فارسی

درس بعد

فروعی از کتاب الحج

درس قبل

فروعی از کتاب الحج

درس بعد

درس قبل

موضوع: فروعی از کتاب الحج


تاریخ جلسه : ۱۴۰۳/۱۲/۱۳


شماره جلسه : ۳

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • خلاصه جلسه گذشته

  • بررسی کلام صاحب عروه در بیان مساله

  • بررسی ادله وجوب عمره

  • دلیل اول: اجماع

  • دلیل دوم: آیات قرآن

  • بیان تفسیر آیه در المیزان

  • بررسی معنای لغوی «اتمام»

  • اشکال استاد بر استفاده از ادامه آیه برای تایید معنای اکمال

  • نظر مرحوم فاضل لنکرانی (قدس سره) در تفسیر آیه

  • بیان علامه طباطبایی در ذیل آیه 124 بقره

  • پاورقی

  • منابع

دیگر جلسات
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ


خلاصه جلسه گذشته
در جلسات گذشته، این موضوع مورد بررسی قرار گرفت که در اینجا دو بحث اساسی مطرح است.
نخست، این مسئله که آیا عمره، به خودی خود، دارای مشروعیت بوده و به عنوان یک تکلیف مستقل واجب اصلی، واجب عرضی یا مستحب محسوب می‌شود؟

بحث دوم، که در ادامه به آن خواهیم پرداخت، این است که اگر فردی نائی بوده و وظیفه او انجام حج تمتع باشد، اما شرایط استطاعت برای حج تمتع را نداشته باشد، در حالی که برای عمره مفرده مستطیع شده است، آیا این عمره بر او واجب خواهد بود یا خیر؟

همچنین مرحوم صاحب جواهر در ضمن بیان این دو مساله به مواردی از تشویش در کلمات فقها اشاره کرد که مورد بررسی قرار گرفت.

بررسی کلام صاحب عروه در بیان مساله
صاحب عروه چندین بار کتاب جواهر را مطالعه کرده و متن عروه را نگاشته است، بنابراین لازم است در تحلیل مباحث عروه، به جواهر نیز توجه داشته باشیم. در مسئله نخست، صاحب جواهر تصریح می‌کند که وجوب عمره با استناد به کتاب، سنت و اجماع ثابت است. همین مطلب دقیقاً در کلام سید در عروه نیز آمده[1] و مورد اتفاق نظر است. اما در مسئله دوم، صاحب جواهر اشاره دارد که این مسئله محل اختلاف است و مشهور فقها قائل به عدم وجوب آن هستند. همین اختلاف نشان می‌دهد که این دو مسئله از هم جدا هستند.

در مسئله اول که درباره‌ی وجوب عمره بر اساس اصل شرع (عمرة الإسلام) بحث می‌شود، هم سید یزدی در عروه و هم امام خمینی تصریح می‌کنند که این وجوب، تنها یک‌بار در عمر ثابت است، علاوه بر این، آنها تأکید دارند که این وجوب همانند حج ، فوری است. همچنین، تصریح می‌کنند که در وجوب عمره، استطاعت حج شرط نیست و استطاعت مخصوص عمره برای وجوب آن کافی است.

نکته ای که باید مورد دقت قرار گیرد این است که عبارت «و لا یشترط فی وجوبها استطاعة الحج» که در عروه نیز آمده، مربوط به عمره مفرده است، نه سایر اقسام عمره. در متن عروه، به نظر می‌رسد که در بیان مسئله، نوعی خلط رخ داده است. زیرا در عبارت «تنقسم العمرة كالحجّ‌» مراد، عمره بما هی هی است، نه عمره مفرده به‌طور خاص. این تقسیم‌بندی شامل همه انواع عمره، اعم از عمره‌ی تمتع، عمره‌ی مفرده و عمره‌ی مرتبط با حج قران و افراد می‌شود. اما مسئله عدم اشتراط استطاعت حج در وجوب عمره تنها به عمره مفرده مربوط است.در عمره‌ی تمتع، اگر فرد برای حج مستطیع نباشد، عمره‌ی تمتع نیز بر او واجب نخواهد بود. همچنین در حج قران، اگر استطاعت برای حج وجود نداشته باشد، عمره‌ی مرتبط با آن حج نیز واجب نخواهد شد.

بنابراین سؤال اصلی این است که اگر فردی استطاعت انجام عمره مفرده را داشته باشد، اما برای حج مستطیع نباشد، آیا انجام آن واجب خواهد بود یا خیر؟ این موضوع یکی از مسائل مهم و اختلافی در فقه است که نیاز به بررسی دقیق ادله دارد. بنابراین، لازم است که در ادامه، ادله‌ی مربوط به این دو نزاع را بررسی کنیم و سپس درباره‌ی صحت یا عدم صحت این تفکیک قضاوت نماییم.

بررسی ادله وجوب عمره
عمره یکی از واجبات در شریعت اسلامی محسوب می‌شود، چه به‌عنوان بخشی از حج تمتع انجام گیرد و چه به‌صورت مستقل. این فریضه می‌تواند به سه صورت واجب شود: نخست، به حکم مستقیم و اولیه‌ی شرع؛ دوم، بر اثر التزاماتی مانند نذر و عهد که انجام آن را بر فرد لازم می‌کند؛ و سوم، به‌عنوان یک عمل مستحب که انجام آن فضیلت دارد. در ادامه به ادله وجوب عمره به ما هی هی می‌پردازیم.

دلیل اول: اجماع
از جمله دلایل وجوب شرعی عمره، اجماع فقها است که هم به‌صورت اجماع محصل و هم اجماع منقول مطرح شده است. به گفته‌ی نراقی، هر دو نوع اجماع در این مسئله وجود دارد[2] و صاحب جواهر نیز بر این اجماع در هر دو شکل آن تأکید کرده است.[3]

دلیل دوم: آیات قرآن
یکی از دلایل وجوب عمره در شریعت، آیات قرآن کریم است. از جمله آیاتی که به عنوان دلیل بر وجوب عمره مطرح شده است آیه شریفه «و لله علی الناس حجّ البیت من استطاع إلیه سبیلاً»[4] است که مورد بررسی و استناد قرار گرفت.
بررسی دلالت آیه «وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ»[5] بر وجوب عمره

آیه‌ی دیگری که در این زمینه مطرح است، آیه شریفه «وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ» می‌باشد. برخی فقها به این آیه استناد کرده و معتقدند که منظور از اتمام در این آیه، برپاداشتن حج و عمره به‌عنوان یک تکلیف الهی است. در جلسات گذشته مطرح شد؛ مرحوم آیت‌الله حکیم در کتاب مستمسک[6]، این دیدگاه را نقد کرده و بیان می‌کند که اتمام به معنای وجوب تکمیل یک عمل است، نه الزام به آغاز آن. بنابراین، از این آیه نمی‌توان وجوب عمره را استنباط کرد، بلکه تنها دلالت دارد بر اینکه کسی که وارد عمل شده، نباید آن را ناقص رها کند.

