۰۴ بهمن ۱۳۹۴ و ۰۹:۵۴

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ اللهَ خَصَّ رَسُولَهُ (صلی الله علیه وآله) بِمَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ، فَامْتَحِنُوا أَنْفُسَكُمْ فَإِنْ كَانَتْ فِيكُمْ، فَاحْمَدُوا اللهَ وَ ارْغَبُوا إِلَيْهِ فِي الزِّيَادَةِ مِنْهَا، فَذَكَرَهَا عَشَرَةً الْيَقِينَ وَ الْقَنَاعَةَ وَ الصَّبْرَ وَ الشُّكْرَ وَ الْحِلْمَ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ وَ السَّخَاءَ وَ الْغَيْرَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمُرُوءَةَ.

جلد پانزدهم وسائل که در رابطه با جهاد است به دو بخش تقسیم شده است. یک بخش مربوط به جهاد العدو است و بخش دیگر در رابطه با ابواب جهاد النفس است که این ابواب جهاد النفس روایات بسیار خوبی دارد.

روایتی که می‌خواهم بخوانم باب چهارم، «باب استحباب ملازمة الصفات الحمیدة و استعمالها» است. اینکه انسان با صفات حمیده ملازم باشد و در زندگی آنها را به کار ببرد، یکی از مستحبات است.

نکته ی مهم این است که خود همین که انسان ببیند چه صفتی پسندیده است و در زندگی ملازم با آن باشد، یکی از مستحبات ماست.

« مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ (علیه السلام) قَالَ»، امام صادق بر حسب این روایت فرمود «إِنَّ اللهَ خَصَّ رَسُولَهُ(ص) بِمَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ» خدای تبارک و تعالی رسول خودش را مختص به مکارم اخلاق کرد که ظاهر این روایت «خصّ» ظهور در این دارد که این از مختصات رسول خدا بوده و شاید در انبیاء دیگر چنین صفاتی به صورت مجموعی نبوده و جمع بین این صفات در رسول خدا بوده است.

این صفات هم صفات مکارم اخلاق است. مکرمتهای اخلاقی، اخلاق‌های پسندیده و کریمانه و بزرگ. بعد امام می‌فرماید: «فَامْتَحِنُوا أَنْفُسَكُمْ» شما خودتان را امتحان کنید، «فَإِنْ كَانَتْ فِيكُمْ» اگر دیدید در شما هم وجود دارد خدا را حمد کنید، «فَاحْمَدُوا اللهَ»، خدا را حمد کنید و شکر کنید بر وجود اینها. «وَ ارْغَبُوا إِلَيْهِ فِي الزِّيَادَةِ مِنْهَا» سعی کنید اینها را در خودتان زیادتر کنید، «فَذَكَرَهَا عَشَرَةً» ، ده تا صفت را ذکر کرد.

یقین
«الیقین» صفت یقین که یک بحث خیلی مفصلی دارد. روایاتش را دیدید، مراتب یقین، مقدمات یقین، آثار یقین و ... . و واقعاً اگر انسان این یقین را داشته باشد؛ یقین به خدا، یقین به قیامت، یقین به معاد، اگر این یقین در انسان باشد، انسان تزلزل، اضطراب، خوف و حزن پیدا نمی‌کند. این تزلزل‌ها و اضطراب‌ها و حتّی نزاع‌ها تا برسیم پائین‌تر نزاع هایی که انسان می‌کند به خاطر اینست که این یقین را ندارد.

انسانی که یقین به وجود خدا و اسماء خدا دارد، و یقین دارد به اینکه عزّت، قوّت، ملک و سلطنت برای خداست و هیچ وجودی استقلالی ندارد، اگر انسان یک چنین یقینی داشته باشد واقعاً بهشت و جهنم را ببیند که من دارم لفظی‌اش را عرض می‌کنم، باید انسان سعی کند به این مرحله برسد که اصلاً زندگی‌اش دگرگون می‌شود. در هر شغلی که باشد خصوصاً در مسائل علمی آثار دیگری هم دارد.

قناعت
«القناعة»؛ دوم قناعت است. قناعت در خوراک و لباس و مال و در آنچه که از شئون دنیاست. حالا خیلی به نحو کلی عرض کنیم که آدم قانع باشد. تنها چیزی که قناعت در آن مذموم است قناعت در عبادت است. انسان در عبادت و تقرّب به خدا نباید قانع باشد؛ ولی غیر از این آنچه که مربوط به شئون دنیاست، آدم باید قانع باشد.

گاهی اوقات داشتن چیزی ضرورت دارد مثلا اولادش زیاد هستند و باید خانه‌ی کوچکتر را تبدیل به بزرگتر کند؛ مشکلی ندارد بلکه اتفاقاً این سفارش دین است. قناعت به این معنا نیست که انسان زن و بچه‌ی خودش را در اسارت قرار بدهد؛ یک طلبه با یک زن و سه تا بچه در یک اتاق زندگی کند! وقتی هم به او می‌گوئیم چرا،‌ مگر نمی‌توانی سه تا اتاق داشته باشی؟ می‌گوید: چرا، ولی من قانعم! این اشتباه می‌کند و اسمش قناعت نیست.

