بيانات مرجع عاليقدر حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی(قدس سره الشريف) پيرامون شخصيت علمي بنيانگذار انقلاب اسلامي امام خمینی(ره) - خرداد 1379
۱۴ بهمن ۱۳۹۳
۲۰:۰۹
۱,۷۶۶
خلاصه خبر :
آخرین رویداد ها
-
بقای حوزه به وجود اساتید قوی است، ما اگر زمینه تقویت استاد را در حوزه از بین ببریم، حوزه دیگر ارزشی ندارد
-
تشخیص بدعت و انحرافات، ویژگی ممتاز یک معلم
-
ما نسبت به حفظ سرمایههای محیط زیست برای نسلهای آینده وظیفه داریم
-
عدم فهم صحیح دین؛ عامل بدعتگزاریها
-
بحمدالله امروز آیه شریفه «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» و «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ» و وعده صادقی كه رهبری معظم دادند با رمز یا رسول الله(ص) فعلیت و تحقق پیدا كرد
-
از یک استاندار انتظار این است که مراقبت کند اجناس به اندازه کافی در استان باشد و قیمتش معقول باشد
بسم الله الرحمن الرحیم
مناسبتهای متعددی در این ایام وجود دارد که در رأس همه آنها سالگرد ارتحال امام راحل عظيم الشأن، آقای خمینی قدس سره است. مناسبت دیگر سالروز حماسه 15 خرداد است که امام امت فرمود من براي همیشه 15 خرداد را عزای عمومی اعلام میکنم.
در درجه اول من ناگزیرم به ملاحظهی اینکه امام بزرگوار حق بزرگی بر این ملت و مملکت و حوزهی علمیه دارد و خود من هم توفیق یافتهام تقریباً ده سال از محضر علمی آن بزرگوار استفاده کنم یک مقدار راجع به ایشان از جهات مختلف بحث کنم.
یک بحث مهم که در درجهی اول به ما طلاب و فضلای حوزه علميه ارتباط دارد مقام و شخصیت علمی آن بزرگوار است. چیزی که من را وادار میکند مختصر بیانی در این رابطه داشته باشم دو مطلب است، یکی اینکه کثیری از برادران و آقایان شايد بر حسب اقتضای سنّی یا جهات دیگر امام بزرگوار و محضر درسشان را درک نکرده و موقعیت علمی ایشان برای آنها نامعلوم باشد. مطلب دوم این است بعضی از افراد مخالف انقلاب که در حقیقت با اسلام ما مخالفاند و در گوشه و کنار و برخي از کشورهای اروپایی به سر میبرند اخیراً شروع به زمزمهی این معنا کردهاند که امام امت از نظر مقام علمی دارای یک مرتبهی والا و بالایی نبود، در حالی که خود اینها نه واجد شخصیت علمی هستند و نه کسانی هستند که بتوانند درک کنند مراتب علمی اشخاص تا چه حدی است؟
لذا این دو موضوع من را وادار کرد که مختصری در رابطه با مقام علمی امام بحث کنم، البته ما درس فلسفه ایشان را درک نکردیم لکن یک دوره خارج اصول و مقدار زیادی از مباحث فقهیه را در خدمت ايشان بوديم. حتی اولین روزی که کتاب الطهارة را در مسجد سلماسي با یک جمعیت محدود قريب 30 نفر شروع فرمودند ما حاضر بوديم.
امام بزرگوار اولاً از نظر استعداد علمی فوق العاده بود و بالاتر از آن از استقامت فکری برخوردار بود.
بعضیها استعداد علمیشان خوب است لکن در مسائل علمی یک نوع انحرافاتی دارند ولی امام بزرگوار علاوه بر استعداد و شدّت درک، استقامت فکری داشت مثل کسی که از صراط مستقیم به مقصد خودش میرسد خصوصیّت بارز امام در مسائل علمی اينطور بود که مستقیماً به واقعیت مطلب میرسید و زود هم کند مطلب را درک میکرد، بدون اینکه نیاز به فکر زیاد و دقت فراوان داشته باشد! ولی همین امام به اندازهای برای یک درس فقه اهمیت قائل بود که صبح وقتی از خواب بر ميخاست، بعد از خواندن نماز و صرف صبحانه مشغول مطالعهی درس فقه میشد تا زمانی که برای درس میآمد.
