موضوع: صلاة المسافر (1)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۲/۵/۹
شماره جلسه : ۱۷
چکیده درس
-
بررسی ادلهی قول سوم یا قول مشهور در مسافت تلفیقیه
-
الف. بررسی نظریه محقق خویی(ره) در تبیین قول سوم
-
مطلب اول: حکومت روایات تلفیق بر روایات ثمانیة و اربعه
-
مطلب دوم: بررسی یک اشکال و جواب از منظر محقق خویی(ره)
-
مطلب سوم: تحقق شغل یوم در ثمانیهی امتدادیّه با سیر، مرکوب و وقت عادی
-
مطلب چهارم: تطبیق مسافت ثمانیهی امتدادی بر اربعتین به نحو تعلیل تعبدی
دیگر جلسات
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله ربّ العالمين و صلّي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله ربّ العالمين و صلّي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
یادآوری: بررسی ادله اقوال ثلاثة در مسافت تلفیقی؛
بحث در این است که این مسافت تلفیقیه آیا مطلقا کفایت میکند؟ یعنی باید این شخص هشت فرسخ طی کند ولو تلفیقاً مطلقا، که عرض کردیم مطلقا یعنی اگر یک فرسخ رفت و هفت فرسخ برگشت، حالا فرض کنید کسی که از یک شهر بیرون میرود از مسیر برگشت باید برود از کوههای اطراف، دور بزند و برگردد، از این مسیر نتواند برگردد، حالا جاده خراب باشد به هر عنوانی نتواند برگردد اما یک فرسخ رفته و هفت فرسخ برگشته! آیا این هم کافی است یا خیر؟ حالا این را هم عرض میکنم که اگر کسی از حدّ ترخص خارج شد، مثلاً یک فرسخ رفت اما بعد از آن کارش این است که باید یک فرسخ برود و دوباره یک فرسخ بیاید، باز یک فرسخ برود و دو مرتبه یک فرسخ بیاید، فرض کنید سرویسی است که باید کارگرهایی را ببرد، بعد از یک فرسخی، در یک فرسخ باید هفت هشت مرتبه رفت و آمد کند که مجموع آن هشت فرسخ میشود!روی قول مرحوم سید(ره) همانطوری که اگر کسی یک فرسخ برود و هفت فرسخ برگردد، سیّد(ره) میفرماید لازم نیست که ذهاب چهار فرسخ باشد، در مسافت تلفیقیه مطلقا این باید در بیرون از حدّ ترخّص هشت فرسخ را طی کند، تمام این موارد عنوان نماز قصر را پیدا میکند. حالا آیا این صحیح و مطابق با ادله است؟ یا لااقل در صورتی نماز قصر میشود که حداقل ذهاب چهار فرسخ باشد ولو ایاب چهار فرسخ نباشد، یعنی حالا اگر کسی ذهابش چهار فرسخ و بیشتر شد، ایابش دو فرسخ بشود مانعی ندارد. عرض کردیم بزرگان از اعاظم قوم همین نظر را دارند؛ یا اینکه بگوئیم باید چهار فرسخ ذهاباً باشد حداقل و ایاباً هم باید حداقل چهار فرسخ باشد. یعنی نتیجه این میشود روی این قول سوم، مسافت تلفیقیه یک فرض و یک مصداق بیشتر ندارد و آن هم جایی است که ذهاب و ایاب هر کدام حدّاقل چهار فرسخ باشد.
فرمایش محقق بروجردی(ره) را مفصل ذکر کردیم، البته هنوز حرفی پیرامون آن نزدیم ولی کلام ایشان را مفصل ذکر کردیم. تا اینجا ما هم استدلال سید(ره) و هم استدلال مرحوم آقای بروجردی(ره) را ذکر کردیم.