بیان تفسیر آیه در المیزان
علامه طباطبائی در تفسیر المیزان درباره مفهوم اتمام توضیح می‌دهد که تمام یک شیء، به معنای آن جزئی است که با پیوستن به سایر اجزا، مجموعه را به یک کل کامل تبدیل می‌کند و اثر مورد انتظار از آن را محقق می‌سازد.

قوله تعالى: وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ‏، تمام الشي‏ء هو الجزء الذي بانضمامه إلى سائر أجزاء الشي‏ء يكون الشي‏ء هو هو، و يترتب عليه آثاره المطلوبة منه‏ فالإتمام‏ هو ضم تمام الشي‏ء إليه بعد الشروع في بعض أجزائه، و الكمال‏ هو حال أو وصف أو أمر إذا وجده الشي‏ء ترتب عليه من الأثر بعد تمامه ما لا يترتب عليه لو لا الكمال، فانضمام أجزاء الإنسان بعضها إلى بعض هو تمامه، و كونه إنسانا عالما أو شجاعا أو عفيفا كماله، و ربما يستعمل التمام مقام الكمال بالاستعارة بدعوى كون الوصف الزائد على الشي‏ء داخلا فيه اهتماما بأمره و شأنه، و المراد بإتمام الحج و العمرة هو المعنى الأول الحقيقي، و الدليل عليه قوله تعالى بعده: فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ، فإن ذلك تفريع على التمام بمعنى إيصال العمل إلى آخر أجزائه و ضمه إلى أجزائه المأتي بها بعد الشروع و لا معنى يصحح تفريعه على الإتمام بمعنى الإكمال و هو ظاهر.[7]

وی همچنین میان تمام و کمال تفاوت قائل شده و بیان می‌کند که اتمام، یعنی پیوستن اجزا پس از آغاز عمل، اما کمال، حالتی فراتر از تمامیت است که موجب ایجاد اثری خاص در شیء می‌شود. گاهی به دلیل اهمیت یک وصف در تکمیل یک امر، تعبیر تمام را برای آن به کار می‌برند، درحالی‌که در اصل مربوط به کمال است.

در ادامه، علامه طباطبائی استدلال می‌کند که مقصود از اتمام حج و عمره در آیه، همان معنای نخست است؛ یعنی عملی که بخشی از آن انجام شده و بخشی دیگر باقی مانده، باید کامل گردد. او برای تأیید این مطلب، به ادامه آیه استناد می‌کند و می فرماید عبارت «فإن احصرتم فما استیسر من الهدی» در ادامه آیه نشان می‌دهد که اتمام، به معنای رساندن عمل به پایان و تکمیل اجزای آن پس از آغاز است.

بررسی معنای لغوی «اتمام»
در بررسی مفهوم اتمام از دیدگاه لغوی، لازم است ابتدا به منابع معتبر لغت مراجعه کنیم تا ببینیم آیا برداشت عمومی که از این واژه در ذهن ما وجود دارد، مطابق با معنای اصلی آن در زبان عربی است یا خیر. برخی از بزرگان، مانند مرحوم علامه طباطبائی، معتقدند که اتمام به معنای رساندن عمل به پایان و تکمیل اجزای آن پس از آغاز است. اما در کتب معتبر لغت، تعاریف دیگری نیز ارائه شده است که نشان می‌دهد این واژه معنایی گسترده‌تر دارد.

به عنوان نمونه، در کتاب «شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم»، واژه اتمام به معنای القیام بالامر آمده است[8]، یعنی انجام یک کار، بدون اینکه صرفاً به تکمیل اجزای باقی‌مانده پس از شروع آن اشاره کند. در «مجمع البحرین» نیز همین معنا ذکر شده است[9]. همچنین، در «المحکم و المحیط الأعظم» آمده است که «اتمّ الشیء یعنی جعله تامّاً»[10]، یعنی از ابتدا تا انتها آن را به‌طور کامل انجام دادن، نه اینکه فقط بخش پایانی آن را تکمیل کرد. «لسان العرب» نیز این معنا را تأیید می‌کند و بیان می‌دارد که اتمام به معنای تحقق کامل یک امر است، نه صرفاً افزودن قسمت پایانی آن[11]. البته، در برخی از منابع لغوی دیگر، مانند «مفردات الفاظ القرآن»، تمام به معنای رساندن چیزی به حدی که دیگر نیازی به چیزی خارج از آن نداشته باشد، تعریف شده است.[12]

ممکن است در برخی استعمالات، تمام به معنای افزودن اجزای پایانی یک امر باشد اما بررسی منابع متعدد لغوی نشان می‌دهد که معنای رایج‌تر اتمام، شامل کل فرآیند یک عمل از ابتدا تا انتهاست و صرفاً به تکمیل اجزای باقی‌مانده پس از شروع محدود نمی‌شود.

اشکال استاد بر استفاده از ادامه آیه برای تایید معنای اکمال
شاهدی که مرحوم علامه طباطبائی برای تأیید نظر خود درباره معنای اتمام ذکر کرده‌اند، آیه «فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْي»‏ است که به حالتی اشاره دارد که فردی مُحرم شده اما به دلیل مانعی قادر به تکمیل اعمال حج نیست، در این صورت دستور به قربانی داده شده است، اما این استدلال جای تأمل دارد؛ زیرا اگر اتمام صرفاً به تکمیل اجزای پایانی یک عمل اطلاق می‌شد، باید حالت احصار تنها شامل فردی می‌شد که همه مراحل حج را انجام داده و تنها جزء آخر آن باقی مانده است. در حالی که آیه عام است و شامل حالتی نیز می شود که فرد فقط مُحرم شده‌ و بدلیل مانعی حتی وارد مکه هم نشده‌ است، در این صورت دستور به قربانی داده شده است. بنابراین، این بخش از آیه نمی‌تواند به عنوان شاهدی قطعی برای نظری که اتمام را به تکمیل اجزای پایانی یک عمل محدود می‌داند، مطرح شود.

نظر مرحوم فاضل لنکرانی (قدس سره) در تفسیر آیه
مرحوم والد رضوان‌الله‌تعالی‌علیه به این نکات که تاکنون مطرح شد، اشاره نکرده‌اند؛ اما بر این باور بودند که برای درک معنای «اتمام» باید مستقیماً به خود قرآن مراجعه کرد. ایشان تأکید داشتند که قرآن در دو مورد واژه «اتمّوا» را به معنای «القیام بالامر» و «اداء» به کار برده است.

