موضوع: فروعی از کتاب الحج
تاریخ جلسه : ۱۴۰۳/۱۲/۱۳
شماره جلسه : ۳
-
خلاصه جلسه گذشته
-
بررسی کلام صاحب عروه در بیان مساله
-
بررسی ادله وجوب عمره
-
دلیل اول: اجماع
-
دلیل دوم: آیات قرآن
-
بیان تفسیر آیه در المیزان
-
بررسی معنای لغوی «اتمام»
-
اشکال استاد بر استفاده از ادامه آیه برای تایید معنای اکمال
-
نظر مرحوم فاضل لنکرانی (قدس سره) در تفسیر آیه
-
بیان علامه طباطبایی در ذیل آیه 124 بقره
-
پاورقی
-
منابع
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
در جلسات گذشته، این موضوع مورد بررسی قرار گرفت که در اینجا دو بحث اساسی مطرح است.
نخست، این مسئله که آیا عمره، به خودی خود، دارای مشروعیت بوده و به عنوان یک تکلیف مستقل واجب اصلی، واجب عرضی یا مستحب محسوب میشود؟
بحث دوم، که در ادامه به آن خواهیم پرداخت، این است که اگر فردی نائی بوده و وظیفه او انجام حج تمتع باشد، اما شرایط استطاعت برای حج تمتع را نداشته باشد، در حالی که برای عمره مفرده مستطیع شده است، آیا این عمره بر او واجب خواهد بود یا خیر؟
صاحب عروه چندین بار کتاب جواهر را مطالعه کرده و متن عروه را نگاشته است، بنابراین لازم است در تحلیل مباحث عروه، به جواهر نیز توجه داشته باشیم. در مسئله نخست، صاحب جواهر تصریح میکند که وجوب عمره با استناد به کتاب، سنت و اجماع ثابت است. همین مطلب دقیقاً در کلام سید در عروه نیز آمده[1] و مورد اتفاق نظر است. اما در مسئله دوم، صاحب جواهر اشاره دارد که این مسئله محل اختلاف است و مشهور فقها قائل به عدم وجوب آن هستند. همین اختلاف نشان میدهد که این دو مسئله از هم جدا هستند.
در مسئله اول که دربارهی وجوب عمره بر اساس اصل شرع (عمرة الإسلام) بحث میشود، هم سید یزدی در عروه و هم امام خمینی تصریح میکنند که این وجوب، تنها یکبار در عمر ثابت است، علاوه بر این، آنها تأکید دارند که این وجوب همانند حج ، فوری است. همچنین، تصریح میکنند که در وجوب عمره، استطاعت حج شرط نیست و استطاعت مخصوص عمره برای وجوب آن کافی است.
نکته ای که باید مورد دقت قرار گیرد این است که عبارت «و لا یشترط فی وجوبها استطاعة الحج» که در عروه نیز آمده، مربوط به عمره مفرده است، نه سایر اقسام عمره. در متن عروه، به نظر میرسد که در بیان مسئله، نوعی خلط رخ داده است. زیرا در عبارت «تنقسم العمرة كالحجّ» مراد، عمره بما هی هی است، نه عمره مفرده بهطور خاص. این تقسیمبندی شامل همه انواع عمره، اعم از عمرهی تمتع، عمرهی مفرده و عمرهی مرتبط با حج قران و افراد میشود. اما مسئله عدم اشتراط استطاعت حج در وجوب عمره تنها به عمره مفرده مربوط است.در عمرهی تمتع، اگر فرد برای حج مستطیع نباشد، عمرهی تمتع نیز بر او واجب نخواهد بود. همچنین در حج قران، اگر استطاعت برای حج وجود نداشته باشد، عمرهی مرتبط با آن حج نیز واجب نخواهد شد.
یکی از دلایل وجوب عمره در شریعت، آیات قرآن کریم است. از جمله آیاتی که به عنوان دلیل بر وجوب عمره مطرح شده است آیه شریفه «و لله علی الناس حجّ البیت من استطاع إلیه سبیلاً»[4] است که مورد بررسی و استناد قرار گرفت.
