موضوع: صلاة المسافر (1)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۲/۵/۱۲
شماره جلسه : ۱۸
-
یادآوری: بررسی اقوال ثلاثة در مسافت تلفیقی و ادله آنها؛
-
ادامه بررسی ادلهی قول سوم یا قول مشهور، در مسافت تلفیقیه؛
الحمدلله ربّ العالمين و صلّي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
یادآوری: بررسی اقوال ثلاثة در مسافت تلفیقی و ادله آنها؛
ادامه بررسی ادلهی قول سوم یا قول مشهور، در مسافت تلفیقیه؛
و عرض کردیم که مجموعاً در اینجا سه قول وجود دارد و در قول سوم نظریه محقق خویی و استدلالات راجع به آن را ملاحظه فرمودید. حالا اینکه من اصرار دارم هم استدلال آقای بروجردی و هم اقای خوئی و هم آقای حکیم را یک مقداری با توضیح و تأنی عرض کنم برای این است که واقعاً کیفیت استنباط به دستتان میآید و بیشتر دنبال این جهتش هستیم و الا میشد بلا فاصله نظر خودمان را بگوئیم که به این جهت و رد شویم.ب. بررسی نظریه آیت الله حکیم در تبیین قول سوم ضمن سه نکته؛
اینجا چند نکته را از کلام مرحوم آقای حکیم در کتاب مستمسک بیان کنیم، چون ایشان هم از قائلین به همین قول است، یعنی قائلاند به اینکه ما در مسافت تلفیقیه فقط همان که در روایات آمده، مسافت تلفیقیهی خاصه، «بریدٌ ذاهباً و بریدٌ جائیاً»، نه در ذهاب و نه در ایاب، در هیچ کدام نباید از برید (یعنی چهار فرسخ) کمتر باشد. ایشان هم همین نظریه را دارند. به هر حال چند نکته در کلام ایشان وجود دارد که باید اینها هم مورد دقّت قرار بگیرند:نکته اول: اخبار تلفیق نسبت به اخبار ثمانیة فراسخ حکومت دارد و نسبت به اخبار اربعة فراسخ، مقیِد است؛
ابتدا ملاحظه کردید ما الآن در ما نحن فیه سه دسته روایات داریم، یک دسته اخبار ثمانیة فراسخ است، یک دسته اخبار اربعة فراسخ است و یک دسته هم روایات تلفیق است. میفرمایند این اخبار تلفیق بر اخبار ثمانیة فراسخ حکومت دارد اما نسبت به اخبار اربعة فراسخ حکومتی در کار نیست، بلکه او را تقیید میزند!
به عبارت دیگر، اخبار ثمانیة فراسخ ظهور در این دارد که هشت فرسخ به صورت امتدادی، امتدادی یعنی از مبدأ تا مقصد باید هشت فرسخ باشد، اخبار تلفیق حکومت پیدا میکند میگوید اگر این هشت فرسخ «بریدٌ ذهاباً و بریدٌ ایاباً» باشد این هم هشت فرسخ است. پس نسبت به اخبار ثمانیة حکومت دارد، اما نسبت به اخبار اربعه حکومتی ندارد، فقط او را تقیید میزند، یعنی در اخبار اربعه یک اطلاقی وجود دارد، چه اینکه اخبار اربعة فراسخ میگوید اگر کسی چهار فرسخ رفت مطلقا، یعنی چه چهار فرسخ برگردد و چه برنگردد! در اخبار اربعه یک اطلاقی وجود دارد که این اطلاق به وسیله اخبار تلفیق، تقیید میخورد، یعنی میگوئیم اربعة فراسخ که در اخبار اربعه آمده «اما بریدٌ ایاباً» هم باید باشد، مقیّدش میکنیم آن اخبار اربعه را به اینکه باید چهار فرسخ هم برگردد.
