گناهکار بودن کسي و تولد فرزند در چنين خانوادهای هيچ ربطي به عدالت خداوند ندارد. خداوند براي همه بندگان راه خوب را از راه بد بيان نموده است و پيامبران را براي راهنمائي بشر فرستاده است و بعد از پيامبراسلام، جانشينان برحق آن حضرت و در زمان غيبت در طول تاريخ، مراجع و علماء بزرگ به تأسي از معصومين(عليهمالسّلام) راه خوب و بد را براي مردم بيان نمودهاند.
علاوه اینکه خداوند در درون خود انسان نيز عقل را قرار داده که با کمک آن انسان ميتواند راههاي خوب و بد را از هم تشخيص دهد.
حال با آنکه خداوند براي هدايت بشر چیزی کم نگذاشته است، اگر کسي به همه وسايل هدايت و سعادت پشت پا بزند و راه روشن و مستقيم را کنار بگذارد و در جاده انحراف و گمراهي حرکت کند و به سوي تاريکي و هلاکت معنوي خود پيش برود و در چنين مسيری فرزندی در خانوادهي او متولد شود چه ربطي به عدالت خدا دارد؟
خداوند ابزار هدايت را در اختيار همه قرار داده است، منتهي يک نفر از اين ابزار بهره ميگيرد و خود را در مسير فطرتش قرار ميدهد و يک نفر راه گمراهي را در پيش ميگيرد. هر کدام به اختيار خودش که خداوند به آنها داده در اين راهها حرکت ميکنند.
در ضمن بچههايي که در چنين خانواده ها به وجود ميآيند، ميتوانند خودشان سرنوشت خود را تغيير دهند و به سوي پاکي و سعادت حرکت کنند.
در هر صورت آنچه كه در جواب شما نسبت به مشکل اين خواهر ميتوانيم بگويم این است كه: تنها ايشان نيستند كه گرفتاري دارند، بلكه هر كس در اين دنيا به يك نوع از گرفتاري و بلا، مبتلا ميباشد.
علت گرفتاريها چيست؟
بر اساس آيات قرآن كريم و روایات اهل بيت عصمت(عليهم السلام)، گرفتاريهايی كه براي مؤمنين پيش ميآيد يا «بخاطر ندانم كاريهاي خود آنها» است يا «آزمايشهاي الهي» است يا «براي بالابردن درجات معنوي» آنها است.
توضيح مختصر هر يك این است كه:
الف) گاهي انسان مرتكب خطاها و اشتباهات ميگردد كه پيامد آنها به صورت گرفتاري وبلا در زندگي دنيا پديدار ميگردد.
هر گناه، اثر و پيامد مخصوصی دارد، برخي گناهان فقر ميآورد، برخي هم گرفتاري ديگر ايجاد ميكند. چنانچه امام علي(ع) در دعاي كميل ميفرمايد: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَهْتِكُ الْعِصَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ النِّقَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمِ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ الْبَلَاءَ»؛ «خدايا گناهانی كه سبب رسوايی ميگردد و گناهانی كه موجب خشم وانتقام تو ميگردد، گناهانی كه نعمتهاي تو را تغيير ميدهد و مانع از اجابت دعا ميگردد و گناهانی كه سبب نزول بلا ميگردد را بر من ببخش و بيامرز».
در هر صورت اين گرفتاري ها هم به خاطر آن است كه كيفر گناهان او باشد و چون خدا بندهي مؤمنش را دوست دارد در برابر برخي از گناهان او را گرفتار ميكند تا كيفر خطاي او در همين دنيا گردد و در آخرت سبكبار باشد و اين خود، لطف و رحمت خدا نسبت به بنده مؤمن است. ولي كسي كه مورد غضب قرار گيرد در بسياري موارد به جاي گرفتاري، نعمتش را بيشتر ميكند تا در نهايت او را به عذاب دردناك آخرت گرفتار سازد.
ب) امتحانهاي الهي
گاهي گرفتاريها به خاطر آنست كه مورد آزمايش و امتحان الهي قرار ميگيرد.
يكي از سنت ها وقانونهاي ثابت خدا این است كه مؤمنين را آزمايش ميكند، چنانچه قرآن كريم در آيات زيادی به اين مسئله اشاره دارد. براي نمونه:
در سوره آل عمران آيه 186 ميفرمايد: «لَتُبْلَوُنَّ في أَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذينَ أَشْرَكُوا أَذىً كَثيراً وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»؛ «البته، آزمونهاي مالي و جاني(بسيار) در پيش خواهيد داشت، و بي ترديد و ناگزير، از پيروان(دروغين) كتابهاي آسماني پيشين و نيز از كساني كه مرام شرك را برگزيدهاند، آزار و زخم زبان فراوان خواهيد ديد، اگر صبر پيشه کنید و استقامت كنيد همه كارتان روبراه خواهد شد و توفيق رفيق شما خواهد گرديد».
درسوره بقره آيه 155 ميفرمايد: «و لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الاَمْوالِ وَ الأَْنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ»؛ «قطعا همه ي شما را با چيزي از ترس، گرسنگي و كاهش در مالها و جانها و ميوه ها آزمايش ميكنيم، وبشارت ده به استقامت كنند گان...».
درسوره عنكبوت آيه 1-3 ميفرمايد: «أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا آمنا و هم لا يفتنون»؛ «آيا مردم چنين پنداشتهاند كه به صرف اينكه بگويند: ايمان آورديم؛ رهايشان ميكنند و در بوته آزمايش قرار شان نميدهند؟ حال آنكه ما امتهايي را كه پيش از اينان بودهاند نيز آزمودهايم. (پس، ناگزير مسلمانان را هم خداوند خوا هد آزمود) و معلوم خواهد گردانيد كه چه كساني داراي ايمان راستين هستند و چه كساني بدروغ ادعاي ايمان كردهاند».
البته آزمايشهاي الهي چار چوب مشخص ومعين ندارد، بلكه هر كس متناسب با حالات روحيش آزمايش و امتحان ميگردد. لذا در آيه ديگر ميفرمايد: «وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ» (انبياء: 35)؛ «ما شما را به بديها و خوبيها آزمايش ميكنيم و سرانجام به سوي ما بازگردانده ميشويد».
حكمت امتحانهاي الهي چيست؟
هر چند خداوند از همه امور آگاه است، لذا امتحانات الهي براي رفع جهل از امور نيست، لكن براي آنكه شايستگي و لياقت انسانهاي مؤمن خالص به نمايش گذاشته شود و استعدادهاي دروني او بروز و ظهور پيدا كند او را مورد امتحان قرار ميدهد. خالص كردن انسان مؤمن وآشكار شدن جوهره ايمان مؤمن، يكي از حكمتهاي آزمايش الهي است. همان گونه كه صنعتگر، طلا را در آتش مياندازد تا ناخالصيهاي آن در كوره آتش نابود شود و طلاي خالص بدست آيد، خداوند هم انسانهاي مؤمن را در كوره بلاها و غمها پخته و ايمان او را خالص ميسازد. هم چنين جدا ساختن صفوف مؤمنين راستين از كساني كه صرفا در زبان مؤمن هستند ازديگر حكمتهاي امتحانهاي الهي است چنانچه امام علي(ع) ميفرمايد: «لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَنْ يُمَحَّصُوا وَ يُمَيَّزُوا وَ يُغَرْبَلُوا وَ يُسْتَخْرَجُ فِي الْغِرْبَالِ خَلْق»؛ «بايد مردم خالص شوند و امتحان گردند و تميز داده شوند و غربال شوند، و استخراج شوند».
بنابراين، مؤمنين متناسب با مرتبه ايمان و وضعيت روحي شان مورد آزمايشهاي سخت الهي قرار ميگيرند و كسي نپندارد كه راه ايمان و دينداري هميشه از ميان گلزارها و باغستانهاي سر سبز ميگذرد و انسان با ايمان در سراسر اين راه طولاني كه در پيشرو دارد، روي برگهاي گل قدم ميگذارد كه اين پندار نشانهي بي خبري از ماهيت ايمان و دين ميباشد. شايد همين انديشه و پندار بوده است كه زماني در مكه در افكار بعضي از مسلمانان رخنه كرده بود كه تا كي بايد به جرم داشتن ايمان به خداي يكتا زجر بكشيم؟
خداوند براي زدودن اين موهومات از انديشهي آنان، آيات ذيل را نازل فرمود:
«أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبينَ»(عنكبوت/2-3)؛ «آيا مردم چنين پنداشتهاند كه به صرف اينكه بگويند: ايمان آورديم رهايشان ميكنند ودربوته ي آزمايش قرار شان نميدهند؟ حال آنكه ما امتهايي را كه پيش از اينان بودهاند نيز آزمودهايم. (پس، ناگزير مسلمانان را هم خداوند خوا هد آزمود) و معلوم خواهد گردانيد كه چه كساني داراي ايمان راستين هستند و چه كساني بدروغ ادعاي ايمان كردهاند».
گويا همين پندارهاي ناهنجار كه با آوردن ايمان نبايد ديگر مشكلات بر سر راه آنان باشد، در اذهان مسلمانان در مدينه هم به وجود آمده بود كه براي بطلان اين باور هم خداوند فرمود: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَريب»(بقره: 214)؛ «يا گمان كردهايد كه به همين سادگي ميتوانيد داخل بهشت بشويد؟! هنوز كه شما مانند امتهاي پيشين به مصائب گرفتار نيامدهايد، آنها آنقدر سختي ميكشيدند(و فراز و نشيبها را طي ميكردند و آنچنان پريشان و هراسان ميشدند) كه پيامبر خدا با مؤمنان و پيروانش همصدا ميگرديد و همه يك زبان ميگفتند پس ياري خداوند چه شد؟! همه بدانند كه ياري خداوند بسيار نزديك است».
پس از جنگ أحد كه مسلمانان آن همه تلفات و زخمي داشتند و هفتاد نفر از جنگجويان نمونه و سران سپاهشان را از دست داده بودند(در چنين شرايطی، براي اينكه بفهماند كه راه ايمان و دينداري با سختيها همراه است) خداوند اين آيه را نازل فرمود «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابِرينَ»(آل عمران:142)؛ «مبادا گمان كنيد كه به همين آساني ميتوانيد به بهشت در آييد؟ هنوز خداوند مجاهدان شما را معلوم نگردانيده و صابران شما را باز نشناخته است».
در هر صورت باب آزمايش الهي بحث مفصل دارد و حكمتهاي آن هم زياد ميباشد و خداوند همه بندگانش را به نحوي مورد آزمايش قرار ميدهد چنانچه پيامبران الهي مورد آزمايش شديد قرار ميگرفتند.
ج) بالا بردن اجر وپاداش معنوي
گاهي گرفتاريها به خاطر آنست كه خداوند انسانهاي مؤمن را گرفتار ميسازد تا او صبر بر بلاها كند و درجات معنوي او را بالا ببرد.
در روايتي كه از عبدالرحمن در اين زمينه وارد شده است چنين آمده: «عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ ذُكِرَ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) الْبَلَاءُ وَ مَا يَخُصُّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْمُؤْمِنَ فَقَالَ سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَشَدُّ النَّاسِ بَلَاءً فِي الدُّنْيَا فَقَالَ النَّبِيُّونَ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ وَ يُبْتَلَى الْمُؤْمِنُ بَعْدُ عَلَى قَدْرِ إِيمَانِهِ وَ حُسْنِ أَعْمَالِهِ فَمَنْ صَحَّ إِيمَانُهُ وَ حَسُنَ عَمَلُهُ اشْتَدَّ بَلاؤُهُ وَ مَنْ سَخُفَ إِيمَانُهُ وَ ضَعُفَ عَمَلُهُ قَلَّ بَلَاؤُهُ»؛ «عبدالرحمن ابن حجاج ميگويد: خدمت امام صادق(ع) سخن از بلا و آنچه خداي عزّوجل مؤمن را به آن مخصوص ميدارد به ميان آمد، حضرت فرمود: از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) پرسيدند: در دنيا بلاي كدام كس سخت تر است؟ فرمود: پيغمبران، سپس هر كه به آنها شبيهتر است(اوصيا) به ترتيب و بعد از آن مؤمن به اندازه ايمان و نيكي كردارش گرفتار شود، پس هر كه ايمانش درست و كردارش نيكو باشد گرفتاريش سخت است و هر كه ايمانش سست و عملش ضعيف باشد گرفتاريش اندكست».
در روايت ديگر ميخوانيم «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُ بِمَنْزِلَةِ كِفَّةِ الْمِيزَانِ كُلَّمَا زِيدَ فِي إِيمَانِهِ زِيدَ فِي بَلَائِه»؛ ازامام صادق(ع) روايت نمودهاند كه فرمود: مؤمن مانند كفه ترازو است، كه هر چه بر ايمانش بيفزايد، بر بلايش افزوده شود.
امام صادق(ع) فرمود: همانا خداوند دوستان خود را به مصيبتها و پيش آمدها گرفتار ميكند تا بدان جهت، بدون داشتن گناه، به آنها اجر و ثواب عنايت فرمايد.
در حديث ديگر از پيامبر اسلام(ص) چنين نقل شده است:
«إِنَّ الرَّجُلَ لَيَكُونُ لَهُ الدَّرَجَةُ عِنْدَ اللَّهِ لَا يَبْلُغُهَا بِعَمَلِهِ يُبْتَلَى بِبَلَاءٍ فِي جِسْمِهِ فَيَبْلُغُهَا بِذَلِكَ»؛ «براي مرد در نزد خداوند درجه و مقام است كه به وسيله عمل خود نميتواند به آن برسد(عملش قاصر است پس) خداوند بدن او را گرفتار بلا(مصائب،امراض و...) ميگرداند، به اين وسيله به آن مقام نائل ميگردد».
به همين مضمون از امام صادق(ع) هم روايت شده است كه فرمود: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ إِنَّ فِي الْجَنَّةِ مَنْزِلَةً لَا يَبْلُغُهَا عَبْدٌ إِلَّا بِالِابْتِلَاءِ فِي جَسَدِهِ».
حال با توجه به آنچه بيان شد لازم است شما راجع به زندگي انسانهاي خوب و آبرومند نزد خدا، مانند پيامبران وامامان وساير بندگان مؤمن توجه و فكر نمائيد؛ گرفتاریي كه براي آنها در دنيا پيشامد نموده است براي هركسي ديگر اگر پيش بيايد تحملش شايد بسيار مشكل و سخت باشد.
در زندگي ائمه(ع) توجه كنيد، آنها چقدر گرفتاري داشتند. مخصوصا به حادثه كربلا توجه كنيد چه مصيبت عظيمی بر اين خاندان رخ داد، ولي با همه آن مصائب كه در كربلا رخ داد. قهرمان صبر كربلا يعني حضرت زنيب(س) نه تنها اعتراض نكرد بلكه فرمود «ما رأيت إلا جميلا»؛ «از خدا به جز خوبي چيزي نديدم». حتي در شب بعد از شهادت برادران و يارانش، نماز نافله شب را هم ترک نکرد.
حال شما خود فكر كنيد شايد گرفتاريهاي شما آزمايش الهي باشد، شايد هم جهات ديگر داشته باشد و اصولا بر اساس برخي روایات؛ خداوند گاهي خير بندهاش را در گرفتاريهاي دنيا ميبيند و حكمتش اقتضا ميكند كه او را گرفتار سازد.
در نتيجه به اين خواهر بگوئيد: مؤمن هيچ گاه از رحمت خدا نا اميد نميشود و نيز هيچگاه زندگي را براي خود تلخ نميبيند، بلکه راضي به رضاي خداست. دنيا؛ دار امتحان است و گرفتاريها و تلخيهاي آن براي مؤمن وسيله آمرزش گناهان و يا وسيله رسيدن به درجات عالي معنوي است. ايشان هم نا اميد نباشد، خستگي وبي صبري را از خود دور کند، تمام کارها را به خدا بسپارد و با توکل بر خدا، با جديت و تلاش، براي رفع گرفتاريها زندگي دنيا را در محور خدائي آن دنبال کند. سعي کند زياد دعا کند، قرآن بخواند، واجبات الهي را انجام بدهد و محرّمات را ترک کند و از آزار رساندن به ديگران و خوردن مال حرام خود داري کند، إن شاءالله خداوند گرفتاريها را رفع ميکند و همه چيز در موقع خودش درست خواهد شد.
عدالت خدا و علت گرفتاری برخی افراد و راحتی برخی دیگر
۱۸ اسفند ۱۳۹۰ ساعت ۱۵:۳۳
مدتي است که ذهن مرا سؤالي مشغول کرده است. چگونه خدا عادل است در حالی که يک نفر در خانوادهای بزرگ میشود که پدرش زناکار است و يک نفر ديگر در یک خانواده کاملا خوب بزرگ ميشود؟ حقیقت این است که من يک دوستي دارم که خيلي ضربه روحي خورده، در عشقش شکست خورده، دوست من خيلي دختر خوب و مذهبي است، و در يک خانوادهاي بزرگ شده که پدرش زناکاره، داداشش طلاق گرفته، خواهرش که ازدواج کرده شوهرش کتکش ميزنه و اذيتش ميکنه، يک خواهر بزرگتر از خودش داره که حدود27 سالشه و ازدواج نکرده و خواستگار زياد داره و در مرحله تحقيقات و آگاهي از سابقه پدر دوستم، خواستگارها ميروند. دوست من همه اينها را که ميبيند، ميگوید خدا خيلي بي عدالت است، خدا ما را رها کرده و از اين قبیل حرفها. خيلي حالش بد است. هر چه به او ميگویم تمام اينها امتحانات الهي هست، قبول نميکند. خلاصه به خدا شک دارد. خيلي ناراحت است و ميگوید من هيچ اميدي به خدا ندارم، آيندهام سياه است، من بزرگترين گناهها را انجام دادم که همان نااميدي از خداست. به نظر شما چگونه ایشان را راهنمايي کنم؟ به او بگویم عدالت خدا چه بوده که اين بلاها سر او آمده؟ او معتقد است که نتيجه کار پدرش سر آنها ميآید. ميگوید ما بايد نتيجه کاراي پدرمان را ببينيم. خدا خيلي بي عدالته و...! من چگونه او را متقاعد کنم؟
پاسخ :
کلمات کلیدی :
۷۵,۸۹۰