بررسی دلالت آیه «وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ»[5] بر وجوب عمره
علامه طباطبائی در تفسیر المیزان درباره مفهوم اتمام توضیح میدهد که تمام یک شیء، به معنای آن جزئی است که با پیوستن به سایر اجزا، مجموعه را به یک کل کامل تبدیل میکند و اثر مورد انتظار از آن را محقق میسازد.
قوله تعالى: وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ، تمام الشيء هو الجزء الذي بانضمامه إلى سائر أجزاء الشيء يكون الشيء هو هو، و يترتب عليه آثاره المطلوبة منه فالإتمام هو ضم تمام الشيء إليه بعد الشروع في بعض أجزائه، و الكمال هو حال أو وصف أو أمر إذا وجده الشيء ترتب عليه من الأثر بعد تمامه ما لا يترتب عليه لو لا الكمال، فانضمام أجزاء الإنسان بعضها إلى بعض هو تمامه، و كونه إنسانا عالما أو شجاعا أو عفيفا كماله، و ربما يستعمل التمام مقام الكمال بالاستعارة بدعوى كون الوصف الزائد على الشيء داخلا فيه اهتماما بأمره و شأنه، و المراد بإتمام الحج و العمرة هو المعنى الأول الحقيقي، و الدليل عليه قوله تعالى بعده: فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ، فإن ذلك تفريع على التمام بمعنى إيصال العمل إلى آخر أجزائه و ضمه إلى أجزائه المأتي بها بعد الشروع و لا معنى يصحح تفريعه على الإتمام بمعنى الإكمال و هو ظاهر.[7]
وی همچنین میان تمام و کمال تفاوت قائل شده و بیان میکند که اتمام، یعنی پیوستن اجزا پس از آغاز عمل، اما کمال، حالتی فراتر از تمامیت است که موجب ایجاد اثری خاص در شیء میشود. گاهی به دلیل اهمیت یک وصف در تکمیل یک امر، تعبیر تمام را برای آن به کار میبرند، درحالیکه در اصل مربوط به کمال است.
در بررسی مفهوم اتمام از دیدگاه لغوی، لازم است ابتدا به منابع معتبر لغت مراجعه کنیم تا ببینیم آیا برداشت عمومی که از این واژه در ذهن ما وجود دارد، مطابق با معنای اصلی آن در زبان عربی است یا خیر. برخی از بزرگان، مانند مرحوم علامه طباطبائی، معتقدند که اتمام به معنای رساندن عمل به پایان و تکمیل اجزای آن پس از آغاز است. اما در کتب معتبر لغت، تعاریف دیگری نیز ارائه شده است که نشان میدهد این واژه معنایی گستردهتر دارد.
به عنوان نمونه، در کتاب «شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم»، واژه اتمام به معنای القیام بالامر آمده است[8]، یعنی انجام یک کار، بدون اینکه صرفاً به تکمیل اجزای باقیمانده پس از شروع آن اشاره کند. در «مجمع البحرین» نیز همین معنا ذکر شده است[9]. همچنین، در «المحکم و المحیط الأعظم» آمده است که «اتمّ الشیء یعنی جعله تامّاً»[10]، یعنی از ابتدا تا انتها آن را بهطور کامل انجام دادن، نه اینکه فقط بخش پایانی آن را تکمیل کرد. «لسان العرب» نیز این معنا را تأیید میکند و بیان میدارد که اتمام به معنای تحقق کامل یک امر است، نه صرفاً افزودن قسمت پایانی آن[11]. البته، در برخی از منابع لغوی دیگر، مانند «مفردات الفاظ القرآن»، تمام به معنای رساندن چیزی به حدی که دیگر نیازی به چیزی خارج از آن نداشته باشد، تعریف شده است.[12]
مرحوم والد رضواناللهتعالیعلیه به این نکات که تاکنون مطرح شد، اشاره نکردهاند؛ اما بر این باور بودند که برای درک معنای «اتمام» باید مستقیماً به خود قرآن مراجعه کرد. ایشان تأکید داشتند که قرآن در دو مورد واژه «اتمّوا» را به معنای «القیام بالامر» و «اداء» به کار برده است.
