موضوع: مسائل مستحدثه حج
تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۹/۲۸
شماره جلسه : ۶
چکیده درس
-
خلاصه بحث گذشته
-
روایات امامیه پیرامون جایگاه مقام ابراهیم
-
روایت اول
-
روایت دوم
-
بررسی دلالت روایت دوم
-
روایت سوم
دیگر جلسات
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
بحث در اين است كه مقام ابراهيم از نظر تاريخي در زمان حضرت ابراهيم(عليه السلام)، در زمان جاهليت و در زمان پيامبر اكرم(صلی الله عليه وآله) در كجا قرار داشته است؟ مجموعاً پنج قول در ميان اهلسنت وجود داشت. در ادامه روايات شيعه و آنچه در كتب خود اماميّه آمده را بايد بگوئيم و اين بحث را تمام كنيم.روایات امامیه پیرامون جایگاه مقام ابراهیم
از روايات شيعه مجموعاً استفاده ميشود كه در زمان جاهليّت، قريش مقام را كه ملصق به بيت بوده در همين مكان فعلي كه الآن هست قرار داده است؛ يعني جاهليّت خودشان اين كار را كردند و مقام را از كنار ديوار بيت به همين جايي كه الآن هست آوردند، در فتح مكه پيامبر اكرم(صلی الله عليه وآله) فرمودند مقام را به همان جاي خودش برگردانيد. دوباره مقام را ملصق به بيت كردند. عمر خليفه دوم باز دومرتبه مقام را همين جا قرار داد.بنابراین در روايات ما صحبتي از آمدن سیل نیست، بلكه يك نكتهاي در روايات ما وجود دارد (كه همين روايت اول است) كه اصلاً سيل قدرت بر اين كه مقام را جابجا كند نداشته است. اين هم نكته عجيبي است كه در روايات ما چنين محكم اين مطلب وجود دارد، اما در منابع عامه يك بار ميگويند سيل به بيرون مسجد الحرام برد، يك بار ميگويد پائين مكه برد، به پردههاي كعبه بستند و حال آن که اینطور نيست.
این بیان، در حقیقت دیدگاه ششم در مورد مقام ابراهیم میشود كه در زمان حضرت ابراهيم(عليه السلام) ملصق به بيت بوده تا زمان جاهليت (اين دو هزار سال همينطور ملصق بوده) و قريش آن را در همين مكان فعلي قرار داد؛ علتش آن است که چون اثر پاي حضرت ابراهيم(عليه السلام) روي اين سنگ بود و مردم جمع ميشدند آن را ببينند و به خاطر همين اين را بردند با فاصله قرار دادند كه آنهايي كه ميخواستند دور كعبه بچرخند با آنها تزاحمي نداشته باشد.
بعد پيامبر(صلی الله عليه وآله) كه مكه را فتح كردند، فرمودند مقام را به جاي اصلياش برگردانيد. در زمان عمر، عمر گفت كسي يادش هست در جاهليت فاصله بين اين بيت و جاي مقام قبلي چقدر بوده؟ دو نقل است: يكي مطلب بن ابیوداعه يا نقل ديگر مغيرة بن شعبه است كه گفتند: بله ما همان موقع با يك طنابي اندازه گرفته بوديم. گفت آن طناب را بياوريد دو مرتبه به همين جا برگردانيم.
اين مطلب در كلمات اميرالمؤمنين(عليه السلام) نیز آمده كه حضرت ميفرمايد: اين خلفاي قبل از من كه آمدند سنت پيامبر(صلی الله عليه وآله) را تغيير دادند و عهد پيامبر(صلی الله عليه وآله) را شكستند و من اگر بخواهم طبق واقع عمل كنم، «لتفرّق عني جندي». یکی از این تغییر سنتها را همين ذکر میکند كه جای مقام را تغيير دادند. اين مطلب نیز معروف است كه وقتي حضرت حجت (عج) ظهور کنند، رواياتي داريم كه حضرت مقام را به جاي اولي خودش برميگردانند. اين محصل از روايات ما است.
روایت اول
اولين روايت در کتاب كافي وارد شده است در «بابٌ في قوله عزوجل "فيه آياتٌ بيّنات"» و دو حدیث نقل میکند. حدیث نخست ارتباطي به بحث ما ندارد منتهی حديث خوبي است و سند آن نیز معتبر میباشد.عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ "إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمِينَ فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ" مَا هَذِهِ الْآيَاتُ الْبَيِّنَاتُ؟ قَالَ: مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ حَيْثُ قَامَ عَلَى الْحَجَرِ فَأَثَّرَتْ فِيهِ قَدَمَاهُ وَ الْحَجَرُ الْأَسْوَدُ وَ مَنْزِلُ إِسْمَاعِيلَ(عليه السلام).[1]
عبدالله بن سنان میگوید: از امام صادق(عليه السلام) سؤال کردم كه مراد از «فيه آيات بينات» در آیه شریفه چیست؟ حضرت فرمود: مقام ابراهيم، حجر الاسود و منزل اسماعيل(عليه السلام). حضرت اين سه را به عنوان آيات بيّنات ذکر نمود. بنابراین مقام ابراهیم یکی از مصاديق آياتٍ بيِّنات است و اين اهميت و عظمت مقام ابراهيم را ميرساند. شاید در آینده پیرامون این روایت در اين بحث كه آيا ميشود تغيير داد يا نه (چند بار در تاريخ ديوار بيت كم و زياد شده، سه بار روي آن اضافه شده)؟ مثلاً ديوار بيت از آيات بينات نيست، ديوار بيت را ميخواهند بالاتر ببرند يا پائينتر ببرند بحث کنیم.
روایت دوم
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَدْ أَدْرَكْتَ الْحُسَيْنَ(عليه السلام)؟ قَالَ: نَعَمْ أَذْكُرُ وَ أَنَا مَعَهُ فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ قَدْ دَخَلَ فِيهِ السَّيْلُ وَ النَّاسُ يَقُومُونَ عَلَى الْمَقَامِ يَخْرُجُ الْخَارِجُ يَقُولُ قَدْ ذَهَبَ بِهِ السَّيْلُ وَ يَخْرُجُ مِنْهُ الْخَارِجُ فَيَقُولُ هُوَ مَكَانَهُ قَالَ فَقَالَ لِي يَا فُلَانُ مَا صَنَعَ هَؤُلَاءِ؟ فَقُلْتُ: أَصْلَحَكَ اللهُ يَخَافُونَ أَنْ يَكُونَ السَّيْلُ قَدْ ذَهَبَ بِالْمَقَامِ فَقَالَ نَادِ أَنَّ اللهَ تَعَالَى قَدْ جَعَلَهُ عَلَماً لَمْ يَكُنْ لِيَذْهَبَ بِهِ فَاسْتَقِرُّوا وَ كَانَ مَوْضِعُ الْمَقَامِ الَّذِي وَضَعَهُ إِبْرَاهِيمُ(عليه السلام) عِنْدَ جِدَارِ الْبَيْتِ فَلَمْ يَزَلْ هُنَاكَ حَتَّى حَوَّلَهُ أَهْلُ الْجَاهِلِيَّةِ إِلَى الْمَكَانِ الَّذِي هُوَ فِيهِ الْيَوْمَ، فَلَمَّا فَتَحَ النَّبِيُّ(صلی الله عليه وآله) مَكَّةَ رَدَّهُ إِلَى الْمَوْضِعِ الَّذِي وَضَعَهُ إِبْرَاهِيمُ(عليه السلام) فَلَمْ يَزَلْ هُنَاكَ إِلَى أَنْ وَلِيَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ، فَسَأَلَ النَّاسَ مَنْ مِنْكُمْ يَعْرِفُ الْمَكَانَ الَّذِي كَانَ فِيهِ الْمَقَامُ فَقَالَ رَجُلٌ أَنَا قَدْ كُنْتُ أَخَذْتُ مِقْدَارَهُ بِنِسْعٍ فَهُوَ عِنْدِي فَقَالَ ائْتِنِي بِهِ فَأَتَاهُ بِهِ فَقَاسَهُ ثُمَّ رَدَّهُ إِلَى ذَلِكَ الْمَكَانِ.[2]سند این روایت به دلیل وجود ابن فضال در آن موثّقه است. این روایت هم در كافي نقل شده و هم شیخ صدوق(قدس سره) در من لا يحضره الفقيه نقل كرده است[3]، منتهي در نقل صدوق(قدس سره) با نقل كليني(قدس سره) مقداري اختلاف است (كه بیان خواهد شد). زراره میگوید: به امام باقر(عليه السلام) عرض كردم: آیا شما جدّتان امام حسين(عليه السلام) را درك كرده بوديد؟ حضرت فرمود: بله، من خدمت جدّم امام حسين(عليه السلام) در مسجد الحرام بودم و سيل وارد شد و مردم براي اين كه سيل آنها را نبرد ميرفتند روي مقام ميايستادند [مقام جاي دو سه نفر هست كه بتوانند بايستند به حسب ظاهر كه ميبينيم]. يك عدهاي از مسجد الحرام خارج ميشدند و ميگفتند سيل مقام را بُرد.
