موضوع: فروع علم اجمالی
تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۵/۱۰
شماره جلسه : ۱۷
-
يادآوري
-
فرع سوم از فروع علم اجمالی
-
بررسي اقوال و احتمالات در فرع سوم
-
تقسيم فرع سوم به دو صورت کلي
-
فروض سه گانه صورت اول
-
بررسي فرض اول از فروض سه گانه
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين
يادآوري 1
ما در ماه مبارک رمضان سال گذشته، بحث فروع علم اجمالي را -بر حسب آنچه که مرحوم آيت الله سيد محمد کاظم يزدي(ره)در کتاب شريف «العروة الوثقي» مطرح فرمودند،- شروع كرديم. مرحوم محقق يزدي(ره) در بخش کتاب الصلاة «العروة الوثقي» تحت عنوان، «ختام فيه مسائل متفرقة»، شصت و هفت فرع را به عنوان «فروع علم اجمالي» مطرح مي فرمايند كه ما در سال گذشته به صورت مفصل، فرع اول و دوم را بحث كرديم.
يادآوري 2
در مباحث سال گذشته عرض كرديم، علّت اينكه ما بحث «فروع علم اجمالي» را اختيار كرديم دو نکته است:
اولاً: اينکه، بحث فروع علم اجمالي، مربوط به صلاة است؛ چه اينكه بحث صلاة از بحثهاي فقهي مهم است؛
و ثانياً: اينکه، بحث فروع علم اجمالي و لو از نظر ابتلاء ممكن است كم اتفاق بيفتد، اما از نظر اجراي قواعد و ضوابط اجتهادي بسيار مهم است. آقاياني كه سال گذشته تشريف داشتند ملاحظه كردند كه در اين فروعات، بحث «قاعدهي لا تعاد»، بحث «قاعده فراغ و تجاوز»، بحث «اصالة الصحة»، بحث «استصحاب»، بحث «اقحام الصلاة في الصلاة» و برخي ديگر از اصول و قواعد مطرح ميشود.
خلاصه اينکه يك سري مباحث مهم و ضوابط اجتهادي با اهميتي در اين مباحث مطرح مي شود، لذا آقايان فقهاء از قديم الايام بحث فروع علم اجمالي را يكي از بحثهاي قويّ اجتهادي تلقّي ميكردند و معمولاً هم متعرّض ميشدند.
ياد آوري 3
فقهای بزرگوار درباره فروع علم اجمالي دو نوع تاليف دارند؛ 1. برخي به طور عمومي و در قالب شرحي بر کتاب العروة الوثقي نوشته شده اند؛ 2. برخي نيز به طور خصوصي درباره اين فروع نوشته شده اند.
البته كساني كه شرحي بر کتاب «العروة الوثقي»نوشته اند حال يا به قلم خودشان مثل مرحوم آيت الله حكيم(ره) که کتاب «مستمسك العروة الوثقي» را نوشتند؛ يا به قلم شاگردانشان، تقریراتي از آنها وجود دارد، مانند مرحوم آيت الله خوئي(ره) که کتاب «مستند عروة الوثقي» را نوشتند. به هر روي، اين مباحثي كه ما مطرح خواهيم کرد در جلد نوزدهم از «موسوعة الامام الخويي(ره)» بخش شرح «عروة الوثقي» ايشان آمده است.
و نکته قابل توجه اينکه فقهاي بزرگواري غير از شروح کتاب «العروة الوثقي» رسالههاي مختلفي در فروع علم اجمالي نوشتهاند از جمله مرحوم امام خميني(ره)، در كتابي كه از ايشان چاپ شده به نام «الرسائل العشرة»، آنجا يكي از رسالههايي كه دارند، حدود هفت تا هشت فرع از فروع علم اجمالي را به قلم شريف خودشان مرقوم فرمودند. مرحوم محقق عراقي(ره) يا شيخ ضياء الدين عراقي، هم رسالهاي به قلم خودشان به نام «روائع الامالي في فروع علم الاجمالي» دارند و همچنين رسالههاي مختلفي درباره اين فروع علم اجمالي هست و اين كشف از اين ميكند كه خود بزرگان و اعاظم هم اهتمام فراواني داشتند به اينكه اين فروع را متعرّض بشوند، لذا بحث، بحثِ بسيار مهمي است و بسياري از قواعد فقهيه و قواعدي كه در باب صلاة است در اين فروع علم اجمالي پياده ميشود.