نکته دوم: ما باشیم و سه تعلیل وارده در روایات، نظریه صاحب عروه تمام است ولی دو مطلب وجود دارد
مرحوم آقای حکیم نکتهی دومی که دارند این است که میفرمایند ما گر چه یک عنوان مسافت تلفیقیه را از احکام تلفیق در مییابیم و اگر ما باشیم و اخبار تلفیق، اینجا میگوئیم «التلفیق یکفی مطلقا» و میفرمایند اگر ما بودیم و اخبار تلفیق، فتوای مرحوم سیّد درست بود، خصوصاً میفرمایند در اخبار تلفیق در سه تا روایت، تعلیل در آن وارد شده، که عبارتند از:
تعلیل اول: روایت نهم باب دوم: «إذا ذهب بریداً و رجع بریداً فقد شغل یومه»؛
یکی به قول ایشان که تعبیر به موثقه کرده. میفرماید در این روایت که حدیث نهم باب دوم است، حدیث نهم، این تعلیل در صحیحه محمد بن مسلم آمده: «إذا ذهب بریداً و رجع بریداً فقد شغل یومه»، مرحوم آقای حکیم میفرمایند ما باشیم و این تعلیلات واردهی در اخبار تلفیق، «فقد شغل یومَه»، این یک. یعنی در تعلیل اول دارد «فقد شغل یومَه»، ما باشیم و «فقد شغل یومَه»، یعنی میگوئیم پس تلفیق فرقی نمیکند! هفت فرسخ برود و یک فرسخ بیاید یا بالعکس، حتّی ما باشیم و این تعلیل به قول خود مرحوم آقای حکیم میگوید اگر کسی یک میل برود، یک میل را 24 مرتبه برود و برگردد هشت فرسخ محقق شده، «فقد شغل یومَه»، محقق شده.
تعلیل دوم: روایت چهاردم و پانزدهم باب دوم: «لأنّه إذا رجع کان سفره بریدین ثمانیة فراسخ»؛
تعلیل سوم: خبر اسحاق بن عمار در علل الشرایع: «فلما کانوا قد ساروا بریداً و أرادوا أن ینصرفوا بریداً کانوا قد ساروا سفر التقصیر».
باز در این سه تا تعبیر، یعنی اگر بخواهیم روایات تلفیق را هم بگوئیم دو دسته است؛ که عبارتند از:
دسته اول: روایاتی که در آنها تعلیل نیست، میگوید «بریدٌ ذاهباً و بریدٌ جائیاً»، این یک.
دسته دوم: روایاتی که در آنها تعلیل هست، مرحوم حکیم میفرماید: ما باشیم و این تعلیلاتی که در این روایات آمده از آن استفاده میکنیم به اینکه مطلقا تلفیق کفایت میکند، ما باشیم و این تعلیلات فرمایش صاحب عروه تمام است، اما دو تا مطلب را اینجا ذکر میکنند، که عبارتند از:
مطلب اول: روایات أربعة فراسخ مقیّد تعلیلات وارده؛
میفرمایند روایات أربعة فراسخ مقیّد این تعلیلات است؛
مطلب دوم: تعلیلات وارده در روایات تعلیل در مقام اثبات است، نه تعلیل در مقام ثبوت؛
که این هم مرتبط به مطلب اول است میفرمایند این تعلیلاتی که در این روایات آمده تعلیلات در مقام اثبات است، تعلیلات در مقام ثبوت نیست، این شاید برای اولین بار باشد که به گوش آقایان میخورد، تعلیل در مقام ثبوت تعلیل در مقام اثبات.
مرحوم آقای حکیم میفرمایند اگر یک روایتی شما پیدا کردید در این روایت تعلیل تعلیل دارد، اگر این تعلیل فی مقام الثبوت است، فی مقام الثبوت یعنی علّت اصلی جعل این حکم، شارع در مقام ثبوت وقتی خواسته این حکم را بیاورد این علّت آن است، تعلیل در مقام ثبوت یک نتیجهای دارد اما اگر شارع آن حکمی که آورده یک علّت دیگری به حسب الواقع دارد اما اگر آمد یک چیز دیگری هم ذکر کرد این بحسب الاثبات است. ولو ایشان اینجا تعبیر نکردند، شاید بخواهند بگویند تعلیل بر مقام ثبوت به علّت برمیگردد و تعلیل به مقام اثبات به حکمت برمیگردد منتهی این نکتهای که در ذهن شریف ایشان هست را دقت کنید؛ تعلیل به حسب مقام اثبات یعنی اینکه شارع علّت جعل این حکمش چیز دیگری است، شارع فرموده نماز را باید قصر کنیم، در چقدر؟ در ثمانیة فراسخ، حالا علّتش چیست؟ یک علّت خاص خودش را دارد، اما آمده در روایات دیگر میگوید همین ثمانیة فراسخ است، آن را هم به صورت تعلیل آورده، میگوید این «لأنّ البریدین» یا «بریدٌ ذهاباً و بریدٌ جائیاً»، این میشود ثمانیة فراسخ.