بررسی ادلهی قول سوم یا قول مشهور، در مسافت تلفیقیه؛
حال باید ببینیم استدلال بزرگانی مثل مرحوم نائینی(ره)، مرحوم خوئی(ره) که عرض کردیم اگر یک احصائی کنیم این قول سوم اکثر فقها و بلکه مشهور آن همین قول سوم است. به هر حال ابتدا نظریه محقق خویی(ره) را مطرح میکنیم و سپس نظر سایر بزرگان را مطرح خواهیم کرد.الف. بررسی نظریه محقق خویی(ره) در تبیین قول سوم ضمن یک مقدمه و چند مطلب؛
مرحوم آقای خوئی(ره) در این بحث صلاةشان در جلد بیستم از کتاب «موسوعة الامام الخویی(ره)» نظر خودشان را اینگونه میفرمایند:مقدمه:
امام(ع) طبق سؤال «ادنی» و پاسخ «برید ذاهباً و برید جائیاً»، صرفاً یک مصداق برای مسافت تلفیقی بیان فرموده است؛ ابتدا یک اشارهای میکنند به روایت معاویة بن وهب، میفرمایند: «فإنّ التعبير بالأدنى كالصريح في عدم كفاية الأقل من هذا الحد، و لم يعلّق الحكم في شيء من الأدلّة على عنوان الثمانية التلفيقية كي يتمسّك بالإطلاق و يحكم بكفاية التلفيق كيف ما كان» در روایت معاویه بن وهب، تعبیر به «ادنی» شده و فرموده: «ادنی ما یقصّر فیه المسافر»، حدیث دوم از باب دوم از ابواب صلاة مسافر.چه اینکه معاویة بن وهب میگوید «قلت لأبی عبدالله(ع) أدنی ما یقصّر فیه المسافر الصلاة؟»، کمترین مقداری که مسافر نمازش را قصر میکند! امام(ع) در پاسخ فرموده است: «بریدٌ ذاهباً و بریدٌ جائیاً» ایشان -با بیانی که من عرض میکنم- روی کلمهی «أدنی» و روی جواب امام(ع) تکیه کردهاند و میفرمایند: گویا سائل به امام(ع) عرض میکند آن مسافت تلفیقیه آن مقداری که دیگر از آن نباید کمتر باشد چه مقدار است؟ امام(ع) میفرمایند باید حتماً ذاهباً برید باشد و جائیاً و ایاباً هم برید باشد، ذاهباً چهار فرسخ باشد و ایاباً هم چهار فرسخ باشد. یعنی گویا محقق خویی(ره) میخواهند بفرمایند اگر ما باشیم و همین روایت باید بگوییم که امام(ع) برای مسافت تلفیقیه یک مصداق منحصر را ذکر کردند. بعد در ادامهی استدلالشان میفرمایند:
مطلب اول:
حکومت روایات تلفیق بر روایات ثمانیة و اربعه؛در میان روایات، از یک طرف روایتی نداریم که عنوان مسافت تلفیقیه در آن باشد. اگر یک چنین روایتی داشتیم نتیجهاش چه میشد؟ اگر روایتی داشتیم امام معصوم(ع) میفرمود هشت فرسخ تلفیقاً، میگفتیم به این عنوان ما به اطلاقش تمسّک میکنیم، یک فرسخ برود و هفت فرسخ بیاید یا بالعکس؛ یعنی ما در میان روایات روایتی که عنوان ثمانیة فراسخ تلفیقی را بگوید، یعنی کلمهی تلفیق در آن بیاید و ما و فقها بتوانند به اطلاق او تمسّک کنند نداریم! و از طرف دیگر، برای تلفیق در روایات همین را بیان کرده، یعنی فقط فرموده «بریدٌ ذاهباً و بریدٌ جائیاً»، وقتی این چنین است ما به چه ملاکی بگوئیم هر نوع تلفیقی باشد کافی است؟ لذا باید به همین تعبیر اکتفا کنیم!