فرع سوم از فروع علم اجمالی
اما فرع سوم؛ عرض كرديم فرع اول و دوم را سال گذشته بيان كرديم، فرع سوم بر حسب آنچه كه در کتاب «العروة الوثقي» آمده، اين است كه مرحوم سيد(ره) مي فرمايد:
«الثالثة: إذا علم بعد الصلاة أو في أثنائها أنّه ترك سجدتين من ركعتين سواء كانتا من الأوّلتين أو الأخيرتين صحت، و عليه قضاؤهما و سجدتا السهو مرّتين و كذا إن لم يدر أنّهما من أيّ الركعات بعد العلم بأنّهما من ركعتين»
يعني اگر كسي بعد از اينكه نمازش تمام شد، يا در اثناء نماز علم پيدا كند به اينكه دو سجده از دو ركعت مختلف از او فوت شده؛ اگر علم پيدا كند كه دو سجده از يك ركعت فوت شده، اين نقصان در ركن است، چون دو سجده با هم عنوان ركنيّت را دارد و نماز باطل است، اما اين فرضي كه در اين مسئله است این است كه دو سجده از دو ركعت مختلف از او فوت شود و بعد از اينکه نمازش تمام شود، يادش بيايد که يا در «ركعت اوّل و دوم»، يا در «ركعت اول و سوم»، يا در «ركعت دوم و چهارم»، در هر كدام، يك سجده را انجام نداده در اينجا علم پيدا ميكند. حالا يك فرض بعد از نماز است كه علم پيدا ميكند و يك فرض در اثناء نماز است، علم پيدا ميكند. يعني علم پيدا ميكند كه در دو ركعت مختلف در هر كدام از اين دو رکعت ياد شده، يك سجده از او فوت شده يعني يک فرض اين است که برايش مشخص است كه اين ركعتها كدام ركعت است؟ يعني گاهي ميداند ركعت اول و دوم بوده و گاهي ميداند رکعت اخيرتين يا سوم و چهارم بوده، و گاهي ميداند رکعت اول و سوم بوده، اما يك فرض ديگر این است كه نميداند كدام ركعت بوده، يعني نمي داند آيا از ركعت اول و اخيره بوده، يا از ركعت اول و سوم بوده، يعني اينها را هم نميداند، پس گاهي ميداند كه اين دو سجده از كدام ركعات بوده و گاهي هم نميداند!
مرحوم سيّد(ره)ميفرمايد: در تمام اين فروض:
اولاً: نمازش صحيح است؛
ثانياً: بايد دو سجده را قضا كند؛
ثالثاً: اين كه بايد دو سجدهي سهو مرّتين انجام بدهد.
پس اين حكمي است كه مرحوم سيّد(ره) در کتاب «العروة الوثقي» بيان فرموده و البته مرحوم سيّد ديگر فرقي بين اين فروض نگذاشته اند. اما برخي از فقها مثل مرحوم محقق عراقي(ره) بين آنجايي كه كسي بعد از نماز يك عمل منافي را مرتكب شده باشد، مثلاً حدثي از او صادر شده باشد، يا استدبار قبله برايش واقع شده باشد و بين آنجايي كه منافي صادر نشده باشد فرق گذاشتهاند. به اينکه:
در آنجايي كه عمل منافي از مکلف صادر شده باشد، ايشان فرموده نماز باطل است.
در آنجايي كه عمل منافي از مکلف صادر نشده باشد ايشان مطلب ديگري را فرموده است.