عرض کردم ایشان اسم حکمت نگذاشته ما هم شاید نتوانیم با دقّت به آن بگوئیم حکمت،چون ایشان به نظر من اینجا اصطلاح خاصی اراده میکند میفرماید در یک روایتی آمده ثمانیة فراسخ، میگوئیم علّت چیست؟ نمیدانیم، هر چه هست در نظر شارع است. اما اگر گفت این عمل هم در قصر کفایت میکند چون ثمانیة فراسخ است، این دیگر علّت در مقام جعل نیست.
پس این را ایشان میفرماید که ما چون این سه تا تعلیل که در این سه تا روایت آمده در مقام ثبوت نیست که ملاک برای جعل به دست ما بدهد، بلکه تعلیل در مقام اثبات است، حالا میخواهید از آن تعبیر حکمت کنید یا نکنید، بگوئید این تعلیل در مقام اثبات یعنی در توضیح یک عنوانی که در دلیل دیگر آمده که همان حکومت میشود، به نظر میرسد ایشان میخواهد اینجا از مسئلهی حکمت جدا کند قضیه را.
به عبارت دیگر، آن نکتهای که اول مرحوم آقای حکیم فرمودند، فرمودند روایات تلفیق فقط بر روایات ثمانیه حکومت دارد و بر روایات اربعه حکومت ندارد، این یک. تعلیل در روایات تلفیق چون به حسب مقام ثبوت نیست «العلة تعمّم» اینجا نمیآید، «العلة تخصّص» اینجا نمیآید، این قاعدهی «العلة تعمّم و تخصّص» مربوط به جایی است که یک علّتی به حسب مقام ثبوت و جعل شارع علّت قرار داده باشد، اما اگر دیدیم که به حسب مقام الاثبات است این دیگر نمیتواند تعمم و تخصص باشد! نشد، میفرماید نه تنها این تعلیلات به درد نمیخورد که هیچ، روایات اربعة فراسخ میآید این اطلاق روایات تلفیق را تقیید میکند، یعنی اگر یک کسی بگوید جناب آقای حکیم ما کاری به تعلیل نداریم اصلاً تعلیل را کنار میگذاریم، از روایات تلفیق یک عنوانی در میآوریم، چه عنوانی؟ میگوئیم «المسافة التلفیقیة» و در نتیجه بشود حرف سیّد را پیاده کرد ایشان میفرماید خیلی خُب این مسافت تلفیقیه را روایات اربعه تقیید میزند، میگوید لااقل وقتی دارید میروید چهار فرسخ بشود، در نتیجه این عنوان را تقیید میزند.
مناقشه بر نظریه آیت الله حکیم از منظر محقق خویی و مختار؛
آنچه که مرحوم آقای خوئی فرمودند ما در میان روایات یک عنوانی به عنوان المسافة التلفیقیة که بگوئیم مطلق است نداریم، معلوم میشود که آن مطلب نظرشان به همین فرمایش مرحوم آقای حکیم است و حقّ هم با مرحوم آقای خوئی است، یعنی اشکالی که الآن به آقای حکیم وارد است اینست که اطلاق، شما تا لفظی نباشد که اطلاق معنا ندارد، ما اطلاق مقامی داریم ولی آن مطلب دیگری است، شما اگر بخواهید بگوئید یک عنوانی به عنوان «المسافة التلفیقیة مطلقةٌ» در کدام روایت ما چنین چیزی داشتیم؟! نداریم، تا ما بیائیم مسئلهی تقییدش را بخواهیم مطرح کنیم.نکته سوم: عمل بر طبق روایات تلفیق اولی است از قائل شدن به اینکه «بریدٌ ذاهباً و بریدٌ جائیاً»، از باب غلبه است؛
در آخر میفرمایند اینکه ما بیائیم به روایت تلفیق عمل کنیم بگوییم تلفیق خاص هم ملاک است، این اولی است، باز ایشان خیلی با دقّت تعبیراتش را آورده، این اولی است از اینکه ما بگوئیم این «بریدٌ ذاهباً و بریدٌ جائیاً»، از باب غلبه است.