بعبارةٍ اُخری، محقق خویی(ره) میفرمایند: ما میگوئیم این روایات تلفیق حکومت دارد هم بر روایات ثمانیة و هم بر روایات اربعة، حکومت به این معناست که این دارد به این مقدار هم توسعه میدهد، ما بودیم و روایات ثمانیة ایشان هم از کلماتشان استفاده میشود که این را قبول دارند که اگر ما باشیم و روایات ثمانیة، ظهور در مسافت امتدادی دارد، یعنی از مبدأ تا مقصد باید هشت فرسخ باشد. ما بودیم و روایات اربعه، ظهور در مسافت امتدادی دارد، حالا این روایات تلفیق آمده این ظهور را از بین برده، توسعه داده، میگوید اگر هشت فرسخ به نحو رفت و برگشت هم باشد مانعی ندارد. اما در توسعه ما دستمان بسته است، یعنی به همان مقداری که دلیل حاکم دلالت دارد ما میتوانیم توسعه را استنباط کنیم دیگر نمیتوانیم بیائیم بیش از آن مقدار خودمان توسعه بدهیم، میگوئیم روایات چه مقدار توسعه داده؟ روایات گفته این ثمانیة اگر «بریدٌ ذاهباً و بریدٌ جائیاً» بشود کافی است.
مطلب دوم:
بررسی یک اشکال و جواب از منظر محقق خویی(ره)؛بعد ایشان میفرمایند
ذیل روایت محمد بن مسلم، دلیل برای اطلاق در مسافت تلفیقی است، زیرا ملاک «فقد شغل یومه» را ذکر کرده است؛ ممکن است کسی فقط بیاید به ما یکی از این روایات را اشکال کند، بگوید در صحیحهی محمد بن مسلم تعبیر این است که «اذا ذهب بریداً و رجع بریداً فقد شغلَ یومه» که قبلاً هم این روایت را به یک مناسبتی بحث کردیم، حدیث نهم از باب دوم که از امام باقر(ع) است. در این روایت شخصی از حضرت(ع) سؤال کرد که مقدار تقصیر چقدر است؟ فرمود: «قال فی بریدٍ»، محمد بن مسلم میگوید عرض کردم «بریدٌ؟» یعنی برید کافی است؟ حضرت فرمود «إذا ذهب بریداً و رجع بریداً فقد شغل یومه» در اینجا مرحوم آقای خوئی(ره) میفرماید ممکن است کسی بخواهد به ذیل این روایت «فقد شغل یومه» تمسّک کند و بگوید مسافت تلفیقیّه مطلقا کافی است، چرا؟ چون ملاک «شَغِلَ یومه» است، آن روزش را مشغول کند، روزش را سپری کند، حالا بخواهد روزش را سپری کند هفت فرسخ برود و یک فرسخ بیاید، این یک مصداق برای «شغل یومه» است، خواه یک فرسخ برود و هفت فرسخ بیاید، این هم یک مصداق دیگر برای «شغل یومه» است!
به عبارت دیگر، کسی به مرحوم آقای خوئی(ره) و طرفداران این نظریه سوم میگویند اگر ما روایاتمان فقط «ذهب بریداً و رجع بریداً» بود، ما قبول میکردیم میگفتیم توسعه به همین مقدار است، دلیل حاکم به همین مقدار دلالت دارد ولی در میان این روایات این روایت «فقد شغل یومه» داریم، یعنی ملاک را در دلیل حاکم ذکر کرده، ملاک این است که این هشت فرسخ محقق شود به نحوی که آن روز این آدم اشتغال به مسافت داشته باشد.
جواب محقق خویی(ره):
ایشان به دو بیان جواب میدهند که عبارتند از:بیان اول:
امام(ع) «بریدٍ ذاهباً و بریدٍ جائیاً» را «بلسان الحکومة» به ثمانیة فراسخ امتدادی در شغل یوم، ملحق میکند؛ایشان میفرمایند: خیر، این ذیل روایت محمد بن مسلم نمیتواند برای اطلاق در مسافت تلفیقیه دلیل باشد، چرا؟ چون میفرماید این «إنّه ذهب بریداً و رجع بریداً» مفادش چیست؟ مفاد این صحیحه محمد بن مسلم «اذ لیس مفاد الصحیحة إلا إلحاق السفر المتضمن لبریدٍ ذاهباً و بریدٍ جائیاً بالمسافة الإمتدادیة و إدراجه في ذلك الموضوع»، میفرماید این روایت محمد بن مسلم، امام(ع) «بریدٍ ذاهباً و بریدٍ جائیاً» را «بلسان الحکومة» به آن ثمانیة فراسخ امتدادی ملحق میکند و میخواهد بفرماید که اگر یک کسی «برید ذاهباً و برید جائیاً» داشت این «فی اشتغال الیوم» به منزلهی ثمانیة فراسخ است. میگوید این به منزلهی آن است، میگوئیم به منزلهی آن است در چی؟ همانطوری که او اشتغال یوم ایجاد میکند، غالباً یک کسی هشت فرسخ امتدادی برود یک روزش را مشغول کرده، این به منزلهی او هست «فی شغل الیوم»، تعبیرشان این است «و أن هذه المسافة بمثابة تلک فی شغل الیوم».