در ذهنم هست که همیشه در درس با وضو شرکت میکرد و درس را بدون وضو ایراد نمیکرد. بعضی از جلسات درسی ایشان یقیناً بیش از یک ساعت و نیم طول میکشید، آن هم طوری تدریس میکردند که نه خود ایشان خسته میشدند و نه شاگردان ایشان. بعد هم که از درس به منزل میرفتند همین درس را مینوشتند و تا ظهر طول میکشید، نتیجه این که ايشان برای یک درس فقه اعم از مطالعه و تدریس و نوشتن یک نصف روز را صرف میکردند، باید این مسائل مورد عنایت ما باشد.
این فعاليت علمی شاید از جمله چیزهای مهمی است که شخصیت امام را تشکیل میداد، یعنی من به صراحت بگویم اگر اين انقلاب را یک فرد دیگری غیر از امام واجد اين مراتب علمی، به همین صورت هم پیروز میکرد این انقلاب آن ارزش خاص خودش را نداشت، یکی از جهاتی که در ارزش این انقلاب سهم بسزایی دارد نه اینکه به عنوان تنها عامل مطرح باشد، لکن یکی از عوامل مهم به نظر من شخصیت علمی امام بزرگوار است که همین شخصیت علمی به ضمیمهی عوامل دیگری که در امام و در ملّت وجود داشت اقتضاء کرد این انقلاب بر خلاف آنچه که همه فکر میکردند، حتی شخص خود امام هم تصور نمیکرد که این انقلاب با آن حمایتی که ابرقدرتها از طاغوت وقت میکردند به این زودی به پیروزی برسد.
لکن این یک منّت الهی و یک لطف الهی بود، شما میبینید خداوند تبارک و تعالی با اینکه میفرماید «و إن تعدوا نعمة الله لا تحصوها» اگر نِعَم خدا را بخواهید در زیر چتر احصاء درآورید قابل احصاء نیست! به این معناست که با هیچ عددی، و هیچ وسيلهاي حتي با استفاده از صدها کامپیوتر نمیتوانید نعمتهاي خداوند را تحت احصاء و شمارش درآورید! ولی خدای بزرگ با وجود همهی این نعمتها کلمهی منّت را در فقط ارسال رسول خدا بیان میکند، میفرماید: «و لقد منّ الله علی المؤمنین إذ بعث فیهم رسولاً من انفسهم» منّت به حسب معنای لغوی عبارت از آن نعمت گرانقدر و ارزشمند است، آن هم نعمتی که در نظر خداوند موصوف به عظمت باشد.
خداوندي که همهی متاعهای دنیا را ناچيز بيان میفرماید «قل متاع الدنیا قلیلٌ»، مع ذلک نعمت ارسال رسول را به صورت منّت بیان میکند، یعنی این نعمت گرانقدر است، این نعمت گرانسنگ و عظيم است.
در جای دیگر هم به رسول خدا خطاب میفرماید «یمنّون علیک ان اسلموا» این مردم بر تو منّت میگذارند که مسلمان شدهاند، «قل لا تمنّوا علیّ اسلامکم» اسلام آوردن خود را بر ما منّت نگذارید! «بل الله یمنّ علیکم ان هداکم للإیمان» این منّت مربوط به خداوند است که این نعمت و عنایت عظیم را به شما عنايت کرده و پیغمبری از جنس خودتان بدون اینکه سابقهی آشنایی با علمی از علوم عالم داشته باشد و حتّی بدون اینکه سابقه نوشتن داشته باشد برای شما فرستاد که «يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ»، در عصر جاهلیت ضلالتهای مختلفی گریبان مردم را گرفته بود، هم انحراف اعتقادی داشتند که در مقابل بتها سجده میکردند و هم انحراف عملی داشتند که نسبت به دختران خودشان آنطور عمل ميکردند که قرآن میفرماید «وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِاْلأُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظيمٌ * يَتَوارى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ يُمْسِكُهُ عَلى هُونٍ» اگر به مردي خبر میدادند که زن تو وضع حمل کرده و دختری زائیده قیافهاش درهم کشیده میشد و در یک فکر و اندیشهی عمیق فرو میرفت میگفت که حال من با این نوزاد دختر چه کنم؟ آیا با خواری و ذلّت او را حفظ کنم یا اینکه زنده به گور کنم و در زیر خروارها خاک پنهانش کنم. و همینطور اعمال گمراهانه ديگر از قبيل سرقت و زنا و مسائل ديگري که در زمان جاهلیت وجود داشت.
ما هم اگر این مطلب را به تنقیح مناط در زمان خودمان پیاده کنیم، در زمان طاغوت چه انحرافاتی که وجود نداشت؟ آیا میلیونها پسر و دختر در همین مواقع که هوا گرم میشد در کنار دریای شمال لخت و عور در کنار هم نبودند؟ آیا شراب فروشیهای فراوان در تهران که پایتخت به اصطلاح مملکت تشیّع بود وجود نداشت؟ آیا سقط جنینهايي که نمونهی بدتر از زنده به گور کردن نوزادان است در زمان طاغوت به اعلی درجه وجود نداشت؟ خودشان تصریح کردند که یک وقت ساواک جواني را احضار کرده بود، به او گفته بود شما چه میخواهید؟ ما که انواع و اقسام وسائل عیش و نوش و تفريح شما را که مورد اقتضای جوانی شما است فراهم کردهايم.
هر چه خانهی جوان بخواهید، و مراکزی که مخصوص زنهای بدکاره است برپا کردهايم و ما خودمان شما را برای رفتن به این مراکز حمايت ميکنيم حال چه کار به مسائل سیاسی دارید که اینقدر مزاحمت برای شاه فراهم میکنید؟ لذا ما باید در تحصيل علم و کسب مقامات علمی از امام بزرگوار درس بگیریم، امام بزرگوار هیچ در ذهنش نبود که یک روزی مجبور میشود از قم به تهران برود و صحنهی درس و بحث را ترک کند! آنچه در ذهن ایشان بود اینکه بعد از آنکه انقلاب به پیروزی رسید و مسئولین هر کدام در جای خودشان قرار گرفتند و دیگر به حسب ظاهر نيازي به امام احساس نمیکنند فوری به قم برگردد و درس و بحث خود را ادامه دهد.
لکن اوضاع و شرایط اقتضا کرد که ایشان به تهران بروند و آنجا اقامت کنند و الا روح امام از نظر علمی در حوزهی قم بود، روح امام با طلبه بود، میگفت طلبه باید درس بخواند، طلبه باید از نظر فضائل اخلاقی ممتاز باشد، هر وقتی که به عنوان شورای مدیریت تنها یا با سایر اعضا خدمت ایشان مشرف میشدیم در رابطهی با درس اخلاق حوزه از من سؤال میکردند و حتّی تأکید میکردند که درس اخلاق بايد در حوزه فراوان باشد.
طلبه دو بال بايد داشته باشد که ان شاء الله دارد. بدانید که هیچ موجودی در عالم به فضیلت طلبهای که واجد این دو بال باشد نمیرسد، یکی از آن دو سرمایهی علمی و بال ديگر سرمایهی عملی است. اتفاقاً این دو، سرمایهای است که در عالم نمیتواند هيچ مخالفی داشته باشد، کسی با علم و اخلاق مخالفت ندارد، عمل چیست؟ عمل يعني عمل به احکام اسلام، عدم تعدّی به نوامیس مردم، عدم تعدی به مال مردم، عدم تعدی به حقوق مردم و همهی این مطالبی که در اسلام مطرح است و ما ان شاء الله به آنها معتقد هستیم و به اين احکام نورانی اسلام عمل میکنیم، خود امام بزرگوار در درجهی اول واجد این دو سرمایه بود، هم سرمایهی علمی و هم سرمایهی عملی.
به قدری نسبت به احکام نورانی اسلام متعبّد بود که من از خاطرم نمیرود در همین مسجد اعظم در بالای منبر گفت 63 سال از عمر من میگذرد من که از پیغمبر خدا بالاتر نیستم، پیغمبر خدا 63 سال عمر کرد ما هم 63 سال عمرمان را کردیم و آنچه مربوط به دوران حیات و زندگی باشد را درک کردیم و از فداکاری در راه اسلام و ایثارگری هم هیچ گونه مضایقهای نداریم.
بعد این تعبیر را کردند که این تعبیر هم ناشی از کمال ایمان امام است که فرمودند در طول اين 63 سال تا بهحال از هیچ چیز و هيچ احدی وحشت نکردهام. مهیای کشته شدن هستم و زندگی بیش از زندگی پیامبر اکرم را نیاز ندارم بلکه تمنا هم ندارم، این بیان شخص امام بود که من بدون واسطه نقل میکنم، خودم پای منبر ایشان نشسته بودم و این بیان را از ایشان در همین مسجد اعظم روی منبری که نصب کرده بودند شنیدم.
برادران عزیز؛ مسئلهی تحصیل و سرمایهی علمی باید روز به روز رو به تزاید گذاشته شود و هر روز تحقیقات بیشتری در حوزههای علمیهی ارائه گردد. مخصوصاً شیعه، مخصوصاً حوزه علمیه قم که الآن با شرایطی که پیش آمده امّ الحوزات در جهان تشیع است ولي متأسفانه انسان ملاحظه میکند که آن شوق وافر و علاقهی کامل به رسیدن به عمق مطالب چه در مسائل فقهی يا اصولی، فلسفی، تفسیری و غیر ذلک در ما وجود ندارد. چرا اینطور شده؟
چرا نسبت به مسائل علمی روز به روز اعتناء ما کمتر میشود، مخصوصاً با اين مطلبی که به من گزارش شده که کمکم دروس حوزه بهصورت ترمي و حفظ مطالب مطرح ميشود و حال آنکه همیشه حوزهی علمیهی ما از نظر علمی در مقابل تمام دانشگاههای جهان اين خصوصیت را داشته است که ما سر و کارمان با استعدادمان بود، سر و کارمان با رسیدن به عمق مطالب، مباحثه و مجادله و إن قلت و قلت بوده است.
برادران عزیز، اعضای شورای عالی و مدیریت حوزه، تمام آنهایی که مسئولیت مطالب علمی حوزه فعلاً بدون واسطه در دست شماست، کاری نکنید که این حوزهای که سابقهی هزار ساله دارد و همیشه مسائل علمی آن با استعدادهای خوب حل و فصل میشده، گرایش به حافظه پیدا کند، در اينصورت ممکن است طلبه از جلسه امتحان موفق بيرون آيد اما از نظر واقعیت علمی، از نظر درک مسائل علمی ممکن است عمق مطلب را تشخیص نداده باشد.
مسئولین حوزه، نگذارید این خصیصهی حوزههای علمیه از بین برود، بگذارید اگر ما با مسائل علمی سر و کار داریم با عمق مسائل سر و کار داشته باشیم، فقط فکر نکنیم که مرحوم شیخ در باب معاطات چه نظریهای دارد، مرحوم آقای آخوند در معانی عقلیه يا در باب اجمالي امر و نهي دارای چه نظریهای است، این کفایت نمیکند باید ما همهی این مسائل را عمیقاً درک کنیم نبايد این خصیصهی حوزه را از دست بدهيم بدانیم با از دست دادن این امتياز اصلي حوزه همه چیز را از دست دادهایم.
ما باید همیشه مشغول مطالعه، مباحثه، درس و بحث باشیم، همین امام بزرگوار وقتی که انسان کتابهای ایشان را مطالعه میکند، نُسَخ خطیاش را میبیند در پایان نسخ خطی نوشته که این کتاب را در ماه فلان در روز فلان مثلاً در مشهد تمام کردهاند، چون بعضی از تابستانها به مشهد میرفتند یا نوشتهاند فی مدینة همدان، در آن سالها که به همدان تشریف میبردند یا نوشتهاند فی مدینة محلات، اینها کشف از این میکند که در همان تابستانی هم که ایشان معمولاً از قم به واسطهی نبودن وسائل و شدّت گرما مسافرت میکردند ولی سفرشان همراه با نوشتهجات و مطالعه و مراجعهی به کتب علمیه بوده است. برادراني که آن زمان در حوزه نبودند و یا محضر درس ایشان را درک نکردند بدانند.