پذیرش نکته سوم از منظر مختار و مناقشه بر نظریه محقق یزدی؛
مناقشه بر نظریه محقق بروجردی از منظر مختار؛
جلسه آتی: بررسی روایت شانزدهم در امکان تایید نظریه محقق یزدی؛
اما هنوز کلام تمام نشده. فقط یک روایت داریم، باید با این چکار کنیم؟ در یک روایت دارد صحیحه علی بن یقطین حدیث 16، امام میفرماید «یجب علیه التقصیر فی مسیرة یومٍ»، بعد دارد «و إن کان یدور فی عمله»، آیا این «وإن کان یدور فی عمله» میتواند مؤیّد مرحوم سیّد باشد یا نه؟ مرحوم آقای خوئی و ... اصلاً متعرّض این نشدند، ولی من روایات را که دیدم میگفتیم با این روایت چکار کنیم؟ لعلّ این مؤیّد مرحوم سیّد باشد.الحمدلله ربّ العالمين و صلّي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
یادآوری: بررسی اقوال ثلاثة در مسافت تلفیقی و ادله آنها؛
ادامه بررسی ادلهی قول سوم یا قول مشهور، در مسافت تلفیقیه؛
و عرض کردیم که مجموعاً در اینجا سه قول وجود دارد و در قول سوم نظریه محقق خویی و استدلالات راجع به آن را ملاحظه فرمودید. حالا اینکه من اصرار دارم هم استدلال آقای بروجردی و هم اقای خوئی و هم آقای حکیم را یک مقداری با توضیح و تأنی عرض کنم برای این است که واقعاً کیفیت استنباط به دستتان میآید و بیشتر دنبال این جهتش هستیم و الا میشد بلا فاصله نظر خودمان را بگوئیم که به این جهت و رد شویم.ب. بررسی نظریه آیت الله حکیم در تبیین قول سوم ضمن سه نکته؛
اینجا چند نکته را از کلام مرحوم آقای حکیم در کتاب مستمسک بیان کنیم، چون ایشان هم از قائلین به همین قول است، یعنی قائلاند به اینکه ما در مسافت تلفیقیه فقط همان که در روایات آمده، مسافت تلفیقیهی خاصه، «بریدٌ ذاهباً و بریدٌ جائیاً»، نه در ذهاب و نه در ایاب، در هیچ کدام نباید از برید (یعنی چهار فرسخ) کمتر باشد. ایشان هم همین نظریه را دارند. به هر حال چند نکته در کلام ایشان وجود دارد که باید اینها هم مورد دقّت قرار بگیرند:نکته اول: اخبار تلفیق نسبت به اخبار ثمانیة فراسخ حکومت دارد و نسبت به اخبار اربعة فراسخ، مقیِد است؛
ابتدا ملاحظه کردید ما الآن در ما نحن فیه سه دسته روایات داریم، یک دسته اخبار ثمانیة فراسخ است، یک دسته اخبار اربعة فراسخ است و یک دسته هم روایات تلفیق است. میفرمایند این اخبار تلفیق بر اخبار ثمانیة فراسخ حکومت دارد اما نسبت به اخبار اربعة فراسخ حکومتی در کار نیست، بلکه او را تقیید میزند!
به عبارت دیگر، اخبار ثمانیة فراسخ ظهور در این دارد که هشت فرسخ به صورت امتدادی، امتدادی یعنی از مبدأ تا مقصد باید هشت فرسخ باشد، اخبار تلفیق حکومت پیدا میکند میگوید اگر این هشت فرسخ «بریدٌ ذهاباً و بریدٌ ایاباً» باشد این هم هشت فرسخ است. پس نسبت به اخبار ثمانیة حکومت دارد، اما نسبت به اخبار اربعه حکومتی ندارد، فقط او را تقیید میزند، یعنی در اخبار اربعه یک اطلاقی وجود دارد، چه اینکه اخبار اربعة فراسخ میگوید اگر کسی چهار فرسخ رفت مطلقا، یعنی چه چهار فرسخ برگردد و چه برنگردد! در اخبار اربعه یک اطلاقی وجود دارد که این اطلاق به وسیله اخبار تلفیق، تقیید میخورد، یعنی میگوئیم اربعة فراسخ که در اخبار اربعه آمده «اما بریدٌ ایاباً» هم باید باشد، مقیّدش میکنیم آن اخبار اربعه را به اینکه باید چهار فرسخ هم برگردد.