و لكن الظاهر انّ‌ المراد من قوله تعالى «وَ أَتِمُّوا» هو الأداء و الإتيان، كما في قوله تعالى «أَقِيمُوا الصَّلاٰةَ‌» الذي ليس المراد منه الاّ مجرد الإتيان بالصّلاة، و ما اشتهر، من: ان المراد بالإقامة أمر زائد على أصل الإتيان بالصلاة، و هو التشويق و التحريص و التحريك، إلى إتيان الغير بالصلاة، لا يكون مستندا الى دليل. و كيف كان، فيدل على ان المراد من الإتمام في المقام، هو الإتيان و الأداء، التعبير به في قوله تعالى «أَتِمُّوا الصِّيٰامَ‌ إِلَى اللَّيْلِ‌» لانه لا ريب في كون المراد به، بعد تجويز الأكل و الشرب حتى طلوع الفجر و تبين الخيط الأبيض من الخيط الأسود من الفجر، هو الشروع في الصوم و الإتيان به. و كذا قوله تعالى «وَ إِذِ ابْتَلىٰ‌ إِبْرٰاهِيمَ‌ رَبُّهُ‌ بِكَلِمٰاتٍ‌ فَأَتَمَّهُنَّ‌» و قد نقل في تفسير «الجامع لأحكام القرآن» للقرطبي ذلك عن جماعة من المفسّرين.[13]

 یکی از این موارد، آیه‌ای است که درباره روزه آمده است: «کُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْفَجْرِ... ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیَامَ إِلَى اللَّیْل»[14]. در اینجا، پس از حکم به اباحه جواز اکل و شرب، بلافاصله می‌فرماید: «سپس روزه را تا شب کامل کنید.» از این آیه به‌وضوح برمی‌آید که «اتمام» به معنای «پایبندی و اقامه‌ی کامل روزه از ابتدا تا انتها» است، نه صرفاً تکمیل بخش پایانی آن.

ایشان به آیه «وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ»[15] نیز استناد می‌کنند و از تفسیر قرطبی نقل می‌نمایند که این مفسر از گروهی از مفسران چنین روایت کرده است که «أتمَّ» در اینجا به معنای «وفای کامل به تمامی کلمات» است. خداوند متعال حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) را با کلماتی آزمود و «فاتمهن» به این معناست که وی این آزمون‌ها را به‌طور کامل و از ابتدا تا انتها انجام داد، نه اینکه صرفاً بخش پایانی آن‌ها را تکمیل کرده باشد.

بیان علامه طباطبایی در ذیل آیه 124 بقره
آیت‌الله طباطبائی (رضوان‌الله‌علیه) می‌فرمایند که در کلمه «أتمَّ» دو احتمال وجود دارد. اگر ضمیر در فعل به حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) بازگردد و «أتمهنَّ» به این معنا است که او آنچه از او خواسته شده بود را به‌طور کامل انجام داد و فرمان الهی را اطاعت کرد. لذا ایشان در اینجا تصریح می‌کنند که «أتمَّ» هیچ‌گاه به معنای «انجام دادن اجزای پایانی یک عمل» نیامده است. اگر چنین بود، معنایش این می‌شد که حضرت ابراهیم فقط بخش پایانی آزمون‌ها را به انجام رسانده است، در حالی که چنین برداشتی صحیح نیست.

أما إتمامهن فإن كان الضمير في قوله تعالى: فَأَتَمَّهُنَ‏ راجعا إلى إبراهيم كان معنى إتمامهن إتيانه (ع) ما أريد منه، و امتثاله لما أمر به، و إن كان الضمير راجعا إليه تعالى كما هو الظاهر كان المراد توفيقه لما أريد منه، و مساعدته على ذلك‏[16]

آقای طباطبائی می‌فرمایند که اگر ضمیر در «أتمَّ» به خدای تبارک و تعالی بازگردد، به این معنا خواهد بود که خداوند به حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) توفیق داد تا این کلمات را به انجام برساند. اما این تفسیر چندان قابل قبول نیست و دارای تکلّف است.بنابراین، این آیه نیز شاهدی قوی است بر اینکه در خود قرآن، «أتمَّ» به معنای «قیام به امر» آمده است.

در اینجا، منظور از «کلمات» در آیه همان ولایتی است که در بطن خود رسالت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و ولایت ائمه معصومین (علیهم‌السلام) را در بر دارد. در روایات آمده است که این ولایت از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آغاز شده و تا حضرت حجت (عج) ادامه دارد، و حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) با اینکه خود نبی بود، مورد ابتلا قرار گرفت و این ولایت را پذیرفت. این موضوع، از مباحث عمیق و لطیف تفسیری به شمار می‌رود.

در حدیثی از امام صادق (علیه‌السلام) آمده است که ابراهیم (علیه‌السلام) این کلمات را با پذیرش ولایت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و امامان از نسل علی (علیه‌السلام) تکمیل کرد و عظمت آن را درک نموده و تسلیم فرمان الهی شد.

همچنین، روایت جالبی از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده اینکه خداوند فرمود: «إنی جاعلک للناس إماماً» یعنی اگر اسمی برتر از «امام» وجود داشت، خداوند ما را با آن نام می‌نامید. حضرت تأکید می‌کنند که در زمین جایگاهی بالاتر از مفترض‌الطاعه شدن انسان نیست. سپس فرمودند: حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) مدت‌ها وحی دریافت می‌کرد، اما هنوز مفترض‌الطاعه نبود، تا اینکه خداوند اراده کرد او را به مقام امامت گرامی داشت.[17]
معنای اتمام در آیه شریفه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ‏ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي»[18]‏

واژه « أَتْمَمْتُ‏»در این آیه شریفه، نباید به این صورت معنا شود که اسلام دارای ده جزء است و تا پیش از این، پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نُه جزء را بیان کرده و امامت، جزء دهم آن است. این نوع برداشت از مفهوم «اتمام» اشتباه است. ولایت، حقیقت و کمال دین است، به این معنا که امروز، دین به طور کامل بیان شد.

باید با دقت به آیه توجه کرد «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی»؛ این به معنای این است که تا امروز، نعمت دین به طور کامل محقق نشده بود. تا پیش از این، تنها برخی از اجزاء، ابزارها و امور فرعی دین همچون نماز، روزه، حج، زکات و جهاد بیان شده بود، اما با مطرح شدن امامت، حقیقت دین به طور کامل ارائه شد. این همان معنای اتمام است، نه اینکه امامت تنها یک جزء در کنار سایر اجزاء دین باشد.

بر همین اساس، این آیه دلالت دارد بر اینکه چرا اعمالی مانند نماز بدون ولایت پذیرفته نیست، زیرا دین بدون ولایت، دین محسوب نمی‌شود. از همین رو، این آیه تأییدکننده این حقیقت است که ولایت، اصل و اساس دین است و بدون آن، سایر اجزاء نیز کمال مطلوب خود را نخواهند داشت.

وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ
پاورقی
[1] (مسألة ١): تنقسم العمرة كالحجّ‌ إلى واجب أصليّ‌ و عرضيّ‌ و مندوب، تجب بأصل الشرع على كلّ‌ مكلّف بالشرائط المعتبرة في الحجّ‌ في العمر مرّة بالكتاب و السنّة و الإجماع، ففي صحيحة زرارة: العمرة واجبة على الخلق بمنزلة الحجّ‌، فإنّ‌ اللّٰه تعالى يقول وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ‌ وَ الْعُمْرَةَ‌ لِلّٰهِ‌. و في صحيحة الفضيل في قول اللّٰه تعالى وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ‌ وَ الْعُمْرَةَ‌، قال (عليه السّلام): هما مفروضان. و وجوبها بعد تحقّق الشرائط فوريّ‌ كالحجّ‌، و لا يشترط في وجوبها استطاعة الحجّ‌، بل تكفي استطاعتها في وجوبها، و إن لم تتحقّق استطاعة الحجّ‌، كما أنّ‌ العكس كذلك، فلو استطاع للحجّ‌ دونها وجب دونها، و القول باعتبار الاستطاعتين في وجوب كلّ‌ منهما و أنّهما مرتبطان ضعيف، كالقول باستقلال الحجّ‌، في الوجوب دون العمرة. (‏یزدی، محمد کاظم بن عبد العظیم، «العروة الوثقی»، ج 4، ص 597.)
[2] تجب العمرة على الفور في العمر مرّة بأصل الشرع على كلّ‌ مكلّف، بالشرائط المعتبرة في الحجّ‌، بالكتاب، و السنّة، و الإجماع المحقّق و المنقول مستفيضا. (‏نراقی، احمد بن محمدمهدی، «مستند الشیعة في أحکام الشریعة»، ج 11، ص 159.)
[3] و على كل حال فلا خلاف في أن شرائط وجوبها شرائط وجوب الحج و أنها مع الشرائط تجب في العمرة مرة كالحج بل الإجماع بقسميه عليه، مضافا الى الكتاب و السنة (‏صاحب جواهر، محمدحسن بن باقر، «جواهر الکلام (ط. القدیمة)»، ج 20، ص 441.)
[4] ‏ قرآن :سوره آل عمران، آیه 97.
[5] ‏همان، سوره بقره، آیه 196.
[6] فإن العمرة لم تذكر في الكتاب إلا في قوله تعالى (وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ‌ وَ الْعُمْرَةَ‌ لِلّٰهِ‌، فَإِنْ‌ أُحْصِرْتُمْ‌ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ‌ الْهَدْيِ‌ وَ لاٰ تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ‌ حَتّٰى يَبْلُغَ‌ الْهَدْيُ‌ مَحِلَّهُ‌ فَمَنْ‌ كٰانَ‌ مِنْكُمْ‌ مَرِيضاً أَوْ بِهِ‌ أَذىً‌ مِنْ‌ رَأْسِهِ‌ فَفِدْيَةٌ‌ مِنْ‌ صِيٰامٍ‌ أَوْ صَدَقَةٍ‌ أَوْ نُسُكٍ‌ فَإِذٰا أَمِنْتُمْ‌ فَمَنْ‌ تَمَتَّعَ‌ بِالْعُمْرَةِ‌ إِلَى الْحَجِّ‌ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ‌ الْهَدْيِ‌..)[6]. و الظاهر منه وجوب الإتمام، لا وجوب العمرة. (‏حکیم، محسن، «مستمسک العروة الوثقی»، ج 11، ص 133.)
[7] ‏طباطبایی، محمد حسین، «المیزان في تفسیر القرآن»، ج 2، ص 75.
[8] و الإِتْمَامُ‏: القيام بالأمر، قال اللَّه تعالى: وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ‏ أي قوموا بأمورهما.(‏حمیری، نشوان بن سعيد، «شمس العلوم و دواء كلام العرب من الكلوم‏»، ج 2، ص 709.)
[9] قوله: وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ‏ [2/ 196] أي قوموا بأمورهما و الإِتْمَامُ‏ القيام بالأمر (‏طریحی، فخر الدين بن محمد، «مجمع البحرین»، ج 6، ص 22.)
[10]و أَتَمَ‏ الشَّىْ‏ءَ، و أَتَمَ‏ بهِ، و تَمَّمَه‏، و تَمَ‏ بهِ‏ يَتِمُ‏: جَعَلَهُ تامّا (‏ابن سیده، على بن اسماعيل‏، «المحكم و المحيط الأعظم‏»، ج 9، ص 469.)
[11] قوله عز و جل: وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ‏؛ قيل: إتْمامهما تَأدِيةُ كلِّ ما فيهما من الوقوف و الطَّواف و غير ذلك. (‏ابن منظور، محمد بن مکرم، «لسان العرب‏»، ج 12، ص 67.)
[12] تَمَامُ‏ الشي‏ء: انتهاؤه إلى حدّ لا يحتاج إلى شي‏ء خارج عنه، و الناقص: ما يحتاج إلى شي‏ء خارج عنه‏ (‏راغب اصفهانی، حسین بن محمد، «مفردات ألفاظ القرآن‏»، ج 1، ص 168.)
[13] ‏فاضل موحدی لنکرانی، محمد، «تفصیل الشریعة (کتاب الحج)»، ج 2، ص 217.
[14] ‏«قرآن کریم»، سوره بقره، آیه 187.
[15] ‏همان، سوره بقره، آیه 124.
[16] ‏طباطبایی، محمد حسین، المیزان في تفسیر القرآن، ج 1، ص 270.
[17] حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ نَصْرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ‏ يُنْكِرُونَ الْإِمَامَ الْمُفْتَرَضَ الطَّاعَةَ وَ يَجْحَدُونَ بِهِ وَ اللَّهِ مَا فِي الْأَرْضِ مَنْزِلَةٌ أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ مُفْتَرَضِ الطَّاعَةِ وَ قَدْ كَانَ إِبْرَاهِيمُ دَهْراً يَنْزِلُ عَلَيْهِ الْأَمْرُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا كَانَ مُفْتَرَضَ الطَّاعَةِ حَتَّى بَدَا لِلَّهِ أَنْ يُكْرِمَهُ وَ يُعَظِّمَهُ فَقَالَ‏ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً فَعَرَفَ إِبْرَاهِيمُ مَا فِيهَا مِنَ الْفَضْلِ‏ قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي‏ فَقَالَ‏ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ‏ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَيْ إِنَّمَا هِيَ فِي ذُرِّيَّتِكَ لَا يَكُونُ فِي غَيْرِهِمْ. (‏صفار، محمد بن حسن، «بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم‏»، ج 1، ص 509.)
[18] ‏«قرآن کریم»، سوره المائده، آیه 3.

منابع
علاوه بر قرآن.
‏‫ابن سیده، على بن اسماعيل‏، المحكم و المحيط الأعظم‏، بیروت، دار الکتب العلمية، 1421.
‏‫ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب‏، بیروت، دار صادر، 1414.
‏‫حکیم، محسن، مستمسک العروة الوثقی، بی‌جا، 1374.
‏‫حمیری، نشوان بن سعيد، شمس العلوم و دواء كلام العرب من الكلوم‏، دمشق، دار الفكر، 1420.
‏‫راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن‏، بیروت، دارالقلم، 1412.
‏‫صاحب جواهر، محمدحسن بن باقر، جواهر الکلام (ط. القدیمة)، بیروت، دار إحياء التراث العربي، بی‌تا.
‏‫صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم‏، قم - ایران، مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي (ره)، 1404.
‏‫طباطبایی، محمد حسین، المیزان في تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، 1352.
‏‫طریحی، فخر الدين بن محمد، مجمع البحرین، بی‌جا، بی‌تا.
‏‫فاضل موحدی لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعة (کتاب الحج)، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1418.
‏‫نراقی، احمد بن محمدمهدی، مستند الشیعة في أحکام الشریعة، قم - ایران، آل البیت، 1415.
‏‫یزدی، محمد کاظم بن عبد العظیم، العروة الوثقی، بی‌جا، 1337.

