موضوع: فقه پزشکی- قاعده سلطنت بر اعضاء
تاریخ جلسه : ۱۴۰۱/۰۲/۲۱
شماره جلسه : ۱۴
چکیده درس
-
خلاصه بحث گذشته
-
بررسی استدلال به «لاحرج» در مسئله
-
اشکال اول
-
پاسخ اول
-
پاسخ دوم
-
پاسخ سوم
-
اشکال دوم
-
پاسخ اول
-
پاسخ دوم
دیگر جلسات
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
خلاصه بحث گذشته
بحث درباره قتلهای ترحمی و از روی ترحم (آتانازی) است؛ یعنی کسانی که امراض غیر قابل علاج و درد فراوان دارند، این افراد را ترحماً میکشند. قبلاً میگفتیم ادله حرمت قتل مسلم اینجا جریان دارد، اما بحث در این بود که آیا قاعده «لاحرج» میتواند این حرمت را بردارد یا خیر؟بررسی استدلال به «لاحرج» در مسئله
اشکال اول
پاسخ اول
پاسخ دوم
پاسخ سوم
بنابراین همانگونه که در بحثهای ملاکات گفتیم اینطور نیست که هر جا ملاک لزومی باشد، بگوئیم شارع به دنبالش وجوب را میآورد و هر جا ملاک لزومی تحریمی باشد شارع به دنبالش تحریم را میآورد. لذا اینکه قاعده «کلّ ما حکم به العقل حکم به الشرع» را نمیپذیریم، یک جهتش همین است که ممکن است یک فعلی ملاک لزومی دارد، اما شارع تسهیلاً للناس به مردم میگوید انجام ندهید یا واجب نیست، وجوبش را اعلام نمیکند، یا حتی یک چیزی ملاک تحلیلی را دارد، شارع تسهیلاً حرمتش را انشاء نمیکند و توسعه تسهیل بیشتر از امتنان است. پس کسی در ذهنش نیاید که تسهیل همان امتنان است، بلکه تسهیل برای اینکه بر مردم آسان باشد.
لذا اینکه در روایت آمده امیرالمؤمنین(عليهالسلام) فرمود: «إن الله سکت عن اشیاء لم یسکت عنها نسیاناً»[3]؛ خداوند یک احکامی را نفرموده، اینطور نیست که یادش رفته باشد، علت سکوت خداوند متعال آن است که برای مردم آسان باشد، خود سکوت که منّت نیست تسهیل است، آسان کرده مثل اینکه فرض کنید میفرماید تا بالغ نشدی واجب نیست، قبل از بلوغ خدا منّت بر ما میگذارد و میگوید واجب نیست یا تسهیلاً است؟! یا وقتی میگوئیم روزه بر شیخ و شیخه واجب نیست، منّتی بر آنهاست یا تسهیل است؟! اینها تسهیل است. منّت یک اضافهای دارد که در تسهیل وجود ندارد؛ یعنی از طرف منتگذار اضافهای دارد و او یک تفوقی نشان میدهد.
اشکال دوم
بنابراین میگویند اگر بخواهیم «لاحرج» را در محرمات جاری کنیم، در اکثر محرمات لغویّت لازم میآید. اگر ما یک چنین تالی فاسدی داشته باشد باید بگوئیم «لاحرج» در محرمات جریان ندارد.
پاسخ اول
پاسخ دوم
بنابراین میگوئیم چه کسی گفته ترک اکثر محرمات حرجی است و اساساً این را بزرگان به ما یاد دادند گناه را اگر در همان قدمهای اول انسان از آن خودداری کند، خودداری از آن برایش آسان است. مثلاً اگر یک کاسبی در بازار دید میتواند یک مال حرامی را به راحتی به دست بیاورد، همان جا مراقبت کرد مواظبت کرد خودداری کرد از اینکه مال حرام به دست بیاورد این تا آخر عمر اجتناب از مال حرام برایش آسان میشود، اما اگر همان جا گفت امروز را، این مبلغی نیست و بیاوریم داخل زندگیمان این قدم همانا تا آخر رفتن همانا!
اینکه قرآن میفرماید: به آدم و حوّا گفتیم «لا تقربا هذه الشجرة»، خدا رحمت کند مرحوم آیتالله بهاء الدینی رضوان الله علیه (که مرحوم والد ما به سفارش امام خمینی(قدسسره) یک مدتی ایشان را دعوت کرده بودند تا در مدرسه فیضیه درس اخلاق میگفتند، مرحوم والد ما هر وقت میرفتند خدمت امام، ایشان تأکید داشتند برای طلبهها درس اخلاق بگذارید. یک وقت به امام عرض کردیم به نظر شما چه کسی شریف است؟ فرمودند آقای بهاء الدینی را بگوئید بیایند، ایشان هم آمدند و چند جلسه بیشتر نشد)، چند جلسه پیرامون این «لاتقربا» میفرمودند: طلبهها نزدیک گناه نشوید! این یک سفارش عامی است به همه و خصوصاً ما طلبهها که در مسیر هدایت مردم قرار داریم، نزدیک گناه نشوید، اگر میبینید که یک جلسهای احتمال دارد در آن غیبت باشد در آن جلسه نروید، یک جایی میخواهند مالی را بدهند ممکن است شبههناک باشد، اصلاً نگوئید برویم بپرسیم از چه کسی آورده و میشود تصرف کرد یا نه؟!
ولو گرفتاری که الی ما شاء الله زیاد است و در زمان ما طلبهای نیست که مشکلی نداشته باشد، طلبه ممحّض امروز نداریم که گرفتار نباشد، ولی برای تهذیب نفس الآن گاهی فکر گناه به ذهن انسان میآید، حسادت، انسان حسادت را چطور از بین ببرد؟ همان آنی که انسان راجع به دیگری فکر میکند خودش را عتاب کند بگوید تو عاقلی؟ تو بیکاری؟ تو وقت زیادی داری؟ تو آدم بیارزشی؟ وقتی انسان اینطور بکند اصلاً حسادت راهش را میگیرد و از درون آدم میرود، اما وقتی انسان بنشیند فکر کند چرا او این خانه را دارد و من ندارم، چرا او این مقام علمی را دارد و من ندارم، چرا او این احترام را دارد و من ندارم، دائماً فکر کند و بعد بگوید من چکار کنم ریشهاش را بزنم؟ چون حسادت معنایش این است که انسان به دنبال این باشد که او را نفی کند، بیاید در انظار مردم آبرویش را ببرد، یک نسبتی را میدهد.
بنابراین نباید نزدیک گناه شد، آنچه سفارش قرآن هست اینست که انسان نزدیک گناه نشود. اگر نشستن با یک زن نامحرم در یک جا زمینهی این است که انسان خدای ناکرده به فساد کشیده شود، انسان آنجا ننشیند و اینها را باید خیلی مراقبت کرد. اینها چیزهایی است که همه باید مراقبت کنیم، گناه به نحو عام، «لا تقربوا الزنا» ملاک عام است، لا تقربوا نسبت به هیچ گناهی، نسبت به هیچ گناهی، لا تقربا هذه الشجرة، لا تقربوا الزنا، نسبت به هیچ گناهی.
چه کسی گفته ترک حرام حرجی است، حرج نیست. انسان اگر در آن قدم اول خودش را مراقبت کند، این به وادی گناه نمیافتد اما اگر در قدم اول مراقبت نکرد دائماً جلو میآورد مثل باتلاق میماند، سیر هم نمیشود و اشتهایش برای گناه بیشتر میشود. آن که مال حرام خورد برایش لذت دارد و دائماً اشتهایش نسبت به گناه بیشتر میشود! اینکه یک آدمی که اول حاضر نبوده یک مورچه بکشد اما الآن میآید سر یک بچه را به راحتی میبُرد چطور شده به اینجا رسیده؟! انسان باید نگاه کند اول مورچه میکشد بعد یک حیوانی را میکشد بعد میگوید این آدم، نبودش از بودش بهتر است تا قتل میشود، این هم پاسخ دوم که ترک حرام حرجی نیست. روی مبنای تعریفی که مشهور میکنند که حرج یعنی «مشقةٌ لا تتحمل عادتاً»، ترک حرام عنوان عادت را ندارد.
یک اشکال هم قبلاً گفته بودیم راجع به اینکه میگویند: فقها در محرمات به قاعده «لاحرج» تمسک نکردند. قبلاً یک جوابی از این اشکال دادیم ولی از عبارات فقهای متعدد مثل مرحوم محقق همدانی، مرحوم صاحب حدائق، مرحوم سید، مرحوم نجم آبادی، عدهای از فقها مثل صاحب هدایة المسترشدین، صاحب مفاتیح الاصول، صاحب الرسائل التسع مرحوم آشتیانی، عبارتش این است که فقها هم در مواردی به قاعده «لاحرج» در محرمات تمسک کردند.
وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ
[1]. سوره حجّ، آیه 78.
[2]. سوره بقره، آیه 185.
[3]. «قَالَ الصَّدُوقُ وَ خَطَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليهالسلام) فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ حَدَّ حُدُوداً فَلَا تَعْتَدُوهَا- وَ فَرَضَ فَرَائِضَ فَلَا تَنْقُصُوهَا وَ سَكَتَ عَنْ أَشْيَاءَ لَمْ يَسْكُتْ عَنْهَا نِسْيَاناً فَلَا تَكَلَّفُوهَا رَحْمَةً مِنَ اللَّهِ لَكُمْ فَاقْبَلُوهَا- ثُمَّ قَالَ ع حَلَالٌ بَيِّنٌ وَ حَرَامٌ بَيِّنٌ- وَ شُبُهَاتٌ بَيْنَ ذَلِكَ- فَمَنْ تَرَكَ مَا اشْتَبَهَ عَلَيْهِ مِنَ الْإِثْمِ- فَهُوَ لِمَا اسْتَبَانَ لَهُ أَتْرَكُ وَ الْمَعَاصِي حِمَى اللَّهِ- فَمَنْ يَرْتَعْ حَوْلَهَا يُوشِكْ أَنْ يَدْخُلَهَا.» الفقيه 4- 74- 5149؛ وسائل الشيعة؛ ج27، ص: 175، ح 33531- 68.
نظری ثبت نشده است .