موضوع: معلق و منجز
تاریخ جلسه : ۱۳۸۰/۱۲/۲۷
شماره جلسه : ۳
چکیده درس
-
نقد مرحوم آخوند بر تقسيم صاحب فصول
-
پاسخ محقق اصفهاني به نقد مرحوم آخوند
-
نقد استاد محترم بر محقق اصفهاني
-
وارد بودن اشکال مرحوم آخوند بر صاحب فصول
دیگر جلسات
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
نقد مرحوم آخوند بر تقسيم صاحب فصول
بحث در اين بود که آيا تقسيم صاحب فصول در واجب معلق، درست است يا نه؟ آيا تقسيم واجب به معلق و منجز، تقسيمي جداگانه از تقسيم واجب به مطلق و مشروط است، يا آنگونه که بعضي گفتهاند از اقسام واجب مطلق است يا از اقسام واجب مشروط؟ مرحوم آخوند در کفايه نسبت به اصل تقسيم دو اشکال به صاحب فصول وارد کردهاند.اشکال اول: -که اشکال مهمي نيست- فرمودهاند يکي از خصوصيات تقسيم، استقلال در تقسيم است. به اين معنا که اگر گفتيم واجب؛ يا مطلق است يا مشروط، خودش تقسيم مستقلي باشد. واجب؛ يا معلق است يا منجز، تقسيمي مستقل باشد، در حالي که اگر گفتيم معلق و منجز از اقسام واجب مطلق است، يعني واجب مطلق؛ يا معلق است يا منجز، پس ديگر تقسيمي مستقل نيست.
تقسيم مستقل آنجايي است که اين تقسيم دوم، روي همه اقسام تقسيم اول صحيح باشد. مثلا بعدا يک تقسيمي داريم که واجب، يا واجب عيني است يا واجب کفايي، اين تقسيم مستقلي است، يعني وقتي ميگوييم واجب يا مطلق است يا مشروط، هم مطلق ميتواند تقسيم شود به عيني و کفايي، هم مشروط ميتواند تقسيم شود به عيني و کفايي، اما در ما نحن فيه اين چنين نيست.
در ما نحن فيه وقتي ميگوييم واجب؛ يا معلق است يا منجز، اين از اقسام واجب مطلق است. طبق نظر آخوند، ديگر نميتوان گفت واجب مشروط؛ يا معلق است يا منجز. اين اشکال اول، که عرض کرديم اشکال چندان مهمي نيست. خلاصهاش اين است که اين تقسيم، يک تقسيم مستقلي براي واجب نيست.
اشکال دوم: که نسبتا قويتر از اشکال اول است اين است که تقسيم، هميشه به لحاظ آن اثري است که بر آن تقسيم مترتب ميشود. اگر ديديم بر تقسيمي اثري مترتب شد، آن تقسيم صحيح است. مرحوم آخوند ميفرمايند بر تقسيم صاحب فصول، که واجب؛ يا معلق است يا منجز، اثري مترتب نميشود.
توضيح مطلب: ما از صاحب فصول سوال ميکنيم، هدف شما از اين تقسيم چيست و دنبال چه نتيجهاي از اين تقسيم هستيد؟ در واجب مطلق و مشروط، وقتي تقسيم ميکرديم، ميگفتيم مقدمات واجب مطلق، واجب است. اما واجب مشروط چون هنوز ذي المقدمه وجود ندارد، مقدمات واجب مشروط، واجب نيست. اين اثري است که بر آن تقسيم مترتب ميشود. حالا از صاحب فصول سؤال ميکنيم، شما که ميگوييد واجب؛ يا معلق است و يا منجز، چه اثري بر اين تقسيمتان مترتب ميشود؟
صاحب فصول در مقام جواب ميگويد هدف من از اين تقسيم اين است که مثلا در باب حج، قبل از آنکه زمان حج فرا برسد، اين حج مقدماتي دارد، که تحصيل اين مقدمات واجب است. مثلا تهيه گذرنامه يا همراه کاروان رفتن قبل از اينکه زمان حج فرا برسد به فتواي همه واجب است. هدف صاحب فصول از تقسيم واجب، به معلق و منجز، تصحيح وجوب اين مقدمات قبل از رسيدن زمان واجب است.
اين را خود صاحب فصول تصريح کرده، ميگويد اينکه من ميگويم واجب؛ يا معلق است يا منجز، در واجب معلق که وجوب فعلي است و واجب استقبالي، ولو اينکه هنوز زمان واجب فرا نرسيده، اما تحصيل مقدمات واجب است.
مرحوم آخوند ميفرمايند ما اين اثر را قبول نداريم. شما براي اينکه بگوييد تحصيل مقدمات واجب است، همين مقدار که وجوب حج، فعليت پيدا کرد، مقدمات آن واجب ميشود. ديگر لزومي ندارد قائل به واجب معلق شويم و در واجب معلق بگوييم وجوب فعلي است و واجب استقبالي.
مرحوم آخوند ميفرمايد هدف صاحب فصول از إبداع اين تقسيم اين است که بگويد مقدمات حج ولو اينکه هنوز فرا نرسيده، واجب است. اين نياز ندارد که واجب معلق درست کند، همين مقدار که وجوب حج فعليت پيدا کرد، در اين مطلب کافي است.
لذا آخوند در اشکال به صاحب فصول فرموده، اثري بر اين تقسيم شما مترتب نيست و اگر اثري بر تقسيمي مرتب نشد اين تقسيم فائدهاي ندارد.
پاسخ محقق اصفهاني به نقد مرحوم آخوند
مرحوم محقق اصفهاني در حاشيه کفايه(نهاية الدراية 2: 72)، از اين اشکال مرحوم آخوند جواب دادهاند. عبارت ايشان اين است: «لا يخفى أنّ انفكاك زمان الوجوب عن زمان الواجب هو المصحّح لوجوب المقدمة قبل زمان ذيها»؛ فرمودهاند در واجب معلق دو مطلب داريم:مطلب اول اينکه تکليف که همان وجوب است، فعليت دارد.
مطلب دوم اينکه بين فعليت تکليف و فعليت واجب، انفکاک وجود دارد. زمان وجوب الان است، اما زمان واجب دو ماه ديگر است. در واجب معلق، خصوصيت دوم وجود دارد که بين زمان وجوب و زمان واجب انفکاک وجود دارد.
آنگاه مرحوم اصفهاني به مرحوم آخوند ميگويد آن فائدهاي که صاحب فصول از اين تقسيم دنبال ميکرده بر هر دو مطلب مترتب ميشود، يعني در باب حج وقتي ميگوييم تحصيل مقدمات، واجب است، صاحب فصول ميگويد مترتب بر دو امر، يکي اينکه وجوب حج فعليت پيدا کرده باشد، فعليت وجوب حج يعني شخص، مستطيع شده باشد و با وجوب حج، اين وجوب فعليت پيدا ميکند. دوم بين زمان وجوب حج و زمان واجب انفکاک باشد، يعني اگر زمان وجوب مثلا ماه رمضان است، زمان واجب، ماه ذيحجه است.
اين انفکاک به علاوه فعليت تکليف، هردو با هم مصححاند براي اينکه بگوييم قبل از زمان واجب، مقدمه واجب است، و إلا اگر بين زمان وجوب و زمان واجب انفکاکي در کار نبود، در يک زمان، هم وجوب باشد و هم واجب، ديگر لزومي ندارد قبل از زمان واجب بگوييم مقدمه واجب است. آنچه ما را وادار به تصحيح وجوب مقدمه قبل از زمان ذي المقدمه و قبل از زمان واجب ميکند، انفکاک است. زمان وجوب اين ماه، زمان واجب دو ماه ديگر است.
حال که انفکاک حاصل شد، درست است هنوز زمان ذي المقدمة نرسيده، اما انجام مقدمه واجب است. اما اگر اين انفکاک را از بين برديم و گفتيم زمان وجوب و واجب يکي است، آنگاه ديگر لزوم و وجهي ندارد که قبل از زمان واجب بگوييم مقدمات واجب است. اين بيان محقق اصفهاني بود.
خوب روي بيان ايشان دقت کنيد، نهاية الدرايه بسيار دقيق است. مرحوم اصفهاني ميفرمايند يک مطلب مسلمي داريم که همه فقهاء فتوا ميدهند؛ تحصيل مقدمات حج قبل از رسيدن زمان آن واجب است. پس ذي المقدمه، مثلا ذيحجه است، مقدمات را از قبل از رمضان بايد تحصيل کرد.
صاحب فصول ميگويد براي اينکه آن را تحصيل کنيم راهي نداريم جز درست کردن واجبي، به نام واجب معلق. ميگوييم واجب معلق چيست؟ ميگويند: واجبي است که وجوب آن الان است، اما واجب آن استقبالي و در زمان آينده است. يعني اگر انفکاک ايجاد شد، اين انفکاک به ما اجازه ميدهد که بگوييم ولو اينکه هنوز زمان واجب و ذي المقدمه نرسيده، اما مقدمات را قبل از زمان ذي المقدمه انجام دهيم.
مقابل آن چيست؟ اگر انفکاک نباشد، اگر زمان وجوب و واجب يکي شد، وجهي ندارد قبل از اينکه زمان واجب برسد بگوييم مقدمه را بايد انجام دهيم.
در باب نماز ميگوييم زمان وجوب و واجب، زماني است که وقت نماز برسد، وقت نماز؛ هم وجوب نماز فعليت پيدا ميکند، هم خود واجب زمانش فرا ميرسد. لذا قبل از وقت نماز، هيچ کس نميگويد مقدمات واجب است. پس اينکه در باب حج ميگوييم قبل از وقت، تحصيل مقدمات واجب است، راهي ندارد جز اينکه يک واجب معلقي را تصوير کنيم و بگوييم وجوبش فعلي و واجبش استقبالي است.
باز عبارت را بخوانم چون عبارت بيش از اين است: «لا يخفى أنّ انفكاك زمان الوجوب عن زمان الواجب» جدا بودن زمان وجوب از زمان واجب «هو المصحّح لوجوب المقدمة قبل زمان ذيها» اين مصحح وجوب مقدمه است. وجوب مقدمه قبل از زمان ذي المقدمه است. «لا مجرّد فعلية الوجوب»؛ مجرد فعليت تکليف، سبب وجوب مقدمه نميشود. اينکه ميفرمايند «لا مجرد»، يعني هر دو دخالت دارند، هم فعليت تکليف و هم انفکاک بين اين و زمان واجب «و لو مع اتحاد زمانه و زمان الواجب»؛ ولو اينکه بگوييم زمان وجوب و زمان واجب يکي باشد، «فيصحّ تقسيم الواجب».
معلوم ميشود مرحوم اصفهاني هم تقسيم واجب به معلق و منجز را پذيرفتهاند. «إلى ما يتحد زمانه مع زمان وجوبه»؛ به آنچه متحد است زمان آن واجب با زمان وجوب، «فلا تكون مقدمته واجبة قبل زمانه»؛ اگر زمان وجوب و زمان واجب يکي شد، مثل همين مثال نماز که عرض کرديم، نتيجه اين ميشود که ديگر قبل از زمان واجب، تحصيل مقدمات، واجب نيست. لذا در نماز هم کسي فتوا نداده قبل از آمدن وقت، گرفتن وضو واجب است.
در قسم اول فرمودند «فيصحّ تقسيم الواجب إلى ما يتحد زمانه مع زمان وجوبه، و إلى ما يتأخّر زمانه عن زمان وجوبه»؛ قسم دوم آن واجبي است که زمان واجب از زمان وجوب متأخر است، يعني زمان وجوب، رمضان است و زمان واجب، ذيحجه. ميفرمايد «فيمكن وجوب مقدمته قبله»، در اين قسم واجب که زمان وجوب، قبل از زمان واجب است و زمان واجب، متأخر از زمان وجوب است ميفرمايد ممکن است که بگوييم مقدمه آن قبل از زمان واجب، واجب است.
بعد ميفرمايد «و لعله إليه أشار بقوله: فافهم»؛ ميفرمايند مرحوم آخوند اين اشکالي که خودشان کردند، بعد از آن هم يک «فافهم» آوردهاند که شايد مقصودشان از آوردن اين «فافهم» اشاره به اشکال ما باشد.
بعد ميفرمايند «فوجوب المقدمة حينئذ و ان كان معلولا لوجوب ذيها»، ما قبول داريم وجوب مقدمه، معلول وجوب ذي المقدمه است «لكنه باعتبار تقدّمه على زمان ذيها»، به اعتبار اينکه مقدمه بر زمان ذي المقدمه متقدم است «بحيث لولاه»، اگر تقدم زمان مقدمه بر ذي المقدمه نباشد «لما أمكن سراية وجوب ذيها إليها» ديگر سرايت وجوب ذي المقدمه به مقدمه امکان ندارد. اين خلاصه فرمايش اصفهاني که براي تصحيح وجوب مقدمه، بايد بگوييم علاوه بر فعليت تکليف، بين تکليف و واجب، بين زمان وجوب و زمان واجب هم انفکاک است.
نقد استاد محترم بر محقق اصفهاني
اينجا به ذهن ميرسد فقط يک اشکال ميشود به مرحوم اصفهاني وارد کرد که اجمال آن را عرض ميکنم. در اينجا بين وجوب مقدمه و وجوب ذي المقدمه و زمان ذي المقدمه خلطي شده است.وجوب مقدمه، ناشي از وجوب ذي المقدمه است، نه ناشي از زمان ذي المقدمه. اگر گفتيم وجوب مقدمه ناشي از زمان ذي المقدمه است، يعني بايد زمان ذي المقدمه برسد تا مقدمه واجب شود. اگر بگوييم وجوب مقدمه معلول حصول زمان ذي المقدمه است، نظر محقق اصفهاني درست است. بگوييم تا ذي المقدمه نيامده، مقدمه واجب نيست. اما در حج ميبينيم هنوز زمان ذي المقدمه نيامده، مقدمه واجب است. پس بايد واجب معلق را درست کنيم. در حالي که وجوب مقدمه مترشح و ناشي از وجوب ذي المقدمه است.
در باب حج ميگوييم وقتي استطاعت آمد ذي المقدمه وجوب پيدا ميکند. کاري به زمان ذي المقدمه نداريم. آنچه براي ما اساس و محور است؛ وجوب ذي المقدمه است نه زمان آن. لذا به نظر ميرسد که در کلام و فرمايش مرحوم اصفهاني بين اين دو عنوان خلطي شده است.
وارد بودن اشکال مرحوم آخوند بر صاحب فصول
نتيجه اينکه اين اشکال مرحوم آخوند به صاحب فصول وارد است. يعني هدفي که شما از تقسيم دنبال ميکنيد، ضرورتي ندارد که يک چيزي بعنوان واجب معلق در اينجا تصوير کنيم. پس اين اشکال وارد است و لو اينکه بعد از صاحب فصول، مرحوم اصفهاني، مرحوم محقق عراقي، مرحوم شيخ ضياء الدين، اينها اصل تقسيم واجب، به معلق و منجز را پذيرفتهاند، اما مرحوم آخوند و برخي ديگر از بزرگان، اصل تقسيم واجب به معلق و منجز را روي اين حساب که آن ثمرهاي که صاحب فصول ميخواهد بر آن مترتب کند درست نيست، منکر شدهاند و حق هم همين است که ما عرض کرديم.تا اينجا دو مطلب در واجب معلق بيان شد؛ مطلب اول فرق بين کلام شيخ و کلام صاحب فصول بود. مطلب دوم اين بود که آيا اصلا اين تقسيم جايگاهي دارد يا ندارد.
مطلب سوم که مطلب مهمي است اين است که برفرض اينکه اين تقسيم درست باشد، بزرگاني از اصوليين قائل به استحاله واجب معلق شدهاند. چند راه ذکر کردهاند که واجب معلق، محال است. که إن شاء الله بحث استحاله را در آينده عرض ميکنيم.
وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین
نظری ثبت نشده است .