درس بعد

بحث تفسیر موضوعی پیرامون آیات معاد

درس قبل

بحث تفسیر موضوعی پیرامون آیات معاد

درس بعد

درس قبل

موضوع: آيات معاد 2


تاریخ جلسه : ۱۳۹۶/۱۱/۹


شماره جلسه : ۳۳

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • عاطفه یا استینافیه بودن حرف «ثمّ» در آیه شریفه «أَوَلَمْ یرَوْا كَیفَ یبْدِءُ اللهُ الْخَلْقَ ثُمَّ یعِیدُهُ»؟

  • اشکال بر عاطفه بودن «ثمّ»

  • مراد از «یُعیدُ» در آیه

  • بررسی کلمه‌ی «خلق» در قرآن کریم

  • فارق بین بیان حضرت استاد با بیان فخر رازی در کلمه‌ی «خلق»

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين


عاطفه یا استینافیه بودن حرف «ثمّ» در آیه شریفه «أَوَلَمْ یرَوْا كَیفَ یبْدِءُ اللهُ الْخَلْقَ ثُمَّ یعِیدُهُ»؟
سؤالی که مطرح می شود این است که «ثمّ یعیده» به چه عطف است؟ آیا عطف به «یبدء» است تا عبارات قبل هم بر سر این در ‌آید یعنی «او لم یروا کیف یبدء و کیف یعید»، نظر مشهور مفسرین همین است، از جمله مرحوم علامه طباطبائی‌(قدس سره)  که می‌فرمایند: «یعید» عطف بر موضع «یبدء» است.

اشکال بر عاطفه بودن «ثمّ»
اگر عطف گرفته شود این اشکال و سؤال مطرح می شود كه متعلق علم و رؤیت نسبت به جمله «یعیده» چگونه خواهد بود؟ زیرا متعلق علم و رؤیت آنها نسبت به «یبدء الله الخلق» درست است به این صورت که این خلق چیزی نبود و بعد خدا او را ایجاد كرد. اما چیزی به نام «یعید» مرعِی و معلوم اینها نبوده تا خداوند متعال بخواهد به جهت این معلوم، اینها را مؤاخذه كند، این «یعید» را که هنوز ندیده اند و معلوم اینها نیست.

احتمال دیگر این است که «ثم یعید» عطف بر خود «أو لم یروا» باشد یا اصلاً گفته شود «ثمّ» در اینجا «ثمّ» عاطفه نیست بلکه «ثمَّ» استینافیه است.

حال اگر «ثمّ یعید» عطف بر «یبدء» باشد در این هنگام هیچ توجیهی و جوابی برای سؤال باقی نمی‌ماند مگر اینكه به قضیه‌ای حضرت ابراهیم(علیه السلام) که پرندگانی را میراند دو مرتبه زنده كرد، یا آن قضیه‌ای كه برای عزیر واقع شد، یا برای حضرت عیسی كه مرده را زنده كرد، توجیه کرد و این هم یك توجیه بعیدی است.

و از آنجا که «یبدء» یك معلوم فطری و بدیهی برای اینها است و هر كسی بالبداهه می‌داند اولین خلق، هیچی نبوده و خدا به وجود آورده، خلق اول را خدا به وجود آورده، در این هنگام اگر «یعید» نسبت به آنچه كه از قضیه‌ی حضرت ابراهیم و حضرت عیسی و عزیر می‌دانند ملاحظه شود این با معلومیت بدیهی و غیر اكتسابی سازگاری ندارد.

همچنین «ثمّ» اگر عطف بر «او لم یروا» نیز شود معنا ندارد، در نتیجه باید گفت «ثم» استینافیه است، وقتی که «ثمّ» استنافیه شد پس از نظر قرائت باید قبل از «ثمّ» یك وقف واجبی باشد به این صورت که قاری باید بعد از قرائت «او لم یروا كیف یبدء الله الخلق» وقف نماید، بعد «ثم یعیده إن ذلك علی الله یسیر» را قرائت کند.

و در ادبیات از جمله مغنی ابن هشام چیزی به نام ثم استینافیه بیان نشده و می‌گوید: «ثم» حرف عطف است، «یقتضی ثلاثة امور التشریك فی الحكم و الترتیب و المهملة» ولی عجیب این است كه در خود قرآن حداقل دو سه جا «ثمّ» استنافیه است مثلاً آنچه که قطعی است و اختلافی در آن وجود ندارد آیه دهم سوره روم است که می‌فرماید:« ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّواى‏ أَنْ كَذَّبُوا بِآیاتِ اللهِ وَ كانُوا بِها یسْتَهْزِؤُن‏» که «ثمّ» در اینجا عطف به جایی نیست و شروع یك مطلبی است، استیناف است. مورد دوم به نظر می‌رسد آیه 17 سوره مباركه بلد است که آیات پیشین آن این است «فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ (11) وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ (12) فَكُّ رَقَبَةٍ (13) أَوْ إِطْعامٌ فی‏ یوْمٍ ذی مَسْغَبَةٍ (14) یتیماً ذا مَقْرَبَةٍ (15) أَوْ مِسْكیناً ذا مَتْرَبَةٍ (16)» بعد می‌فرماید: «ثُمَّ كانَ مِنَ الَّذینَ آمَنُوا وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ (17)» «ثمّ» در اینجا نیز استینافیه است.

