان یا در کلاس، با تندی بخواهد یک حرفی به آدم بزند آدم نمی‌تواند آرام باشد! اما ایشان می فرمود اگر همه‌شان بگویند مرگ بر خمینی برای من هیچ فرقی نمی‌کند! امام یک شخصیت خودساخته بود.

من قبلاً گفته‌ام این چهل حدیث امام، آداب الصلاة امام، خواندنش بر ما طلبه‌ها واجب است و برای ما لازم است که بخوانیم، انسان واقعاً به وسیله‌ی این کتاب‌ها بیدار می‌شود! آنچه که لازم است یک طلبه واقعاً در دوره‌ی علمی و زندگی خودش داشته باشد می‌تواند از این کتاب‌ها استفاده کند. من هر وقت این کتاب را می‌بینم درست برایم مجسم است که امام روی منبر نشستند و فریاد ایشان را می‌شنوم. چون واقعاً از اعماق درون ایشان این کلمات برخواسته و خودش هم عامل به اینها بوده، حالا عرض می‌کنم منع الشهوات،‌این مصادیق زیادی دارد، در مباحثه، درس، خانه، بیرون، همه جا این را پیاده کنیم.

«الثانی تحمل اثقال العبادات»، یک مقدار بیشتر عبادت انجام بدهیم، واقعاً خودمان را همانطوری که مقیّد به نماز واجب هستیم و فرائض، به نوافل هم مقید کنیم، این قرب نوافل که در کلمات عرفا هست در روایات هم هست خیلی اثر دارد، خودمان را به سجده‌های طولانی عادت بدهیم نه اینکه عادت بشود بلکه از آن بهره‌برداری هم بکنیم.

بعد می‌فرماید: «فإن الدابة إذا ثقل حملها و قلّل علفها ذلّت» دابه اگر بارش سنگین بشود و علفش هم کم بشود رام می‌شود.

راه سوم برای مجاهده با نفس «الاستعانة بالله و التضرّع إلیه» متضرعانه از خدا بخواهیم که به ما کمک کند «بأن یعینک علیها» که خدا به ما کمک کند بر مجاهده‌ی با نفس، این روایت دنباله دارد و عبارات خوبی هم دارد.

در یک جای روایت می‌گوید:
أ لست تراها و هي في حالة الشهوة بهيمة و في حال الغضب سبع و في حال المصيبة طفل و في حال النعمة فرعون و في حال الشبع تراها مختالة و في حال الجوع تراها مجنونا؟

نفس در حال شهوت می شود بهیمه، همان کاری که حیوان می‌کند یک آدم هم می‌کند، همه جور! «و فی حال الغضب سبعٌ و فی حال المصیبة طفلٌ» یک مصیبتی برایش پیش می‌آید مثل بچه‌ی پنج شش ساله شروع می‌کند از خود بی‌خود شدن و بر خود زدن! مثل یک بچه‌ای که اسباب بازی‌اش را از او می‌گیری، آدم 50 ـ 60 ساله هم در حال مصیبت - اگر مجاهده با نفس نکرده باشد - همچون طفلی است. امام (رضوان الله تعالی علیه) هنگامی که فرزند مجتهد فیلسوف مفسّر اصولی فقیهش به رحمت خدا می‌رود و شهید می‌شود، خم به ابرو نمی‌آورد و می‌گوید این لطف خفیّ الهی است!

خواستم برای شروع سال خودم و شما آقایان را واقعاً در کنار درس و بحث ما مسئله‌ی مجاهده‌ی با نفس را خیلی اهمیت بدهیم، قطعاً از درسمان بالاتر است، در این مسئله شک نکنیم! جزء برنامه‌هایمان قرار بدهیم هر روز محاسبه کنیم چقدر توانستیم مجاهده کنیم، خداوند همه‌ی ما را از شرور این نفس حفظ بفرماید انشاء‌الله.



منبع : دعائم الإسلام، ج‌1، ص 390؛ عدة الداعي و نجاح الساعي، ص 314



کلمات کلیدی :

جهاد با نفس فاضل لنکرانی امام خمینی وصیت امیر المؤمنین مراقبه و حضور حقوق بشر آداب الصلاه امام خمینی راه های مبارزه با نفس نفس اماره

۱,۸۴۲ بازدید