سوال خود را بپرسید

۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت ۱۷:۱۰

ديروز سوار تاكسي شدم، سؤالهایی را از من پرسيد و نتوانستم جوابش را بدهم، اميدوارم كمكم كنيد: الف) چرا خدا ما را آفريد؟ خدا كه اين همه قدرت داشت و اين همه ملائكه دارد كه او را بدون خستگي ستايش مي‌‌كنند، اصلا چه ضرورتي داشت كه ما را بيافريند؟ يا حتي اين همه ملائكه را براي چه آفريد؟ خدا كه حوصله‌‌اش سر نمي‌‌رفت كه بخواهد سرگرمي داشته باشد، چه نيازي به پرستش من و شما دارد؟ ب) يكي در يك خانواده مذهبي به دنيا مي‌‌آيد و خود به خود خداپرست مي‌‌شود و ديگري در كشور فلان و در خانواده‌‌اي به دور از خدا، که أصلا نمي‌‌داند خدايي كه ما مي‌‌گويیم چيست؟ خدا با اين افراد چگونه حساب و كتاب مي‌‌كند؟ ج) با وجود همه اينها، آيا مي‌‌شود گفت خدا هست؟ و اگر هست كاملا بي‌‌نياز هست؟ لطفا برام وجود خدا و بي نيازي وي و عادل بودن وي را اثبات كنيد تا من هم بتوانم براي ديگران اين كار را بكنم.

پاسخ :

 الف: اصل اين سؤال که چرا خداوند ما را خلق کرد، سؤالی بي معنا است، زيرا امر خلقت در اختيار ما نيست تا براي آن چرا مطرح نمائيم و چنين حق نداريم که در برابر کار خداوند اعتراض نمائيم، که چرا آفريده شده‌‌ايم.

با توجه به اينکه خداوند حکيم است و کارهاي او بدون حکمت نيست، مي‌‌توانيم اين سؤال را مطرح کنيم که هدف از خلقت انسان چيست و براي چه آفريده شده‌‌ايم؟

در پاسخ اين سؤال با توجه به آيات و روایات مي‌‌توانيم بگوئيم که هدف از خلقت انسان؛ رسيدن انسان به کمال آفرينش است، خداوند انسان را خلق نمود تا به کمال برسد و هدف از خلقت انسان رسيدن به کمال خود انسان است.

توضيح: هدف داشتن در هرکاري به يکي از اين سه معنا است:
1. سودطلبي و جلوگيري از زيان: انسان در خود، نيازها و کمبودهايي مي‌‌بيند که انگيزه مي‌‌شوند تا فعاليت کند و نقيصه‏ها و خواسته‏ها را برطرف نمايد.

2. سود رساندن به ديگران: بدين گونه که انسان در انجام کاري، نخست هدفش سود رساندن به ديگران باشد، ولي در حقيقت هدف از آن کار، تکامل معنوي و آرامش دروني خودش است، مثلاً پدري که براي پرورش و آموزش فرزندش، خود را در رنج و زحمت قرار مي‌‌دهد و مي‌‌گويد که هدفي جز نفع فرزند ندارم، در حقيقت هدفش اين است که فرزندي نمونه داشته باشد. وي به خوبي مي‌‌داند که داشتن فرزند خوب، از بزرگ‏ترين افتخارات و عالي‌‌‌ترين کمالات است. در اينگونه اهداف نيز انسان، هدفش تکامل خويشتن است، ولي براي رسيدن به هدف خود به تکامل ديگري مي‌‌پردازد.

3. انجام دهنده کار، منافع خودش را در نظر نگيرد، بلکه تنها به خاطر نفع رساندن به ديگري، کاري را انجام دهد، شبيه مادري که خود را فراموش مي‌‌کند و به فرزند خويش عشق مي‌‌ورزد و همانند پروانه مي‌‌سوزد و پرواز مي‌‌کند. وي به مصلحت خويش نمي‌‌پردازد. نمونه ديگري که شبيه اين مورد است، انسان شيفته‏اي است که در بندگي وعبادت خدا از ياد خود غافل مي‌‌شود، به گونه‏‌‌اي که حضرت علي(ع) فرمود: «الهي ما عبدتک خوفاً من نارک ولا طمعاً في جنتک و لکن وجدتک أهلاً للعبادة فعبدتک»؛ خداوندا! عبادت من نه به جهت ترس از آتش توست و نه طمع در بهشتت، بلکه به جهت اين است که تو را شايسته عبادت يافتم. در اين هدف خود و نفع شخصي منظور نيست، بلکه خويش را فراموش مي‌‌کند.

حال با توجه به اين سه نوع هدف؛ بنگريم که خداوند در آفرينش انسان و جهان، کدام يک از اين سه نوع هدف را دنبال مي‌‌کند؟ قطعاً از نوع اوّل و دوّم نيست، چون خداوند بي نياز است. وقتي خدا را آن چنان شناختيم و دانستيم از اينکه خداوند وجودي است که از هر جهت بي نهايت و غني است و هيچگونه نقص و نياز در ذات او راه ندارد، روشن مي‌‌شود که هدف در کارهاي خدا فقط به معناي سوم است که عبارت است از: رساندن فايده به مخلوقات خويش و تکامل همه جانبه و رفع نقص‏ها و نيازهاي آنان.

به گفته شاعر:
من نکردم خلق تا سودي کنم         بلکه تا بر بندگان جودي کنم

او نخواسته است نيازي از خود را برطرف کند، چون بي نياز است. او به آفرينش نپرداخت تا نقصي را از خود دفع کند، چون بي عيب و نقص است. خدا، جهان و انسان را آفريد تا همه به سوي کمال رهسپار شوند و قابليت و قوه نهفته در خويش را به کمال و فعليت رسانند. جهان را آفريد تا انسان براي رفع نيازهاي خويش و درک کمالات از آن بهره‏گيري کند. انسان را آفريد و به او اراده عطا کرد تا با اختيار خويش راه کمال پويد و خود را از نقص‏ها بپيرايد.

هدف از آفرينش جهان و انسان، تکامل جبري و ناخود آگاه جهان و تکامل ارادي و خود خواسته انسان است. همه را براي تکامل انسان خلق کرد و انسان را براي قرب خداوندي.

ابر و باد و مه و خورشيد و فلک در کارند         تا تو ناني به کف آري و به غفلت نخوري

خداوند پيامبران را از بيرون وعقل را در درون راهنمايي انسان ها قرار داد وامکانات لازم مادي ومعنوي در اختيار او قرار داد. و خلقت تمام عالم و موجودات را وسيله رسيدن انسان به کمال قرار داد، در حقيقت خداوند اين عالم را با اين عظمت و مخلوقات متعدد آفريده است و در ميان همه مخلوقات، انسان را به عنوان گل سرسبد آفرينش خلق نموده است، واگر مخلوقي با استعداد مثل انسان خلق نمي‌‌شد جاي سؤال داشت که چرا هستي عالم، ازوجود چنين مخلوق خالي باشد.

و براي آنکه انسان به کمال برسد، راه رسيدن به کمال را با وضع قوانين ومقررات توسط انبياء بيان نمود و با اشاره به ‌‌اين مسئله، قرآن مي‌‌فرمايد: «و ما خلقت الجن و الانس الاّ ليعبدون»؛ جن و انس را جز براي بندگي و اطاعت نيافريدم. در حقيقت هدف اصلي؛ کمال انسان است و عبادت خداوند، تنها راه رسيدن به اين کمال مي‌‌باشد.

در مورد خلقت ملائکه و ساير موجودات نيز بايد توجه داشته باشيد که سنت الهي براين است که تمام امور عالم از مجراي خاصي خودش قرار گيرد و ملائکه را خلق نمود تا هر کدام وظايف خاصي را برطبق جريان سنت‌‌هاي الهي عهده دار باشند.

ب: خداوند بدون اتمام حجت، کسي را به جهنم نمي‌‌برد و بدون شايستگي، کسي را وارد بهشت نمي‌‌کند، اگر کسي واقعا در جايی بزرگ شده باشد که اصلا آگاهي از دين حق و خداپرستي نداشته باشد و هيچ راهنمائي براي او در دنيا نباشد، از اين نوع افراد تعبير به «مستضعف» مي‌‌شود، و مستضعفين را خداوند بعد از مرگ مورد آزمايش و امتحان قرار خواهد داد و اگر شايستگي بهشت را دارا باشند آنها را از عذاب نجات مي‌‌دهد و داخل بهشت مي‌‌کند.

در هر صورت، انسان ها در گرو اعمال و رفتار خوب يا بد خود هستند. بهشت و جهنم نيز نتيجه رفتار و گفتار و کردار خود انسانها مي‌‌باشد.

ج: با توجه به اينکه خداوند قادر مطلق است، با صِرف اراده مي‌‌تواند عالمي را خلق يا نابود کند و با صِرف اراده بعد از نابودي در يک چشم بر هم زدن، عالم را مثل اول بنا کند، خداوند از همه چيز بي نياز است و همه محتاج به خداوند هستند «يا أيُّها النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ»؛ اي مردم: شما محتاج به خدا هستين و خدا بي نياز است.

اگر کسي با چشم بصيرت به عالم خلقت نگاه کند وسعت و عظمت عالم و کهکشانها را در نظر بگيرد و مطالعه ژرف پيرامون وسعت و عجايب خلقت عالم داشته باشد به بي نيازي خداوند از خلقت ما پي مي‌‌برد و به اين نتيجه مي‌‌رسد که هدف رسيدن خود انسان به کمال است.

کلمات کلیدی :

رسیدن به کمال عدل الهی هدف از عبادت هدف آفرینش انسان وجود خدا سوره ذاریات آیه 56 سنت الهی

۴,۱۶۹