بیان دوم:
مطلق شغل یوم نمیتواند موجب تقصیر باشد، زیرا لازمهی آن وجوب تقصیر در دو فرض واضح الفساد است؛باز به این تعبیر دقت کنید «لا أن کل سفرٍ شاغلٍ للیوم موجبٌ للتقصیر» ایشان میفرماید از این روایت و از این ذیل استفاده نمیشود هر سفری که روز آدم را مشغول کند موجب تقصیر است. البته نتیجه فرمایش ایشان را عرض خواهم کرد که ایشان میفرماید شرط همان ثمانیة فراسخ است، شغل یوم میشود معرِّف و علامت است، اما ملاک همان ثمانیة فراسخ است. به عبارت دیگر، ایشان میفرماید در این روایت، امام (ع) میخواهد بفرماید اگر کسی چهار فرسخ رفت و چهار فرسخ آمد این «ملحقٌ بالثمانیة الإمتدادیة»، در چه چیز ملحقٌ؟ در اشتغال یوم؛ یعنی همانطوری که ثمانیة امتدادیه یک روز آدم را میگیرد ثمانیة تلفیقیه هم یک روز آدم را میگیرد. میفرمایند ما از این روایت نمیتوانیم استفاده کنیم که مطلق شغل یوم موجبٌ للتقصیر. چون لازمهاش این است که «کیف»، یعنی اگر کسی بگوید این شغل یوم ملاک برای وجوب تقصیر است «و لازمه وجوب التقصیر»، میفرماید لازمهی این حرف این است در این دو مثالی که ما میگوییم تقصیر واجب باشد در حالی که واضح الفساد است. آن دو مثال چیست؟
مثال اول:
«فی ما لو سافر ثلاثة فراسخ»، اگر کسی سه فرسخ برود، «ثم رجع فرسخین بحیث لا یرجع الی حد الترخص»، اما مثالی که اول بحث امروز عرض کردیم که دو فرسخ برگردد! الآن شد پنج فرسخ، «ثم سافر ثلاثة فراسخ اخری بحیث بلغ المجموع ثمانیة»، بعد سه فرسخ برود، که مجموع میشود هشت فرسخ، «و استوعب یومه» یک روزش را پر کند.مثال دوم:
«أو سافر فرسخاً و رجع إلی ثلاثة أرباع الفرسخ»، یک فرسخ برود و به سه چهارم این فرسخ برگردد، یعنی طوری برگردد که به حد ترخص شهر نرسد، «ثم سافر فرسخاً ثم عاد هکذا إلی الثمانیة»، ایشان میفرماید باید بگوئیم در این فروض این آدم نمازش قصر است، چون یک روزش مشغول شده، اگر ملاک شغل الیوم است، یک کسی برود به یک فرسخی، آنجا بین دو کیلومتر اینقدر برود و بیاید که بشود هشت فرسخ.پس مرحوم آقای خوئی(ره) میفرماید: ما نمیتوانیم از این «و قد شغل یومه» را وجوب تقصیر استفاده کنیم چون یک چنین تالی فاسدی را دارد.
مطلب سوم:
شغل یوم در ثمانیهی امتدادیّه، با سیر، مرکوب و وقت عادی محقق میشود؛در آخر میفرمایند «و علی الجملة لیس شغل الیوم بعنوانه و علی إطلاقه و سريانه موضوعاً لوجوب التقصیر»، شغل یوم موضوع برای وجوب تقصیر نیست «بل العبرة بالثمانیة الامتدادیة الملازمة فی السیر العادی مع المرکوب العادی فی الوقت العادی مع شغل الیوم»، میفرماید شغل یوم به ملاک هشت فرسخ امتدادی، سیر عادی، مرکوب عادی و فی الوقت العادی، این چهار خصوصیت در آن هست. میفرماید اگر ثمانیة چهار خصوصیت پیدا کند آن وقت شغل یوم محقق میشود. به عبارت دیگر ایشان میفرماید شارع ملاحظه فرموده در ثمانیهی امتدادیّه با این خصوصیات شغل یوم محقق میشود.
مطلب چهارم:
تطبیق مسافت ثمانیهی امتدادی بر اربعتین به نحو تعلیل تعبدی؛بعد آمده «و قد طبّقها الإمام(ع) تعبّداً و علی سبیل الحکومة علی الملفّق من الأربعتین»، امام(ع) همین مسافت ثمانیة امتدادیهی «فی السیر العادی مع المرکوب العادی فی الوقت العادی مع شغل الیوم» را تطبیق کرده بر اربعتین، میگوید اگر به جای این، دو تا اربعه هم بود کافی است، فقط بر همین تطبیق است. «طبقها علی الأربعتین»، البته در عبارتشان فقط ندارد و من فقط را برای روشن شدن مطلب ایشان اضافه میکنم؛ امام(ع) این عنوان مسافت ثمانیه امتدادیه با آن خصوصیات را فقط بر این اربعتین تطبیق فرموده. بعد میفرماید «فلیس التعلیل المذکور فی ذیل الصحیحة إلا تعلیلا تعبّدیاً»، اصلاً شغل یوم یک تعلیل ارتکازی نیست که مولا بخواهد به دست شما بدهد و بگوید هر جا شغل یوم شد شما دیگر نمازت را قصر کن به هر نحوی که این شغل یوم واقع شد. حالا من یک مثال دیگر عرض کنم برای شغل یوم؛ شما اگر از حدّ ترخص شهر خارج شدید یک میدان بسیار بزرگی آنجا هست که اگر ده بار دور این میدان بچرخید، مجموعاً میشود هشت فرسخ و یک روز شما را اشغال میکند، ایشان میفرماید ملاک اینکه بگوئیم روز اشغال شود به هر نحوی نیست!
به عبارت دیگر همین جا شما باید دقّت کنید آیا این «فقد شغلَ یومه تعلیلٌ ارتکازیٌ» است؟ میگوئیم این تعلیل ارتکازی باشد نتیجهاش این است که این تعلیل در اختیار فقیه است، فقیه میگوید هر جا شغل یوم شد کافی است، به هر نحوی شما راه رفتید شغل یوم شد کافی است، در وجوب قصر. اما ایشان میفرماید نه! این تعلیل ارتکازی نیست بلکه «تعلیل تعبّدی» است، تعلیل تعبّدی نتیجهاش این میشود «لیس إلا تعلیلا تعبّدیاً ناظراً إلی إلحاق صورةٍ خاصةٍ من التلفیق بالامتداد» میفرماید یک صورت از تلفیق را به امتدادیه ملحق کرده در شغل یوم، آن هم «ذهب بریداً رجع بریداً»، این تعلیل دیگر تعلیل تعبّدی هست و تعلیل ارتکازی نیست. تعلیل تعبدی در همان دایرهی تعبد است، دایره تعبّد «ذهب بریداً و رجع بریداً» است.
پس به نظر محقق خویی(ره)، ما باشیم و تعابیر روایات، روایت «فقد شغل یومه» در صحیحه محمد بن مسلم به مراتب تعبیرش قویتر از روایت فضل بن شاذان است و آقای خوئی(ره) دارند جواب اینجا را میدهند و میفرمایند جوابش همین است که ما بیان کردیم که نهایتاً میگویند این تعلیل تعبدی است و ارتکازی نیست.
این خلاصهی فرمایش آقای خوئی(ره) با توضیحی که ما دادیم. چون هر سه قول را با هر سه دلیل، ذکر کردیم.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
نظری ثبت نشده است .