درس بعد

بحث اخلاقی: زبان و عذاب آن

درس قبل

بحث اخلاقی: زبان و عذاب آن

درس بعد

درس قبل

موضوع: مباحث اخلاقی


تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۱۰/۱۳


شماره جلسه : ۱۳

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • بحث اخلاقی: زبان و عذاب آن

دیگر جلسات

بسم الله الرّحمن الرّحيم

الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
موضوع بحث: زبان و عذاب آن (1390/10/13)

يك روايتي مربوط به «زبان» عرض كنيم تا همه از اين روايت بهره‌مند شويم.
سكوني از امام صادق(ع) از پيامبر(ص) نقل مي‌كند:
«يُعَذِّبُ اللهُ اللِّسَانَ بِعَذَابٍ لَا يُعَذِّبُ بِهِ شَيْئاً مِنَ الْجَوَارِحِ فَيَقُولُ أَيْ رَبِّ عَذَّبْتَنِي بِعَذَابٍ لَمْ تُعَذِّبْ بِهِ شَيْئاً فَيُقَالُ لَهُ خَرَجَتْ مِنْكَ كَلِمَةٌ فَبَلَغَتْ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا فَسُفِكَ بِهَا الدَّمُ الْحَرَامُ وَ انْتُهِبَ بِهَا الْمَالُ الْحَرَامُ وَ انْتُهِكَ بِهَا الْفَرْجُ الْحَرَامُ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَأُعَذِّبَنَّكَ بِعَذَابٍ لَا أُعَذِّبُ بِهِ شَيْئاً مِنْ جَوَارِحِك‌‌»(وسائل الشيعة18: 10)؛

عذاب زبان يك عذاب خاصّي است، عذابي كه خداي تبارك و تعالي در قيامت براي لسان در نظر گرفته، با تمام عذاب‌هايي كه براي تمام جوارح بدن هست فرق مي‌كند.

اين سبب مي‌شود كه ما يك مقدار بیشتر توجه كنيم و لسان خودمان را كنترل كنيم، تا مي‌توانيم صحبت نكنيم، تا مي‌توانيم سكوت را به عنوان يك عادت براي خودمان قرار دهيم، كه البته خيلي مشكل است و اين نياز به تمرين و رياضت دارد.

انسان جايي كه بتواند يك حرفي را بزند اما خودش را كنترل كند و اين حرف را نزند، زبانش را ببندد، دهانش را ببندد و صحبت نكند.

آن وقت در ادامه‌‌ی روايت «فَيَقُولُ أَيْ رَبِّ عَذَّبْتَنِي بِعَذَابٍ لَمْ تُعَذِّبْ بِهِ شَيْئاً» يعني خود همين لسان در روز قيامت می‌‌گوید: خدایا من را عذابي مي‌كني كه هيچ چيز ديگري را اين گونه عذاب نكردي. چرا؟

يعني زبان به اعتراض در مي‌آيد. بايد واقعاً به خدا پناه برد.

حالا عذاب‌هاي ديگري كه هست، خود عذاب اخروي را ما درست نمي‌توانيم درك كنيم، حالا اين عذاب لسان خيلي شديدتر است، معلوم مي‌شود اينقدر اختلاف وجود دارد كه قابل فرق است، قابل ميز است، اين عذابي كه لسان دارد بقيه جوارح ندارند؛ «فَيُقَالُ لَهُ خَرَجَتْ مِنْكَ كَلِمَةٌ» وقتي كه لسان اين اعتراض را در روز قيامت مي‌كند جواب داده مي‌شود از تو يك كلمه خارج شد، نمي‌گويد يك يا ده ساعت حرف زدن، «فَبَلَغَتْ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا»؛ اين كلمه به مشرق و مغرب زمين رسيده «فَسُفِكَ بِهَا الدَّمُ الْحَرَامُ وَ انْتُهِبَ بِهَا الْمَالُ الْحَرَامُ وَ انْتُهِكَ بِهَا الْفَرْجُ الْحَرَامُ» يك خونی كه محترم بوده با آن ريخته شده و يك مال محترم به سبب آن اخذ شده و يك فرج محترم هتك شد، يعني گاهي يك كلمه از همين دهان كه بيرون مي‌آيد اين قابليّت را دارد كه به مشرق و مغرب زمين برسد و موجب خونريزي و از بين بردن اموال شود، موجب از بين بردن نواميس مردم شود.