در نقل كليني دارد و يخرج منه الخارج كه اين ظاهراً درست نيست و يدخل الداخل، يك كسي از بيرون ميآمد ميگفت فيقول هو مكاناً، گفتند مقام سر جايش هست. در بعضي از نسخهها دارد: «يتوفَّون علي المقام» که درست نيست، يا بايد «يتخوَّفُون» باشد كه در نسخه من لا يحضر آمده يا «يقومون» که در کافی آمده؛ یعنی اينها روي مقام ميايستادند كه اين با اعتلاء سازگارياش بيشتر است.
در ادامه روايت دارد: «قال فقال لي»، فاعل اين «قال» كيست؟ دو احتمال وجود دارد:
1. «قال الباقر عليه السلام فقال الحسين عليه السلام»،
2. احتمال ديگر آن است كه «قال زراره فقال الباقر(عليه السلام)».
در ادامه روایت عبارت: «يا فلان ما صنع هؤلاء» دارد که به تبع جمله قبل باز دو احتمال در آن هست:
1. اين ظهور در همين دارد كه فاعل «قالَ» بايد زراره باشد و آن قال دوم امام باقر(عليه السلام)، امام باقر(عليه السلام) فرمود: زراره سنيها چه ميگويند؟
2. امام حسین(عليه السلام) از امام باقر(عليه السلام) میپرسد که سنیها چه میگویند. امام باقر(عليه السلام) به حضرت عرض كرد: اينها ميگويند سيل ممكن است مقام را ببرد. حضرت فرمود: اين مقام را خدا علَم قرار داده و از بين نميرود.
در روايات امام حسين(عليه السلام) چنين تعابيري نيست، اما در روايت باقرين(عليهما السلام) چنین تعابیری داریم که گاهي اوقات امام باقر(عليه السلام) يا امام صادق(عليه السلام) ميگويند نظر اهل سنّت چیست؟ ميخواستند روشن كنند كه اينها آشناي به دين بنوده و چيزي بلد نيستند، بعد كه حرف آنها زده ميشد، امام(عليه السلام) واقع را بيان ميكردند.
بنابراین ظاهر روایت آن است كه «قالَ يعني قال زراره» كه امام باقر(عليه السلام) به زراره فرموده است؛ زیرا اولاً این که بگوئيم امام حسين(عليه السلام) به امام باقر(عليه السلام) ميگويد: «يا فلان» اين تعبير بسيار بعيد است، بعد امام باقر(عليه السلام) هم در جواب بگويد: «اصلحك الله» آن هم بعيد است. ثانیاً، سنّ امام باقر عليه السلام در كربلا چهار سال بوده، احتمال بدهيد همان سالي كه سال وقوع كربلا بوده همان سال واقع شده، سن اقتضای اين گفتگو را نميكرده است. لذا «قالَ» اول به زراره ميخورد و «فقالَ لي» هم به امام باقر عليه السلام برمیگردد.
حضرت فرمود: «نادِ» يعني برو اعلام كند؛ يعني بگو اگر بعداً هم سيلي بيايد اين را نميبرد. «فاستقِرّوا» يعني خيالتان راحت باشد مقام از جايش جابجا نميشود. بعداً هم اگر اين بحث را بخواهيم مطرح كنيم كه آيا تغيير مقام جايز است يا نه؟ يكي از مواردي كه ميخواهيم به آن استدلال كنيم آن است که «إنّ الله قد جعله علماً لم يكن ليذهب به»؛ يعني نه با علّت تكويني و نه با غير تكويني مقام نبايد جابجا شود.
حضرت در ادامه روایت میفرماید: «و كان موضع المقام»؛ (ظاهرش اين است كه اما باقر(عليه السلام) به زراره ميگويند) وضع مقام در زمان حضرت ابراهيم(عليه السلام) عند جدار البيت بود تا این که جاهليت آن را آوردند همين جايي كه الآن در زمان ما است. پس زمانی که پیامبر(عليه السلام) مکه را فتح نمودند، دستور داد به همان موضعي كه حضرت ابراهيم(عليه السلام) گذاشته بود برگردانند. مقام در همان جا بود تا آن که عمر به حكومت رسيد و از مردم پرسید: چه کسی جای قبلی مقام را میداند؟ شخصی گفت من اندازه آن را با «نسع» (طناب عريضي است كه گاهي اوقات براي بستنِ بار بر شكمهاي شتر استفاده ميكنند) اندازه گرفتم و الآن آن طنابها نزد من است. پس عمر با آن طنابها اندازه گرفته و به همان جایی که در زمان جاهلیت بود برگرداند.
اولاً عرض كردم آن مطلب را و اينكه امام ميفرمايد أنّ الله قد جعله علماً لم يكن ليذهب به يعني سيل و امور طبيعي اين را نميبرد، ولي انسانها به حسب ظاهر (نه اينكه جايز باشد) ولي از آن استفاده كنيم وقتي أنّ الله قد جعله علماً ديگر نبايد جايش را تغيير داد ولي سيل و امور طبيعي نميتواند اين را از بين ببرد.
بررسی دلالت روایت دوم
بحث عمده در این روایت آن است كه آیا عبارت: «و كان موضع المقام» كلام خود امام باقر(عليه السلام) است یا این که کلام زراره میباشد (یعنی زراره ميگويد بعد از اين كه با امام باقر(عليه السلام) اين صحبتها را كرديم و اين را فرمود، خودِ زراره اين را بيان ميكند)؟مرحوم شعراني حاشيهاي بر وافيِ مرحوم فيض[4] دارند و ميگويد: اولاً تا عبارت: «فاستقروا»، صحبت امام حسين(عليه السلام) با امام باقر(عليه السلام) است، ایشان ميگويد: «مكالمة الحسين عليه السلام يتمّ عند قوله استقروا»؛ يعني ايشان عبارت: «قالَ و فقالَ لي» را به امام حسين و امام باقر(عليهما السلام) برگردانده است (که تا اينجا ما با ايشان مخالفيم و به نظر ما امام باقر(عليه السلام) به زراره فرمود).
مطلب ديگري که ميگويد آن است كه: «و قوله كان موضع المقام إلي آخر الحديث من كلام زراره أو بعض الرُوات ذكره بالمناسبة»؛ اين از كلام زراره است يا این که بعضي از رُوات به مناسبت ذكر كردند. بعد ميگويد: «و يحتمل أن يكون من كلام الباقر عليه السلام»، بعد میگوید: اگر اين از كلام امام باقر عليه السلام باشد، باید بگوییم «استقَرُّوا» به صيغه ماضي است؛ يعني وقتي كه من ندا دادم و به مردم گفتم جدّم ميگويد: «إن الله قد جعله علماً»، مردم خيالشان راحت شد، اما اگر از كلام امام حسين(عليه السلام) باشد بايد به صيغه امر خوانده شود: «فاستقِرُّوا».[5]
نکته شایان ذکر آن است که دأب راویان بر این نبوده که خودشان بدون آن که اشارهای کنند چیزی را به روايت اضافه كنند. از این رو این روایت ظهور در آن دارد كه اين ذيل نیز برای خود امام باقر عليه السلام است و این که بگوئيم اين ذيل («كان موضع المقام») دنبالهاي است كه زراره يا يك راوي ديگري اضافه كرده بسيار بعيد است.
شاهد این سخن نیز روشن است كه ميگويد: اين مقام در زمان حضرت ابراهيم(عليه السلام) تا زمان جاهلیت كنار بيت بوده است و جاهليها اين را به مكاني آوردند كه الآن هست و در فتح مكه پيامبر(صلی الله عليه وآله) به جاي خودش برگرداند، دو مرتبه عمر آن را در همان جايي كه در زمان جاهليت بوده برگرداند.
روایت سوم
سومین روایت را مرحوم حاجي نوري در مستدرك آورده است و اصل روايت از علل الشرايع صدوق(قدس سره) میباشد.الصَّدُوقُ فِي الْعِلَلِ، عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللهِ عَنْ أَحْمَدَ وَ عَلِيٍّ ابْنَيِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ قَيْسٍ ابْنِ أَخِي عَمَّارٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِاللهِ(عليه السلام) أَوْ عَنْ عَمَّارٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ(عليه السلام) قَالَ: لَمَّا أَوْحَى اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى إِبْرَاهِيمَ(عليه السلام) أَنْ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ أَخَذَ الْحَجَرَ الَّذِي فِيهِ أَثَرُ قَدَمَيْهِ وَ هُوَ الْمَقَامُ فَوَضَعَهُ بِحِذَاءِ الْبَيْتِ لَاصِقاً بِالْبَيْتِ بِحِيَالِ الْمَوْضِعِ الَّذِي هُوَ فِيهِ الْيَوْمَ ثُمَّ قَامَ عَلَيْهِ فَنَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ بِمَا أَمَرَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ فَلَمَّا تَكَلَّمَ بِالْكَلَامِ لَمْ يَحْتَمِلْهُ الْحَجَرُ فَغَرِقَتْ رِجْلَاهُ فِيهِ فَقَلَعَ إِبْرَاهِيمُ(عليه السلام) رِجْلَيْهِ مِنَ الْحَجَرِ قَلْعاً فَلَمَّا كَثُرَ النَّاسُ وَ صَارُوا إِلَى الشَّرِّ وَ الْبَلَاءِ ازْدَحَمُوا عَلَيْهِ فَرَأَوْا أَنْ يَضَعُوهُ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ الَّذِي هُوَ فِيهِ الْيَوْمَ لِيَخْلُوَ الْمَطَافُ لِمَنْ يَطُوفُ بِالْبَيْتِ فَلَمَّا بَعَثَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُحَمَّداً(صلی الله عليه وآله) رَدَّهُ إِلَى الْمَوْضِعِ الَّذِي وَضَعَهُ فِيهِ إِبْرَاهِيمُ فَمَا زَالَ فِيهِ حَتَّى قُبِضَ رَسُولُ اللهِ(صلی الله عليه وآله) وَ فِي زَمَنِ أَبِي بَكْرٍ وَ أَوَّلِ وِلَايَةِ عُمَرَ ثُمَّ قَالَ عُمَرُ قَدِ ازْدَحَمَ النَّاسُ عَلَى هَذَا الْمَقَامِ فَأَيُّكُمْ يَعْرِفُ مَوْضِعَهُ فِي الْجَاهِلِيَّةِ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ أَنَا أَخَذْتُ قَدْرَهُ بِقَدَرٍ قَالَ وَ الْقَدَرُ عِنْدَكَ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَأْتِ بِهِ فَجَاءَ بِهِ فَأَمَرَ بِالْمَقَامِ فَحُمِلَ وَ رُدَّ إِلَى الْمَوْضِعِ الَّذِي هُوَ فِيهِ السَّاعَةَ.[6]
محدث نوری(قدس سره) چند حدیث در این باب پیرامون مقام ابراهیم نقل کرده و این روايت موثقه است. بر حسب اين روايت امام صادق(عليه السلام) ميفرمايد: وقتي خدا به ابراهيم(عليه السلام) فرمود: «اَذِّن»، ابراهيم(عليه السلام) هم اين سنگ را برداشت (اگر كسي بگويد ابراهيم(عليه السلام) مقام را به کدام طرف بیت چسباند؟ حضرت ميفرمايد) و همين جايي كه الآن مقام هست به حذاء آن قرار داد. گاهي مردم سؤال ميكنند كه ابراهيم(عليه السلام) روي سنگ ايستاد و ساختن اين بيت چقدر طول كشيده؟ يك هفته، يك ماه، آدم در اثر يك ماه كه روي سنگ بماند كه جاي پايش نميماند؟!
در اين روايت آمده وقتي ابراهيم مأمور به «اذّن في الناس بالحج» شد، اين حجر قدرت تحمل ابراهيم را نداشت و هر دو پای ابراهیم(عليه السلام) در آن فرو رفت. پس اين سبب شده كه جاي پاي حضرت ابراهيم(عليه السلام) بماند. وقتي تعداد مردم زياد شد و اختلاف ميكردند و مردم ديدند كه نزاع ميشود، مقام را يك مقدار با فاصله قرار دادند كه كساني كه ميخواهند بروند ببينند. بعد پيامبر اکرم(صلی الله عليه وآله) در فتح مكه آن را به همان محلي كه ابراهيم(عليه السلام) قرار داده برگرداند.
«فَمَا زَالَ فِيهِ حَتَّى قُبِضَ رَسُولُ اللهِ(صلی الله
عليه وآله) وَ فِي زَمَنِ أَبِي بَكْرٍ وَ أَوَّلِ وِلَايَةِ عُمَرَ ثُمَّ
قَالَ عُمَرُ قَدِ ازْدَحَمَ النَّاسُ عَلَى هَذَا الْمَقَامِ فَأَيُّكُمْ
يَعْرِفُ مَوْضِعَهُ فِي الْجَاهِلِيَّةِ؟» پیامبر(صلی الله عليه وآله) پس
از مبعوث شدن آن را به کعبه چسباند، اما دوباره عمر گفت نه، مردم ازدحام
پيدا كردند، چه كسي موضع اين مقام در جاهليت را ميداند؟ شخصی (که یا مغيرة
بن شعبه است يا مطّلب ابي وداعه) گفت که من اندازهاش را گرفتم. طناب را
آورد به همين موضعي كه الان هست برگرداند.
وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین
[1] ـ الكافي (ط - الإسلامية)؛ ج4، ص: 223، ح1.
[2] ـ الكافي (ط - الإسلامية)؛ ج4، ص: 223، ح2؛ من لا يحضره الفقيه، ج2، ص: 244، ح2308.
[3] ـ «وَ قَالَ زُرَارَةُ بْنُ أَعْيَنَ لِأَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) أَدْرَكْتَ الْحُسَيْنَ(عليه السلام) قَالَ نَعَمْ أَذْكُرُ وَ أَنَا مَعَهُ فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ قَدْ دَخَلَ فِيهِ السَّيْلُ وَ النَّاسُ يَتَخَوَّفُونَ عَلَى الْمَقَامِ يَخْرُجُ الْخَارِجُ فَيَقُولُ قَدْ ذَهَبَ بِهِ السَّيْلُ وَ يَدْخُلُ الدَّاخِلُ فَيَقُولُ هُوَ مَكَانَهُ قَالَ فَقَالَ يَا فُلَانُ مَا يَصْنَعُ هَؤُلَاءِ فَقُلْتُ أَصْلَحَكَ اللهُ يَخَافُونَ أَنْ يَكُونَ السَّيْلُ قَدْ ذَهَبَ بِالْمَقَامِ قَالَ إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ جَعَلَهُ عَلَماً لَمْ يَكُنْ لِيَذْهَبَ بِهِ فَاسْتَقِرُّوا وَ كَانَ مَوْضِعُ الْمَقَامِ الَّذِي وَضَعَهُ إِبْرَاهِيمُ(عليه السلام) عِنْدَ جِدَارِ الْبَيْتِ فَلَمْ يَزَلْ هُنَاكَ حَتَّى حَوَّلَهُ أَهْلُ الْجَاهِلِيَّةِ إِلَى الْمَكَانِ الَّذِي هُوَ فِيهِ الْيَوْمَ فَلَمَّا فَتَحَ النَّبِيُّ(صلی الله عليه وآله) مَكَّةَ رَدَّهُ إِلَى الْمَوْضِعِ الَّذِي وَضَعَهُ إِبْرَاهِيمُ(عليه السلام) فَلَمْ يَزَلْ هُنَاكَ إِلَى أَنْ وَلِيَ عُمَرُ فَسَأَلَ النَّاسَ مَنْ مِنْكُمْ يَعْرِفُ الْمَكَانَ الَّذِي كَانَ فِيهِ الْمَقَامُ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ أَنَا قَدْ كُنْتُ أَخَذْتُ مِقْدَارَهُ بِنِسْعٍ فَهُوَ عِنْدِي فَقَالَ ائْتِنِي بِهِ فَأَتَاهُ فَقَاسَهُ ثُمَّ رَدَّهُ إِلَى ذَلِكَ الْمَكَانِ.» من لا يحضره الفقيه؛ ج2، ص: 243-244، ح 2308.
[4] ـ الوافي؛ ج12، ص: 62، ح 11509.
[5] ـ «قال المحقّق الشعراني في هامش الوافي: «مكالمة الحسين عليه السلام يتمّ عند قوله عليه السلام: استقرّوا، وقوله: كان موضع المقام الذي وضعه إبراهيم، إلى آخر الحديث، من كلام زرارة، أو بعض الرواة، ذكره بالمناسبة. ويحتمل أن يكون من كلام الباقر عليه السلام. قال المراد رحمه الله: لفظ «فاستقرّوا» يمكن أن يكون من كلام الباقر عليه السلام، فيكون على صيغة الماضي، وأن يكون من كلام الحسين عليه السلام، فيكون على صيغة الأمر. انتهى». الكافي (ط - دار الحديث)؛ ج8، ص: 106، پ10.
[6] ـ علل الشرائع، ج2، ص: 423، باب160، ح1؛ مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل؛ ج9، ص: 428-429، ح 11265- 9.
نظری ثبت نشده است .