سكوني از امام صادق (ع) نقل ميكند، جلد 18 وسائل الشيعه صفحه 10؛ امام
صادق(ع) فرموده است كه پيامبر(ص) فرمود «يعذّب الله اللسان بعذابٍ لا يعذّب
به شيئاً من الجوارح» عذاب لسان يك عذاب خاصّي است عذابي كه خداي تبارك و
تعالي در قيامت براي لسان در نظر گرفته با تمام عذابهايي كه براي تمام
جوارح بدن هست فرق ميكند و اين سبب ميشود كه ما يك مقدار توجه بيشتري
كنيم و لسان خودمان را كنترل كنيم، تا ميتوانيم صحبت نكنيم!
تا ميتوانيم
سكوت را به عنوان يك عادت براي خودمان قرار بدهيم كه البته خيلي مشكل است و
اين نياز به تمرين و رياضت دارد. انسان جايي كه بتواند يك حرفي را بزند
اما خودش را كنترل كند و اين حرف را نزند، زبانش را ببندد، دهانش را ببندد و
صحبت نكند، آن وقت در دنبالهي روايت «فيقول» يعني خود همين لسان در روز
قيامت «أي رب عذبتني بعذاب لم تعذب به شيئا» من را عذابي ميكني كه «لم
تعذّب به شيئا» هيچ چيز ديگري را اين گونه عذاب نكردي، چرا؟ يعني زبان به
اعتراض در ميآيد، بايد واقعاً پناه به خدا برد، حالا عذابهاي ديگري كه
هست، خود عذاب اخروي را ما درست نميتوانيم درك كنيم، حالا اين عذاب لسان
خيلي شديدتر است.
معلوم ميشود اينقدر اختلاف وجود دارد كه قابل فرق است،
قابل ميز است، اين عذابي كه لسان دارد بقيه جوارح ندارند؛ «فيقال له» وقتي
كه لسان اين اعتراض را در روز قيامت ميكند جواب داده ميشود «خرجت عنك
كلمةٌ» از تو يك كلمه، نميگويد يك يا ده ساعت حرف زدن «فبلغت مشارق الأرض و
مغاربها» اين كلمه به مشرق و مغرب زمين رسيده «فسفك بها الدم الحرام» يك
خون حرام و يك دمي كه محترم بوده با آن ريخته شده و يك مال حرام با آن اخذ
شد و يك فرج حرام هتك شد، يعني گاهي يك كلمه از همين دهان كه بيرون ميآيد
اين قابليّت را دارد كه به مشرق و مغرب زمين برسد و موجب خونريزي و از بين
بردن اموال شود، موجب از بين بردن نواميس مردم شود.
به لسان ميگويند اين
كلمه از تو خارج شده و اين آثار را داشته و بعد خدا ميفرمايد «و عزّتي» قسم
به عزّت خودم «لأعذبنك بعذاب لا أعذب به شيئاً من جوارحك» آنچه كه الآن
انسان ميگويد، مخصوصاً الآن كه اين وسائل ارتباط جمعي و رسانهها خيلي
فراوان است و انسان يك كلمه كه امروز ميگويد يك ساعت بعد در كل دنيا اين
كلمه هست، هر كسي بخواهد اين كلمه را گوش ميكند! با يك كلمه بيائيم حلالي
را حرام كنيم، حرامي را حلال كنيم! همين نتايج را دارد. اگر انسان با يك
كلمه يك حلالي را حرام كند يك مال محترمي را با يك كلمه بگويد و شهادت بدهد
كه اين مال از احترام خارج شود، يا خوني خدايي نكرده ريخته شود، بايد خيلي
مراقبت كنيم. زبان خودمان را بايد خيلي كنترل كنيم.
باز در يك
روايتي پيامبر(ص) ميفرمايد: «من حفظ لسانه فكأنّما عمل بالقرآن» خيلي
تعبير عجيبي است! كسي كه لسان خود را حفظ كند گويا به قرآن عمل كرده، يعني
به تمام قرآن عمل كرده و جزء متقين، صالحين و ابرار شده، اين ديگر غيبت
نميكند، تهمت نميزند، دروغ نميگويد، ظلم نميكند، وسيله بسياري از
گناهان كبيره زبان انسان است. «من حفظ لسانه فكأنما عمل بالقرآن».