به لسان مي‌گويند اين كلمه از تو خارج شده و اين آثار را داشته است. بعد خدا مي‌فرمايد «وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَأُعَذِّبَنَّكَ بِعَذَابٍ لَا أُعَذِّبُ بِهِ شَيْئاً مِنْ جَوَارِحِك»؛ قسم به عزّت خودم آنچه كه الآن انسان مي‌گويد، مخصوصاً الآن كه اين وسائل ارتباط جمعي و رسانه‌ها خيلي فراوان است و انسان يك كلمه كه امروز مي‌گويد يك ساعت بعد در كل دنيا اين كلمه هست، هر كسي بخواهد اين كلمه را گوش مي‌كند! با يك كلمه بيائيم حلالي را حرام كنيم، حرامي را حلال كنيم! همين نتايج را دارد.

اگر انسان با يك كلمه يك حلالي را حرام كند يك مال محترمي را با يك كلمه بگويد و شهادت بدهد كه اين مال از احترام خارج شود، يا خوني خدايي نكرده ريخته شود، بايد خيلي مراقبت كنيم. زبان خودمان را بايد خيلي كنترل كنيم.
باز در يك روايتي پيامبر(ص) مي‌فرمايد: «مَنْ حَفِظَ لِسَانَهُ فَكَأَنَّمَا عَمِلَ بِالْقُرْآن‌‌»؛ خيلي تعبير عجيبي است! كسي كه زبان خود را حفظ كند، گويا به قرآن عمل كرده است. يعني به تمام قرآن عمل كرده و جزء متقين، صالحين و ابرار شده، اين ديگر غيبت نمي‌كند، تهمت نمي‌زند، دروغ نمي‌گويد، ظلم نمي‌كند، وسيله بسياري از گناهان كبيره زبان انسان است.

«الصُّمت أرفع العبادة»؛ سكوت بالاترين عبادت‌هاست.

ما در حالات علماي بزرگ اين را داشتيم و ما هم علماي بزرگي را ديديم، گاهي اوقات در يك مجلس يكي دو ساعت، تا كسي از آنها سوال نمي‌كرد اينها حرفي نمي‌زدند. حالا ما تا يك جا مي‌رويم دو نفر را مي‌بينيم، از اظهار فضل و نفي ديگران و تخريب ديگران و هتك ديگران و خدايي نكرده گاهي اوقات به هتك نظام اسلامي و اشكال بر نظام اسلامي، كه حالا من نمي‌گويم نبايد اشكال باشد، يك وقت آدم يك جايي اين انتقاد را مي‌كند به موقع و مؤثر، آن لازم است و به عنوان امر به معروف و نهي از منكر واجب مي‌شود، ولي جايي كه مي‌بيند هيچ اثري ندارد، يا انتقاد از يك عالم، انتقاد از يك مسئول، انتقاد از يك شخص، ما خيلي در حرف‌ زدن بي‌پرواييم.

زمانه ما هم متأسفانه اين چنين شده، بي‌پروايي خيلي فراوان شده، بي‌اخلاقي خيلي فراوان شده، هر كسي تريبوني دارد به مقتضاي ذهن خودش و غرور خودش شروع مي‌كند هر صحبتي را مطرح مي‌كند.