و مبنای ما این است كه لزومی ندارد ادبا گفته باشند و اینطور نیست كه خودمان را بر آنچه كه ادبا می‌گویند محصور كنیم بلکه تا حالا در مباحث تفسیری مواردی پیش آمده که با قرائنی، معنایی را برای کلمه‌ای استفاده کردیم که ادبا نگفته‌اند و اینجا نیز همینطور است که خداوند تبارك و تعالی، اینها را مذمّت می‌كند، توبیخ می‌كند می‌فرماید: مگر شما نمی‌دانید كه خدا شما را چطور خلق كرد؟ بعد «ثمّ یعیده» یعنی «ثم اعلمُ أنه یعیدكم» و شاهدش این است كه سپس خداوند می‌فرماید: «إن ذلك علی الله یسیر»، و مشارالیه «ذلك»، جمله «یعیده» است نه «یبدء».

پس با بیان «أو لم یروا كیف یبدئُ الله الخلق» توبیخ خداوند متعال تمام می‌شود سپس می‌فرماید: «ثم یعیده» یعنی «ثم اعلموا أنه یعیدكم» و بعد می‌‌فرماید: «إن ذلك» یعنی «إن الاعاده علی الله یسیر» بعد كه مُردید و خدا دو مرتبه می‌خواهد شما را برگرداند و اعاده كند بر خدا آسان است.

بنابراین اگر بخواهد عطف به «یبدء» ‌باشد یعنی «او لم یروا کیف یبدء، او لم یروا کیف یعید» این اشکال لازم می‌آید که این یعید را که هنوز ندیده اند و معلوم آنها نیست، مگر اینکه توجیه شود به آن مواردی که در قضیه ای حضرت عیسی و ابراهیم  عزیر دیده اند و این هم بعید است زیرا این ارجاع به یک علم فطری است نه علم اکتسابی.

برای معاد همین کافی است که شما شک در معاد دارید که کی شما را به وجود آورده؟ همین كه شما توجه به خلق اول یا اول خلق كنید،(در قرآن هم خلق اول و هم اول خلقٍ آمده که باید مورد بررسی واقع شود) «كیف یبدء الله الخلق» البته در اینجا خلق مطلق آمده که بیانش اینطور می‌شود آیه می‌فرماید: «كیف یبدء الله الخلق» این معلوم‌تان هست یعنی می‌دانید كه نبودید و خدا شما را به وجود آورد، پس «ثمّ» نتیجه‌ی تأمل در بدء خلق است كه بدانید خدا شما را برمی‌گرداند، این نحوه‌ای استدلال بر معاد است.

و اگر «ثمّ» عطف بر «أو لم یروا» باشد یعنی همان طوری كه بدء خلق‌تان را می‌دانید علم به اعاده هم دارید، علم به معاد دارید، این تحصیل حاصل است زیرا خداوند تبارك و تعالی می‌خواهد برای اینها استدلال بیاورد.

به بیان دیگر؛ اگر «ثمّ» به معنای عاطفه باشد به این معنا است كه «أو لم یروا كیف یبدء و یعید» یعنی «تعلمون کیف یبدء و یعید» اگر تعلمون باشد معنایش این است که اینها معاد را می‌دانند باور هم دارند اما به حسب ظاهر می‌خواهند انكار كنند در حالی كه اینها واقعاً معاد را منكر بودند، حالا كه معاد را منكر هستند خدا می‌خواهد برای اینها دلیل بیاورد، دلیل چیست؟ می‌فرماید نگاه كنید به آنچه كه می‌دانید «كیف یبدئ الله الخلق»، این را كه نگاه كردید «ثم إعلم أنه یعیدكم و أن ذلك علی الله یسیر».

مراد از «یُعیدُ» در آیه
نکته: بنابر عاطفه گرفتن «ثم»، مراد از «یعید» این است که همان خلق را «یعید» نه «یعید» خلق دیگر را، استمرار این است كه خلقی می‌آید از بین می‌رود و دوباره خلق دیگری را می‌آورد، و «یعید خلق جدید» یعنی همان خلق را، خلق جدید می کند، نه اینکه گفته شود «یعید» یعنی خداوند یک گروهی به دنیا می آورد بعد از دنیا می برد و دوباره یک گروه دیگری را می آورد و این گروه دوم خلق جدید است و همان خلق اول نیست، در حالی «ثم یعید» یعنی «یخلقهم خلقا جدیدا»، همان ها را خلق جدید می کند؛ یعنی انسان دو بار خلق می شود یک بار در دنیا و یک بار هم در آخرت و خلق دوم در آخرت، خلق جدید می شود.

بررسی کلمه‌ی «خلق» در قرآن کریم
نكته دیگر اینست كه در قرآن یك «اول خلق» بیان شده: «كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعیدُهُ»[1] و یك «بدء الخلق» آمده: «إِنَّهُ یبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یعیدُهُ»[2]، «مَنْ یبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یعیدُهُ»[3]، «اللهُ یبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یعیدُهُ»[4] و یا در آیه‌ای سوره بروج چنین آمده: «إِنَّهُ هُوَ یبْدِئُ وَ یعید»،[5] تعبیر دیگر «خلق اول» است که خداوند می‌فرماید:«أَ فَعَیینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فی‏ لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدید»[6] عنوان بعدی تعبیر«اول مرّه» است: «خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ»[7] و عنوان ششم خلقاً جدیدا می‌باشد: «وَ قالُوا أَ إِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدیدا»[8]، «وَ قالَ الَّذینَ كَفَرُوا هَلْ نَدُلُّكُمْ عَلى‏ رَجُلٍ ینَبِّئُكُمْ إِذا مُزِّقْتُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّكُمْ لَفی‏ خَلْقٍ جَدید».[9]

پس تعابیری که در قرآن کریم برای این موضوع بیان شده عبارت است از:

1. كلمه‌ی «یبدءُ و یعید».   2. «یبدء الخلق».  3. «بَدَءنا اول خلقٍ».   4.«خلق اول».   5. ««اول مرّه»   6.«خلق جدید».

آیا اینها شش معنا و شش عنوان جداست؟ عنوان اول که «یبدء و یعید» باشد اصلاً متعلقش را ذكر نكرده، ولی وقتی گفته می‌شود «یبدء الخلق»، «بدء الخلق» یعنی خلق را آغاز كرد. «بدءنا اول خلقٍ»، به نظر ما بین «اول خلقٍ»، «خلق اول»، «اوّل مرة» و «خلقٍ جدید» هیچ فرقی وجود ندارد، خداوند تبارك و تعالی در روز قیامت كه افراد را زنده می‌كند این خلق جدید می‌شود به این بیان که دنیا خلق اول یا اولین خلق و یا اول مرّه است و آنجایی كه می‌فرماید «كما خلقناكم اول مرّة»، یعنی كل دنیا  «اوّل مرة» می‌شود و آخرت خلق جدید شمرده می‌شود، پس می‌توان گفت: كل دنیا خلق اول است یا اولین خلقت است.

فارق بین بیان حضرت استاد با بیان فخر رازی در کلمه‌ی «خلق»
از كلمات فخر رازی[10] استفاده می‌شود كه این خلق به معنای مخلوق است، «اوّلَ خلقٍ» یعنی «اوّلَ مخلوق» یعنی باید به عقب و گذشته برگشت و اولین مخلوق را خدا چطوری آفریده؟

آنگاه به «خلق اول»، مخلوق اول و به «اوّلَ خلق» نیز اولین مخلوق گفته می‌شود و اولین مخلوق اعمّ از انسان یا غیر انسان است که در نتیجه همه‌ای بحث‌ها روی آن مخلوق اول و خلق اول است که خدا می‌فرماید: آن اولی را نگاه كنید هیچی نبوده به دنیا آمده.

پس اگر مراد از «اوّلَ خلق» یا «خلق اول» یعنی همان مخلوق اول یا اولین مخلوق باشد در این صورت با كلمه‌ی «اول مرّه» در آیه شریفه «کَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ» فرق پیدا می‌کند و دیگر در مقابل «خلقاً جدیداً» نمی‌تواند قرار گیرد زیرا «اول مرّه» به آن خلق اول نمی‌خورد یعنی هر انسانی دو تا خلقت دارد اول مره دنیاست و خلق جدیدش آخرت است.

ولی اگر گفته شود خلق اول یعنی همین خلق دنیا، در این هنگام خدا نمی‌خواهد ما را به آن اولین موجود توجه دهد زیرا آن اولین موجود متعلق رؤیت این آدم نبوده، بلکه خدا می‌فرماید: خلق اول یا خلق، «او لم یرو كیف یبدئُ الله الخلق» یعنی «یبدء» خلق هر كدام‌تان در هر زمانی، هر كسی در هر زمانی نبوده و به دنیا آمده، این برایش مفطور و بدیهی او هست، معلوم و ضروری او هست.