یکی از خصوصیاتی که در تحقق شخصیت امام راحل نقش داشت سرمایهی علمی ايشان بود تنها کتاب الحج تحریر الوسیله ايشان که متن درس من است، شاید تدريس آن هشت سال تمام طول کشید و بعد هم آنرا در پنج جلد بحمدالله نوشتم و تمام شد، این شخصیت علمی امام است. نبايد به حرف یک ضد انقلابی که از مراتب علمی هيچ بهره و حتي اطلاعي ندارد و ميگويد امام دارای ارزش چندانی از نظر علمی نبود اعتناء کنيد و شما هم احتمال بدهيد شاید راست بگوید! اینها وارد نیستند، و از علم خبر ندارند، من دیروز یک روزنامهای را مطالعه میکردم به مناسبت سالگرد ارتحال امام، در تیترش نوشته بود 25 اثر تازه از تألیفات امام. اين از مقام علمي امام.
يکي ديگر از جهاتی که شخصیت امام را تشکیل میداد مقام و سرمایهی معنوی امام بود، امام خودش یک مربی و مدرّس اخلاق بود. در اوایل طلبگی یادم هست که امام بزرگوار روزهای جمعه در مدرس مدرسهی فیضیه یک ساعت به غروب تشریف میآوردند و عدهای از فضلا و بازاریان تیزفهم جمع میشدند و در درس اخلاق امام شرکت میکردند و خودِ من سالهای سال ناظر این درس اخلاق بودم، گرچه سنّم و وضعم اقتضا نمیکرد که خودم در این درس شرکت کنم ولی ناظر این درس اخلاق امام بزرگوار بودم.
امام از نظر معنوی یک فرد متخلّق به اخلاق اسلامی، یک فرد متعبّد به احکام اسلامی بود، آن کسی که بنا به گفتهی یکی از فضلای خیلی مهم که خودش هم در راه فلسفه زحمت فراوانی کشیده بود، در زمانی که مرحوم آیت الله خوانساری تهران هنوز فوت نشده بود این مرد بزرگ چنین تعبیر میکرد که در فلسفه دو نفر امتیاز دارند، یکی آقای خوانساری است ديگري هم حضرت امام است، یکیشان در فلسفهی مشاء و ديگري هم در فلسفهی اشراق، میگفت ثالثی برای این دو تا وجود ندارد، این مرد با آن تبحری که در فلسفه داشت بهقدري نسبت به احکام اسلام متعبّد بود که کأنه علمی را بلد نیست و دانشی را نیاموخته! تمام احکام اسلام را آنطوری که هست قبول داشت متعبد به آن بود.
مثل بعضی از معمّمین روشنفکر نبود که خودشان را روشنفکر قلمداد کرده و خیال میکنند که روشنفکری عبارت از این است که در مقابل احکام اسلام قد علم کنند، و برای هر حکمی فلسفهای از پیش خودش تراشيده و بگويند چون آن فلسفه در زمان ما وجود ندارد، پس آن حکم هم تغییر ميکند.
یک زمانی بهخاطر شرايط خاصش دیهی زن نصف دیهی مرد بوده اما اکنون شرايط عوض شده و ديه زنها بايد مثل مردها باشد. این چه حرفی است که شما میزنید؟ مگر شما نمیگوئید «حلال محمدٍ (ص) حلالٌ إلی یوم القیامة و حرامه حرامٌ إلی یوم القیامة» لذا تعبّدتان در مقابل احکام اسلام از بین نرود، منتهی توجه داشته باشید که همین وسائلی که 20 جلد است و در چاپ جديد 30 جلد شده است اینطور نیست که همه رواياتش معتبر باشد، روایات صحیحه داریم، ضعیفه داریم، حسنه داریم، قویه داریم، مضمره داریم، در کتاب درایه همهی این اصطلاحات را برای شما بیان کردند.
خیال نشود که اگر یک روایتی در وسائل وجود داشت همان حکم اسلام است، باید همهی خصوصیاتش ملاحظه شود که آیا مشهور از این روایت اعراض کردهاند یا خیر؟ بالأخره سعی کنید تعبّد به احکام اسلام داشته باشيد که اين یک عامل مهمی است که شما را هم از نظر خالق مرضی قرار میدهد، هم از نظر مخلوق. مردم در مقابل روحانی عامل و روحانی که به گفتههای خودش عمل کنند خاضعاند.