نکته دوم: ما باشیم و سه تعلیل وارده در روایات، نظریه صاحب عروه تمام است ولی دو مطلب وجود دارد
مرحوم آقای حکیم نکتهی دومی که دارند این است که میفرمایند ما گر چه یک عنوان مسافت تلفیقیه را از احکام تلفیق در مییابیم و اگر ما باشیم و اخبار تلفیق، اینجا میگوئیم «التلفیق یکفی مطلقا» و میفرمایند اگر ما بودیم و اخبار تلفیق، فتوای مرحوم سیّد درست بود، خصوصاً میفرمایند در اخبار تلفیق در سه تا روایت، تعلیل در آن وارد شده، که عبارتند از:
تعلیل اول: روایت نهم باب دوم: «إذا ذهب بریداً و رجع بریداً فقد شغل یومه»؛
یکی به قول ایشان که تعبیر به موثقه کرده. میفرماید در این روایت که حدیث نهم باب دوم است، حدیث نهم، این تعلیل در صحیحه محمد بن مسلم آمده: «إذا ذهب بریداً و رجع بریداً فقد شغل یومه»، مرحوم آقای حکیم میفرمایند ما باشیم و این تعلیلات واردهی در اخبار تلفیق، «فقد شغل یومَه»، این یک. یعنی در تعلیل اول دارد «فقد شغل یومَه»، ما باشیم و «فقد شغل یومَه»، یعنی میگوئیم پس تلفیق فرقی نمیکند! هفت فرسخ برود و یک فرسخ بیاید یا بالعکس، حتّی ما باشیم و این تعلیل به قول خود مرحوم آقای حکیم میگوید اگر کسی یک میل برود، یک میل را 24 مرتبه برود و برگردد هشت فرسخ محقق شده، «فقد شغل یومَه»، محقق شده.
تعلیل دوم: روایت چهاردم و پانزدهم باب دوم: «لأنّه إذا رجع کان سفره بریدین ثمانیة فراسخ»؛
تعلیل سوم: خبر اسحاق بن عمار در علل الشرایع: «فلما کانوا قد ساروا بریداً و أرادوا أن ینصرفوا بریداً کانوا قد ساروا سفر التقصیر».
باز در این سه تا تعبیر، یعنی اگر بخواهیم روایات تلفیق را هم بگوئیم دو دسته است؛ که عبارتند از:
دسته اول: روایاتی که در آنها تعلیل نیست، میگوید «بریدٌ ذاهباً و بریدٌ جائیاً»، این یک.
دسته دوم: روایاتی که در آنها تعلیل هست، مرحوم حکیم میفرماید: ما باشیم و این تعلیلاتی که در این روایات آمده از آن استفاده میکنیم به اینکه مطلقا تلفیق کفایت میکند، ما باشیم و این تعلیلات فرمایش صاحب عروه تمام است، اما دو تا مطلب را اینجا ذکر میکنند، که عبارتند از:
مطلب اول: روایات أربعة فراسخ مقیّد تعلیلات وارده؛
میفرمایند روایات أربعة فراسخ مقیّد این تعلیلات است؛
مطلب دوم: تعلیلات وارده در روایات تعلیل در مقام اثبات است، نه تعلیل در مقام ثبوت؛
که این هم مرتبط به مطلب اول است میفرمایند این تعلیلاتی که در این روایات آمده تعلیلات در مقام اثبات است، تعلیلات در مقام ثبوت نیست، این شاید برای اولین بار باشد که به گوش آقایان میخورد، تعلیل در مقام ثبوت تعلیل در مقام اثبات.
مرحوم آقای حکیم میفرمایند اگر یک روایتی شما پیدا کردید در این روایت تعلیل تعلیل دارد، اگر این تعلیل فی مقام الثبوت است، فی مقام الثبوت یعنی علّت اصلی جعل این حکم، شارع در مقام ثبوت وقتی خواسته این حکم را بیاورد این علّت آن است، تعلیل در مقام ثبوت یک نتیجهای دارد اما اگر شارع
شارع آن حکمی که آورده یک علّت دیگری به حسب الواقع دارد اما اگر آمد یک چیز دیگری هم ذکر کرد این بحسب الاثبات است. ولو ایشان اینجا تعبیر نکردند، شاید بخواهند بگویند تعلیل بر مقام ثبوت به علّت برمیگردد و تعلیل به مقام اثبات به حکمت برمیگردد منتهی این نکتهای که در ذهن شریف ایشان هست را دقت کنید؛ تعلیل به حسب مقام اثبات یعنی اینکه شارع علّت جعل این حکمش چیز دیگری است، شارع فرموده نماز را باید قصر کنیم، در چقدر؟ در ثمانیة فراسخ، حالا علّتش چیست؟ یک علّت خاص خودش را دارد، اما آمده در روایات دیگر میگوید همین ثمانیة فراسخ است، آن را هم به صورت تعلیل آورده، میگوید این «لأنّ البریدین» یا «بریدٌ ذهاباً و بریدٌ جائیاً»، این میشود ثمانیة فراسخ.