بررسي اقوال و احتمالات در فرع سوم
پس مجموعاً ما وقتي بخواهيم اقوال را در اينجا، اول از حيث احتمال، بايد ببينيم چند احتمال در مسئله وجود دارد؟ يا بالاتر از احتمال، چند قول در مسئله وجود دارد؟
«قول اول» در مساله، صحّت مطلقه است. يعني اين نماز مطلقا صحيح است؛ پس مکلف قضاء هر دو سجده را هم بجا بياورد و اين دو سجدهي سهو را هم مرّتين انجام بدهد نمازش صحيح است پس، اين يك قول بود.
«قول دوم» در مساله این است كه بين آنجايي كه منافي وجود دارد و آنجايي كه منافي وجود ندارد فرق گذاشته شود.
اقوال و احتمالات ديگري هم وجود دارد، که مثلا بين آنجايي كه بداند سجدهي اخيره فوت شده يا غير اخيره، باز بعضي آمدند فرق گذاشتند.
تقسيم فرع سوم به دو صورت کلي
در نتيجه ما براي اينكه بحث كاملاً منظم شود بايد صور مسئله را به طور كلي دو صورت كنيم،
«صورت اول»: يك صورت اين است كه بعد از نماز علم پيدا ميكند كه دو سجده از دو ركعت او فوت شده است.
«صورت دوم»: يك صورت آنجايي است كه در اثناء نماز علم پيدا ميكند كه دو سجده از دو ركعت او فوت شده است.
فروض سه گانه صورت اول
حالا فعلاً ما بحث را متمركز ميكنيم آنجايي كه بعد از نماز علم پيدا ميكند که ابتداءً اين صورت خودش سه فرض پيدا ميكند؛
«فرض اول»: در اين فرض مکلف ميگويد: من ميدانم اين دو تا سجدهي منسيه هيچ كدام ربطي به ركعت اخيره ندارد، يعني نماز چهار رکعتي اش تمام شده و ميگويد من ميدانم يا از ركعت اول و دوم است، يا اول و سوم است، يا دوم و سوم است؛ پس اين دو سجدهي منسيه اصلاً ارتباطي به ركعت اخيرهي در نماز ندارد، اين يك فرض است.
«فرض دوم»: در اين فرض مکلف ميگويد نه! يكي از اين سجدههاي منسيه مربوط به ركعت اخير من در نماز بوده است. اين فرض دوم بود.
«فرض سوم»: در اين فرض مکلف مشكوک است، يعني اينكه مي گويد من نميدانم اين دو سجده مربوط به کدام رکعات بوده که فوت شده ولي فقط ميدانم كه دو ركعت بوده و در هر كدام يك سجدهاي فراموش شده دارم حال از رکعت اخيره هست يا نه، اين را نميدانم. چه بسا ممكن است اخيره در آن باشد.
پس ببينيد، اگر بعد از نماز علم پيدا كرد به دو سجدهي فراموش شده، اين سه صورت دارد، آن وقت باز در هر كدام يك از اينها يا منافي بعد از نماز انجام داده و مرتكب شده است، يا منافي بعد از نماز انجام نداده و مرتكب نشده است.
بررسي فرض اول از فروض سه گانه
حالا ما ميآئيم از فرض اول شروع ميكنيم، فرض اول كه آسانترين فرضهاست اين است كه: بعد از نماز ميگويد من دو سجده را فراموش كردم و يقين دارد اين دو سجده هيچ كدامش ارتباط به ركعت اخيرهي نماز ندارد، يعني يا از رکعت اولي و دومي است، و يا از رکعت اولي و سومي است و يا از رکعت دومي و سومي است لذا هيچ ربطي به ركعت اخيرهي نماز ندارد.
فتواي سيّد كه عرض كرديم به صورت مطلق صادر شده است؛ يعني ايشان ميگويد: اين نماز صحيح است، و دو تا قضاي سجده بايد انجام بدهد، يعني قضاي دو سجده را بايد انجام بدهد و دو تا سجده سهو آن هم مرّتين بايد انجام بدهد و ظاهراً در اين فرض نصّاً و فتواً بين فقها اختلافي وجود ندارد.
ما يك روايت معتبري داريم مربوط به ابوبصير است، عرض ميكنم كه اين روايت، هم در کتاب «من لا يحضره الفقيه» آمده، و هم در کتاب «تهذيب الاحکام» آمده است، در کتاب «من لا يحضره الفقيه» جلد اول صفحه228 آمده است و در کتاب «تهذيب الاحکام» جلد دوم صفحه 152 آمده است و البته در کتاب «وسائل الشيعة» هم كه در دسترس آقايان هست در جلد ششم صفحه 365 كتاب الصلاة ابواب السجود باب چهاردهم حديث چهارم آمده است.
در اين روايت كه صحيحه است، يعني سند آن هم صحيح و معتبر است و نياز به بحث ندارد، «وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ يَعْنِي الْمُرَادِيَّ»، آن وقت در مشيخهي «من لا يحضره الفقيه» -كه حالا آقاياني كه در بحث اصول ما تشريف داشتند اطلاع دارند و آنجا عرض كرديم كه روايات «من لا يحضره الفقيه» حتي مرسلاتش تماماً معتبر است چه اينکه تقريباً نيمي از كتاب «من لا يحضره الفقيه» مرسلات مرحوم صدوق(ره) است و ما اعتبار اين مرسلات را اثبات كرديم. اما در خود مشيخهي فقيه آمده «و ما كان فيه عن عبدالله بن مسكان فقد رويته عن أبي» صدوق(ره)ميگويد از پدرم و «محمد بن الحسن رضي الله عنهما عن محمد بن يحيي العطار عن محمد بن الحسين بن أبي الخطاب عن صفوان بن يحيي عن عبدالله بن مسكان»، اين سند صدوق به أبي بصير است كه اين سند هم سند معتبري است و ترديدي در آن نيست.
حال در روايت آمده است كه: «قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَمَّنْ نَسِيَ أَنْ يَسْجُدَ وَاحِدَةً فَذَكَرَهَا وَ هُوَ قَائِمٌ قَالَ يَسْجُدُهَا إِذَا ذَكَرَهَا وَ لَمْ يَرْكَعْ فَإِنْ كَانَ قَدْ رَكَعَ فَلْيَمْضِ عَلَى صَلَاتِهِ فَإِذَا انْصَرَفَ قَضَاهَا وَحْدَهَا وَ لَيْسَ عَلَيْهِ سَهْوٌ».
خوب ببينيد ما ميخواهيم از اين روايت استفاده كنيم که اگر مکلف دو سجده را هم يادش رفته باشد و اگر سه تا سجده را هم يادش رفته باشد، مثلاً الآن كسي در ركعت دوم ايستاد و يادش افتاد که در ركعت قبل يك سجده نياورده در اينجا «فَلْيَمْضِ عَلَى صَلَاتِهِ» صدق مي کند و يا در ركعت سوم ايستاد و يادش افتاد در ركعت دوم هم سجده نياورده، در اينجا «فَلْيَمْضِ عَلَى صَلَاتِهِ» صدق مي کند و يا در ركعت چهارم ايستاد و يادش افتاد كه در ركعت سوم يك سجده نياورد به نظر ما در اينجا «فَلْيَمْضِ عَلَى صَلَاتِهِ» صدق مي کند.
پس استفادهاي كه از اين روايت ميكنيم این است كه گرچه مورد سؤال نسيان يك سجده واحده است اما جوابي كه امام(ع)ميدهند ضابطه ای را در ضمن آن ذكر ميكنند و ضابطه این است كه اگر كسي در ركعت قبل يك سجده را فراموش كرد، ما لم يركع در اين ركعت بعد، پس برگردد و سجده را انجام بدهد، حالا اگر اين حالت در تمام نماز بر شما اتفاق افتاد، در ركعت دوم كه ايستاديد يادتان افتاد يك سجده نياورديد و بايد برگرديد سجده بياوريد. و يا ركعت دوم را خوانديد و در ركعت سوم كه ايستاديد يادتان افتاد كه سجده دوم از ركعت دوم را نياورديد، ركعت چهارم ايستاديد يادتان افتاد كه سجده دوم ركعت سوم را نياورديد اين ما لم يركع ضابطه است و اختصاص به ركعت واحده هم ندارد، اختصاص به ركعت اولي و ثانيه هم ندارد، بلکه رکعت اوليه، ثانيه و ثالثه و رابعه را هم ميگيرد.
فعلاً ضابطهاي كه از روايت استفاده ميشود اين است كه ميفرمايد: اگر كسي در حالي كه ايستاده يعني «مَا لَمْ يَرْكَعْ» يعني اگر اين مکلف به رکوع نرفته بايد برگردد و سجدهاش را انجام بدهد، حالا اگر اين «مَا لَمْ يَرْكَعْ» و اين سجده فراموش شده در سه ركعت اتفاق افتاده باشد، آيا اين ضابطه شاملش ميشود يا نه؟ مسلّما شاملش ميشود.
ببينيد عرض كردم، در ركعت دوم فهميد سجده دوم ركعت اولي را نياورده و هنوز ركوع نرفته است در اينجا اين شخص بايد برگردد. و يا در ركعت سوم فهميد كه سجدهي دوم ركعت دوم را نياورده، در اينجا اين شخص بايد برگردد و سجده را انجام دهد، و يا در ركعت چهارم فهميد سجده دوم ركعت سوم را نياورده، در اينجا اين شخص بايد برگردد، پس به نظر ما اين «مَا لَمْ يَرْكَعْ» اختصاص به ركعت واحده ندارد. و البته به آن طرفش هم اختصاص ندارد؛ يعني اگر در ركعت دوم ركوع رفت و فهميد يك سجده از ركعت اولي را نياورده، در اينجا روايت ميگويد: «فَإِنْ كَانَ قَدْ رَكَعَ فَلْيَمْضِ عَلَى صَلَاتِهِ» يعني نمازش را تمام كند. حالا اگر در ركعت سوم هم يادش بيفتد كه در ركعت دوم يك سجده نياورده، «فَلْيَمْضِ عَلَى صَلَاتِهِ»، و در ركعت چهارمش يادش افتاد كه در ركعت سوم يك سجده نياورده، يعني اگر بالأخره يك نفر در يك نماز، حالا مثلا يك آدمي باشد كه خيلي فكرش مشغول به دنيا باشد يا گاهي اوقات هم ممكن است از اشتغال به آخرت هم اين حرفها پيش بيايد؛ زيرا اين شكها معلوم نيست كه همهاش بخاطر اشتغال به دنيا باشد، گاهي ممكن است از اشتغال به آخرت هم پيش بيايد، مثل يك كسي دغدغه دارد كه آيا نمازش مورد قبول هست يا نه؟ لذا اگر در يك نماز سه سجده از او فوت شود، به نظر ما روايت شاملش ميشود چون روايت ميگويد: «فَلْيَمْضِ عَلَى صَلَاتِهِ فَإِذَا انْصَرَفَ قَضَاهَ»، يعني بعد كه نمازش تمام شد، قضاء كند.
ما ميخواهيم عرض كنيم درست است كه اين روايت مربوط به سجده واحده است، اما سجدتين من ركعتين را هم ميگيرد، و سه سجدهي از سه ركعت را هم شامل ميشود، و بلكه چهار سجدهي از چهار ركعت را هم شامل ميشود منتهي حالا در اين ركعت اخيره يك مقدار بحث است كه حالا الآن فعلاً به آن كاري نداريم، پس اين روايت به خوبي دلالت بر اين معنا دارد.
نكتهاي كه وجود دارد اين است كه ميداند اين دو سجده ربطي به ركعت اخيره ندارد، نمازش تمام شده و ما برحسب همين روايت ميگوييم دو سجده را قضا كند و نمازش صحيح است.
حال سؤال اين است كه آيا در اين فرض بين اينكه منافي انجام داده باشد يا نداده باشد، فرقي وجود دارد؟ پس بحث اينجاست كه آيا بعد از نماز، اگر منافي حاصل شود يا اگر منافي حاصل نشود فرقي وجود دارد يا خير؟
از كلام سيّد استفاده ميشود كه فرقي وجود ندارد. مرحوم امام، مرحوم آقاي خوئي و بسياري از بزرگان نظرشان اين است كه فرقي وجود ندارد.
بررسي دو مبنا
حال آيا كسي كه الآن سجده غير اخيره از او فوت شده، ميگوئيم نمازش صحيح است و بايد اين دو سجده را قضا كند، آيا بين آوردنِ منافي و نياوردنِ منافي فرق وجود دارد يا نه؟
اينجا برخي در ذهنشان اين مطلب هست كه در فرض اينكه كسي منافي را ميآورد، احتمال اين است كه اين منافي داخل در نماز باشد، چرا؟ يك اختلافي وجود دارد و آن اختلاف این است كه آيا قضاء سجده، جزء حقيقيِ نماز است؟ و اگر از يك كسي سجده فوت شد، و لو سلام نماز را داده اما هنوز نمازش تمام نشده، در اينجا قضاي سجده واقعاً تمام كنندهي نماز است، يعني نمازتان كه تمام شد فهميديد بايد يك سجده قضاء كنيد، آيا اين قضاء سجده به عنوان جزء حقيقي نماز است و در نتيجه بياييم بگوئيم در اين فرض سلام مخرج نماز نيست، لذا كسي كه توجه دارد بعد از سلام هم حق استدبار ندارد و بايد قضاء سجده را انجام بدهد.
بعضيها ميخواهند اينطور بگويند كه چون سجده ـ يعني قضاء سجده ـ به عنوان جزء حقيقي نماز است، پس نتيجه این است كه اين سلام، «وقع في غير محلّه» و اين سلام عنوان منافي را دارد و حالا كه عنوان منافي را دارد، نتيجه اين ميشود كه بگوئيم اين سلامي كه داده كالعدم است و کالعدم يعني عنوان مخرج از نماز را ندارد و بعد از اين سلام بايد قضاء سجده را انجام بدهد و نمازش را تمام كند.
عبارت امام خميني(ره) اين است كه ميفرمايند: برخي گفتهاند كه «قضاء السجده من تمامه»، يعني من تمام الصلاة، «فلا يكون السلام تحليلاً مع ترك السجدة»، وقتي از كسي سجده فوت شده، سلام، تحليل نيست و مخرج نماز نيست، «بل يسقط الترتيب»، اينجا ترتيب به هم ميخورد «و ياتي بالسجده بعد السلام و تكون السجدة محللةً»، آنكه ميگوئيم نماز «اولها التكبير و آخرها التحليل»، در اينجا محلل، همين قضاء سجده است. و در نتيجه بيائيم در اينجا بگويئم اين سلامي كه داده اصلاً به درد نميخورد و از نماز خارج نشده، و بگوئيم اين سجده متمم و محلل نماز است، يعني يك نمازي داريم سلام مخرج از نماز است و يك نمازي داريم كه قضاء سجده مخرج از نماز است.
ايشان ميفرمايد اين مطلب باطل است براي اينكه:
اولاً: رواياتي كه ميگويد سلام مخرج از نماز است به صورت مطلق، اطلاق آن روايات اين را دفع ميكند،
ثانياً: اين روايتي كه الآن خوانديم كه اين سجده به عنوان قضاء است نيز اين مطلب را رد ميكند.
نتیجه گیری
نتيجه اين مطلب اين شد كه در فرضی كه بعد از نماز علم دارد به اينكه دو سجده از دو ركعت از آن فوت شده، سيّد مي فرمايد بايد دو سجده قضاء كند، اما روي اين بيان و إن قلتي كه گفتيم، إن قلت ميگويد اينجا كه سلام نماز را داد و هنوز منافي را انجام نداده، نمازش هنوز تمام نشده! اگر منافي انجام داده و حدثي از او سر زده و استدباري از او سر زده، سجدهاي كه ميآورد قضاي سجده است، اما اگر منافي انجام نداده، فقط سلام نماز را داده، سلام نماز را داد و فهميد سجدهي دوّم ركعت سوم را نياورده، برخي ميخواهند بگويند اينجا نگوئيد كه بعد از سلام قضاي سجده را انجام بدهد، اينجا اين سلام مخرج نماز نيست، و نماز تمام نشده بلكه سلام را داد، حالا بعدش بايد قضاء سجده را انجام بدهد و بعد مجدداً بيايد سلام كند و نماز تمام بشود. پس خود سجده، محلل ميشود.
اين ادعا را باز تكرار ميكنم، آنچه از كلام سيّد و مشهور استفاده ميشود اين است كه بعد از نماز، قضاي سجده را انجام بدهد، اما اين مستشكل و اين إن قلت ميگويد اگر منافي انجام نداده اين سلامش مخرج از نماز نيست! اين سلامش را «وقع في غير محلّه»، مثل اينكه شما در تشهد ركعت دوم اگر سلام بدهيد آن سلام مخرج از نماز نيست. در نتيجه اين سلامي كه الآن داد مخرج از نماز نيست و بلافاصله قضاي سجده را انجام ميدهد و لكن اين سجده خودش مخرج از نماز ميشود، اين سجده خودش محلل ميشود. جواب همين است كه امام خميني(ره) فرمودند؛ بنابراين ما دو نوع دليل در مقابل اين «إن قلت» داريم؛
«دليل اول»: اين است كه رواياتي كه ميگويد سلام مخرج است مطلق است، يعني همه جا سلام را مخرج ميداند، البته سلام در ركعت اخيره را.
«دليل دوم»: همين روايت ابيبصير و نظاير اين روايت است كه مي گويد اگر كسي يك سجده از او فوت شد، بايد قضاء انجام بدهد.
حالا اينجا اصلاً در خود اين مسئله حواشي کتاب «العروة الوثقي» را ببينيد، مخصوصاً نسبت به آن سجدهي اخيره كه حالا در فرض بعدي ان شاء الله دنبال ميكنيم.
البته بعضي ها نيز معتقدند كه سجده فوت شده را اصلاً نه بايد به نيّـت ادا بياورد و نه به نيت قضاء بياورد؛ يعني يكي از بحثهاي مهم اين است كه اين آدمي كه سجده از او فوت شده بعد از نماز آيا سجده را به نيّت القضاء بياورد، يا به نيّت الاداء بياورد؟ يا «لا بنيّة القضاء» و «لا بنيّة الاداء»، مثل مرحوم گلپايگاني(ره) كه در بعضي از فروض نسبت به سجدهي اخيره، نسبت به سجدهي اخيره ميگويد سجده را بياورد «لا بنيّة القضاء» و «لا به نيّة الاداء»؛ پس روي نظر قائل گاهي اوقات سلام مخرج است و گاهي اوقات سجده مخرج است.
پس فرض اول را عرض كرديم كه روشن است که نصا و فتواً اگر كسي بعد از نماز علم پيدا كرد دو سجده از او فوت شده، اين بايد قضاي دو سجده را انجام بدهد، حالا آيا در همين جا بين منافي و عدم منافي فرق است يا نه؟ گفتيم فرق نيست و مطلب بعد حالا همين است که آيا در اين فرض، دو سجدهي سهو هم لازم است يا نه كه ان شاء الله فردا عرض ميكنيم.
وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته
نظری ثبت نشده است .