و لكن الظاهر انّ المراد من قوله تعالى «وَ أَتِمُّوا» هو الأداء و الإتيان، كما في قوله تعالى «أَقِيمُوا الصَّلاٰةَ» الذي ليس المراد منه الاّ مجرد الإتيان بالصّلاة، و ما اشتهر، من: ان المراد بالإقامة أمر زائد على أصل الإتيان بالصلاة، و هو التشويق و التحريص و التحريك، إلى إتيان الغير بالصلاة، لا يكون مستندا الى دليل. و كيف كان، فيدل على ان المراد من الإتمام في المقام، هو الإتيان و الأداء، التعبير به في قوله تعالى «أَتِمُّوا الصِّيٰامَ إِلَى اللَّيْلِ» لانه لا ريب في كون المراد به، بعد تجويز الأكل و الشرب حتى طلوع الفجر و تبين الخيط الأبيض من الخيط الأسود من الفجر، هو الشروع في الصوم و الإتيان به. و كذا قوله تعالى «وَ إِذِ ابْتَلىٰ إِبْرٰاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمٰاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ» و قد نقل في تفسير «الجامع لأحكام القرآن» للقرطبي ذلك عن جماعة من المفسّرين.[13]
یکی از این موارد، آیهای است که درباره روزه آمده است: «کُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْفَجْرِ... ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیَامَ إِلَى اللَّیْل»[14]. در اینجا، پس از حکم به اباحه جواز اکل و شرب، بلافاصله میفرماید: «سپس روزه را تا شب کامل کنید.» از این آیه بهوضوح برمیآید که «اتمام» به معنای «پایبندی و اقامهی کامل روزه از ابتدا تا انتها» است، نه صرفاً تکمیل بخش پایانی آن.
آیتالله طباطبائی (رضواناللهعلیه) میفرمایند که در کلمه «أتمَّ» دو احتمال وجود دارد. اگر ضمیر در فعل به حضرت ابراهیم (علیهالسلام) بازگردد و «أتمهنَّ» به این معنا است که او آنچه از او خواسته شده بود را بهطور کامل انجام داد و فرمان الهی را اطاعت کرد. لذا ایشان در اینجا تصریح میکنند که «أتمَّ» هیچگاه به معنای «انجام دادن اجزای پایانی یک عمل» نیامده است. اگر چنین بود، معنایش این میشد که حضرت ابراهیم فقط بخش پایانی آزمونها را به انجام رسانده است، در حالی که چنین برداشتی صحیح نیست.
أما إتمامهن فإن كان الضمير في قوله تعالى: فَأَتَمَّهُنَ راجعا إلى إبراهيم كان معنى إتمامهن إتيانه (ع) ما أريد منه، و امتثاله لما أمر به، و إن كان الضمير راجعا إليه تعالى كما هو الظاهر كان المراد توفيقه لما أريد منه، و مساعدته على ذلك[16]
آقای طباطبائی میفرمایند که اگر ضمیر در «أتمَّ» به خدای تبارک و تعالی بازگردد، به این معنا خواهد بود که خداوند به حضرت ابراهیم (علیهالسلام) توفیق داد تا این کلمات را به انجام برساند. اما این تفسیر چندان قابل قبول نیست و دارای تکلّف است.بنابراین، این آیه نیز شاهدی قوی است بر اینکه در خود قرآن، «أتمَّ» به معنای «قیام به امر» آمده است.
در اینجا، منظور از «کلمات» در آیه همان ولایتی است که در بطن خود رسالت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و ولایت ائمه معصومین (علیهمالسلام) را در بر دارد. در روایات آمده است که این ولایت از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) آغاز شده و تا حضرت حجت (عج) ادامه دارد، و حضرت ابراهیم (علیهالسلام) با اینکه خود نبی بود، مورد ابتلا قرار گرفت و این ولایت را پذیرفت. این موضوع، از مباحث عمیق و لطیف تفسیری به شمار میرود.
در حدیثی از امام صادق (علیهالسلام) آمده است که ابراهیم (علیهالسلام) این کلمات را با پذیرش ولایت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و امامان از نسل علی (علیهالسلام) تکمیل کرد و عظمت آن را درک نموده و تسلیم فرمان الهی شد.
همچنین، روایت جالبی از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده اینکه خداوند فرمود: «إنی جاعلک للناس إماماً» یعنی اگر اسمی برتر از «امام» وجود داشت، خداوند ما را با آن نام مینامید. حضرت تأکید میکنند که در زمین جایگاهی بالاتر از مفترضالطاعه شدن انسان نیست. سپس فرمودند: حضرت ابراهیم (علیهالسلام) مدتها وحی دریافت میکرد، اما هنوز مفترضالطاعه نبود، تا اینکه خداوند اراده کرد او را به مقام امامت گرامی داشت.[17]
معنای اتمام در آیه شریفه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي»[18]
واژه « أَتْمَمْتُ»در این آیه شریفه، نباید به این صورت معنا شود که اسلام دارای ده جزء است و تا پیش از این، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) نُه جزء را بیان کرده و امامت، جزء دهم آن است. این نوع برداشت از مفهوم «اتمام» اشتباه است. ولایت، حقیقت و کمال دین است، به این معنا که امروز، دین به طور کامل بیان شد.
باید با دقت به آیه توجه کرد «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی»؛ این به معنای این است که تا امروز، نعمت دین به طور کامل محقق نشده بود. تا پیش از این، تنها برخی از اجزاء، ابزارها و امور فرعی دین همچون نماز، روزه، حج، زکات و جهاد بیان شده بود، اما با مطرح شدن امامت، حقیقت دین به طور کامل ارائه شد. این همان معنای اتمام است، نه اینکه امامت تنها یک جزء در کنار سایر اجزاء دین باشد.
بر همین اساس، این آیه دلالت دارد بر اینکه چرا اعمالی مانند نماز بدون ولایت پذیرفته نیست، زیرا دین بدون ولایت، دین محسوب نمیشود. از همین رو، این آیه تأییدکننده این حقیقت است که ولایت، اصل و اساس دین است و بدون آن، سایر اجزاء نیز کمال مطلوب خود را نخواهند داشت.
[2] تجب العمرة على الفور في العمر مرّة بأصل الشرع على كلّ مكلّف، بالشرائط المعتبرة في الحجّ، بالكتاب، و السنّة، و الإجماع المحقّق و المنقول مستفيضا. (نراقی، احمد بن محمدمهدی، «مستند الشیعة في أحکام الشریعة»، ج 11، ص 159.)
[3] و على كل حال فلا خلاف في أن شرائط وجوبها شرائط وجوب الحج و أنها مع الشرائط تجب في العمرة مرة كالحج بل الإجماع بقسميه عليه، مضافا الى الكتاب و السنة (صاحب جواهر، محمدحسن بن باقر، «جواهر الکلام (ط. القدیمة)»، ج 20، ص 441.)
[4] قرآن :سوره آل عمران، آیه 97.
[5] همان، سوره بقره، آیه 196.
[6] فإن العمرة لم تذكر في الكتاب إلا في قوله تعالى (وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلّٰهِ، فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لاٰ تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتّٰى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَنْ كٰانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ بِهِ أَذىً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيٰامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذٰا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ..)[6]. و الظاهر منه وجوب الإتمام، لا وجوب العمرة. (حکیم، محسن، «مستمسک العروة الوثقی»، ج 11، ص 133.)
[7] طباطبایی، محمد حسین، «المیزان في تفسیر القرآن»، ج 2، ص 75.