بنابراین این بیان با بیان فخر رزای فرقش در این می‌شود كه فخر رازی از كلامش استفاده می‌شود که هر كسی باید اولین مخلوق و به مخلوق اول نگاه کند لکن اشکال این بیان این است که آن زمان مخلوق اول، ما نبودیم تا متعلّق رؤیت ما قرار گیرد.

 اما اگر «اوّلَ خلق» یا «خلق اول» كه در بعضی از تعابیر دیگر آمده به همان «اوّلَ مرّه» برگردانده شود در این هنگام خلقت در دنیا، خلق اول می‌باشد و خلقت در آخرت خلق جدید خواهد بود، یعنی این اول، آن اول ابتدایی ابتدایی نیست كه در مقابل دوم و سوم باشد. بلکه خلق اول یعنی دنیاست و خلق جدید، خلق آخرت است در نتیجه هر كسی خلق اول خودش را می‌داند و لذا خداوند متعال می‌فرماید: «او لم یروا كیف یبدئُ الله الخلق».

 همچمنین در آیه‌ی «افعیینا بالخلق اول» این خلق الاول به معنای مخلوق اول نیست تا بخواهد خدا بگوید نگاه كنید آن مخلوق اول، آیا ما از خلق او خسته شدیم؟ خیر مراد از خلق اول یعنی خلقت اول هر كدام از این آدم ها در این دنیا، میلیاردها انسان و حیوان (اگر خلق، عام فرض شود) خلق اول می‌شود ، لذا خداوند متعال می‌فرماید: اینها چطور برای ما آسان بود، خلق جدید هم برای ما آسان است.
پس اگر در آیات دیگر آمده: «بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعیدُهُ»، «إِنَّهُ یبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یعیدُهُ»، «أَ فَعَیینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ»، این خلق اول، «اوّلَ خلقٍ» و «اول مرّه»، همه‌اش ظاهراً یك معنا دارد.


وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین


[1] ـ «یوْمَ نَطْوِی السَّماءَ كَطَی السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعیدُهُ وَعْداً عَلَینا إِنَّا كُنَّا فاعِلین»‏ انبیاء، 114.
[2] ـ «إِلَیهِ مَرْجِعُكُمْ جَمیعاً وَعْدَ اللهِ حَقًّا إِنَّهُ یبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یعیدُهُ لِیجْزِی الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ بِالْقِسْطِ وَ الَّذینَ كَفَرُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمیمٍ وَ عَذابٌ أَلیمٌ بِما كانُوا یكْفُرُون»‏، یونس، 4.
[3] ـ «قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ یبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یعیدُهُ قُلِ اللهُ یبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یعیدُهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ»، یونس،34.‏
[4] ـ «اللهُ یبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یعیدُهُ ثُمَّ إِلَیهِ تُرْجَعُون‏»، روم، 11.
[5] ـ بروج،13.
[6] ـ ق،15.
[7] ـ «وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى‏ كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَكْتُمْ ما خَوَّلْناكُمْ وَراءَ ظُهُورِكُمْ وَ ما نَرى‏ مَعَكُمْ شُفَعاءَكُمُ الَّذینَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فیكُمْ شُرَكاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَینَكُمْ وَ ضَلَّ عَنْكُمْ ما كُنْتُمْ تَزْعُمُون»، انعام، 94.
[8] ـ الإسراء، 49.
[9] ـ سبأ، 7.
[10] ـ «و فی الآیة مسائل: الأولى: الإنسان متى رأى بدء الخلق حتى یقال: أَ وَ لَمْ یرَوْا كَیفَ یبْدِئُ اللهُ‏؟ فنقول المراد العلم الواضح الذی كالرؤیة و العاقل یعلم أن البدء من الله لأن الخلق الأول لا یكون من مخلوق و إلا لما كان الخلق الأول خلقا أول، فهو من الله هذا إن قلنا إن المراد إثبات نفس الخلق، و إن قلنا إن المراد بالبدء خلق الآدمی أولا و بالإعادة خلقه ثانیا، فنقول العاقل لا یخفى علیه أن خالق نفسه‏ لیس إلا قادر حكیم یصور الأولاد فی الأرحام، و یخلقه من نطفة فی غایة الإتقان و الإحكام، فذلك الذی خلق أولا معلوم ظاهر فأطلق على ذلك العلم لفظ الرؤیة، و قال: أَ وَ لَمْ یرَوْا أی ألم یعلموا علما ظاهرا واضحا كَیفَ یبْدِئُ اللهُ الْخَلْق‏»، مفاتیح الغیب، ج25،ص: 39.

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .