سؤال شما نياز به بحث مفصل دارد. خلاصهی جواب آن است که ما خداوند عالم را حکيم ميدانيم. حکيم کسي است که کار بي هدف و بيهوده انجام نميدهد و هرکاري که به دست قدرت او صورت ميگيرد هدفمند و داراي جهتي است. در قرآن کريم دو نکته به مردم گوشزد شده است؛ يکي آنکه خداوند همه چيز را براي بشر آفريده است، يعني خلقت با اين عظمت از کرات و اجرام بزرگ آسماني گرفته(که هنوز بشر به ذرهاي از اين درياي بي کران و خلقت با عظمت پي نبرده) تا ريزترين موجودات، همه براي بشر و در خدمت او آفريده شدهاند و اين مطلب را از آيات مختلف قرآن ميتوان فهميد. به عنوان مثال ميفرمايد: «خلق لکم ما في الارض جميعاً»؛ هر آنچه در زمين است براي شما خلق شده است. پرواضح است که زمين در منظومه شمسي و متأثر از فعل و انفعالات کرات ديگر و از جمله خورشيد با آن خلقت عظيم است که مثلا اگر نور و گرماي او نبود، زندگي نبود. به هر حال همه چيز براي بشرآفريده شده است.
از طرف ديگر؛ خداوند انسان را به عنوان خليفه خود در زمين معرفي کرده و وقتي ملائکه علت را ميپرسند، خداوند ميفرمايد: «من چيزي را ميدانم که شما نميدانيد»، و اين ريشه در بحث قابليت بشر و در خليفة اللّهي انسان دارد، که انسانهاي کامل، نتيجهی اين خلقت هستند.
مطلب دوّم؛ خداوند خود هدف خلقت را بيان کرده و فرموده است که جن و إنس را نيافريدم مگر آنکه خدا را عبادت کنند، و کلمه «يعبدون» را مفسّران به «يعرفون» تفسير کردهاند. يعني هدف؛ تحصيل معرفت الهي و در يک کلام؛ «خداشناسي» است.
به هرحال خداوند بشر را آفريده و علاوه بر نعمت خلقت، نعمت ترقي و تعالي و رسيدن به معرفت و سعادت را نيز در اختيار او قرار داده است، چرا که موجودي به نام انسان اين قابليت را دارد، و اگر خداوند اينگونه عمل نميکرد جاي سؤال داشت که چرا خداوند فياض که قدرت دارد، افراد با قابليت را محروم کرده است.
بنابراين، اگر خوب توجه کنيد، پي ميبريد که ذات اقدس حق، بي نياز از خلقت انسان ميباشد ولي انسان را به عنوان اشرف موجودات خلق نمود تا از طريق پرستش و عبادت خداوند به کمال برسد.
اگر انسان خلق نميشد، خلقت فرشتگان و ساير موجودات و مخلوقات و هدفمندي خلقت، عالم کائنات را کامل نميکرد. زيرا موجودات ديگر غير از انسان؛ يا عقل محض اند يا داراي نفس و شهوت محض ميباشند. ملائک؛ عقل محض اند و از نيروي نفس برخوردار نيستند. حيوانات فقط از قوه نفساني برخوردارند و از عقل محروم اند به همين جهت هيچ کدام آنها زمينه کمال يافتن را ندارد.
تنها موجودي که از هر دو بُعد برخوردار است؛ انسان است و درعين حال داراي اختيار ميباشد.
این استکه نفس، مانند موتور ماشين، انسان را براي حرکت وتلاش وادار ميکند و عقل به اين حرکت و تلاش انسان جهت ميبخشد و اين دو نيرو همراه با اختياري که انسان دارد بهترين زمينه کمال را براي او فراهم ميکند، لذا انسانهاي اوليه و انسانهاي فعلي از نظر کمال و پيشرفت در جهات مختلف زندگي قابل قياس نميباشد.
حال از شما سؤال ميکنم که با اين زمينه که در نهاد انسانها قرار دارد آيا اگر انسان خلق نميشد جاي اين پرسش نبود که چرا يک چنين موجودي خلق نشده است تا هدف خلقت کامل گردد؟!
براين اساس؛ خداوند انسانها را خلق نمود و قبل از عالم جاودان، زندگي دنيا را قرار داد و جاي کمال يافتن و به کمال رسيدن انسان را نيز در همين دنيا قرار داد، تا بعد از رسيدن به کمال نهائي، نتيجه اصلي آن را در عالم جاودانه و در حيات بهشتي دريافت نمايد.
دنيا ميدان آزمايشهاي الهي است و براي انسانها صحنههاي مختلفي از آزمايش و امتحان را قرار ميدهد. اگر انسان به اختيار خود و با استفاده از عقلي که خدا به او داده است. طبق دستورات خداوند و مطابق با فطرتش حرکت کند و از گناه و معصيت و ستم به ديگران خودداري کند وعمرش را در عبادت و طاعت خداوند و کمک و نيکوئي به ديگران به پايان برساند، پيروزمند آزمايشهاي الهي است و نتيجه آن را در عالم ديگر دريافت ميکند و اگر کسي خدايی نکرده با سوء استفاده از اختيار خود، مرتکب معصيت و ستم گردد، نتيجهی نهائي و اصلي آن را نيز در عالم ديگر دريافت ميکند. اين همان چيزي است که قرآن کريم ميفرمايد: «کل نفس بما کسبت رهينة»؛ هر نفسی در گرو رفتار و کردار و گفتار خودش ميباشد.
اينجا ممکن است اين شبهه به وجود بيايد که چرا عدهاي از انسان ها به عذاب الهي در عالم آخرت گرفتار ميگردند.
جواب اين شبهه اين است که اين دسته از انسانها با اختيار خود و با سوء استفاده از اختيار و امکاناتي که خدا به آنها داده است راهي را در پيش گرفتهاند که نتيجهی آن گرفتار شدن به اين عذاب است و چنين نيست که خداوند از قبل، عذاب را براي آنها مهيا کرده باشد و آنها را به اجبار به سوي عذاب ببرد.
مثلا اگر فرض کنيم پدري از روي مهر وعطوفت وعشق به فرزندان سرمايه و برنامه و تمام امکانات و وسائل را در اختيار او قرار دهد و بگويد از سرمايه خوب استفاده کن، راه خلاف نرو، سرمايه را بيهوده تلف مکن، ولکن فرزند با انتخاب و اختيار خود، سرمايه را به باد دهد و فقير شود، مسئول خود اوست و اين وضع را پدر براي او به وجود نياورده، بلکه نتيجه اعمال و رفتار و کار خود او ميباشد، و از اين جهت خداوند در قرآن کريم ميفرمايد: «فمن يعمل مثقال ذرّة خيراً يره و من يعمل مثقال ذرة شرّا يره»؛ «يعني کسي که بهاندازه سنگيني ذرهاي کار خوب يا بد انجام دهد نتيجه آن را ميبيند»، يعني بهشت و جهنّم نتيجه اعمال خود انسان است، و کسي که سرمايه را خود هدر بدهد و يا به وسيله آن عاقبتي ناهنجار براي خود بيافريند بايد خود را مذمت کند.
حالا با اين تفصيلات از شما سؤال ميکنيم که انصافاً، ما بايد از خدا طلبکار باشيم يا بدهکار او هستيم؟ و آيا اگر خوب رفتار کنيم و به نعمت جاويدان الهي برسيم همين براي هدفمند بودن خلقت کفايت نميکند؟ و اگر خداوند بشر را با اين قابليت خلق نميکرد، جاي اين سؤال نبود که چرا چيزي که ميتوانست موجود شود و به سعادت برسد خداوند اين نعمت را از او دريغ کرد؟!! اميدواريم در اين مختصر، جواب خود را دريافت کرده باشيد.
اما اينکه چرا عدهاي از انسانها از گرسنگي ميميرند و عدهاي از پرخوري؟ و در يک کلام بي عدالتيها و ستمهايي که در دنياست چگونه توجيه ميگردد؟
در پاسخ اين سؤال نيز بايد عرض کنيم که خداوند همه انسان ها را يکنواخت و داراي استعداد رسيدن به کمال، خلق نموده است، اما همانگونه که عرض کرديم، دنيا را محل آزمايش و امتحان قرار داده است و انسانها را هم در عملکرد خودشان در اين دنيا آزاد گذاشته است و انسان مختار است، نسبت به انجام کار خوب يا بد، و پيامبران را براي راهنمايي انسانها در مسير خوب مبعوث نموده است و عقل را به عنوان پيامبري دروني براي درک خوب و بد خلق نموده است. و همه اينها را در اختيار بشر قرار داده است.
از طرف ديگر قوانين تشريعي الهي هماهنگ با قوانين تکويني عالم است و اگر اکثريت انسانها طبق دستور خداوند حرکت کنند، نظام طبيعي عالم نيز به نفع آنها ميگردد.
ولي هرگاه انسان بر خلاف فطرتش عمل کند، نظام طبيعي عالم هم بر ضرر آنها حرکت ميکند، آن وقت نظام عدالت در جامعه بشري به هم ميخورد؛ ظلم و ستم به وجود ميآيد، عدهاي مظلوم قرار ميگيرند وعدهاي در فقر و گرسنگي بسر ميبرند و صدها گرفتاري ديگر به وجود ميآيد و هيچکدام آنها خلل در عدالت خداوند ايجاد نميکند، زيرا خداوند انسان را از اين بيعدالتي ها منع نموده است. ولي انسانها با اختيار خود زمينه بي عدالتي را فراهم ميکنند و با معصيت بلاها را بر خود مسلط ميکنند و يا در اثر آزمايشهاي الهي گرفتاريهايي براي آنها فراهم ميگردد. در هر صورت اين بحث مفصل و دامنه دار است که در نامه قابل گنجايش نميباشد.
خلاصه: هدف از خلقت انسان رسيدن او به کمال است و دنيا محل آزمايش الهي ميباشد و بي عدالتي ها نسبت به هم، ربطي به خداوند ندارد و به عدالت خداوند صدمه وارد نميکند و خداوند نسبت به بندگان مهربان تر از مادر نسبت به فرزندش است و هر انساني نتيجه کار خود را در عالم ديگر ميبينند هر چند در همين دنيا نيز نتيجه اعمال و رفتار انسانها ديده ميشود، ولي به طور کامل در عالم ديگر ميباشد.
شما سعي کنيد طبق احکام خداوند و آنچه که به عنوان وظيفه عملي در رساله عمليه مراجع بيان شده است عمل کنيد و از گناهان دوري کنيد قطعا سعادتمند دنيا و آخرت ميشويد و تنها راه رسيدن انسان به سعادت «عمل کردن به دستورات خداوند» ميباشد.
حکمتهای خدا در خلقت
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت ۱۷:۰۶
سلام من قبلا خيلي به سایت شما میآمدم و سؤال ميپرسيدم، ولي به تازگي ديگر هيچي برای من مهم نيست، نميدانم چرا اينجوري شدم؟ خودم هم از اين وضعيت راضي نيستم، ولي احساس ميکنم، آنهايي که نميدانند برای چه اين کارها را ميکنند، فقط طبق چيزي که به ایشان گفته شده، گناه را انجام ميدهند، احمق هستند. من نميدانم چرا يک چيز برای ما بد است، برای يکي ديگر خوب است؟ چه حکمتي است که من اينجا هستم، يکي ديگه يک جاي ديگر است؟ اصلا ما برای چي هستيم؟ خدا به وجود ما نياز داشت؟ اگر اینگونه است که آن وقت بودن خدا هم زير سوال میرود. ما فقط برای عبادت آفريده شدهايم؟ مگر فرشتهها نبودند؟ چرا يکي از گرسنگي ميميره، يکي ديگر از پرخوري؟ ما بايد منتظر بشينیم تا بالاخره روز جزا بياد؟ پس اين دنيا برای چيست؟ اگر قرار بود خيليها اينجا عذاب بکشند، اصلا اين دنيا برای چي بود؟ اصلا چرا ما هستيم...!
پاسخ :
از طرف ديگر؛ خداوند انسان را به عنوان خليفه خود در زمين معرفي کرده و وقتي ملائکه علت را ميپرسند، خداوند ميفرمايد: «من چيزي را ميدانم که شما نميدانيد»، و اين ريشه در بحث قابليت بشر و در خليفة اللّهي انسان دارد، که انسانهاي کامل، نتيجهی اين خلقت هستند.
مطلب دوّم؛ خداوند خود هدف خلقت را بيان کرده و فرموده است که جن و إنس را نيافريدم مگر آنکه خدا را عبادت کنند، و کلمه «يعبدون» را مفسّران به «يعرفون» تفسير کردهاند. يعني هدف؛ تحصيل معرفت الهي و در يک کلام؛ «خداشناسي» است.
به هرحال خداوند بشر را آفريده و علاوه بر نعمت خلقت، نعمت ترقي و تعالي و رسيدن به معرفت و سعادت را نيز در اختيار او قرار داده است، چرا که موجودي به نام انسان اين قابليت را دارد، و اگر خداوند اينگونه عمل نميکرد جاي سؤال داشت که چرا خداوند فياض که قدرت دارد، افراد با قابليت را محروم کرده است.
بنابراين، اگر خوب توجه کنيد، پي ميبريد که ذات اقدس حق، بي نياز از خلقت انسان ميباشد ولي انسان را به عنوان اشرف موجودات خلق نمود تا از طريق پرستش و عبادت خداوند به کمال برسد.
اگر انسان خلق نميشد، خلقت فرشتگان و ساير موجودات و مخلوقات و هدفمندي خلقت، عالم کائنات را کامل نميکرد. زيرا موجودات ديگر غير از انسان؛ يا عقل محض اند يا داراي نفس و شهوت محض ميباشند. ملائک؛ عقل محض اند و از نيروي نفس برخوردار نيستند. حيوانات فقط از قوه نفساني برخوردارند و از عقل محروم اند به همين جهت هيچ کدام آنها زمينه کمال يافتن را ندارد.
تنها موجودي که از هر دو بُعد برخوردار است؛ انسان است و درعين حال داراي اختيار ميباشد.
این استکه نفس، مانند موتور ماشين، انسان را براي حرکت وتلاش وادار ميکند و عقل به اين حرکت و تلاش انسان جهت ميبخشد و اين دو نيرو همراه با اختياري که انسان دارد بهترين زمينه کمال را براي او فراهم ميکند، لذا انسانهاي اوليه و انسانهاي فعلي از نظر کمال و پيشرفت در جهات مختلف زندگي قابل قياس نميباشد.
حال از شما سؤال ميکنم که با اين زمينه که در نهاد انسانها قرار دارد آيا اگر انسان خلق نميشد جاي اين پرسش نبود که چرا يک چنين موجودي خلق نشده است تا هدف خلقت کامل گردد؟!
براين اساس؛ خداوند انسانها را خلق نمود و قبل از عالم جاودان، زندگي دنيا را قرار داد و جاي کمال يافتن و به کمال رسيدن انسان را نيز در همين دنيا قرار داد، تا بعد از رسيدن به کمال نهائي، نتيجه اصلي آن را در عالم جاودانه و در حيات بهشتي دريافت نمايد.
دنيا ميدان آزمايشهاي الهي است و براي انسانها صحنههاي مختلفي از آزمايش و امتحان را قرار ميدهد. اگر انسان به اختيار خود و با استفاده از عقلي که خدا به او داده است. طبق دستورات خداوند و مطابق با فطرتش حرکت کند و از گناه و معصيت و ستم به ديگران خودداري کند وعمرش را در عبادت و طاعت خداوند و کمک و نيکوئي به ديگران به پايان برساند، پيروزمند آزمايشهاي الهي است و نتيجه آن را در عالم ديگر دريافت ميکند و اگر کسي خدايی نکرده با سوء استفاده از اختيار خود، مرتکب معصيت و ستم گردد، نتيجهی نهائي و اصلي آن را نيز در عالم ديگر دريافت ميکند. اين همان چيزي است که قرآن کريم ميفرمايد: «کل نفس بما کسبت رهينة»؛ هر نفسی در گرو رفتار و کردار و گفتار خودش ميباشد.
اينجا ممکن است اين شبهه به وجود بيايد که چرا عدهاي از انسان ها به عذاب الهي در عالم آخرت گرفتار ميگردند.
جواب اين شبهه اين است که اين دسته از انسانها با اختيار خود و با سوء استفاده از اختيار و امکاناتي که خدا به آنها داده است راهي را در پيش گرفتهاند که نتيجهی آن گرفتار شدن به اين عذاب است و چنين نيست که خداوند از قبل، عذاب را براي آنها مهيا کرده باشد و آنها را به اجبار به سوي عذاب ببرد.
مثلا اگر فرض کنيم پدري از روي مهر وعطوفت وعشق به فرزندان سرمايه و برنامه و تمام امکانات و وسائل را در اختيار او قرار دهد و بگويد از سرمايه خوب استفاده کن، راه خلاف نرو، سرمايه را بيهوده تلف مکن، ولکن فرزند با انتخاب و اختيار خود، سرمايه را به باد دهد و فقير شود، مسئول خود اوست و اين وضع را پدر براي او به وجود نياورده، بلکه نتيجه اعمال و رفتار و کار خود او ميباشد، و از اين جهت خداوند در قرآن کريم ميفرمايد: «فمن يعمل مثقال ذرّة خيراً يره و من يعمل مثقال ذرة شرّا يره»؛ «يعني کسي که بهاندازه سنگيني ذرهاي کار خوب يا بد انجام دهد نتيجه آن را ميبيند»، يعني بهشت و جهنّم نتيجه اعمال خود انسان است، و کسي که سرمايه را خود هدر بدهد و يا به وسيله آن عاقبتي ناهنجار براي خود بيافريند بايد خود را مذمت کند.
حالا با اين تفصيلات از شما سؤال ميکنيم که انصافاً، ما بايد از خدا طلبکار باشيم يا بدهکار او هستيم؟ و آيا اگر خوب رفتار کنيم و به نعمت جاويدان الهي برسيم همين براي هدفمند بودن خلقت کفايت نميکند؟ و اگر خداوند بشر را با اين قابليت خلق نميکرد، جاي اين سؤال نبود که چرا چيزي که ميتوانست موجود شود و به سعادت برسد خداوند اين نعمت را از او دريغ کرد؟!! اميدواريم در اين مختصر، جواب خود را دريافت کرده باشيد.
اما اينکه چرا عدهاي از انسانها از گرسنگي ميميرند و عدهاي از پرخوري؟ و در يک کلام بي عدالتيها و ستمهايي که در دنياست چگونه توجيه ميگردد؟
در پاسخ اين سؤال نيز بايد عرض کنيم که خداوند همه انسان ها را يکنواخت و داراي استعداد رسيدن به کمال، خلق نموده است، اما همانگونه که عرض کرديم، دنيا را محل آزمايش و امتحان قرار داده است و انسانها را هم در عملکرد خودشان در اين دنيا آزاد گذاشته است و انسان مختار است، نسبت به انجام کار خوب يا بد، و پيامبران را براي راهنمايي انسانها در مسير خوب مبعوث نموده است و عقل را به عنوان پيامبري دروني براي درک خوب و بد خلق نموده است. و همه اينها را در اختيار بشر قرار داده است.
از طرف ديگر قوانين تشريعي الهي هماهنگ با قوانين تکويني عالم است و اگر اکثريت انسانها طبق دستور خداوند حرکت کنند، نظام طبيعي عالم نيز به نفع آنها ميگردد.
ولي هرگاه انسان بر خلاف فطرتش عمل کند، نظام طبيعي عالم هم بر ضرر آنها حرکت ميکند، آن وقت نظام عدالت در جامعه بشري به هم ميخورد؛ ظلم و ستم به وجود ميآيد، عدهاي مظلوم قرار ميگيرند وعدهاي در فقر و گرسنگي بسر ميبرند و صدها گرفتاري ديگر به وجود ميآيد و هيچکدام آنها خلل در عدالت خداوند ايجاد نميکند، زيرا خداوند انسان را از اين بيعدالتي ها منع نموده است. ولي انسانها با اختيار خود زمينه بي عدالتي را فراهم ميکنند و با معصيت بلاها را بر خود مسلط ميکنند و يا در اثر آزمايشهاي الهي گرفتاريهايي براي آنها فراهم ميگردد. در هر صورت اين بحث مفصل و دامنه دار است که در نامه قابل گنجايش نميباشد.
خلاصه: هدف از خلقت انسان رسيدن او به کمال است و دنيا محل آزمايش الهي ميباشد و بي عدالتي ها نسبت به هم، ربطي به خداوند ندارد و به عدالت خداوند صدمه وارد نميکند و خداوند نسبت به بندگان مهربان تر از مادر نسبت به فرزندش است و هر انساني نتيجه کار خود را در عالم ديگر ميبينند هر چند در همين دنيا نيز نتيجه اعمال و رفتار انسانها ديده ميشود، ولي به طور کامل در عالم ديگر ميباشد.
شما سعي کنيد طبق احکام خداوند و آنچه که به عنوان وظيفه عملي در رساله عمليه مراجع بيان شده است عمل کنيد و از گناهان دوري کنيد قطعا سعادتمند دنيا و آخرت ميشويد و تنها راه رسيدن انسان به سعادت «عمل کردن به دستورات خداوند» ميباشد.
کلمات کلیدی :
۳,۲۴۳