موضوع: فقه پزشکی- قاعده سلطنت بر اعضاء
تاریخ جلسه : ۱۴۰۰/۸/۱۹
شماره جلسه : ۷
چکیده درس
-
خلاصه بحث گذشته
-
بررسی حکم قتل ترحّمی (آتانازی فعّال داوطلبانه)
-
بررسی مرجع «ذلک» در آیه 29 سوره نساء
-
بررسی عنوان «عدواناً و ظلماً»
-
بررسی آیه 10 سوره نساء
-
دیدگاه مرحوم طبرسی
-
جمعبندی و دیدگاه برگزیده
دیگر جلسات
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
خلاصه بحث گذشته
بحث در این است که هم طبق آیات و هم طبق روایات خودکشی در اسلام حرام است و از گناهان کبیره و بسیار بزرگ میباشد. بعد این فرع مطرح شد که در زمان ما که یک سری قتلهای ترحمی (یعنی قتلهایی از روی ترحم و محبت) وجود دارد، آیا اینها هم مشمول ادله قتل نفس میشود و بگويیم حرام است یا ممکن است در اینها مطلب دیگری گفته شود؟بررسی حکم قتل ترحّمی (آتانازی فعّال داوطلبانه)
آیه شریفه 29 از سوره مبارکه نساء را مطرح کردیم: «یا ایها الذین آمنوا لا تأکلوا اموالکم بینکم بالباطل إلا أن تکون تجارةً عن تراض و لا تقتلوا انفسکم إن الله کان بکم رحیما و من یفعل ذلک عدواناً و ظلماً فسوف نصلیه ناراً»، گفته شد باید در کلمه «ذلک» و این «ظلماً و عدواناً» دقت کنیم و اینکه آیا «ظلماً و عدواناً» عنوان قید را دارد که اگر عنوان قید را دارد به همین معناست که قتل نفس «اذا کان ظلماً و عدواناً فهو حرامٌ و إن لم یکن ظلما و عدواناً فلیس بحرام».
بعد هم یک کسی میگوید من این همه سرطانی که دارم و این وضعی که دارم و یقین دارد به اینکه خوب نمیشود خودش بخواهد آمپولی به خودش بزند یا قرصی بخورد تا به حیات خودش خاتمه بدهد، بگويیم این عنوان ظلم را ندارد؛ یعنی عبارت «و من یفعل ذلک عدواناً و ظلماً» شامل او نیست لذا این قتل نفس اشکالی ندارد.
بررسی مرجع «ذلک» در آیه 29 سوره نساء
1. «ذلک» فقط به همین قتل نفس بخورد (که بعضی از مفسران هم گفتند)؛ چون این اقرب است، مثل قرطبی که از مفسران قرن هفتم اهل تسنن در الجامع لاحکام القرآن، میگوید: «اشارةٌ إلی القتل» و معنای «و من یفعل ذلک» یعنی همین قتل. بعد میگوید: «لأنه أقرب مذکورٍ»؛ این چون قریبتر است تا بقیهی موارد.
2. احتمال دوم آن است که «ذلک»، هم به قتل بخورد و هم به اکل مال به باطل، این احتمال را از بعضی از مفسرین نقل میکند. «قیل هو عائدٌ إلی اکل المال بالباطل و قتل النفس». البته باید دید که آیا این «ظلماً و عدواناً» برای اکل مال به باطل هم معنا داردیعنی ؟ اکل مال دو قسم میشود: اکل مال عدواناً و غیر عدوان، ولی اکل مال به باطل غیر از ظلم چیزی نیست، لذا «لا ینقسم إلی قسمین».[1]
فخر رازی درباره قتل نفس میگوید: قتل نفس اگر به خاطر قصاص باشد حق است و اگر منشأش تعدی به دیگران باشد و قصاص نباشد ظلم است. راجع به قتل نفس میتوانیم یک چنین تقسیمی کنیم، ولی درباره اکل مال به باطل آیا میتوانیم بگويیم خداوند میفرماید: «لا تأکلوا اموالکم بینکم بالباطل ظلماً و عدواناً»، مشروب خوردن عین ظلم است، مال دیگری را اگر کسی بدون اذن خورد یا با یک معامله باطل مثل قمار مالی به دست آورد عین ظلم است، در مورد مال قمار نمیشود گفت که قمار را اگر ظلماً به دست آوردید حرام است و این وعید «نصلیه ناراً» دارد، اما اگر غیر ظلمٍ باشد نه، این کار عین ظلم و عین عدوان است.