«السمت
أرفع العباده» سكوت بالاترين عبادتهاست. ما در حالات علماي بزرگ اين را
داشتيم و ما هم علماي بزرگي را ديديم، گاهي اوقات در يك مجلس يكي دو ساعت،
تا كسي از آنها سوال نميكرد اينها حرفي نميزدند. حالا ما تا يك جا
ميرويم دو نفر را ميبينيم از اظهار فضل و نفي ديگران و تخريب ديگران و
هتك ديگران و خدايي نكرده گاهي اوقات به هتك نظام اسلامي و اشكال بر نظام
اسلامي، كه حالا من نميگويم نبايد اشكال باشد، يك وقت آدم يك جايي اين
انتقاد را ميكند به موقع و مؤثر، آن لازم است و به عنوان امر به معروف و
نهي از منكر واجب ميشود، ولي جايي كه ميبيند هيچ اثري ندارد، يا انتقاد
از يك عالم، انتقاد از يك مسئول، انتقاد از يك شخص، ما خيلي بيپرواييم در
حرف زدن.
زمانه ما هم متأسفانه اين چنين شده، بيپروايي خيلي فراوان شده،
بياخلاقي خيلي فراوان شده، هر كسي تريبوني دارد به مقتضاي ذهن خودش و غرور
خودش شروع ميكند هر صحبتي را مطرح ميكند. ما ياد اين روايت بيفتيم، اين
روايت را توجه داشته باشيم كه اين «لا يعذّب» خدا ميفرمايد من براي زبان
يك عذابي قرار دادم كه بر هيچ يك از اعضاي بدن اين عذاب را قرار ندادم،
انسان ياد همين روايت كه بيفتد دائماً بايد به فكر فرو برود.
حالا
يك كسي يك عيبي دارد، انسان در صدد افشاي آن عيب برميآيد، چه كار خطرناكي؟
چه كار اشتباهي؟ انسان خودش مگر عيب ندارد؟ اگر واقعاً يك انساني انصاف
داشته باشد ببيند كه خودش چقدر عيب دارد، چقدر نقص دارد، انسان بايد يك
فكري به حال گرفتاريهاي خودش كند، چكار داري كه ديگري اين عيب را دارد؟
اگر هنر داريم عيب خودمان را بشناسيم، براي علاج عيب خودمان يك فكر و كاري
كنيم، چقدر از عمر انسان مگر باقي مانده؟ اينقدر زمانه زود ميگذرد كه
انسان هر روز احساس ميكند به پايان خط رسيده، هر آن احساس ميكند. يك
مقدار به خودمان و زبان خودمان توجه كنيم، از همين حالا شروع كنيم ببينيم
در شبانهروز چقدر ميتوانيم سكوت كنيم، در منزل، بيرون، در جلسات؛ بنشينيم
بررسي كنيم كه ببينيم امروز چقدر حرف حسابي زدم؟ چقدر از اين زبان كار
كشيدم؟
«من أراد ان يسلم فاليحفظ لسانه» اگر كسي ميخواهد سالم
باشد لسانش را حفظ كند. اين لسان راه براي تطهير قلب است و راه براي آلودگي
قلب است، انسان يك حرفي كه ميزند؛ تا غيبت ميكند قلبش آلوده ميشود، تا
يك حرفي عليه ديگري ميزند بلا فاصله قلبش مكدّر ميشود، هر چه اين لسان
متوقّف باشد قلب مزيّنتر و مطهّرتر و پاكتر باقي ميماند.
بنابراين
از جهاتي كه ـ ما طلبهها مخصوصاً ـ خيلي بايد به آن توجه داشته باشيم
مسئلهي لسان است. من يادم ميآيد مرحوم والد ما رضوان الله عليه در مباحثي
كه در روزهاي چهارشنبه مقيّد بودند يك حديث اخلاقي را بخوانند و خودشان هم
به اساتيد حوزه مكرر ميفرمودند، از قول امام ميفرمودند كه امام خيلي
تأكيد دارند اساتيد يك حديث اخلاقي بخوانند و نسبت به مسائل اخلاقي طلبهها
توجه داشته باشند. ايشان راجع به لسان يك روز طوري صحبت كردند كه انسان به
اين مرز ميرسيد كه نذر كند ديگر صحبت نكند! الا در موارد ضروري.
