موضوع: مسائل مستحدثه حج
تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۱۰/۱۲
شماره جلسه : ۷
چکیده درس
-
خلاصه بحث گذشته
-
روایت سوم
-
روایت چهارم
-
روایت پنجم
-
روایت ششم
دیگر جلسات
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
از منابع اهلسنت راجع به تاريخچه مقام ابراهیم اقوالي را ذکر کردیم كه در حدود پنج قول در ميان آنها بود، پس از آن وارد منابع روایی شیعه شده و گفته شد در منابع ما اين جهاتي كه در منابع آنها آمده نيست، در منابع ما اين چنين آمده كه در زمان رسول اكرم(صلی الله عليه وآله) حضرت دستور دادند که مقام را به بيت ملصق كردند همان جايي كه حضرت ابراهيم(عليه السلام) قرار داده بود و بعد در زمان خود پيامبر(صلی الله عليه وآله) آنجا بود، در زمان ابوبكر هم بود، در مقداري از زمان خلافت عمر هم بود تا اين كه عمر آن را به جهت اين که مانعی برای طائفين نشوند مقام را در اين جاي فعلي قرار داد، اما اين كه سيلي آمده باشد و بعد عمر سؤال كند كه جاي مقام كجا بوده، كسي بگويد من اندازهاش را گرفته بودم، اينها در منابع ما نيست. دو روایت در اینباره خوانده شد که در ادامه به ذکر بقیه روایات خواهیم پرداخت.روایت سوم
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي مَحْمُودٍ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا(عليه السلام) أُصَلِّي رَكْعَتَيْ طَوَافِ الْفَرِيضَةِ خَلْفَ الْمَقَامِ حَيْثُ هُوَ السَّاعَةَ أَوْ حَيْثُ كَانَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللهِ(صلی الله عليه وآله) قَالَ حَيْثُ هُوَ السَّاعَةَ.[1]این روایت را هم مرحوم کلینی و هم شیخ طوسی(قدس سره) ذکر کردهاند. محمد بن يحيي همان محمد بن يحيي العطار است كه از مشايخ كليني است و احمد بن محمد بن عيسي اشعري قمي است. ابراهيم بن ابي محمود نیز امامی ثقه است، در نتیجه روايت صحيحه است. ابراهيم بن ابي محمود از امام هشتم(عليه السلام) سؤال ميكند كه اين نماز طواف را پشت مقامي كه الساعه (يعني در زمان ما) قرار دارد بخواند يا آن مقامي كه در زمان پیامبر(صلی الله عليه وآله) بوده است؛ يعني نماز طواف را نزديك بيت بخوانند؟ حضرت در جواب فرمود: اين جايي كه الآن هست همين جا نماز طواف را بايد بخوانيد.
نکتهای که از این روایت استفاده میشود آن است که مقام، خود اين صخره است نه آن زمین و مکانی که در آن بوده (که قبلاً نیز به این بحث اشاره شد). اگر بعداً هم آمدیم قائل شدیم به این که نقل مقام از این مکان درست است ممکن است یکی از روایاتی که بتوانیم به آن استدلال کنیم، بگوئیم اگر مقام را ده متر آوردند این طرفتر یا آن طرفتر یا بردند بیرون مسجد الحرام قرار دادند، ظاهر روایت این است که باید خلف المقام نماز خواند و معنای آیه شریفه: «وَ اتّخذوا من مقام ابراهیم مصلّی»[2]، یعنی باید طوری باشد که این نماز همراه با مقام باشد و مقام در جلو یا کنار او باشد.
نکته دوم آن است که معلوم می شود نزد اصحاب ائمه(عليهم السلام) این روشن بوده که مقام در عهد رسول خدا(صلی الله عليه وآله) چسبیده به بیت بوده، بعد عمر آن را از آنجا به این مکان فعلی منتقل کرده است.
روایت چهارم
كِتَابُ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ الْحَنَّاطِ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(عليه السلام) يَقُولُ: كَانَ الْمَقَامُ فِي مَوْضِعِهِ الَّذِي هُوَ فِيهِ الْيَوْمَ فَلَمَّا لَقِيَ رَسُولُ اللهِ(صلی الله عليه وآله) مَكَّةَ رَأَى أَنْ يُحَوِّلَهُ مِنْ مَوْضِعِهِ فَحَوَّلَهُ فَوَضَعَهُ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْبَابِ وَ كَانَ عَلَى ذَلِكَ حَيَاةَ رَسُولِ اللهِ(صلی الله عليه وآله) وَ إِمَارَةَ أَبِي بَكْرٍ وَ بَعْضَ إِمَارَةِ عُمَرَ ثُمَّ إِنَّ عُمَرَ حِينَ كَثُرَ الْمُسْلِمُونَ قَالَ إِنَّهُ يَشْغَلُ النَّاسَ عَنْ طَوَافِهِمْ قَالَ فَحَمِدَ اللهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ يَا أَهْلَ مَكَّةَ مَنْ يَعْرِفُ الْمَوْضِعَ الَّذِي كَانَ فِيهِ الْمَقَامُ فِي الْجَاهِلِيَّةِ قَالَ فَقَالَ الْمُطَّلِبُ بْنُ أَبِي وَدَاعَةَ السَّهْمِيُّ أَنَا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَمَدْتُ إِلَى أَدِيمٍ فَعَدَّدْتُهُ فَأَخَذْتُ قِيَاسَهُ فَهُوَ فِي حُقٍّ عِنْدَ فُلَانَةَ امْرَأَتِهِ قَالَ فَأَخَذَ خَاتَمَهُ فَبَعَثَ إِلَيْهَا فَجَاءَ بِهِ فَقَاسَهُ ثُمَّ حَوَّلَهُ فَوَضَعَهُ مَوْضِعَهُ الَّذِي كَانَ فِيهِ.[3]این روایت را حاجی نوری(قدس سره) از کتاب عاصم بن حُمید الحنّاط نقل کرده است. نکته قابل توجه آن که در یکی از این کتابهای رجالی آمده که تمام اسامی این چنینی را باید مصغَّر خواند. نجاشی عاصم بن حمید توثیق کرده و میگوید: «ثقةٌ عینٌ»[4] و شیخ طوسی(قدس سره) نیز نام او را در زمره رجال امام صادق(عليه السلام) ذکر کرده است. ابوبصیر یا ابوبصیر لیث بن البختری است یا یحیی بن القاسم الاسدی است که هر کدام باشد موثق هستند.
ابوبصیر میگوید از امام باقر(عليه السلام) شنیدم که حضرت فرمود: مقام قبلاً در همین مکانی بود که الآن هم هست. پیامبر(صلی الله عليه وآله) هنگامی که به مکه آمد تصمیم گرفتند که مکان آن را تغییر بدهند. این نکته هم باید از روایات استفاده کنیم که در روایات قبلی مثل صحیحه زراره داشت: «فلما فتح النبی(صلی الله عليه وآله) مکة ردّه إلی الموضع الذی وضعه إبراهیم»، اما اینجا از این خصوصیات خبری نیست، بلکه میگوید: پیامبر بین رکن و باب قرار دادند و در زمان پیامبر همینطور بود تا زمان عمر، وقتی تعداد مسلمین زیاد شد عمر گفت: این مقام مردم را از طوافشان مشغول میکند. عمر گفت چه کسی جای مقام را در جاهلیت میداند؟ مطَّلب بن ابی وداعه گفت من میدانم و اندازهاش را به عمر داد و عمر دو مرتبه اینجا قرار داد؛ یعنی مردم هنگام طواف به مقام که میرسند میایستند و مشغول آن میشوند و میخواهند این مقام را ببینند.
یک سؤالی که وجود دارد این که آیا این کار عمر عنوان بدعت را دارد یا نه؟ باید به آن تعبیری که از امیرالمؤمنین(عليه السلام) خواندیم دقت کنیم. در این روایت امام باقر(عليه السلام) چیزی نفرموده و فقط فرموده عمر این را تغییر داد و به جای زمان جاهلیت برگرداند، آیا این در نظر حضرت عنوان بدعت داشته و جایز نبوده است؟ خود حضرت بیان میکنند که: «کان المقام فی موضعه الذی فیه الیوم»؛ یعنی در جاهلیت همین جا بود، پیامبر(صلی الله عليه وآله) این را در آنجا بردند. بعد از این که پیامبر به آنجا بردند آیا به عنوان اینکه خدای تبارک و تعالی میخواهد این اینجا باشد؟
آیا خود پیامبر(صلی الله عليه وآله) به عنوان این که حضرت ابراهیم(عليه السلام) آن را در آنجا قرار داده میخواسته آثار حضرت ابراهیم(عليه السلام) محو نشود؟ یا این که ابراهیم(عليه السلام) آنجا قرار داده و پیامبر(صلی الله عليه وآله) به عنوان این که خودش صاحب تشریع است قرار داده و میگوید من میگویم باید اینجا باشد؟ اینها عناوینی است که باید دید از این روایات چه استفاده میشود که برای بحثهای بعدی بسیار مهم است.
در این روایت نیز بحث سیل مطرح نیست، بلکه میگوید: هنگامی که مسلمانان زیاد شدند، عمر این کار را کرد و اصلاً بحث سیل و سیل ام نهشل که در منابع عامه آمده مطرح نیست، بلکه جمعیت زیاد شد و عمر این را آنجا قرار داد. از سوی دیگر غیر از روایت امیرالمومنین(عليه السلام) هنوز روایتی پیدا نکردم که ائمه(عليهم السلام) این کار عمر را به عنوان یکی از بدعتهای او مطرح کرده باشند.
در این روایت، امام(عليه السلام) میفرماید: «فلما کثر المسلمون» عمر این کار را کرد؛ یعنی نمیخواسته حتماً جاهلیت را احیا کند، هر چند باطنش از ابتدا تا انتها همین بوده است، از طرف دیگر دلیلی نداریم که خدا به پیامبر(صلی الله عليه وآله) فرمود مقام را اینجا بگذار! خدای تبارک و تعالی وقتی به ابراهیم و اسماعیل(عليهما السلام) دستور داد که بیت را بسازند همه دستورات لازم را به ایشان داد، اما راجع به مقام چیزی نفرمود که کجا بگذار و کجا نگذار!
روایت پنجم
الإرشاد رَوَى أَبُو بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ(عليه السلام) إِذَا قَامَ الْقَائِمُ هَدَمَ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ حَتَّى يَرُدَّهُ إِلَى أَسَاسِهِ وَ حَوَّلَ الْمَقَامَ إِلَى الْمَوْضِعِ الَّذِي كَانَ فِيهِ وَ قَطَعَ أَيْدِيَ بَنِي شَيْبَةَ وَ عَلَّقَهَا عَلَى بَابِ الْكَعْبَةِ وَ كَتَبَ عَلَيْهَا هَؤُلَاءِ سُرَّاقُ الْكَعْبَةِ.[5]روایت بعد، روایتی است که شیخ مفید(قدس سره) در ارشاد نقل میکند و مرحوم مجلسی هم از ارشاد و او هم از ابیبصیر و از امام صادق(عليه السلام) نقل میکند. حضرت فرمود: وقتی حضرت حجّت(عليه السلام) قیام میکند، مسجدالحرام با این وضع کنونیاش را خراب میکند و مقام را نیز به همان مکانی که اول بوده برمیگرداند و کسانی که در زمان ظهور حضرت از نسل بنیشیبه هستند و بر مسجد الحرام حکومت میکنند دست آنها را قطع میکند و به درب کعبه آویزان میکند و مینویسد: ایشان دزدان کعبه هستند (همانگونه کسانی هم که الآن هستند، سارق الحرمین هستند نه خادم الحرمین).
در این روایت مسئله را به خوبی میبرد به این سمت که این کار لزومی است؛ یعنی مسئله کثرت دخالت نداشته و عمر حق نداشته این کار را بکند و نه مسئله تأسّی بوده که بگوئیم پیامبر(صلی الله عليه وآله) تأسّیاً به ابراهیم(عليه السلام) این کار را کرده است؛ چون حضرت وقتی قیام میکند «یأتی بدینٍ جدید»، مراد آن حقیقت دین است نه یک دین دیگری و جزء حقیقت دین آن است که مقام باید ملصق به بیت باشد.
بعضی از روایات هم داشتیم ظاهراً دیگر تغییری نکرده و این فاصلهای که در روایات ما هست (بین البیت و المقام) و در روایات ما ذکر شده، همین اندازه موجود است. کاری که حضرت حجّت(عليه السلام) میکند کار لازمی است و حضرت برای احیاء مستحبات نمیآید، بلکه برای آنچه لازم بوده و ترک شده میآید تا به اصل خودش برگرداند.
