من دختري هستم 23 ساله، با اعتقاد به مسائل ديني، مشکل من اين است که: در دوران کودکي استمناء ميکردم و نميدانستم کار اشتباهي است.
دوران دبيرستان متوجّه خطا و گناه بودن آن شدم. تصميم به ترک اين کار گرفتم؛ با نماز خواندن، قرآن خواندن، روزه گرفتن و هر کاري که فکر ميکردم من را از اين کار وا ميدارد. ولي متأسفانه انگار اعتقادات من محکم نبود، هر بار که انجام ميدادم با ناراحتي و تنفّر از کارم بود.
به خدا قول ميدادم که ديگر همچين خطايي نکنم، براي خود حدود تعيين ميکردم که اگر در اين زمان اين کار را کردم خدايا فلان بلا را سرم بياور، ولي هيچکدام فايدهاي نداشت. بعضي اوقات تا يکسال و نيم انجام نميدادم، ولي دوباره خلف وعده ميکردم و دوباره روز از نو روزي از نو. خيلي سعي ميکردم ترک کنم ولي نميشد. عهد شکني ميکردم.
هر دفعه بعد از انجام، در همان ثانيه اول، پشيمان ميشدم، از خدا عجز و خواهش ميکردم بختم را بفرستد تا بتوانم از اين کار دست بکشم، ولي انگار اين اشتباه من سدّي براي رسيدن به خوشبختي بود. حالا خيلي ناراحتم.
دائما قول ميدهم که اين دفعه واقعا ترکش ميکنم ولي فايدهاي ندارد، دوباره به اين سمت کشيده ميشوم. حالا بيشتر نگران اين هستم که بعد از هزاران بار قول دادن و بی وفایی به عهد، خدا ديگر مرا مورد رحمت و آمرزش خود قرار ندهد و از من روي بگرداند و مرا جزو کافرين قرار دهد. به خداوندي خدا خيلي دوست دارم آن را ترک کنم که مورد رحمت خداوند قرار گيرم ولي انگار فايدهاي ندارد. هميشه اميد به بخشش خداوند دارم ولي اکنون احساس ميکنم ديگر کار از کار گذشته و ديگر حکم انساني را دارم که نميتواند به وعده خود عمل کند و ديگر راهي برايش باقي نمانده است.
البته من ميدانم خدا خيلي بزرگتر از آن چيزي است که ما فکر ميکنيم، ولي هر چيزي حد و حدودي دارد. حالا سؤال من اين است که آيا امکان دارد خدا مرا مورد رحمت خود قرار دهد و منت بر سر من بگذارد و من را ببخشد؟ خواهش ميکنم راهنمايم باشيد، سخت ناراحت و غمگين و ترسناک از روي گرداندن خداوند، من بجز خدا هيچ کس را ندارم و در اين دنيا بدون خدا، پوچ و نابودهستم. کمکم کنيد.
استمناء و ضررهای دنیوی و اخروی آن
۰۵ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۰۳:۰۳
من دختري هستم 23 ساله، با اعتقاد به مسائل ديني، مشکل من اين است که: در دوران کودکي استمناء ميکردم و نميدانستم کار اشتباهي است. دوران دبيرستان متوجّه خطا و گناه بودن آن شدم. تصميم به ترک اين کار گرفتم؛ با نماز خواندن، قرآن خواندن، روزه گرفتن و هر کاري که فکر ميکردم من را از اين کار وا ميدارد. ولي متأسفانه انگار اعتقادات من محکم نبود، هر بار که انجام ميدادم با ناراحتي و تنفّر از کارم بود. به خدا قول ميدادم که ديگر همچين خطايي نکنم، براي خود حدود تعيين ميکردم که اگر در اين زمان اين کار را کردم خدايا فلان بلا را سرم بياور، ولي هيچکدام فايدهاي نداشت. بعضي اوقات تا يکسال و نيم انجام نميدادم، ولي دوباره خلف وعده ميکردم و دوباره روز از نو روزي از نو. خيلي سعي ميکردم ترک کنم ولي نميشد. عهد شکني ميکردم. هر دفعه بعد از انجام، در همان ثانيه اول، پشيمان ميشدم، از خدا عجز و خواهش ميکردم بختم را بفرستد تا بتوانم از اين کار دست بکشم، ولي انگار اين اشتباه من سدّي براي رسيدن به خوشبختي بود. حالا خيلي ناراحتم. دائما قول ميدهم که اين دفعه واقعا ترکش ميکنم ولي فايدهاي ندارد، دوباره به اين سمت کشيده ميشوم. حالا بيشتر نگران اين هستم که بعد از هزاران بار قول دادن و بی وفایی به عهد، خدا ديگر مرا مورد رحمت و آمرزش خود قرار ندهد و از من روي بگرداند و مرا جزو کافرين قرار دهد. به خداوندي خدا خيلي دوست دارم آن را ترک کنم که مورد رحمت خداوند قرار گيرم ولي انگار فايدهاي ندارد. هميشه اميد به بخشش خداوند دارم ولي اکنون احساس ميکنم ديگر کار از کار گذشته و ديگر حکم انساني را دارم که نميتواند به وعده خود عمل کند و ديگر راهي برايش باقي نمانده است. البته من ميدانم خدا خيلي بزرگتر از آن چيزي است که ما فکر ميکنيم، ولي هر چيزي حد و حدودي دارد. حالا سؤال من اين است که آيا امکان دارد خدا مرا مورد رحمت خود قرار دهد و منت بر سر من بگذارد و من را ببخشد؟ خواهش ميکنم راهنمايم باشيد، سخت ناراحت و غمگين و ترسناک از روي گرداندن خداوند، من بجز خدا هيچ کس را ندارم و در اين دنيا بدون خدا، پوچ و نابودهستم. کمکم کنيد.
کلمات کلیدی :
۹,۷۱۰