[8] و الإِتْمَامُ: القيام بالأمر، قال اللَّه تعالى: وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ أي قوموا بأمورهما.(حمیری، نشوان بن سعيد، «شمس العلوم و دواء كلام العرب من الكلوم»، ج 2، ص 709.)
[9] قوله: وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ [2/ 196] أي قوموا بأمورهما و الإِتْمَامُ القيام بالأمر (طریحی، فخر الدين بن محمد، «مجمع البحرین»، ج 6، ص 22.)
[10]و أَتَمَ الشَّىْءَ، و أَتَمَ بهِ، و تَمَّمَه، و تَمَ بهِ يَتِمُ: جَعَلَهُ تامّا (ابن سیده، على بن اسماعيل، «المحكم و المحيط الأعظم»، ج 9، ص 469.)
[11] قوله عز و جل: وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ؛ قيل: إتْمامهما تَأدِيةُ كلِّ ما فيهما من الوقوف و الطَّواف و غير ذلك. (ابن منظور، محمد بن مکرم، «لسان العرب»، ج 12، ص 67.)
[12] تَمَامُ الشيء: انتهاؤه إلى حدّ لا يحتاج إلى شيء خارج عنه، و الناقص: ما يحتاج إلى شيء خارج عنه (راغب اصفهانی، حسین بن محمد، «مفردات ألفاظ القرآن»، ج 1، ص 168.)
[13] فاضل موحدی لنکرانی، محمد، «تفصیل الشریعة (کتاب الحج)»، ج 2، ص 217.
[14] «قرآن کریم»، سوره بقره، آیه 187.
[15] همان، سوره بقره، آیه 124.
[16] طباطبایی، محمد حسین، المیزان في تفسیر القرآن، ج 1، ص 270.
[17] حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ نَصْرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ يُنْكِرُونَ الْإِمَامَ الْمُفْتَرَضَ الطَّاعَةَ وَ يَجْحَدُونَ بِهِ وَ اللَّهِ مَا فِي الْأَرْضِ مَنْزِلَةٌ أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ مُفْتَرَضِ الطَّاعَةِ وَ قَدْ كَانَ إِبْرَاهِيمُ دَهْراً يَنْزِلُ عَلَيْهِ الْأَمْرُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا كَانَ مُفْتَرَضَ الطَّاعَةِ حَتَّى بَدَا لِلَّهِ أَنْ يُكْرِمَهُ وَ يُعَظِّمَهُ فَقَالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً فَعَرَفَ إِبْرَاهِيمُ مَا فِيهَا مِنَ الْفَضْلِ قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي فَقَالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَيْ إِنَّمَا هِيَ فِي ذُرِّيَّتِكَ لَا يَكُونُ فِي غَيْرِهِمْ. (صفار، محمد بن حسن، «بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم»، ج 1، ص 509.)
علاوه بر قرآن.
ابن سیده، على بن اسماعيل، المحكم و المحيط الأعظم، بیروت، دار الکتب العلمية، 1421.
ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، 1414.
حکیم، محسن، مستمسک العروة الوثقی، بیجا، 1374.
حمیری، نشوان بن سعيد، شمس العلوم و دواء كلام العرب من الكلوم، دمشق، دار الفكر، 1420.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، بیروت، دارالقلم، 1412.
صاحب جواهر، محمدحسن بن باقر، جواهر الکلام (ط. القدیمة)، بیروت، دار إحياء التراث العربي، بیتا.
صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم، قم - ایران، مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي (ره)، 1404.
طباطبایی، محمد حسین، المیزان في تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، 1352.
طریحی، فخر الدين بن محمد، مجمع البحرین، بیجا، بیتا.
فاضل موحدی لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعة (کتاب الحج)، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1418.
نراقی، احمد بن محمدمهدی، مستند الشیعة في أحکام الشریعة، قم - ایران، آل البیت، 1415.
یزدی، محمد کاظم بن عبد العظیم، العروة الوثقی، بیجا، 1337.
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
در جلسات گذشته، این موضوع مورد بررسی قرار گرفت که در اینجا دو بحث اساسی مطرح است.