برادران یزدی این مطلب را ميدانند که يک آقايي به به نام حاج شیخ غلامرضا در يزد بود. البته موقعی که من به یزد تبعید شده بودم ایشان فوت کرده بود و من ايشان را نديدم ولی شنیدم که به شدت مورد علاقهی مردم بود، علتش را جویا شدم، گفتند برای عمل او. به گفتههای خود عمل ميکرد و زندگي ساده و بسیطی برای خود ترتیب داده بود.
وقتی ایشان در یکی از قريههاي یزد فوت کرد مردم جنازهی او را هشت فرسخ بر دوش به یزد آوردند. خلاصه بدانید اگر ما عامل به احکام خدا باشیم هم خالق و هم خلق از ما راضی خواهند بود. اما اگر با روشنفکر بازیهای عجیب خود را در مقابل احکام خدا قرار بدهیم، بگوئیم به نظر من حکم اين است! با اینکه من یک لاشیء محض در مقابل احکام آن خالقی هستم که محیط به تمام نیازهای انسان است. از طرف دیگر برادران، اگر یک قدرتی يا امکاناتي به دستمان آمد، سعی نکنیم زندگی طلبگی را تغییر بدهیم، بالأخره زندگی میگذرد و تمام ميشود ولی آنچه باقی میماند عقاید مردم است که حفظ عقاید مردم برعهده من و شما است. و الا بیخود در این رشته وارد شدهایم.
ما که به رشتهی روحانیّت درآمدهایم یعنی تداوم دهندهی راه انبیاء و ائمه هستیم، زندگانی ما با مردم عادی فرق میکند، حتّی اگر کسی پدری ثروتمند داشته باشد و از پدرش صدها میلیون به او پول برسد، آن هم پول حلالِ خمس دادهی طیب و طاهر، ولی زندگی طلبگی را نباید از دست بدهد، او باید در عمل مبلغ اسلام و مروج روحانیت باشد، و با عمل عقاید مردم را حفظ کند، مردم چه میدانند که پدر وي مرد متموّلی بوده و صدها میلیون پول حلال طیب و طاهر به او به ارث رسیده، مردم به ظاهر نگاه میکنند، وقتی میبینند طلبهای در یک خانهی گرانقيمت زندگی میکند، به سلام همسایه توجه نميکند دربارهی او چه حکم خواهند کرد و چطور مینگرند. ما بايد آن دید قلبی مردم که از آن به عقیده تعبیر میشود را حفظ کنیم، ما موظف به حفظ عقاید مردم هستیم، انحراف ما خداي ناکرده با انحراف مردم متفاوت است، انحراف مردم شخصی است لکن انحراف ما موجب انحراف جامعه است و در نتیجه پاسخگوی خداوند تبارک و تعالی نخواهیم بود.
حالا این مطالبي که فی الجمله من از امام بزرگوار در رابطهی با علم و عمل ایشان ذکر کردم، اما در رابطه با انقلاب آنطوري که خود ایشان بیان میکرد، این انقلاب را ثمرهی عمر خودش میدانست، همان تعبیری که امام در مورد مرحوم شهید علامه مطهری فرمود که مطهري حاصل عمر من بود منتها شهيد مطهري حاصل عمر علمي امام بود و انقلاب حاصل عمر نشاط سياسي امام به اصطلاح عربها و به اصطلاح ما فعالیت اسلامی است.
حاصل عمر سياسي امام این انقلابی بود که حتّی خود ايشان فکر نمیکرد به اين زودي به پیروزی برسد لکن با اراده و عنایت خدا، با همّت مردم و همّت مراجع و حوزهها، به پیروزی رسید. ما باید اين سرمایه را حفظ کنیم تا إن شاء الله به دست مبارک حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداه برسد.
این انقلاب برای ما ارزش بسيار دارد، مخصوصاً با اين خصیصه اسلامي بودن که در هیچ يک از انقلابهاي دنيا وجود ندارد. اسلام حقيقي عبارت از اسلامی است که در مکتب ائمهی معصومین علیهم السلام، تبیین شده است. انقلاب ما در حقیقت تداوم راه خونین امام حسین(عليه السلام) و تداوم ماه محرم و صفر است که خودِ امام فرمود این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است، کاری نکنید خداي ناکرده دشمن به انقلاب طمع کند ما مخالف زیاد داریم، اسلام مخالف زیاد دارد، دست ابرقدرتها از منافع ما کوتاه شده، در حالی که من نظرم هست در اواخر زمان طاغوت رئیس جمهور وقت آمریکا میگفت ما در دنیا دستی بالاتر از دست ایران نداریم! و ياور و کمک کنندهای بالاتر از ایران نداریم، این دست با پیروزی انقلاب اسلامی ایران قطع شده و امیدواریم که الی الابد این دست قطع باشد و ما شاهد روزی نباشیم که ابرقدرتی بر ما سیطره پیدا کند.