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ


خلاصه جلسه گذشته
در جلسات گذشته، این موضوع مورد بررسی قرار گرفت که در اینجا دو بحث اساسی مطرح است.
نخست، این مسئله که آیا عمره، به خودی خود، دارای مشروعیت بوده و به عنوان یک تکلیف مستقل واجب اصلی، واجب عرضی یا مستحب محسوب می‌شود؟

بحث دوم، که در ادامه به آن خواهیم پرداخت، این است که اگر فردی نائی بوده و وظیفه او انجام حج تمتع باشد، اما شرایط استطاعت برای حج تمتع را نداشته باشد، در حالی که برای عمره مفرده مستطیع شده است، آیا این عمره بر او واجب خواهد بود یا خیر؟

همچنین مرحوم صاحب جواهر در ضمن بیان این دو مساله به مواردی از تشویش در کلمات فقها اشاره کرد که مورد بررسی قرار گرفت.

بررسی کلام صاحب عروه در بیان مساله
صاحب عروه چندین بار کتاب جواهر را مطالعه کرده و متن عروه را نگاشته است، بنابراین لازم است در تحلیل مباحث عروه، به جواهر نیز توجه داشته باشیم. در مسئله نخست، صاحب جواهر تصریح می‌کند که وجوب عمره با استناد به کتاب، سنت و اجماع ثابت است. همین مطلب دقیقاً در کلام سید در عروه نیز آمده[1] و مورد اتفاق نظر است. اما در مسئله دوم، صاحب جواهر اشاره دارد که این مسئله محل اختلاف است و مشهور فقها قائل به عدم وجوب آن هستند. همین اختلاف نشان می‌دهد که این دو مسئله از هم جدا هستند.

در مسئله اول که درباره‌ی وجوب عمره بر اساس اصل شرع (عمرة الإسلام) بحث می‌شود، هم سید یزدی در عروه و هم امام خمینی تصریح می‌کنند که این وجوب، تنها یک‌بار در عمر ثابت است، علاوه بر این، آنها تأکید دارند که این وجوب همانند حج ، فوری است. همچنین، تصریح می‌کنند که در وجوب عمره، استطاعت حج شرط نیست و استطاعت مخصوص عمره برای وجوب آن کافی است.

نکته ای که باید مورد دقت قرار گیرد این است که عبارت «و لا یشترط فی وجوبها استطاعة الحج» که در عروه نیز آمده، مربوط به عمره مفرده است، نه سایر اقسام عمره. در متن عروه، به نظر می‌رسد که در بیان مسئله، نوعی خلط رخ داده است. زیرا در عبارت «تنقسم العمرة كالحجّ‌» مراد، عمره بما هی هی است، نه عمره مفرده به‌طور خاص. این تقسیم‌بندی شامل همه انواع عمره، اعم از عمره‌ی تمتع، عمره‌ی مفرده و عمره‌ی مرتبط با حج قران و افراد می‌شود. اما مسئله عدم اشتراط استطاعت حج در وجوب عمره تنها به عمره مفرده مربوط است.در عمره‌ی تمتع، اگر فرد برای حج مستطیع نباشد، عمره‌ی تمتع نیز بر او واجب نخواهد بود. همچنین در حج قران، اگر استطاعت برای حج وجود نداشته باشد، عمره‌ی مرتبط با آن حج نیز واجب نخواهد شد.

بنابراین سؤال اصلی این است که اگر فردی استطاعت انجام عمره مفرده را داشته باشد، اما برای حج مستطیع نباشد، آیا انجام آن واجب خواهد بود یا خیر؟ این موضوع یکی از مسائل مهم و اختلافی در فقه است که نیاز به بررسی دقیق ادله دارد. بنابراین، لازم است که در ادامه، ادله‌ی مربوط به این دو نزاع را بررسی کنیم و سپس درباره‌ی صحت یا عدم صحت این تفکیک قضاوت نماییم.

بررسی ادله وجوب عمره
عمره یکی از واجبات در شریعت اسلامی محسوب می‌شود، چه به‌عنوان بخشی از حج تمتع انجام گیرد و چه به‌صورت مستقل. این فریضه می‌تواند به سه صورت واجب شود: نخست، به حکم مستقیم و اولیه‌ی شرع؛ دوم، بر اثر التزاماتی مانند نذر و عهد که انجام آن را بر فرد لازم می‌کند؛ و سوم، به‌عنوان یک عمل مستحب که انجام آن فضیلت دارد. در ادامه به ادله وجوب عمره به ما هی هی می‌پردازیم.

دلیل اول: اجماع
از جمله دلایل وجوب شرعی عمره، اجماع فقها است که هم به‌صورت اجماع محصل و هم اجماع منقول مطرح شده است. به گفته‌ی نراقی، هر دو نوع اجماع در این مسئله وجود دارد[2] و صاحب جواهر نیز بر این اجماع در هر دو شکل آن تأکید کرده است.[3]

دلیل دوم: آیات قرآن
یکی از دلایل وجوب عمره در شریعت، آیات قرآن کریم است. از جمله آیاتی که به عنوان دلیل بر وجوب عمره مطرح شده است آیه شریفه «و لله علی الناس حجّ البیت من استطاع إلیه سبیلاً»[4] است که مورد بررسی و استناد قرار گرفت.
بررسی دلالت آیه «وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ»[5] بر وجوب عمره

آیه‌ی دیگری که در این زمینه مطرح است، آیه شریفه «وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ» می‌باشد. برخی فقها به این آیه استناد کرده و معتقدند که منظور از اتمام در این آیه، برپاداشتن حج و عمره به‌عنوان یک تکلیف الهی است. در جلسات گذشته مطرح شد؛ مرحوم آیت‌الله حکیم در کتاب مستمسک[6]، این دیدگاه را نقد کرده و بیان می‌کند که اتمام به معنای وجوب تکمیل یک عمل است، نه الزام به آغاز آن. بنابراین، از این آیه نمی‌توان وجوب عمره را استنباط کرد، بلکه تنها دلالت دارد بر اینکه کسی که وارد عمل شده، نباید آن را ناقص رها کند.

بیان تفسیر آیه در المیزان
علامه طباطبائی در تفسیر المیزان درباره مفهوم اتمام توضیح می‌دهد که تمام یک شیء، به معنای آن جزئی است که با پیوستن به سایر اجزا، مجموعه را به یک کل کامل تبدیل می‌کند و اثر مورد انتظار از آن را محقق می‌سازد.

قوله تعالى: وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ‏، تمام الشي‏ء هو الجزء الذي بانضمامه إلى سائر أجزاء الشي‏ء يكون الشي‏ء هو هو، و يترتب عليه آثاره المطلوبة منه‏ فالإتمام‏ هو ضم تمام الشي‏ء إليه بعد الشروع في بعض أجزائه، و الكمال‏ هو حال أو وصف أو أمر إذا وجده الشي‏ء ترتب عليه من الأثر بعد تمامه ما لا يترتب عليه لو لا الكمال، فانضمام أجزاء الإنسان بعضها إلى بعض هو تمامه، و كونه إنسانا عالما أو شجاعا أو عفيفا كماله، و ربما يستعمل التمام مقام الكمال بالاستعارة بدعوى كون الوصف الزائد على الشي‏ء داخلا فيه اهتماما بأمره و شأنه، و المراد بإتمام الحج و العمرة هو المعنى الأول الحقيقي، و الدليل عليه قوله تعالى بعده: فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ، فإن ذلك تفريع على التمام بمعنى إيصال العمل إلى آخر أجزائه و ضمه إلى أجزائه المأتي بها بعد الشروع و لا معنى يصحح تفريعه على الإتمام بمعنى الإكمال و هو ظاهر.[7]

وی همچنین میان تمام و کمال تفاوت قائل شده و بیان می‌کند که اتمام، یعنی پیوستن اجزا پس از آغاز عمل، اما کمال، حالتی فراتر از تمامیت است که موجب ایجاد اثری خاص در شیء می‌شود. گاهی به دلیل اهمیت یک وصف در تکمیل یک امر، تعبیر تمام را برای آن به کار می‌برند، درحالی‌که در اصل مربوط به کمال است.

در ادامه، علامه طباطبائی استدلال می‌کند که مقصود از اتمام حج و عمره در آیه، همان معنای نخست است؛ یعنی عملی که بخشی از آن انجام شده و بخشی دیگر باقی مانده، باید کامل گردد. او برای تأیید این مطلب، به ادامه آیه استناد می‌کند و می فرماید عبارت «فإن احصرتم فما استیسر من الهدی» در ادامه آیه نشان می‌دهد که اتمام، به معنای رساندن عمل به پایان و تکمیل اجزای آن پس از آغاز است.

بررسی معنای لغوی «اتمام»
در بررسی مفهوم اتمام از دیدگاه لغوی، لازم است ابتدا به منابع معتبر لغت مراجعه کنیم تا ببینیم آیا برداشت عمومی که از این واژه در ذهن ما وجود دارد، مطابق با معنای اصلی آن در زبان عربی است یا خیر. برخی از بزرگان، مانند مرحوم علامه طباطبائی، معتقدند که اتمام به معنای رساندن عمل به پایان و تکمیل اجزای آن پس از آغاز است. اما در کتب معتبر لغت، تعاریف دیگری نیز ارائه شده است که نشان می‌دهد این واژه معنایی گسترده‌تر دارد.

به عنوان نمونه، در کتاب «شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم»، واژه اتمام به معنای القیام بالامر آمده است[8]، یعنی انجام یک کار، بدون اینکه صرفاً به تکمیل اجزای باقی‌مانده پس از شروع آن اشاره کند. در «مجمع البحرین» نیز همین معنا ذکر شده است[9]. همچنین، در «المحکم و المحیط الأعظم» آمده است که «اتمّ الشیء یعنی جعله تامّاً»[10]، یعنی از ابتدا تا انتها آن را به‌طور کامل انجام دادن، نه اینکه فقط بخش پایانی آن را تکمیل کرد. «لسان العرب» نیز این معنا را تأیید می‌کند و بیان می‌دارد که اتمام به معنای تحقق کامل یک امر است، نه صرفاً افزودن قسمت پایانی آن[11]. البته، در برخی از منابع لغوی دیگر، مانند «مفردات الفاظ القرآن»، تمام به معنای رساندن چیزی به حدی که دیگر نیازی به چیزی خارج از آن نداشته باشد، تعریف شده است.[12]

ممکن است در برخی استعمالات، تمام به معنای افزودن اجزای پایانی یک امر باشد اما بررسی منابع متعدد لغوی نشان می‌دهد که معنای رایج‌تر اتمام، شامل کل فرآیند یک عمل از ابتدا تا انتهاست و صرفاً به تکمیل اجزای باقی‌مانده پس از شروع محدود نمی‌شود.

اشکال استاد بر استفاده از ادامه آیه برای تایید معنای اکمال
شاهدی که مرحوم علامه طباطبائی برای تأیید نظر خود درباره معنای اتمام ذکر کرده‌اند، آیه «فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْي»‏ است که به حالتی اشاره دارد که فردی مُحرم شده اما به دلیل مانعی قادر به تکمیل اعمال حج نیست، در این صورت دستور به قربانی داده شده است، اما این استدلال جای تأمل دارد؛ زیرا اگر اتمام صرفاً به تکمیل اجزای پایانی یک عمل اطلاق می‌شد، باید حالت احصار تنها شامل فردی می‌شد که همه مراحل حج را انجام داده و تنها جزء آخر آن باقی مانده است. در حالی که آیه عام است و شامل حالتی نیز می شود که فرد فقط مُحرم شده‌ و بدلیل مانعی حتی وارد مکه هم نشده‌ است، در این صورت دستور به قربانی داده شده است. بنابراین، این بخش از آیه نمی‌تواند به عنوان شاهدی قطعی برای نظری که اتمام را به تکمیل اجزای پایانی یک عمل محدود می‌داند، مطرح شود.

نظر مرحوم فاضل لنکرانی (قدس سره) در تفسیر آیه
مرحوم والد رضوان‌الله‌تعالی‌علیه به این نکات که تاکنون مطرح شد، اشاره نکرده‌اند؛ اما بر این باور بودند که برای درک معنای «اتمام» باید مستقیماً به خود قرآن مراجعه کرد. ایشان تأکید داشتند که قرآن در دو مورد واژه «اتمّوا» را به معنای «القیام بالامر» و «اداء» به کار برده است.

و لكن الظاهر انّ‌ المراد

من قوله تعالى «وَ أَتِمُّوا» هو الأداء و الإتيان، كما في قوله تعالى «أَقِيمُوا الصَّلاٰةَ‌» الذي ليس المراد منه الاّ مجرد الإتيان بالصّلاة، و ما اشتهر، من: ان المراد بالإقامة أمر زائد على أصل الإتيان بالصلاة، و هو التشويق و التحريص و التحريك، إلى إتيان الغير بالصلاة، لا يكون مستندا الى دليل. و كيف كان، فيدل على ان المراد من الإتمام في المقام، هو الإتيان و الأداء، التعبير به في قوله تعالى «أَتِمُّوا الصِّيٰامَ‌ إِلَى اللَّيْلِ‌» لانه لا ريب في كون المراد به، بعد تجويز الأكل و الشرب حتى طلوع الفجر و تبين الخيط الأبيض من الخيط الأسود من الفجر، هو الشروع في الصوم و الإتيان به. و كذا قوله تعالى «وَ إِذِ ابْتَلىٰ‌ إِبْرٰاهِيمَ‌ رَبُّهُ‌ بِكَلِمٰاتٍ‌ فَأَتَمَّهُنَّ‌» و قد نقل في تفسير «الجامع لأحكام القرآن» للقرطبي ذلك عن جماعة من المفسّرين.[13]

 یکی از این موارد، آیه‌ای است که درباره روزه آمده است: «کُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْفَجْرِ... ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیَامَ إِلَى اللَّیْل»[14]. در اینجا، پس از حکم به اباحه جواز اکل و شرب، بلافاصله می‌فرماید: «سپس روزه را تا شب کامل کنید.» از این آیه به‌وضوح برمی‌آید که «اتمام» به معنای «پایبندی و اقامه‌ی کامل روزه از ابتدا تا انتها» است، نه صرفاً تکمیل بخش پایانی آن.