نخست، این مسئله که آیا عمره، به خودی خود، دارای مشروعیت بوده و به عنوان یک تکلیف مستقل واجب اصلی، واجب عرضی یا مستحب محسوب میشود؟
بحث دوم، که در ادامه به آن خواهیم پرداخت، این است که اگر فردی نائی بوده و وظیفه او انجام حج تمتع باشد، اما شرایط استطاعت برای حج تمتع را نداشته باشد، در حالی که برای عمره مفرده مستطیع شده است، آیا این عمره بر او واجب خواهد بود یا خیر؟
صاحب عروه چندین بار کتاب جواهر را مطالعه کرده و متن عروه را نگاشته است، بنابراین لازم است در تحلیل مباحث عروه، به جواهر نیز توجه داشته باشیم. در مسئله نخست، صاحب جواهر تصریح میکند که وجوب عمره با استناد به کتاب، سنت و اجماع ثابت است. همین مطلب دقیقاً در کلام سید در عروه نیز آمده[1] و مورد اتفاق نظر است. اما در مسئله دوم، صاحب جواهر اشاره دارد که این مسئله محل اختلاف است و مشهور فقها قائل به عدم وجوب آن هستند. همین اختلاف نشان میدهد که این دو مسئله از هم جدا هستند.
در مسئله اول که دربارهی وجوب عمره بر اساس اصل شرع (عمرة الإسلام) بحث میشود، هم سید یزدی در عروه و هم امام خمینی تصریح میکنند که این وجوب، تنها یکبار در عمر ثابت است، علاوه بر این، آنها تأکید دارند که این وجوب همانند حج ، فوری است. همچنین، تصریح میکنند که در وجوب عمره، استطاعت حج شرط نیست و استطاعت مخصوص عمره برای وجوب آن کافی است.
نکته ای که باید مورد دقت قرار گیرد این است که عبارت «و لا یشترط فی وجوبها استطاعة الحج» که در عروه نیز آمده، مربوط به عمره مفرده است، نه سایر اقسام عمره. در متن عروه، به نظر میرسد که در بیان مسئله، نوعی خلط رخ داده است. زیرا در عبارت «تنقسم العمرة كالحجّ» مراد، عمره بما هی هی است، نه عمره مفرده بهطور خاص. این تقسیمبندی شامل همه انواع عمره، اعم از عمرهی تمتع، عمرهی مفرده و عمرهی مرتبط با حج قران و افراد میشود. اما مسئله عدم اشتراط استطاعت حج در وجوب عمره تنها به عمره مفرده مربوط است.در عمرهی تمتع، اگر فرد برای حج مستطیع نباشد، عمرهی تمتع نیز بر او واجب نخواهد بود. همچنین در حج قران، اگر استطاعت برای حج وجود نداشته باشد، عمرهی مرتبط با آن حج نیز واجب نخواهد شد.
یکی از دلایل وجوب عمره در شریعت، آیات قرآن کریم است. از جمله آیاتی که به عنوان دلیل بر وجوب عمره مطرح شده است آیه شریفه «و لله علی الناس حجّ البیت من استطاع إلیه سبیلاً»[4] است که مورد بررسی و استناد قرار گرفت.
بررسی دلالت آیه «وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ»[5] بر وجوب عمره
علامه طباطبائی در تفسیر المیزان درباره مفهوم اتمام توضیح میدهد که تمام یک شیء، به معنای آن جزئی است که با پیوستن به سایر اجزا، مجموعه را به یک کل کامل تبدیل میکند و اثر مورد انتظار از آن را محقق میسازد.
قوله تعالى: وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ، تمام الشيء هو الجزء الذي بانضمامه إلى سائر أجزاء الشيء يكون الشيء هو هو، و يترتب عليه آثاره المطلوبة منه فالإتمام هو ضم تمام الشيء إليه بعد الشروع في بعض أجزائه، و الكمال هو حال أو وصف أو أمر إذا وجده الشيء ترتب عليه من الأثر بعد تمامه ما لا يترتب عليه لو لا الكمال، فانضمام أجزاء الإنسان بعضها إلى بعض هو تمامه، و كونه إنسانا عالما أو شجاعا أو عفيفا كماله، و ربما يستعمل التمام مقام الكمال بالاستعارة بدعوى كون الوصف الزائد على الشيء داخلا فيه اهتماما بأمره و شأنه، و المراد بإتمام الحج و العمرة هو المعنى الأول الحقيقي، و الدليل عليه قوله تعالى بعده: فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ، فإن ذلك تفريع على التمام بمعنى إيصال العمل إلى آخر أجزائه و ضمه إلى أجزائه المأتي بها بعد الشروع و لا معنى يصحح تفريعه على الإتمام بمعنى الإكمال و هو ظاهر.[7]
وی همچنین میان تمام و کمال تفاوت قائل شده و بیان میکند که اتمام، یعنی پیوستن اجزا پس از آغاز عمل، اما کمال، حالتی فراتر از تمامیت است که موجب ایجاد اثری خاص در شیء میشود. گاهی به دلیل اهمیت یک وصف در تکمیل یک امر، تعبیر تمام را برای آن به کار میبرند، درحالیکه در اصل مربوط به کمال است.
در بررسی مفهوم اتمام از دیدگاه لغوی، لازم است ابتدا به منابع معتبر لغت مراجعه کنیم تا ببینیم آیا برداشت عمومی که از این واژه در ذهن ما وجود دارد، مطابق با معنای اصلی آن در زبان عربی است یا خیر. برخی از بزرگان، مانند مرحوم علامه طباطبائی، معتقدند که اتمام به معنای رساندن عمل به پایان و تکمیل اجزای آن پس از آغاز است. اما در کتب معتبر لغت، تعاریف دیگری نیز ارائه شده است که نشان میدهد این واژه معنایی گستردهتر دارد.
به عنوان نمونه، در کتاب «شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم»، واژه اتمام به معنای القیام بالامر آمده است[8]، یعنی انجام یک کار، بدون اینکه صرفاً به تکمیل اجزای باقیمانده پس از شروع آن اشاره کند. در «مجمع البحرین» نیز همین معنا ذکر شده است[9]. همچنین، در «المحکم و المحیط الأعظم» آمده است که «اتمّ الشیء یعنی جعله تامّاً»[10]، یعنی از ابتدا تا انتها آن را بهطور کامل انجام دادن، نه اینکه فقط بخش پایانی آن را تکمیل کرد. «لسان العرب» نیز این معنا را تأیید میکند و بیان میدارد که اتمام به معنای تحقق کامل یک امر است، نه صرفاً افزودن قسمت پایانی آن[11]. البته، در برخی از منابع لغوی دیگر، مانند «مفردات الفاظ القرآن»، تمام به معنای رساندن چیزی به حدی که دیگر نیازی به چیزی خارج از آن نداشته باشد، تعریف شده است.[12]
مرحوم والد رضواناللهتعالیعلیه به این نکات که تاکنون مطرح شد، اشاره نکردهاند؛ اما بر این باور بودند که برای درک معنای «اتمام» باید مستقیماً به خود قرآن مراجعه کرد. ایشان تأکید داشتند که قرآن در دو مورد واژه «اتمّوا» را به معنای «القیام بالامر» و «اداء» به کار برده است.