ما ياد اين روايت بيفتيم، اين روايت را توجه داشته باشيم كه اين «لا يُعَذِّب» خدا مي‌فرمايد من براي زبان يك عذابي قرار دادم كه بر هيچ يك از اعضاي بدن اين عذاب را قرار ندادم، انسان ياد همين روايت كه بيفتد دائماً بايد به فكر فرو برود.
حالا كسي يك عيبي دارد، انسان در صدد افشاي آن عيب برمي‌آيد، چه كار خطرناكي؟ چه كار اشتباهي؟ انسان خودش مگر عيب ندارد؟ اگر واقعاً يك انساني انصاف داشته باشد، ببيند كه خودش چقدر عيب دارد، چقدر نقص دارد، انسان بايد يك فكري به حال گرفتاري‌هاي خودش كند. چكار داري كه ديگري اين عيب را دارد؟ اگر هنر داريم عيب خودمان را بشناسيم، براي علاج عيب خودمان يك فكر و كاري كنيم، چقدر از عمر انسان مگر باقي مانده؟ ‌اينقدر زمانه زود مي‌گذرد كه انسان هر روز احساس مي‌كند به پايان خط رسيده است. هر آن اینگونه احساس مي‌كند.

يك مقدار به خودمان و زبان خودمان توجه كنيم، از همين حالا شروع كنيم ببينيم در شبانه‌روز چقدر مي‌توانيم سكوت كنيم، در منزل، بيرون، در جلسات؛ بنشينيم بررسي كنيم كه ببينيم امروز چقدر حرف حسابي زدم؟ چقدر از اين زبان كار كشيدم؟
«مَن أرَادَ أن يَسلَمَ فَليَحفَظ لِسانَه»؛ ‌اگر كسي مي‌خواهد سالم باشد، لسانش را حفظ كند.

اين لسان، راه براي «تطهير قلب» است و راه براي «آلودگي قلب» است. انسان يك حرفي كه مي‌زند؛ تا غيبت مي‌كند قلبش آلوده مي‌شود، تا يك حرفي عليه ديگري مي‌زند بلافاصله قلبش مكدّر مي‌شود. هر چه اين لسان متوقّف باشد، قلب مزيّن‌تر و مطهّرتر و پاك‌تر باقي مي‌ماند.

بنابراين از جهاتي كه ـ ما طلبه‌ها مخصوصاً ـ خيلي بايد به آن توجه داشته باشيم، مسئله‌ی لسان است.

من يادم مي‌آيد مرحوم والد ما(رضوان الله عليه) در مباحثي كه در روزهاي چهارشنبه مقيّد بودند يك حديث اخلاقي را بخوانند و خودشان هم به اساتيد حوزه مكرر مي‌فرمودند، از قول امام(ره) مي‌فرمودند كه امام خيلي تأكيد دارند اساتيد، يك حديث اخلاقي بخوانند و نسبت به مسائل اخلاقي طلبه‌ها توجه داشته باشند. ايشان راجع به لسان يك روز طوري صحبت كردند كه انسان به اين مرز مي‌رسيد كه نذر كند ديگر صحبت نكند إلا در موارد ضروري.

يعني اگر واقعاً ما به اين حد برسيم، خودمان را ملزم كنيم، حالا نمي‌گويم نذر كنيم، خودمان را ملزم كنيم فقط در موارد ضروري حرف بزنيم، در غير موارد ضروري صحبت نكنيم، زبانمان را نگه داريم، اين كلمه‌اي كه وقتي لسان اعتراض مي‌كند خدايا چرا اين عذاب را براي من قرار دادي كه بقيه اعضا و جوارح اين عذاب را ندارند؟ «خَرَجَتْ مِنْكَ كَلِمَةٌ فَبَلَغَتْ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا فَسُفِكَ بِهَا الدَّمُ الْحَرَامُ» يك معناي ديگرش این است كه گاهي اوقات اين كلمه آلودگي و بوی بدش به مشارق و مغارب أرض مي‌رسد.

حالا این معنا، آن معناي ظاهري اولي نيست كه ما كرديم، بگوئيم اگر يك كلمه‌اي به همه عالم رسيد، گاهي يك كلمه اينقدر آلوده و بد هست كه بويش به مشارق و مغارب مي‌رسد. اين را اگر انسان توجه داشته باشد، بر حرف زدنش خيلي مراقبت مي‌كند.

إن شاء الله خداوند عنايت كند كه بتوانيم زبان خودمان را فقط براي عبادتش و موارد ضروري استفاده كنيم.

و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين



برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .