1- سؤال شما نياز به بحث مفصل دارد، خلاصهی جواب آن است که ما خداوند عالم را حکيم ميدانيم و معناي حکيم کسي است که کار بي هدف و بيهوده انجام نميدهد و هر کاري که به دست قدرت او صورت ميگيرد هدفمند است و جهتي دارد.
در قرآن کريم دو نکته به مردم گوشزد شده است؛
مطلب اول اینکه خداوند همه چيز را براي بشر آفريده، يعني خلقت با اين عظمت از کُرات و أجرام بزرگ آسماني گرفته که هنوز بشر به ذرّهاي از اين درياي بيکران و خلقت باعظمت پي نبرده، تا ريزترين موجودات، همه براي بشر و در خدمت او آفريده شدهاند و اين مطلب را از آيات مختلف قرآن ميتوان فهميد.
به عنوان مثال ميفرمايد: «خلق لکم ما في الأرض جميعاً»؛ هر آنچه در زمين است براي شما خلق شده و پر واضح است که زمين در منظومه شمسي و متأثر از فعل و انفعالات کرات ديگر و از جمله خورشيد با آن خلقت عظيم است که اگر نور و گرماي او نبود، زندگي نبود. به هرحال همه چيز براي بشرآفريده شده است.
از طرف ديگر خداوند انسان را به عنوان خليفه خود در زمين معرفي کرده و وقتي ملائکه علت را ميپرسند خداوند ميفرمايد: من چيزي را ميدانم که شما نميدانيد، واين ريشه در بحث قابليت بشر در خليفة اللهي دارد، که انسانهاي کاملي نتيجه اين خلقت هستند.
مطلب دوّم؛ خداوند خود هدف خلقت را بيان کرده و فرموده است که جن و انس را نيافريدم مگر آنکه خدا را عبادت کنند، و کلمه «يعبدون» را مفسّران به «يعرفون» تفسير کردهاند، يعني هدف؛ تحصيل معرفت الهي و در يک کلام؛ خداشناسي است. به هر حال؛ خداوند بشر را آفريده و علاوه بر نعمت خلقت، نعمت ترقي و تعالي و رسيدن به معرفت و سعادت را نيز در اختيار او قرار داده، چرا که موجودي به نام انسان اين قابليت را دارد، و اگر خداوند نميکرد، جاي سؤال داشت که چرا خداوند فيّاض که قدرت دارد، افراد با قابليت را محروم کرده است.
مطلبي که ممکن است به عنوان يک شبهه مطرح شود اين است که عدّه زيادي از انسانها منحرف و در نتيجه گرفتار عذاب الهي ميشوند.
جواب اين نکته نيز اين است که اگر پدري از روي مهر وعطوفت وعشق به فرزندان، سرمايه و برنامه و تمام امکانات و وسائل را در اختيار او گذاشت و گفت از سرمايه خوب استفاده کن، راه خلاف نرو، سرمايه را بيهوده به هدر نده و لکن فرزند با انتخاب و اختيار خود سرمايه را به باد داد و فقير شد، تنها مسئول و معاقَب، خود اوست واين وضع را پدر براي او به وجود نياورده، بلکه عين اعمال و رفتار و نتيجه کار خود اوست.
از اين جهت خداوند در قرآن کريم ميفرمايد: «فمن يعمل مثقال ذرّة خيراً يره و من يعمل مثقال ذرة شرّا يره»؛ يعني کسي که به اندازه سنگيني ذرهاي کار خوبي انجام دهد آن را ميبيند، و کسي که به همين اندازه کار بدي انجام دهد خود آن را ميبيند، يعني بهشت و جهنّم، نتيجه اعمال خود انسان است و کسي که سرمايه را خود هدر دهد و يا به وسيله آن عاقبتي ناهنجار براي خود بيافريند، بايد خود را مذمّت کند، مگر آنکه مجبور باشد، که خداوند حکيم، شخص مجبور را عذاب نميکند.
امّا اينطور نيست، بلکه بشر هر کاري انجام ميدهد، با اختيار وانتخاب خود انجام ميدهد، زيرا هم نعمت عقل دارد و هم اختيار، وعلاوه برهمه اينها از نعمت هدايت الهي به وسيله پيامبران و معصومين(عليهم السّلام) برخوردار است.
حالا با اين تفصيلات از شما سؤال ميکنيم که انصافاً، ما بايد از خدا طلبکار باشيم يا بدهکار او هستيم؟ و آيا اگر خوب رفتار کنيم و به نعمت جاويدان الهي برسيم همين براي هدفمند بودن خلقت کفايت نميکند؟ و آيا اگر با توجه به اين قابليت، خداوند بشر را خلق نميکرد، جاي اين سؤال نبود که چرا چيزي که ميتوانست موجود شود و به سعادت برسد، خداوند اين نعمت را از او دريغ کرد؟ اميدواريم در اين مختصر، جواب خود را دريافت کرده باشيد.
در نتيجه هدف از خلقت انسان؛ رسيدن او به کمال است و اين کمال از طريق عبادت و ارتباط با خدا ممکن است. لذا هدف خلقت را عبادت معرفي ميکند و داشتن اختيار و انتخاب براي انسان، وسيله رسيدن به کمال است و اگر با اختيار خود و با تلاش انسان به مقام و موقعيت برسد، کمال است و إلا اگر کسي را بالاجبار خداوند به موقعيت برساند، افتخار و کمال حساب نميشود.
اما عقوبت الهي نيز براي کساني است که با سوء استفاده از اختيار و امکانات که خدا در اختيار آنها قرار داده، به سوي فساد و تباهي حرکت میکنند، و نتيجهی اين حرکت انحرافي؛ رسيدن به عذاب ميباشد. ولي خداوند هيچ کس را براي جهنم و عذاب خلق نکرده است، بلکه انسانهاي منحرف با اختيار خود، راه جهنم را در پيش ميگيرند و خود را به عذاب گرفتار ميکنند.
به اين نکته توجه داشته باشيد که از نظر روایات، خداوند به بندگان خود توجه ویژهای دارد و به آنها اهميت داده است و اگر کسي زمينهی رحمت خدا را در خود از بين نبرد، خداوند خيلي به او بها ميدهد و به وجود او در برابر ملائکه افتخار ميکند و هر کس در راه اطاعت خداوند قرار بگيرد، خداوند به او قدرت خدائي ميبخشد.
مگر در تاريخ نخواندهايد که علي بن ابي طالب(ع) با يک دست، دروازهای را از ديوار قلعه محکم کند، که چند پهلوان يهود فقط مأمور باز و بسته کردن آن بودند و حضرت آن را از بين ديوار محکم بيرون کشيد و به عنوان سپر استفاده نمود. وقتی بر زمين انداخت، چند نفر از مسلمانان به سختي توانستند آن را از اين رو به آن رو نمايند، و حضرت فرمود: «ما قلعتها بقوة بشرية بل قلعتها بقوة الهية»؛ يعني با قدرت خداوند اين دروازه را از جايش کندم.
اما نسبت به مسئله ازدواج و رفتن به خارج، اين مسئله شرعي نيست و اختيار با خود شماست. البته اگر شما دنبال پيشرفت علم باشيد، در حال حاضر دانشگاههاي جمهوري اسلامي ايران اگر پيشرفتهتر از دانشگاههای خارج نباشد، کمتر نيست، اما اگر میخواهید به نام «دانشجوي خارج رفته» دل خوش کنيد، امر ديگري است.
اما ازدواج؛ اگر به خاطر ازدواج نکردن به گناه ميافتيد، ازدواج واجب است و در غير اين صورت مستحب است، حال اختيار با خود شماست.
اگر به توصيه ما اهميت میدهيد توصیه میکنیم که هم ازدواج کنيد و هم در همينجا به تحصيل خود ادامه دهيد.
هدف از خلقت و عبادت
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت ۱۷:۱۸
اگر محتویات این نامه ظاهرا خلاف ادب است قبلا عذر میخواهم(چون ميخواهم واقعا تفكراتم را بدانيد تا به من جواب كاملتري بدهيد). چندین سؤال آنقدر ذهنم را مشغول كرده كه ديگر حتي برایم چيزهاي مهم و اساسي هم اهميت ندارد (مثلا واقعا ديگر برایم مهم نيست كه خدا از من راضي باشد يا خیر)، چون فكر ميكنم آنها هم به من اهميت نميدهند، ميخواهم بدانم چرا به وجود آمدهام؟ چرا بايد اينقدر رنج را تحمل كنم؟ چرا بايد در جهنم بسوزم؟ چرا بايد غم و اندوه داشته باشم (حتي اگه خودم مقصر باشم و گناهانم باعث غم و اندوهم شود)؟! ميگویند ما بوجود آمديم كه صفت خالقيت خدا را نشان دهيم و خدا را عبادت كنيم، ولي أصلا چرا خدا بايد خالقيت خودش را اثبات كند، مگر خدا محتاج است؟ اصلا حالا مثلا فرض كنيم كه بايد اثبات كند، ولي چرا من بايد بوجود بيایم؟ خوب مگر پيامبران و امامان كافي نبودند؟ أصلا چرا ما بايد خدا را عبادت كنيم؟ كه آخر چه شود؟ فرض كنيم كه مهم است، أصلا چرا بايد من باشم؟ من كه آدم گناهكاريم و به قولي اصلا به صورت حيوان هستم! مگر نه اينكه حضرت علي و بقيه، بيش از ميلياردها آدم مثل من عبادت ميكنند؟ ديگه چرا من بايد باشم؟ وقتي خدا ميداند كه من گناه ميكنم و عاقبت من در جهنم است، أصلا چرا بايد من را بوجود بياورد؟ خودش ميداند من لياقت بهشت را ندارم؟ أصلا فرض كنيم من ميتوانم آدم خوبي باشم و مثل اولياي خدا باشم(كه عمرا بشوم) من أصلا دوست ندارم كه باشم، من نميخواهم كه وجود داشته باشم، نميخواهم كه باشم، حالا چه به جهنم بروم و چه به بهشت! مگر خدا به من اهميت ميدهد كه من بخواهم برای او عبادت كنم؟(حتما ميفرماييد بله، خدا به همه ي انسانها اهميت ميدهد) من تا الان 100 بار از او خواستم و گفتم خدايا من مطمئنم كه در آينده باز هم گناه ميكنم، اين چند روز كه آدم هستم يه چيزي بهم نشون بده(راستش را بخواهيد فقط بعضي وقتها خواب ميبينم(100 سال يک بار) كه آن هم معلوم نيست كيست كه در خوابم هست يا أصلا نميفهمم كه از من چه ميخواهد) و فقط خودم را با گريه آروم ميكنم! تا الان يکبار هم به من اهميت نداده است. بعضي وقتها فكر ميكنم (هرچند ميدانم كه اشتباه ميكنم، ولي خوب واقعا بعضي وقتها نميشود جلوي فكر را گرفت) كه خدا دلش به اوليائش خوش است و من را ... هم حساب نميكند. لطفا به من كمك كنيد، چون با اين وجود كه خدا را خيلي دوست دارم، الان ديگر با اين افكارم نميتوانم حتي به او فكر كنم. راستي مشكل اصلي من(گفتم بگم شايد بتوانيد بهتر به من كمك كنيد) دختر هست و اينكه فقط آنقدر پول دارم كه ميتوانم نامزد كنم يا زن بگيرم، ولي من ميخواهم براي ادامه تحصيل به خارج بروم و نميدانم با زن چطوري ميتوانم بروم(قبول كنيد كه خارج براي پيشرفت بهتر است).
پاسخ :
در قرآن کريم دو نکته به مردم گوشزد شده است؛
مطلب اول اینکه خداوند همه چيز را براي بشر آفريده، يعني خلقت با اين عظمت از کُرات و أجرام بزرگ آسماني گرفته که هنوز بشر به ذرّهاي از اين درياي بيکران و خلقت باعظمت پي نبرده، تا ريزترين موجودات، همه براي بشر و در خدمت او آفريده شدهاند و اين مطلب را از آيات مختلف قرآن ميتوان فهميد.
به عنوان مثال ميفرمايد: «خلق لکم ما في الأرض جميعاً»؛ هر آنچه در زمين است براي شما خلق شده و پر واضح است که زمين در منظومه شمسي و متأثر از فعل و انفعالات کرات ديگر و از جمله خورشيد با آن خلقت عظيم است که اگر نور و گرماي او نبود، زندگي نبود. به هرحال همه چيز براي بشرآفريده شده است.
از طرف ديگر خداوند انسان را به عنوان خليفه خود در زمين معرفي کرده و وقتي ملائکه علت را ميپرسند خداوند ميفرمايد: من چيزي را ميدانم که شما نميدانيد، واين ريشه در بحث قابليت بشر در خليفة اللهي دارد، که انسانهاي کاملي نتيجه اين خلقت هستند.
مطلب دوّم؛ خداوند خود هدف خلقت را بيان کرده و فرموده است که جن و انس را نيافريدم مگر آنکه خدا را عبادت کنند، و کلمه «يعبدون» را مفسّران به «يعرفون» تفسير کردهاند، يعني هدف؛ تحصيل معرفت الهي و در يک کلام؛ خداشناسي است. به هر حال؛ خداوند بشر را آفريده و علاوه بر نعمت خلقت، نعمت ترقي و تعالي و رسيدن به معرفت و سعادت را نيز در اختيار او قرار داده، چرا که موجودي به نام انسان اين قابليت را دارد، و اگر خداوند نميکرد، جاي سؤال داشت که چرا خداوند فيّاض که قدرت دارد، افراد با قابليت را محروم کرده است.
مطلبي که ممکن است به عنوان يک شبهه مطرح شود اين است که عدّه زيادي از انسانها منحرف و در نتيجه گرفتار عذاب الهي ميشوند.
جواب اين نکته نيز اين است که اگر پدري از روي مهر وعطوفت وعشق به فرزندان، سرمايه و برنامه و تمام امکانات و وسائل را در اختيار او گذاشت و گفت از سرمايه خوب استفاده کن، راه خلاف نرو، سرمايه را بيهوده به هدر نده و لکن فرزند با انتخاب و اختيار خود سرمايه را به باد داد و فقير شد، تنها مسئول و معاقَب، خود اوست واين وضع را پدر براي او به وجود نياورده، بلکه عين اعمال و رفتار و نتيجه کار خود اوست.
از اين جهت خداوند در قرآن کريم ميفرمايد: «فمن يعمل مثقال ذرّة خيراً يره و من يعمل مثقال ذرة شرّا يره»؛ يعني کسي که به اندازه سنگيني ذرهاي کار خوبي انجام دهد آن را ميبيند، و کسي که به همين اندازه کار بدي انجام دهد خود آن را ميبيند، يعني بهشت و جهنّم، نتيجه اعمال خود انسان است و کسي که سرمايه را خود هدر دهد و يا به وسيله آن عاقبتي ناهنجار براي خود بيافريند، بايد خود را مذمّت کند، مگر آنکه مجبور باشد، که خداوند حکيم، شخص مجبور را عذاب نميکند.
امّا اينطور نيست، بلکه بشر هر کاري انجام ميدهد، با اختيار وانتخاب خود انجام ميدهد، زيرا هم نعمت عقل دارد و هم اختيار، وعلاوه برهمه اينها از نعمت هدايت الهي به وسيله پيامبران و معصومين(عليهم السّلام) برخوردار است.
حالا با اين تفصيلات از شما سؤال ميکنيم که انصافاً، ما بايد از خدا طلبکار باشيم يا بدهکار او هستيم؟ و آيا اگر خوب رفتار کنيم و به نعمت جاويدان الهي برسيم همين براي هدفمند بودن خلقت کفايت نميکند؟ و آيا اگر با توجه به اين قابليت، خداوند بشر را خلق نميکرد، جاي اين سؤال نبود که چرا چيزي که ميتوانست موجود شود و به سعادت برسد، خداوند اين نعمت را از او دريغ کرد؟ اميدواريم در اين مختصر، جواب خود را دريافت کرده باشيد.
در نتيجه هدف از خلقت انسان؛ رسيدن او به کمال است و اين کمال از طريق عبادت و ارتباط با خدا ممکن است. لذا هدف خلقت را عبادت معرفي ميکند و داشتن اختيار و انتخاب براي انسان، وسيله رسيدن به کمال است و اگر با اختيار خود و با تلاش انسان به مقام و موقعيت برسد، کمال است و إلا اگر کسي را بالاجبار خداوند به موقعيت برساند، افتخار و کمال حساب نميشود.
اما عقوبت الهي نيز براي کساني است که با سوء استفاده از اختيار و امکانات که خدا در اختيار آنها قرار داده، به سوي فساد و تباهي حرکت میکنند، و نتيجهی اين حرکت انحرافي؛ رسيدن به عذاب ميباشد. ولي خداوند هيچ کس را براي جهنم و عذاب خلق نکرده است، بلکه انسانهاي منحرف با اختيار خود، راه جهنم را در پيش ميگيرند و خود را به عذاب گرفتار ميکنند.
به اين نکته توجه داشته باشيد که از نظر روایات، خداوند به بندگان خود توجه ویژهای دارد و به آنها اهميت داده است و اگر کسي زمينهی رحمت خدا را در خود از بين نبرد، خداوند خيلي به او بها ميدهد و به وجود او در برابر ملائکه افتخار ميکند و هر کس در راه اطاعت خداوند قرار بگيرد، خداوند به او قدرت خدائي ميبخشد.
مگر در تاريخ نخواندهايد که علي بن ابي طالب(ع) با يک دست، دروازهای را از ديوار قلعه محکم کند، که چند پهلوان يهود فقط مأمور باز و بسته کردن آن بودند و حضرت آن را از بين ديوار محکم بيرون کشيد و به عنوان سپر استفاده نمود. وقتی بر زمين انداخت، چند نفر از مسلمانان به سختي توانستند آن را از اين رو به آن رو نمايند، و حضرت فرمود: «ما قلعتها بقوة بشرية بل قلعتها بقوة الهية»؛ يعني با قدرت خداوند اين دروازه را از جايش کندم.
اما نسبت به مسئله ازدواج و رفتن به خارج، اين مسئله شرعي نيست و اختيار با خود شماست. البته اگر شما دنبال پيشرفت علم باشيد، در حال حاضر دانشگاههاي جمهوري اسلامي ايران اگر پيشرفتهتر از دانشگاههای خارج نباشد، کمتر نيست، اما اگر میخواهید به نام «دانشجوي خارج رفته» دل خوش کنيد، امر ديگري است.
اما ازدواج؛ اگر به خاطر ازدواج نکردن به گناه ميافتيد، ازدواج واجب است و در غير اين صورت مستحب است، حال اختيار با خود شماست.
اگر به توصيه ما اهميت میدهيد توصیه میکنیم که هم ازدواج کنيد و هم در همينجا به تحصيل خود ادامه دهيد.
کلمات کلیدی :
۳,۰۸۳