قناعت به این معناست به آن مقداری که از خدا به او رسیده راضی باشد. «قنعنی بما رزقتنی» حالا اگر خدا به او روزی داده و می‌تواند یک خانه‌ی صد متری بگیرد برای اینکه بچه‌هایش یک مقدار راحت‌تر باشد، این کار را بکند و حتماً باید انجام بدهد؛ ولی حالا الآن خانه‌ی صد متری دارد و راحت زندگی می‌کند ولی دائم ولع بزند که چرا خانه‌ی پانصد متری ندارم، پولی هم ندارد، بخواهد خودش را به قرض بیندازد! این مذموم است.

گاهی اوقات من بعضی از امام جماعت‌ها را می‌بینم و می‌پرسیدم چه می‌کنی؟ می‌گوید: 60 سال است که امام جماعتم و خدا شکر! همین اندازه قانع است. یعنی از نظر مراتب علمی به علت اینکه استعدادش را نداشته، نتوانسته به جایی برسد ولی دیگر دنبال مقامات و عناوین نبوده و به همین قانع است. این خلق بسیار ارزشمند است.

قناعت در همه‌ی امور دنیویه.

در ادامه صفات حميده فرمود: صبر و شکر، حالا صبر در مقابل مصائب، صبر در برابر معصیت و ... انواعی که برای صبر وجود دارد؛ انسان باید صابر باشد و شکور.

و حلم و حسن الخلق داشته باشد.

یکی از چیزهایی که گاهی اوقات بعضی از خانواده‌های طلبه‌ها به من می‌گویند این است که این روحانی که سرپرست خانه‌ی ماست وقتی روی منبر می‌نشیند به قدری راجع به مسائل اخلاقی خوب صحبت می‌کند ولی در خانه برعکس آن است این خیلی فاجعه است! واقعاً فاجعه است!
گفت: می‌گوئیم مگر این حرفهایی که می‌زنی برای خودت نیست؟ صریح می‌گوید: نه، اینها برای ارشاد مردم است و من در زندگی یک وظیفه‌ی دیگری دارم!

این خیلی خطرناکتر است؛ آدمی که فکر کند که اگر مردم را ارشاد می‌کند راه ارشاد خودش چیز دیگری است و خودش باید طور دیگری عمل کند، تمام وجودش را شیطان گرفته و خودش خبر ندارد. وقتی آدم به مردم بگوید با زن و بچه‌تان و دیگران با اخلاق خوب رفتار کنید، در درجه‌ی اول خود ما یک نگاه کنیم ببینیم در خانه چقدر با اخلاق خوب هستیم.

گاهی اوقات خودم بچه‌هایم را صدا می‌زنم و می‌گویم از اخلاق من راضی هستید؟ بعضی‌هایشان می‌گویند: نه! گاهی شما عصبانی می‌شوید! خوب هم هست برای اینکه ممکن است وقتی که من عصبانی می‌شوم، البته عصبانیت من نهایتش این بوده که گاهی دیر نماز خواندند یا گاهی گذاشتند اول وقت از دستشان رفته است؛ عمدتاً گاهی سر این چیزها بوده و گاهی هم سر مسائل درسی و اینها هم بوده است! ولی باز من به خودم می‌آیم و می‌گویم شاید در همین مورد هم من اشتباه می‌کنم و نباید با تندی حتی راجع به نماز با اینها برخورد کنم!

خانواده‌تان را صدا بزنید بچه‌هایتان را صدا بزنید و بگوئید اخلاق من چطور است؟ و مسئله را جدی بگیرید، مبادا انسان بگذرد بعد از اینکه اواخر عمر بشود انسان از دنیا برود بچه‌هایش بگویند خدا رحمتش کند ولی خیلی بداخلاق بود! اینطور می‌شود و این فایده‌ای ندارد.

بنابراین راجع به حسن الخلق در خانه خیلی توجه داشته باشید، اصلاً اخلاق ما، دین زن و فرزندان را تغییر می‌دهد و واقعاً تأثیرش در خانواده یک تأثیر عجیب و غریبی است، این را خیلی مورد توجه قرار بدهیم.

سخاوت
بخل نداشته باشیم، هر چه که داریم با کمال میل و رغبت و نه با منّت در اختیار دیگران قرار بدهیم.

غیرت
دفاع از ناموس و مراقبت از زن مهم است. باز همین جا من عرض کنم، یکی از دردهایی که گاهی اوقات زنها به ما می‌گویند که یک طلبه با خانمش می‌آید در یک مغازه‌ای که لباس‌های زنانه می‌فروشد و حرفهایی را این مرد به این زن در حضور چند تا زن دیگر زده که ما خجالت می‌کشیم. این معنایش بی‌غیرتی است و انسان باید غیرت داشته باشد. هر حرفی را هر جا با هر کس نزند و باید حیا داشته باشد. البته خوب است طلبه به همراه همسر خود به خرید برود، این به نظر من خوب است؛ اما چطور باشد؟ مثل بقیه ی مردم و یا بدتر از مردم باشد؟! این که نتیجه‌ی عکس می‌دهد.

نهم شجاعت و دهم مروّت و جوانمردی است.
این ده صفت را ببینیم کدام یک هست و کدام یک نیست. خداوند همه‌ی اینها را در همه ما به بهترین وجه قرار بدهد انشاء الله.



منبع : امالی(صدوق)، ص 221



کلمات کلیدی :

امام صادق یقین مکارم اخلاق صفات پسندیده صفات پیامبر اکرم شجاعت غیرت حسن خلق قناعت

۱,۶۴۰ بازدید