درس بعد

فقه غربالگری

درس قبل

فقه غربالگری

درس بعد

درس قبل

موضوع: فقه غربالگری (2)


تاریخ جلسه : ۱۴۰۲/۹/۲۲


شماره جلسه : ۱۰

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • خلاصه بحث گذشته

  • بررسی جواز بذل طعام به مضطرّ در صورت اضطرار صاحب طعام

  • دیدگاه مرحوم نراقی

  • بررسی موثقه سماعه

  • دیدگاه برگزیده درباره روایت

  • عدم جواز ایثار بر غیر مؤمن

  • جمع‌بندی بحث و دیدگاه برگزیده

دیگر جلسات
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ


خلاصه بحث گذشته
در بحث گذشته این فرع مطرح شد که اگر کسی مضطر به طعام غیر شد، بر دیگری واجب است که این طعام را بر این مضطر بذل کند، فقط کسی که مخالفت با این داشت شیخ طوسی‌ و ابن ادریس در سرائر بود، اما بقیه می‌گویند واجب است.

بررسی جواز بذل طعام به مضطرّ در صورت اضطرار صاحب طعام
همچنین گفتیم اگر خود آن غیر هم مضطر بود، یک طعامی دارد که خودش به این طعام مضطر است و یک مضطر دیگری هم الآن در کار است، صاحب جواهر فرمود برای این صاحب طعام «لا یجوز الایثار» و باید خودش را حفظ کرده و غذا را خودش بخورد.

در مقابل شهید ثانی در مسالک به اطلاق این آیه شریفه سوره حشر «و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه»[1] تمسک کرده که از آیه استفاده می‌شود رجحان ایثار (نگوئیم لزوم الایثار) مسلم استفاده می‌شود و در نتیجه اگر این غذا را به دیگری بدهد و می‌داند اگر به دیگری داد، دیگری زنده می‌ماند و خودش می‌میرد، مانعی ندارد به اطلاق «یؤثرون علی انفسهم» تمسک کرده و غذا را به دیگری بدهد. ما ادله صاحب جواهر را آورده و مورد مناقشه قرار دادیم و دیدگاه ما همین نظر شهید ثانی شد.

دیدگاه مرحوم نراقی
مرحوم نراقی در کتاب مستند قول شهید ثانی را ترجیح داده، منتهی یک نکته‌علمی در کلام نراقی وجود دارد که می‌گوید: بعضی‌ها می‌گویند این «یؤثرون علی انفسهم» موردش جایی است که منجر به هلاکت این ایثار کننده نشود؛ یعنی یک غذایی دارد که اگر به دیگری هم داد خودش هلاک نمی‌شود، اما اگر منجر به هلاکت خودش شود شامل او نمِی‌شود. بعد خود ایشان این سخن را رد کرده و می‌گوید: «إنه أعم من ذلک»؛ یعنی «یؤثرون علی انفسهم» اطلاق دارد و اعم است، اعم از اینکه موجب هلاکت خودش بشود یا موجب هلاکت خودش نشود.

بعد می‌فرماید: مثل روایت سکونی، «من سمع منادیاً ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم»[2]؛ یعنی حتی اگر کسی گفت من گرسنه هستم و مسلمانی غذای خودش را به او داد و خودش از بین رفت مشمول این روایت سکونی است. پس «یؤثرون علی انفسهم» اطلاق دارد و شامل فرض تلف شدن صاحب طعام نیز می‌شود؛ یعنی اگر این کار را کرد ولو منجر به هلاکت خودش شد مانعی ندارد و بر اساس همین سیره، مجاهدین نیز در هنگام جنگ گاهی اوقات آب را به دیگری می‌دادند و خودشان از تشنگی شهید می‌شدند.

مرحوم نراقی می‌گوید: آیه «لا تلقوا بایدیکم إلی التهلکه»[3] نیز اطلاق دارد؛ یعنی خودتان را در هلاکت نیندازید اعم از اینکه وقوع در هلاکت برای احیای غیر باشد یا نباشد. به بیان دیگر، صاحب جواهر نیز به همین «لاتلقوا» تمسک کرد، «لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه» می‌گوید: این غذایی که تو داری و می‌خواهی به دیگری بدهی و دیگری اگر استفاده کرد زنده می‌ماند اما خودت هلاک می‌شوی، آیه نهی می‌کند که «لا تلقوا بایدیکم إلی التهلکه»، منتهی آیه «یؤثرون علی انفسهم» شامل صورت هلاکت صاحب طعام و احیای غیر شده و لذا دادن طعام به دیگری اشکال ندارد.

بنابراین نسبت بین این دو آیه عام و خاص من وجه است و در ماده اجتماع تعارض می‌کنند، ماده اجتماعش این است که این غذا را که به دیگری بدهد، دیگری زنده می‌ماند، «یؤثرون» صدق می‌کند و القای در هلاکت هم صدق می‌کند، در ماده اجتماع که تعارض کردند این دو دلیل کنار می‌رود، ما هستیم و اصالة الجواز، الآن نمی‌دانیم این شخص بخواهد این غذا را به دیگری بدهد جایز است یا نه، به اصالة الجواز رجوع می‌کنیم. لذا این هم یک بیان اصولی و فنی و صناعی برای این مطلب است که البته نتیجه‌اش همان نتیجه است منتهی با این بیان صناعی که مرحوم نراقی در کتاب مستند گفته و مطلب هم مطلب صحیحی است.[4]

بررسی موثقه سماعه
ذیل آیه شریفه «و یؤثرون علی انفسهم» یک روایتی از سماعه وارد شده است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام عَنِ الرَّجُلِ لَيْسَ عِنْدَهُ إِلَّا قُوتُ يَوْمِهِ أَ يَعْطِفُ مَنْ عِنْدَهُ قُوتُ يَوْمِهِ عَلَى مَنْ لَيْسَ عِنْدَهُ شَيْ‌ءٌ وَ يَعْطِفُ مَنْ عِنْدَهُ قُوتُ شَهْرٍ عَلَى مَنْ دُونَهُ وَ السَّنَةُ عَلَى نَحْوِ ذَلِكَ أَمْ ذَلِكَ كُلُّهُ الْكَفَافُ الَّذِي لَا يُلَامُ عَلَيْهِ فَقَالَ هُوَ أَمْرَانِ أَفْضَلُكُمْ فِيهِ أَحْرَصُكُمْ عَلَى الرَّغْبَةِ وَ الْأَثَرَةِ عَلَى نَفْسِهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ وَ يُؤْثِرُونَ عَلىٰ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كٰانَ بِهِمْ خَصٰاصَةٌ وَ الْأَمْرُ الْآخَرُ لَا يُلَامُ عَلَى الْكَفَافِ وَ الْيَدُ الْعُلْيَا خَيْرٌ مِنَ الْيَدِ السُّفْلَى وَ ابْدَأْ بِمَنْ تَعُولُ.[5]

سماعه از امام صادق ‌عليه السلام درباره مردی می‌پرسد که غذا فقط برای یک روزش دارد و برای فردا غذا ندارد. آیا می‌تواند آنچه نزد خودش هست را به کسی بدهد که چیزی ندارد؟ ظاهراً نه اینکه سؤال از جواز باشد، بعد می‌گوید: «یعطف من عنده قوت شهرٍ»؛ کسی قوت یک ماهش را دارد اما دیگری قوت دو روزش را دارد، کسی قوت یک سالش را دارد و دیگری کمتر دارد، «أم ذلک کلّه الکفاف الذی لا یلام علیه»؛ یا این مقداری است که کفایت خودش را می‌کند هیچی را به دیگری ندهد؟

حضرت فرمود: این سؤالی که می‌کنید یک مسئله‌ای است که افضل شما کسی است که احرص بر این رغبت باشد، حریص باشد بر اینکه به دیگری بدهد. «الأثَرَه» یعنی دیگری را بر خودش مقدم کند. بعد حضرت به همین آیه تمسک می‌کند: «فإن الله عزوجل یقول ویؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه»، بعد می‌فرماید: از یک طرف اگر این مال را برای کفاف خودش نگه داشت اینجا مذمتی نمی‌شود.

در ادامه می‌فرماید: «و الید العلیا خیرٌ من الید السفلی و ابدأ بمن تعول»؛ دو مطلب را فرمودند: اول اینکه اگر این کفاف خودش یا عائله‌خودش هست بخواهد نگه دارد مانعی ندارد. دوم این‌که فرمودند: دست بالاتر از دست پائین‌تر بهتر است که این ظهور در این دارد که اگر کفاف را رعایت کند، بهتر از این است که این را به دیگری بدهد! ظاهرش در این است، البته احتمال دیگری هم وجود دارد.

دیدگاه برگزیده درباره روایت
از مجموع روایت تخییر استفاده می‌شود، اولاً بگوئیم در روایت بحث حفظ نسل نیست، بلکه دارد یک کسی قوت یک روزش را داد و شخصی هم چیزی ندارد، نمی‌گوید کسی که چیزی ندارد الآن می‌میرد، لذا بحث اضطرار و حفظ نفس اصلاً ‌موضوع روایت نیست، بلکه موضوع روایت این است که یک کسی قوت امروزش را دارد ولی قوت فردایش را ندارد، این چکار کند؟ برای زن و بچه‌اش نگه دارد و به کسی بدهد که هیچی ندارد.

امام ‌عليه السلام آنچه در جواب می‌فرماید تخییر است اول می‌فرماید: «هو امران افضلکم احرصکم علی الرغبه و الاثره علی نفسه»، شاید یک طرف تخییر را هم ترجیح می‌دهند و به آیه «یؤثرون علی انفسهم» استشهاد می‌کنند، بعد می‌فرماید: «و الامر الآخر» کفاف است این می‌گوید من برای خودم و دیگری دارم «و الید العلیا خیرٌ من الید السفلی»؛ کسانی که در مجموعه‌من هستند به عنوان ید علیا باید به اینها بدهم، نه اینکه بروم به دیگری بدهم! اینها از این ید علیا بگیرند و لذا می‌فرماید: «و ابدأ بمن تعول»؛ آنکه عائله‌توست شروع کن به دادن. پس در این روایت بحث اضطرار نیست.

عدم جواز ایثار بر غیر مؤمن
صاحب جواهر در عبارتی که قبلاً خواندیم فرمود این واضح است که اگر طرفی که مضطر است مؤمن نیست، «فالتحقیق عدم جواز ایثاره کما لو کان ذمیاً أو بهیمةً أو غیرهما من محترم الدم»؛ اگر ذمی باشد یا بهیمه باشد که اینجا ذمی را در کنار بهیمه قرار داده، یا غیرهما که دم‌شان محترم است؛ یعنی اگر مهدور الدم باشد که واضح است.[6]

مرحوم نراقی می‌گوید: «کما أن الظاهر عدم جواز الایثار لو لم یکن الغیر مؤمنا»؛ اگر غیر مسلمان نباشد؛ یعنی می‌خواهد بگوید در جایی که غیر مسلمان نیست ایثار جایز نیست. ایشان می‌گوید: «لما ورد للاخبار من عدم مقابلة ألف من غیر المؤمنین مع مؤمنٍ واحد»[7]؛ در روایات داریم هزار تا غیر مسلمان با یک مسلمان قابلیت تقابل و برابری ندارد!

جمع‌بندی بحث و دیدگاه برگزیده
در اینجا فروعی را بررسی می‌کنیم که مربوط به مسئله حفظ النفس است و گفتیم باید دایره‌اش روشن بشود که بعداً در بحث غربالگری ببینیم آیا حفظ النفس چقدر اهمیت دارد؟ دایره‌اش چیست؟ یک حرف مثل شیخ طوسی‌ و ابن ادریس این بود که این دلیلش لبی است و در ادله لبیّة بر قدر متیقن باید اکتفا کرد!

ما به تبع صاحب جواهر گفتیم دلیل حفظ النفس فوق الاجماع یعنی ضرورت است، فوق دلیل لفظی و دلیل لبّی است، وقتی اینطور شد اهتمام خیلی فراوانی دارد و نمی‌توانیم بگوئیم فقط بر قدر متیقن اکتفا بشود. در این فرع که اگر کسی مضطر است و دیگری طعامی دارد و پولی هم ندارد که این طعام را از او بخرد، مشهور گفتند «وجب علی صاحب الطعام» بذل این طعام، ولو آن طرف مضطر پول هم ندارد، ولی ابن ادریس و شیخ گفتند نه، ما دلیلی بر این مطلب نداریم. آنها گفتند «لم یدل دلیلٌ علی وجوب حفظ نفس الغیر مطلقا»، ما گفتیم نه، دلیل بسیار محکم است و این نکته را روشن کردیم.