بالأخره مواظب باشید جریانهایی که پیش میآید اینطور نیست که همه افراد با یک نیّت خالص در آن شرکت کنند، افرادی در کمین هستند، میخواهند از موقعیتها سوء استفاده کنند. انقلاب اسلامي به این معنا نیست که صد در صد احکام اسلام در کشور ما پیاده شده، بلکه به فرمودهی رهبر بزرگوارمان در راهی قرار داریم که اميدواريم ان شاء الله به این هدف که صد در صد احکام اسلام پیاده شود برسیم، پیمودن این راه با کمینگاهها و توطئهها و خیانتهایی همراه است.
ما باید کاملاً هوشیار باشیم و وحدت خودمان را حفظ کنيم. عقاید مردم را به روحانیّت حفظ کنيم. دائم به ما نگویند عقیدهی مردم روز به روز کمتر میشود، چرا کمتر شود؟ ما باید در افزايش اعتقاد مردم نسبت به خود تلاش نماييم. بالأخره این مردم هستند که حامی انقلاباند، بین این مردم، بین روحانیت، بین مسئولین، بین جناحها و گروهها، بین رؤسای قوهها، هیچ گونه تعارضی نبايد حس کنیم و اگر خدایی نکرده وجود داشته باشد مسئول بزرگتری به نام رهبر بزرگوار انقلاب دارید که همهی این مسائل را باید ایشان حل و فصل کنند، ما آشنای به جزئیات مسائل نیستیم فقط میتوانیم اگر به مطلبی اعتراض داریم انتقاد کنیم، آن هم انتقاد سازنده.
انتقادها طوري نباشد که خداي نکرده انقلاب ما آسیب بپذیرد اگر خدای نکرده، انقلاب آسیب ببيند دیگر فرقی بین مخالف و موافق نميگذارند آن کسی که با انقلاب ما مخالف است با همهی ما مخالف است، در مسائل هوشیار باشید اینکه امام بزرگوار فرمود سیاست از دین جدا نیست معنای سیاست این نیست که فقط خودمان را برای شرکت در انتخابات متعدد يا نمازهاي جمعه آماده کنيم.
معناي سیاست اين است: «المؤمن کیّسٌ فطن» باید فتانت داشته و هوشیار باشیم، باید دشمنشناس بوده و بدانیم که چه دستهایی در کار است، با اینکه اجمالاً میدانیم برای اینکه انقلاب ما را آسیب پذیر کنند، انواع نقشهها و توطئهها را در سر ميپرورانند. ما اگر فکر کنیم دشمنان ما روزی از فعالیت دست برميدارند چنین نیست، ما باید اتحاد و انسجام خودمان را حفظ کنیم، انتقاد از زید و بکر و عمرو، اگر به صورت انتقاد سازنده باشد که در مسير رشد انقلاب اثر خوب داشته باشد لازم است
اما اگر احتمال دادیم که یک آب گلآلودی درست شده و افراد ضد انقلاب بهرهمند میشوند و چه بسا از بين ما، ساده لوحانی تحت تأثیر قرار میگیرند بدون اینکه به عمق قضیه واقف بشوند، بايد کوتاه بياييم. همانطوری که در مسائل علمی دنبال اين هستيد به عمق قضیه برسید در مسائل سیاسی مربوط به انقلاب هم همینطور باشيد لذا توجه کنید در درجهی اول بر اين مملکت یک نظام اسلامي حاکم است، نظام اسلامی راستین که برگرفته از مکتب اهلبیت است. در این نظام هم شخص اول مملکت شما بحمدالله یکی از ذریههای حضرت زهرا(س) است که عالمی با عمل، علاقمند به قرآن، دلسوز به انقلاب، خوشبیان، خوش فهم، هستند.