يعني اگر
واقعاً ما به اين حد برسيم، خودمان را ملزم كنيم، حالا نميگويم نذر كنيم،
خودمان را ملزم كنيم فقط در موارد ضروري حرف بزنيم، در غير موارد ضروري
صحبت نكنيم، زبانمان را نگه داريم، اين كلمهاي كه وقتي لسان اعتراض ميكند
خدايا چرا اين عذاب را براي من قرار دادي كه بقيه اعضا و جوارح اين عذاب
را ندارند؟ «خرجت عنك كلمةٌ فبلغت مشارق الأرض و مغاربها» يك معناي ديگرش
اينست كه گاهي اوقات اين كلمه آلودگي و بوی بدش به مشارق و مغارب أرض
ميرسد.
حالا معنايش آن معناي ظاهري اولي نيست كه ما كرديم، بگوئيم اگر يك
كلمهاي به همه عالم رسيد، گاهي يك كلمه اينقدر آلوده و بد هست كه بويش به
مشارق و مغارب ميرسد. اين را اگر انسان توجه داشته باشد خيلي مراقبت
ميكند بر حرف زدنش. انشاء الله خداوند عنايت كند كه بتوانيم زبان خودمان
را فقط براي عبادتش و موارد ضروري استفاده كنيم.
کنترل زبان
۲۰ بهمن ۱۳۹۴ و ۱۱:۵۷
باز در يك روايتي پيامبر(ص) ميفرمايد: «من حفظ لسانه فكأنّما عمل بالقرآن» خيلي تعبير عجيبي است! كسي كه لسان خود را حفظ كند گويا به قرآن عمل كرده، يعني به تمام قرآن عمل كرده و جزء متقين، صالحين و ابرار شده، اين ديگر غيبت نميكند، تهمت نميزند، دروغ نميگويد، ظلم نميكند، وسيله بسياري از گناهان كبيره زبان انسان است. «من حفظ لسانه فكأنما عمل بالقرآن».
حالا يك كسي يك عيبي دارد، انسان در صدد افشاي آن عيب برميآيد، چه كار خطرناكي؟ چه كار اشتباهي؟ انسان خودش مگر عيب ندارد؟ اگر واقعاً يك انساني انصاف داشته باشد ببيند كه خودش چقدر عيب دارد، چقدر نقص دارد، انسان بايد يك فكري به حال گرفتاريهاي خودش كند، چكار داري كه ديگري اين عيب را دارد؟ اگر هنر داريم عيب خودمان را بشناسيم، براي علاج عيب خودمان يك فكر و كاري كنيم، چقدر از عمر انسان مگر باقي مانده؟ اينقدر زمانه زود ميگذرد كه انسان هر روز احساس ميكند به پايان خط رسيده، هر آن احساس ميكند. يك مقدار به خودمان و زبان خودمان توجه كنيم، از همين حالا شروع كنيم ببينيم در شبانهروز چقدر ميتوانيم سكوت كنيم، در منزل، بيرون، در جلسات؛ بنشينيم بررسي كنيم كه ببينيم امروز چقدر حرف حسابي زدم؟ چقدر از اين زبان كار كشيدم؟
«من أراد ان يسلم فاليحفظ لسانه» اگر كسي ميخواهد سالم باشد لسانش را حفظ كند. اين لسان راه براي تطهير قلب است و راه براي آلودگي قلب است، انسان يك حرفي كه ميزند؛ تا غيبت ميكند قلبش آلوده ميشود، تا يك حرفي عليه ديگري ميزند بلا فاصله قلبش مكدّر ميشود، هر چه اين لسان متوقّف باشد قلب مزيّنتر و مطهّرتر و پاكتر باقي ميماند.
منبع : وسائل الشیعه، ج 18، ص 10
کلمات کلیدی :
۱,۷۲۴ بازدید