عرض کردم ایشان اسم حکمت نگذاشته ما هم شاید نتوانیم با دقّت به آن بگوئیم حکمت،چون ایشان به نظر من اینجا اصطلاح خاصی اراده میکند میفرماید در یک روایتی آمده ثمانیة فراسخ، میگوئیم علّت چیست؟ نمیدانیم، هر چه هست در نظر شارع است. اما اگر گفت این عمل هم در قصر کفایت میکند چون ثمانیة فراسخ است، این دیگر علّت در مقام جعل نیست.
پس این را ایشان میفرماید که ما چون این سه تا تعلیل که در این سه تا روایت آمده در مقام ثبوت نیست که ملاک برای جعل به دست ما بدهد، بلکه تعلیل در مقام اثبات است، حالا میخواهید از آن تعبیر حکمت کنید یا نکنید، بگوئید این تعلیل در مقام اثبات یعنی در توضیح یک عنوانی که در دلیل دیگر آمده که همان حکومت میشود، به نظر میرسد ایشان میخواهد اینجا از مسئلهی حکمت جدا کند قضیه را.
به عبارت دیگر، آن نکتهای که اول مرحوم آقای حکیم فرمودند، فرمودند روایات تلفیق فقط بر روایات ثمانیه حکومت دارد و بر روایات اربعه حکومت ندارد، این یک. تعلیل در روایات تلفیق چون به حسب مقام ثبوت نیست «العلة تعمّم» اینجا نمیآید، «العلة تخصّص» اینجا نمیآید، این قاعدهی «العلة تعمّم و تخصّص» مربوط به جایی است که یک علّتی به حسب مقام ثبوت و جعل شارع علّت قرار داده باشد، اما اگر دیدیم که به حسب مقام الاثبات است این دیگر نمیتواند تعمم و تخصص باشد! نشد، میفرماید نه تنها این تعلیلات به درد نمیخورد که هیچ، روایات اربعة فراسخ میآید این اطلاق روایات تلفیق را تقیید میکند، یعنی اگر یک کسی بگوید جناب آقای حکیم ما کاری به تعلیل نداریم اصلاً تعلیل را کنار میگذاریم، از روایات تلفیق یک عنوانی در میآوریم، چه عنوانی؟ میگوئیم «المسافة التلفیقیة» و در نتیجه بشود حرف سیّد را پیاده کرد ایشان میفرماید خیلی خُب این مسافت تلفیقیه را روایات اربعه تقیید میزند، میگوید لااقل وقتی دارید میروید چهار فرسخ بشود، در نتیجه این عنوان را تقیید میزند.
مناقشه بر نظریه آیت الله حکیم از منظر محقق خویی و مختار؛
آنچه که مرحوم آقای خوئی فرمودند ما در میان روایات یک عنوانی به عنوان المسافة التلفیقیة که بگوئیم مطلق است نداریم، معلوم میشود که آن مطلب نظرشان به همین فرمایش مرحوم آقای حکیم است و حقّ هم با مرحوم آقای خوئی است، یعنی اشکالی که الآن به آقای حکیم وارد است اینست که اطلاق، شما تا لفظی نباشد که اطلاق معنا ندارد، ما اطلاق مقامی داریم ولی آن مطلب دیگری است، شما اگر بخواهید بگوئید یک عنوانی به عنوان «المسافة التلفیقیة مطلقةٌ» در کدام روایت ما چنین چیزی داشتیم؟! نداریم، تا ما بیائیم مسئلهی تقییدش را بخواهیم مطرح کنیم.نکته سوم: عمل بر طبق روایات تلفیق اولی است از قائل شدن به اینکه «بریدٌ ذاهباً و بریدٌ جائیاً»، از باب غلبه است؛
در آخر میفرمایند اینکه ما بیائیم به روایت تلفیق عمل کنیم بگوییم تلفیق خاص هم ملاک است، این اولی است، باز ایشان خیلی با دقّت تعبیراتش را آورده، این اولی است از اینکه ما بگوئیم این «بریدٌ ذاهباً و بریدٌ جائیاً»، از باب غلبه است.
نظری ثبت نشده است .