اکل مال به باطل یعنی تصرف و مراد خوردن نیست، تصرف در مال دیگران از راه باطل و به سبب باطل عین ظلم است و قید ظلماً و عدواناً نمیخواهد، حال اگر کنار همان، خدا میفرمود: «لا تأکلوا اموالکم بینکم بالباطل ظلماً» معنا داشت؟! خود باطل یعنی ظلم، یک ملاکی است که شاید عمومیت ندارد، ولی اموال خودمان اگر از راه باطل باشد یعنی وقتی عنوان باطل آمد دیگر عنوان ظلم معنا ندارد.
شما باید روی اموال دیگران تمرکز کنید، ما اموال دیگران را یا «بسببٍ صحیحٍ» تصرف میکنیم یا «بسببٍ باطلٍ»، وقتی به سببٍ باطلٍ شد دیگر قابلیت تقید به ظلم و عدوان را ندارد. لذا این قرینه میشود بر اینکه «ذلک» فقط به قتل نفس بخورد. البته بعضیها احتمال دادند که به همه محرمات از اول سوره تا اینجا بخورد، «حرّمت علیکم امهاتکم»، ازدواج با مادرها بر شما حرام است، بگويیم اگر ظلماً بود؟ این ظلماً ندارد بلکه خودش عین ظلم است. به نظر من این مطلب یک نکتهی اجتهادی دقیق است که آنچه قبل از این «لا تقتلوا انفسکم» آمده مثل «لا تأکلوا اموالکم بینکم بالباطل» یا آن محرماتی که قبل آمده، اصلاً قابلیت تقیید به این قید «عدواناً و ظلماً» را ندارد.
به نظر ما همین مطلبی که قرطبی در تفسیر خودش آورده صحیح است که این «ذلک» فقط به همین قتل نفس میخورد و اصلاً حتی به اکل مال به باطل هم نمیخورد، اصلاً تقیید اکل مال به باطل به ظلم زشت است و اکل مال به باطل عین ظلم است. بنابراین اگر قرینه آوردیم که به «لا تأکلوا اموالکم بینکم بالباطل» نمیخورد به طریق اولی به قبلیهایش نمیخورد و قرینهاش همین بود که گفتیم آن «لا تأکلوا» قابلیت تقیید به این قید را ندارد. خلاصه آنکه چه «ذلک» به همین قتل نفس میخورد معیناً، یا قتل نفس هم داخل در «ذلک» است در هر صورت شامل قتل نفس میشود.
بررسی عنوان «عدواناً و ظلماً»
1. احتمال اول آن است که «عدواناً و ظلماً» عنوان قیدیت را دارد و از نظر ادبی تمییز است. اگر قید قرار دهیم داخل در مفهوم وصف میشود و از باب مفهوم وصف است و در جای خود گفته شده که اگر متکلم در مقام مفهوم وصف باشد حجّت است و در اینجا هم پیداست که «ظلماً و عدواناً» یک نکتهای دارد. لذا اگر این را قید قرار دادیم تمام روایات یا «لا تلقوا بایدیکم إلی التهلکه» (که از آن حرمت قتل نفس را استفاده کردیم) و همه ادله حرمت خودکشی، مقید به این قید میشود؛ یعنی باید بگويیم خودکشی حرام است «اذا کان عدواناً و ظلماً».
2. احتمال دوم (که به نظر ما همین احتمال دوم صحیح است) اینکه قید نیست و «عدواناً و ظلماً» از نظر ادبی نصبش بنا بر حال بودن است و وقتی عنوان حال را دارد یعنی این قتل نفس حالش این است، تمییز نیست؛ زیرا اگر عنوان تمیز را داشت این احتراز میشد از عدم عدوان، عدم ظلم.
بررسی آیه 10 سوره نساء
طبرسی(قده) در مجمع البیان میگوید: «ظلماً نصبه علی المصدر»[2]؛ یعنی این یک احتمال که عنوان مصدر و منصوب است. شما باشید و خود این آیه (کاری به مفسرین هم نداشته باشیم)، اکل مال یتیم و تصرف در مال یتیم ظلم است و اصلاً از مصادیق بارز ظلم تصرف در مال یتیم است. لذا در این آیه نمیتوان گفت «اذا کان عن ظلمٍ» حرام است، اما تصرف در مال یتیم اگر «لم یکن عن ظلمٍ»، مانعی ندارد!
عبارت: «ان الذین یأکلون» یعنی «یأکلون بانفسهم»؛ یعنی اموال یتیم را برای خودشان برمیدارند، کسی که برای خودش مال یتیم را مصرف میکند، «لا ینقسم به ظلم و غیر ظلم». شما یک وقت تصرف در مال یتیم میکنید برای حفظ مال یتیم، یا مال یتیم را تصرف میکنید تا رشد پیدا میکند، مثلاً بگويید یک پولی این یتیم دارد من با آن کار کنم سال بعد دو برابر بشود، اینجا عنوان «یأکلون» معنا ندارد. آیه میفرماید: «إن الذین یأکلون» یعنی «یأکلون لأنفسهم»، نه «یتصرفون لنفع الیتامی»، «یأکلون لأنفسهم» اصلاً بحث حق الزحمه نیست، همه مال را نه به عنوان حق الزحمه بردارد. بله، اگر کسی ولیّ باشد میتواند به عنوان ولیّ که از مال یتیم مراقبت میکند و طبق قول بعضیها یک مقداری هم برای حفظ خودش بردارد چون اگر خودش نباشد این مال حفظ نمیشود.
بنابراین یکوقت میگویید: «یأکلون» یعنی تصرف میکنند برای حفظ مال یتیم، که اصلاً ظلم معنا ندارد و این کار عین عدالت است، یک وقت میگويید تصرف میکنید مال خودتان، این تصرف به عنوان مال خودتان مسلّماً ظلم است، بعد این ظلم چیست؟ ظلم در اینجا قید احترازی نیست.
دیدگاه مرحوم طبرسی
ایشان در مورد معنای آیه 10 سوره نساء میگوید: «معنی قوله یأکلون اموال الیتامی» یعنی «یأکلون ظلماً أی یظلمونه»، ایشان قید «ظلماً» را در حاق این تصرف آورده است؛ یعنی این تصرف عین ظلم است و آن کسانی که تصرف در مال یتیم میکنند که این تصرف یعنی ظلم. بعد میفرماید: «و یجوز أن یکون فی موضع الحال کقولهم جاءنی فلانٌ رکضاً ای یرکض»؛ این «رکضاً» حال است، فلانی آمد در حالی که میدوید، در اینجا بیان حال او را میکنیم.اقسامی که در ادبیات برای حال میگویند این حال غیر مستقر است ولی حال است و احتراز نیست، وقتی میگويیم «جاءنی فلان رکضاً»؛ در حالی که میدوید، نمیخواهد بگوید احتراز میکنم از عدم رکض، بلکه حال او را بیان میکند. در آیه شریفه: «إن الذین یأکلون اموال الیتامی ظلماً»، عبارت «ظلماً» یعنی اکل مال یتیم ظلم است و حال از آن است، نه اینکه قید احترازی باشد که اکل مال یتامی «علی قسمین ظلمٌ و غیر ظلم»!
در ما نحن فیه هم که به نظر ما «و من یفعل ذلک عدواناً»؛ یعنی اصلاً قتل نفس عدوان و ظلم است، این حال از این گناه است نه اینکه این احتراز باشد از عدم ظلم و عدم عدوان، همانگونه که وقتی میگويیم «جاءنی فلانٌ رکضاً»، نمیخواهیم احتراز کنیم از عدم رکض، میگويیم مجیئ او در ذاتش و یا خصوصیاتش رکض است، قتل نفس در ذاتش عدوان است، هر قتل نفسی عدوان و ظلم است.
نکته دیگر آنکه، آیه دلالت بر حرمت قتل دیگری ندارد؛ یعنی اگر ما بودیم و آیه میگويیم خودکشی حرام است و آیه دلالت بر دیگرکشی ندارد، مگر از راه اولویت یا ادله دیگر، حرمت قتل غیر را اثبات کنیم.
جمعبندی و دیدگاه برگزیده
در همین مسئله داعش مشکل هم هست فتوا دادن، ولی ما مقتضای قواعد را میگويیم، اگر این شخص را بگیرند او را مثله میکنند. یا مثلهاش میکنند یا اطلاعات لشکر را از او میگیرند، قبل از انقلاب هم بعضی از مجاهدین بودند که چون اسامی مجاهدین و مبارزین حکومت طاغوت را داشتند، برای اینکه گرفتار طاغوت نشوند خودشان را از بین میبردند، بگويیم کار حرامی است! پس تزاحم برای چیست؟ اینجا تزاحم واقع شده، در جنگ این بچه دیده اگر خودش را زیر تانک نیندازد این تانک یک لشگری را از بین میبرد.
وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ
[1]. «"ذلك" إشارة إلى القتل ؛ لأنه أقرب مذكور ؛ قاله عطاء. وقيل : هو عائد إلى أكل المال بالباطل وقتل النفس.» الجامع لاحکام القرآن، ج5، ص 157.
[2]. مجمع البیان، ج 3، ص20.
نظری ثبت نشده است .