از فروعش همین است که اگر این مضطر یک شخص ذمی یا بهیمه است، کافر حربی که اصلاً محترم الدم نیست! ولی باز یک افرادی که دم‌شان احترام دارد، اینجا مرحوم نراقی می‌گوید: روایات داریم که هزار تا غیر مؤمن با یک مؤمن برابری نمی‌کند، این هم جایز نیست ایثار در این فرض، خودش نیاز به غذا دارد می‌گوید این ذمی در حال مرگ است و به این ذمی غذا را بدهم! به بیان دیگر، در جایی که خودش نیاز ندارد و یک ذمی یا یک بهیمه در حال مرگ است اصلاً شبهه وجوب دارد و باید به او بدهند ولی فرض این است که خودش نیاز دارد و به این غذا محتاج است، می‌تواند ایثار کند؟ هم صاحب جواهر می‌گوید لا یجوز و هم مرحوم نراقی.

کسانی که این حرف بی اساس قاعده کرامت را مطرح می‌کنند این فرع را نگاه کنند، طبق قاعده کرامت همه این بحثها را باید کنار بگذاریم، این آدم الآن حربی یا ذمی است، اینها را باید کنار بگذاریم! انسان مضطر است ولو خودت هم مضطر باشی می‌توانی ایثار کنی؛ یعنی روی این فقه خراب کرامتی‌ها که اصلاً واقعاً باید این تعبیر را کرد باید دست از همه این حرفها برداریم، این روایتی که صاحب مستند به آن اشاره می‌کند که هزار تا غیر مؤمن نمی‌تواند افضل از یک مؤمن باشد، باید بگوئیم همه روایات را دور بریزیم و این روایات اصلاً معنا ندارد!

واقعاً خیلی فاجعه بزرگی است یک حرف روشن‌فکر مآبانه است که در مراکز غربی یک مقداری جاذبه دارد این کلمه را می‌خواهند به کار ببرند که کرامت انسان کرامت انسان! دین ما کرامت را به دین می‌داند، انسانی که دین ندارد کالانعام بل هم اضلّ است و همین روزها در بحث فقه‌مان جمله‌ی عجیبی از مرحوم خویی پیدا کردیم که می‌فرماید: اصلاً کافر قابلیت تعلق خطاب ندارد «لدنائته و لخسّته»، بعد هم به این اولئک کالانعام هم تمسک می‌کنند ولو اینکه ما فرمایش ایشان را رد کردیم. می‌گوئیم پس این «ان اکرمکم عند الله اتقاکم»[8] چیست؟ می‌گویند بله این کرامت اکتسابی است. کرامت ذاتی از کجا آمد؟! کرامت همین است که اگر انسان مسلمان شد محترم می‌شود، خونش محترم است، مالش محترم است، جانش محرم است، اگر مسلمان نبود هیچ احترام و ارزشی ندارد.

چند فرع دیگر نیز مربوط به حفظ النفس در همین جلد 36 جواهر هست که ملاحظه بفرمائید.


وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ


[1] . سوره حشر، آیه 9.
[2] . «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ.» التهذيب 6- 175- 351؛ وسائل الشيعة؛ ج‌، ص: 141، ح 20169- 1.
[3] . سوره بقره، آیه 195.
[4] . «و احتمل بعضهم: الجواز؛ لقوله سبحانه وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ و يردّ بحمله على ما إذا لم تؤدّ الخصاصة إلى الهلاكة. و فيه: أنّه أعمّ من ذلك، كرواية السكوني: «من سمع مناديا ينادي يا للمسلمين فلم يجبه فليس بمسلم». كما أنّ الإلقاء إلى التهلكة أعمّ من إيجابه لإحياء الغير، فيتعارضان بالعموم من وجه، و يرجع إلى أصل الجواز.» مستند الشيعة في أحكام الشريعة؛ ج‌، ص: 24 – 25.
[5] . الكافي 4- 18- 1؛ وسائل الشيعة؛ ج‌، ص: 431، ح 12411- 5.
[6] . جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌، ص: 434‌.
[7] . مستند الشيعة في أحكام الشريعة، ج‌، ص: 25‌.
[8] . سوره حجرات، آیه 13.

برچسب ها :

حفظ النفس بذل طعام به مضطرّ «یؤثرون علی انفسهم» ایثار طعام به غیرمؤمن عدم کرامت کفّار

نظری ثبت نشده است .