روایت ششم
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى وَ غَيْرِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يَاسِينَ الضَّرِيرِ عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ حَدِّ الطَّوَافِ بِالْبَيْتِ الَّذِي مَنْ خَرَجَ عَنْهُ لَمْ يَكُنْ طَائِفاً بِالْبَيْتِ قَالَ كَانَ النَّاسُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللهِ(صلی الله عليه وآله) يَطُوفُونَ بِالْبَيْتِ وَ الْمَقَامِ وَ أَنْتُمُ الْيَوْمَ تَطُوفُونَ مَا بَيْنَ الْمَقَامِ وَ بَيْنَ الْبَيْتِ فَكَانَ الْحَدُّ مَوْضِعَ الْمَقَامِ الْيَوْمَ فَمَنْ جَازَهُ فَلَيْسَ بِطَائِفٍ وَ الْحَدُّ قَبْلَ الْيَوْمِ وَ الْيَوْمَ وَاحِدٌ قَدْرَ مَا بَيْنَ الْمَقَامِ وَ بَيْنَ الْبَيْتِ مِنْ نَوَاحِي الْبَيْتِ كُلِّهَا فَمَنْ طَافَ فَتَبَاعَدَ مِنْ نَوَاحِيهِ أَبْعَدَ مِنْ مِقْدَارِ ذَلِكَ كَانَ طَائِفاً بِغَيْرِ الْبَيْتِ بِمَنْزِلَةِ مَنْ طَافَ بِالْمَسْجِدِ لِأَنَّهُ طَافَ فِي غَيْرِ حَدٍّ وَ لَا طَوَافَ لَهُ.[6]روایت دیگر در باب حدّ مطاف وارد شده که مشهور فقها به آن تمسک میکنند. در سند این روایت یاسین ضریر آمده که توثیق ندارد. عدهای مثل مرحوم خوئی چون یاسین ضریر توثیق ندارد طبق این روایت فتوا ندادند، اما مشهور به این روایت عمل کرده و گفتند باید حد مطاف بین البیت و المقام باشد. حریز بن عبدالله نیز موثّق است.
محمد بن مسلم میگوید: از حضرت پرسیدم که اگر کسی از این حد خارج شود طائف نیست، حدّ مطاف چقدر است؟ حضرت فرمود: مردم در زمان پیامبر(صلی الله عليه وآله) دور بیت و مقام (هر دو) طواف میکردند؛ یعنی مقام به بیت متصل بود، اما در این زمان [یعنی زمان امام باقر و امام صادق(عليهما السلام) که بعد از زمان عمر مقام اینجا آمد] شما بین مقام و بیت طواف میکنید که حدّ همین است.
در عبارت: «فکان الحدّ» دو احتمال وجود دارد:
1. یعنی «کان الحدّ فی زمن الرسول»، حدّ مطاف تا همین جا بوده که امروز مقام است.
2. احتمال دیگر آن است که «کانَ» را تامه بخوانیم و بگوئیم خود امام(عليه السلام) میفرماید: حدّ بین البیت و المقام است و این به تشریعی است که خود امام باقر(عليه السلام) انجام میدهد؛ یعنی چه بسا تا قبل از امام باقر اصلاً احکام حج به عنوان شیعه و ائمه معصومین(عليهم السلام) برای مردم بیان نشده بود.
این که مشهور به این روایت تمسک میکنند همین است که میگویند تمام اطراف بیت همین است که 5/13 ذراع است، البته مرحوم والد ما و شاید بعضی دیگر از فقها میگویند وقتی به حجر اسماعیل میرسد باید حدّ را از دیوار حجر شروع کرد، امام خمینی(قدس سره) به ظاهر این روایت تمسک کرده و میگوید: چون در روایت آمده: «وَ الْحَدُّ قَبْلَ الْيَوْمِ وَ الْيَوْمَ وَاحِدٌ قَدْرَ مَا بَيْنَ الْمَقَامِ وَ بَيْنَ الْبَيْتِ مِنْ نَوَاحِي الْبَيْتِ»، وقتی به حجر اسماعیل میرسد، از این رو مقلدین امام(قدس سره) مشکل داشتند؛ چون آنجا مطاف خیلی ضیق و کم میشد. مرحوم والد ما در بحث خود از این روایت یا روایت دیگر استظهار کردند که وقتی آنجا رسیدید سیزده ذراع را از دیوار حجر باید شروع کرد.
وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین
[1] ـ الكافي 4- 423- 4، و التهذيب 5- 137- 453؛ وسائل الشيعة؛ ج13، ص: 422، ح18112- 1.
[2] ـ سوره بقره، آیه 125.
[3] ـ مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل؛ ج9، ص: 431، ح11271- 15 .
[4] ـ رجالالنجاشي ص : 301، شماره 821.
[5] ـ الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص: 383؛ بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج52 ؛ ص338، ح80.
[6] ـ الكافي (ط - الإسلامية)، ج4، ص: 413، ح1؛ تهذيب الأحكام، ج5، ص: 108، ح351؛ وسائل الشيعة؛ ج13، ص: 350، ح17920- 1.
نظری ثبت نشده است .