ایشان به آیه «وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ»[15] نیز استناد می‌کنند و از تفسیر قرطبی نقل می‌نمایند که این مفسر از گروهی از مفسران چنین روایت کرده است که «أتمَّ» در اینجا به معنای «وفای کامل به تمامی کلمات» است. خداوند متعال حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) را با کلماتی آزمود و «فاتمهن» به این معناست که وی این آزمون‌ها را به‌طور کامل و از ابتدا تا انتها انجام داد، نه اینکه صرفاً بخش پایانی آن‌ها را تکمیل کرده باشد.

بیان علامه طباطبایی در ذیل آیه 124 بقره
آیت‌الله طباطبائی (رضوان‌الله‌علیه) می‌فرمایند که در کلمه «أتمَّ» دو احتمال وجود دارد. اگر ضمیر در فعل به حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) بازگردد و «أتمهنَّ» به این معنا است که او آنچه از او خواسته شده بود را به‌طور کامل انجام داد و فرمان الهی را اطاعت کرد. لذا ایشان در اینجا تصریح می‌کنند که «أتمَّ» هیچ‌گاه به معنای «انجام دادن اجزای پایانی یک عمل» نیامده است. اگر چنین بود، معنایش این می‌شد که حضرت ابراهیم فقط بخش پایانی آزمون‌ها را به انجام رسانده است، در حالی که چنین برداشتی صحیح نیست.

أما إتمامهن فإن كان الضمير في قوله تعالى: فَأَتَمَّهُنَ‏ راجعا إلى إبراهيم كان معنى إتمامهن إتيانه (ع) ما أريد منه، و امتثاله لما أمر به، و إن كان الضمير راجعا إليه تعالى كما هو الظاهر كان المراد توفيقه لما أريد منه، و مساعدته على ذلك‏[16]

آقای طباطبائی می‌فرمایند که اگر ضمیر در «أتمَّ» به خدای تبارک و تعالی بازگردد، به این معنا خواهد بود که خداوند به حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) توفیق داد تا این کلمات را به انجام برساند. اما این تفسیر چندان قابل قبول نیست و دارای تکلّف است.بنابراین، این آیه نیز شاهدی قوی است بر اینکه در خود قرآن، «أتمَّ» به معنای «قیام به امر» آمده است.

در اینجا، منظور از «کلمات» در آیه همان ولایتی است که در بطن خود رسالت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و ولایت ائمه معصومین (علیهم‌السلام) را در بر دارد. در روایات آمده است که این ولایت از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آغاز شده و تا حضرت حجت (عج) ادامه دارد، و حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) با اینکه خود نبی بود، مورد ابتلا قرار گرفت و این ولایت را پذیرفت. این موضوع، از مباحث عمیق و لطیف تفسیری به شمار می‌رود.

در حدیثی از امام صادق (علیه‌السلام) آمده است که ابراهیم (علیه‌السلام) این کلمات را با پذیرش ولایت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و امامان از نسل علی (علیه‌السلام) تکمیل کرد و عظمت آن را درک نموده و تسلیم فرمان الهی شد.

همچنین، روایت جالبی از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده اینکه خداوند فرمود: «إنی جاعلک للناس إماماً» یعنی اگر اسمی برتر از «امام» وجود داشت، خداوند ما را با آن نام می‌نامید. حضرت تأکید می‌کنند که در زمین جایگاهی بالاتر از مفترض‌الطاعه شدن انسان نیست. سپس فرمودند: حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) مدت‌ها وحی دریافت می‌کرد، اما هنوز مفترض‌الطاعه نبود، تا اینکه خداوند اراده کرد او را به مقام امامت گرامی داشت.[17]
معنای اتمام در آیه شریفه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ‏ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي»[18]‏

واژه « أَتْمَمْتُ‏»در این آیه شریفه، نباید به این صورت معنا شود که اسلام دارای ده جزء است و تا پیش از این، پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نُه جزء را بیان کرده و امامت، جزء دهم آن است. این نوع برداشت از مفهوم «اتمام» اشتباه است. ولایت، حقیقت و کمال دین است، به این معنا که امروز، دین به طور کامل بیان شد.

باید با دقت به آیه توجه کرد «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی»؛ این به معنای این است که تا امروز، نعمت دین به طور کامل محقق نشده بود. تا پیش از این، تنها برخی از اجزاء، ابزارها و امور فرعی دین همچون نماز، روزه، حج، زکات و جهاد بیان شده بود، اما با مطرح شدن امامت، حقیقت دین به طور کامل ارائه شد. این همان معنای اتمام است، نه اینکه امامت تنها یک جزء در کنار سایر اجزاء دین باشد.

بر همین اساس، این آیه دلالت دارد بر اینکه چرا اعمالی مانند نماز بدون ولایت پذیرفته نیست، زیرا دین بدون ولایت، دین محسوب نمی‌شود. از همین رو، این آیه تأییدکننده این حقیقت است که ولایت، اصل و اساس دین است و بدون آن، سایر اجزاء نیز کمال مطلوب خود را نخواهند داشت.

وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ
پاورقی
[1] (مسألة ١): تنقسم العمرة كالحجّ‌ إلى واجب أصليّ‌ و عرضيّ‌ و مندوب، تجب بأصل الشرع على كلّ‌ مكلّف بالشرائط المعتبرة في الحجّ‌ في العمر مرّة بالكتاب و السنّة و الإجماع، ففي صحيحة زرارة: العمرة واجبة على الخلق بمنزلة الحجّ‌، فإنّ‌ اللّٰه تعالى يقول وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ‌ وَ الْعُمْرَةَ‌ لِلّٰهِ‌. و في صحيحة الفضيل في قول اللّٰه تعالى وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ‌ وَ الْعُمْرَةَ‌، قال (عليه السّلام): هما مفروضان. و وجوبها بعد تحقّق الشرائط فوريّ‌ كالحجّ‌، و لا يشترط في وجوبها استطاعة الحجّ‌، بل تكفي استطاعتها في وجوبها، و إن لم تتحقّق استطاعة الحجّ‌، كما أنّ‌ العكس كذلك، فلو استطاع للحجّ‌ دونها وجب دونها، و القول باعتبار الاستطاعتين في وجوب كلّ‌ منهما و أنّهما مرتبطان ضعيف، كالقول باستقلال الحجّ‌، في الوجوب دون العمرة. (‏یزدی، محمد کاظم بن عبد العظیم، «العروة الوثقی»، ج 4، ص 597.)
[2] تجب العمرة على الفور في العمر مرّة بأصل الشرع على كلّ‌ مكلّف، بالشرائط المعتبرة في الحجّ‌، بالكتاب، و السنّة، و الإجماع المحقّق و المنقول مستفيضا. (‏نراقی، احمد بن محمدمهدی، «مستند الشیعة في أحکام الشریعة»، ج 11، ص 159.)
[3] و على كل حال فلا خلاف في أن شرائط وجوبها شرائط وجوب الحج و أنها مع الشرائط تجب في العمرة مرة كالحج بل الإجماع بقسميه عليه، مضافا الى الكتاب و السنة (‏صاحب جواهر، محمدحسن بن باقر، «جواهر الکلام (ط. القدیمة)»، ج 20، ص 441.)
[4] ‏ قرآن :سوره آل عمران، آیه 97.
[5] ‏همان، سوره بقره، آیه 196.
[6] فإن العمرة لم تذكر في الكتاب إلا في قوله تعالى (وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ‌ وَ الْعُمْرَةَ‌ لِلّٰهِ‌، فَإِنْ‌ أُحْصِرْتُمْ‌ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ‌ الْهَدْيِ‌ وَ لاٰ تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ‌ حَتّٰى يَبْلُغَ‌ الْهَدْيُ‌ مَحِلَّهُ‌ فَمَنْ‌ كٰانَ‌ مِنْكُمْ‌ مَرِيضاً أَوْ بِهِ‌ أَذىً‌ مِنْ‌ رَأْسِهِ‌ فَفِدْيَةٌ‌ مِنْ‌ صِيٰامٍ‌ أَوْ صَدَقَةٍ‌ أَوْ نُسُكٍ‌ فَإِذٰا أَمِنْتُمْ‌ فَمَنْ‌ تَمَتَّعَ‌ بِالْعُمْرَةِ‌ إِلَى الْحَجِّ‌ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ‌ الْهَدْيِ‌..)[6]. و الظاهر منه وجوب الإتمام، لا وجوب العمرة. (‏حکیم، محسن، «مستمسک العروة الوثقی»، ج 11، ص 133.)
[7] ‏طباطبایی، محمد حسین، «المیزان في تفسیر القرآن»، ج 2، ص 75.
[8] و الإِتْمَامُ‏: القيام بالأمر، قال اللَّه تعالى: وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ‏ أي قوموا بأمورهما.(‏حمیری، نشوان بن سعيد، «شمس العلوم و دواء كلام العرب من الكلوم‏»، ج 2، ص 709.)
[9] قوله: وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ‏ [2/ 196] أي قوموا بأمورهما و الإِتْمَامُ‏ القيام بالأمر (‏طریحی، فخر الدين بن محمد، «مجمع البحرین»، ج 6، ص 22.)
[10]و أَتَمَ‏ الشَّىْ‏ءَ، و أَتَمَ‏ بهِ، و تَمَّمَه‏، و تَمَ‏ بهِ‏ يَتِمُ‏: جَعَلَهُ تامّا (‏ابن سیده، على بن اسماعيل‏، «المحكم و المحيط الأعظم‏»، ج 9، ص 469.)
[11] قوله عز و جل: وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ‏؛ قيل: إتْمامهما تَأدِيةُ كلِّ ما فيهما من الوقوف و الطَّواف و غير ذلك. (‏ابن منظور، محمد بن مکرم، «لسان العرب‏»، ج 12، ص 67.)
[12] تَمَامُ‏ الشي‏ء: انتهاؤه إلى حدّ لا يحتاج إلى شي‏ء خارج عنه، و الناقص: ما يحتاج إلى شي‏ء خارج عنه‏ (‏راغب اصفهانی، حسین بن محمد، «مفردات ألفاظ القرآن‏»، ج 1، ص 168.)
[13] ‏فاضل موحدی لنکرانی، محمد، «تفصیل الشریعة (کتاب الحج)»، ج 2، ص 217.
[14] ‏«قرآن کریم»، سوره بقره، آیه 187.
[15] ‏همان، سوره بقره، آیه 124.
[16] ‏طباطبایی، محمد حسین، المیزان في تفسیر القرآن، ج 1، ص 270.
[17] حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ نَصْرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ‏ يُنْكِرُونَ الْإِمَامَ الْمُفْتَرَضَ الطَّاعَةَ وَ يَجْحَدُونَ بِهِ وَ اللَّهِ مَا فِي الْأَرْضِ مَنْزِلَةٌ أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ مُفْتَرَضِ الطَّاعَةِ وَ قَدْ كَانَ إِبْرَاهِيمُ دَهْراً يَنْزِلُ عَلَيْهِ الْأَمْرُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا كَانَ مُفْتَرَضَ الطَّاعَةِ حَتَّى بَدَا لِلَّهِ أَنْ يُكْرِمَهُ وَ يُعَظِّمَهُ فَقَالَ‏ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً فَعَرَفَ إِبْرَاهِيمُ مَا فِيهَا مِنَ الْفَضْلِ‏ قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي‏ فَقَالَ‏ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ‏ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَيْ إِنَّمَا هِيَ فِي ذُرِّيَّتِكَ لَا يَكُونُ فِي غَيْرِهِمْ. (‏صفار، محمد بن حسن، «بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم‏»، ج 1، ص 509.)
[18] ‏«قرآن کریم»، سوره المائده، آیه 3.

منابع
علاوه بر قرآن.
‏‫ابن سیده، على بن اسماعيل‏، المحكم و المحيط الأعظم‏، بیروت، دار الکتب العلمية، 1421.
‏‫ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب‏، بیروت، دار صادر، 1414.
‏‫حکیم، محسن، مستمسک العروة الوثقی، بی‌جا، 1374.
‏‫حمیری، نشوان بن سعيد، شمس العلوم و دواء كلام العرب من الكلوم‏، دمشق، دار الفكر، 1420.
‏‫راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن‏، بیروت، دارالقلم، 1412.
‏‫صاحب جواهر، محمدحسن بن باقر، جواهر الکلام (ط. القدیمة)، بیروت، دار إحياء التراث العربي، بی‌تا.
‏‫صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم‏، قم - ایران، مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي (ره)، 1404.
‏‫طباطبایی، محمد حسین، المیزان في تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، 1352.
‏‫طریحی، فخر الدين بن محمد، مجمع البحرین، بی‌جا، بی‌تا.
‏‫فاضل موحدی لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعة (کتاب الحج)، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1418.
‏‫نراقی، احمد بن محمدمهدی، مستند الشیعة في أحکام الشریعة، قم - ایران، آل البیت، 1415.
‏‫یزدی، محمد کاظم بن عبد العظیم، العروة الوثقی، بی‌جا، 1337.

برچسب ها :

اجماع حج ولایت حجّ البیت عمره اتمام کتاب وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ‏ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي

نظری ثبت نشده است .