ایشان هم مسئولینی را که قانون اجازه داده اختیار کرده و خودش هم نظارت بر آنها دارد، این به من و شما ابتداءً در یک نظر بدوی نمیرسد، به اینکه به یکی از این مسئولین ردهی بالا و حتّی مسئولین ردهی پائین بیجهت اشکال کنیم و اذهان مردم را نسبت به آنها منحرف کنیم چرا که انقلاب ما آسیب پذیر میشود و خدای نکرده این نعمتی را که خدا بر ما منّت نهاده از دست بدهيم. طوری نباشد که ما نسبت به این انقلاب سپاسگزار نباشیم و خدای نکرده در تزلزل این انقلاب ولو غیر مستقیم کاری از ما صادر بشود.
همیشه از خدا بخواهید که شما را در خط واقعی این انقلاب با آن خصیصهی اسلام راستین که عبارت از تشیّع است باقی بدارد و دست خائنین و ابرقدرتهایی که هر روز برای این انقلاب نقشهای متفاوت با نقشهی روز قبل دارند برای همیشه از سر ما کوتاه بگرداند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
اهم مطالب:
1ـ امام بزرگوار اولاً از نظر استعداد علمی فوق العاده بود و بالاتر از آن از استقامت فکری برخوردار بود.
2ـ برادران عزیز؛ مسئلهی تحصیل و سرمایهی علمی باید روز به روز رو به تزاید گذاشته شود و هر روز تحقیقات بیشتری در حوزههای علمیهی ارائه گردد.
3ـ این مرد با آن تبحری که در فلسفه داشت بهقدري نسبت به احکام اسلام متعبّد بود که کأنه علمی را بلد نیست و دانشی را نیاموخته! تمام احکام اسلام را آنطوری که هست قبول داشت متعبد به آن بود.
4ـ سعی کنید تعبّد به احکام اسلام داشته باشيد که اين یک عامل مهمی است که شما را هم از نظر خالق مرضی قرار میدهد، هم از نظر مخلوق. مردم در مقابل روحانی عامل و روحانی که به گفتههای خودش عمل کنند خاضعاند
5ـ حاصل عمر سياسي امام این انقلابی بود که حتّی خود ايشان فکر نمیکرد به اين زودي به پیروزی برسد لکن با اراده و عنایت خدا، با همّت مردم و همّت مراجع و حوزهها، به پیروزی رسید. ما باید اين سرمایه را حفظ کنیم تا ان شاء الله به دست مبارک حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداه برسد.
6ـ کاری نکنید خداي ناکرده دشمن به انقلاب طمع کند ما مخالف زیاد داریم، اسلام مخالف زیاد دارد، دست ابرقدرتها از منافع ما کوتاه شود.
7ـ انقلاب اسلامي به این معنا نیست که صد در صد احکام اسلام در کشور ما پیاده شده، بلکه به فرمودهی رهبر بزرگوارمان در راهی قرار داریم که اميدواريم ان شاء الله به این هدف که صد در صد احکام اسلام پیاده شود برسیم.
8 ـ ما باید در افزايش اعتقاد مردم نسبت به خود تلاش نماييم. بالأخره این مردم هستند که حامی انقلاباند، بین این مردم، بین روحانیت، بین مسئولین، بین جناحها و گروهها، بین رؤسای قوهها، هیچ گونه تعارضی نبايد حس کنیم.
9ـ اگر به مطلبی اعتراض داریم انتقاد کنیم، آن هم انتقاد سازنده. انتقادها طوري نباشد که خداي نکرده انقلاب ما آسیب بپذیرد اگر خدای نکرده، انقلاب آسیب ببيند دیگر فرقی بین مخالف و موافق نميگذارند آن کسی که با انقلاب ما مخالف است با همهی ما مخالف است.
10ـ در این نظام هم شخص اول مملکت شما به حمدالله یکی از ذریههای حضرت زهراء است که عالمی با عمل، علاقمند به قرآن، دلسوز به انقلاب، خوشبیان، خوش فهم، هستند.
11ـ همیشه از خدا بخواهید که شما را در خط واقعی این انقلاب با آن خصیصهی اسلام راستین که عبارت از تشیّع است باقی بدارد.