و لكن الظاهر انّ المراد
من قوله تعالى «وَ أَتِمُّوا» هو الأداء و الإتيان، كما في قوله تعالى «أَقِيمُوا الصَّلاٰةَ» الذي ليس المراد منه الاّ مجرد الإتيان بالصّلاة، و ما اشتهر، من: ان المراد بالإقامة أمر زائد على أصل الإتيان بالصلاة، و هو التشويق و التحريص و التحريك، إلى إتيان الغير بالصلاة، لا يكون مستندا الى دليل. و كيف كان، فيدل على ان المراد من الإتمام في المقام، هو الإتيان و الأداء، التعبير به في قوله تعالى «أَتِمُّوا الصِّيٰامَ إِلَى اللَّيْلِ» لانه لا ريب في كون المراد به، بعد تجويز الأكل و الشرب حتى طلوع الفجر و تبين الخيط الأبيض من الخيط الأسود من الفجر، هو الشروع في الصوم و الإتيان به. و كذا قوله تعالى «وَ إِذِ ابْتَلىٰ إِبْرٰاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمٰاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ» و قد نقل في تفسير «الجامع لأحكام القرآن» للقرطبي ذلك عن جماعة من المفسّرين.[13]
یکی از این موارد، آیهای است که درباره روزه آمده است: «کُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْفَجْرِ... ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیَامَ إِلَى اللَّیْل»[14]. در اینجا، پس از حکم به اباحه جواز اکل و شرب، بلافاصله میفرماید: «سپس روزه را تا شب کامل کنید.» از این آیه بهوضوح برمیآید که «اتمام» به معنای «پایبندی و اقامهی کامل روزه از ابتدا تا انتها» است، نه صرفاً تکمیل بخش پایانی آن.
آیتالله طباطبائی (رضواناللهعلیه) میفرمایند که در کلمه «أتمَّ» دو احتمال وجود دارد. اگر ضمیر در فعل به حضرت ابراهیم (علیهالسلام) بازگردد و «أتمهنَّ» به این معنا است که او آنچه از او خواسته شده بود را بهطور کامل انجام داد و فرمان الهی را اطاعت کرد. لذا ایشان در اینجا تصریح میکنند که «أتمَّ» هیچگاه به معنای «انجام دادن اجزای پایانی یک عمل» نیامده است. اگر چنین بود، معنایش این میشد که حضرت ابراهیم فقط بخش پایانی آزمونها را به انجام رسانده است، در حالی که چنین برداشتی صحیح نیست.
أما إتمامهن فإن كان الضمير في قوله تعالى: فَأَتَمَّهُنَ راجعا إلى إبراهيم كان معنى إتمامهن إتيانه (ع) ما أريد منه، و امتثاله لما أمر به، و إن كان الضمير راجعا إليه تعالى كما هو الظاهر كان المراد توفيقه لما أريد منه، و مساعدته على ذلك[16]
آقای طباطبائی میفرمایند که اگر ضمیر در «أتمَّ» به خدای تبارک و تعالی بازگردد، به این معنا خواهد بود که خداوند به حضرت ابراهیم (علیهالسلام) توفیق داد تا این کلمات را به انجام برساند. اما این تفسیر چندان قابل قبول نیست و دارای تکلّف است.بنابراین، این آیه نیز شاهدی قوی است بر اینکه در خود قرآن، «أتمَّ» به معنای «قیام به امر» آمده است.
در اینجا، منظور از «کلمات» در آیه همان ولایتی است که در بطن خود رسالت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و ولایت ائمه معصومین (علیهمالسلام) را در بر دارد. در روایات آمده است که این ولایت از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) آغاز شده و تا حضرت حجت (عج) ادامه دارد، و حضرت ابراهیم (علیهالسلام) با اینکه خود نبی بود، مورد ابتلا قرار گرفت و این ولایت را پذیرفت. این موضوع، از مباحث عمیق و لطیف تفسیری به شمار میرود.
در حدیثی از امام صادق (علیهالسلام) آمده است که ابراهیم (علیهالسلام) این کلمات را با پذیرش ولایت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و امامان از نسل علی (علیهالسلام) تکمیل کرد و عظمت آن را درک نموده و تسلیم فرمان الهی شد.
همچنین، روایت جالبی از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده اینکه خداوند فرمود: «إنی جاعلک للناس إماماً» یعنی اگر اسمی برتر از «امام» وجود داشت، خداوند ما را با آن نام مینامید. حضرت تأکید میکنند که در زمین جایگاهی بالاتر از مفترضالطاعه شدن انسان نیست. سپس فرمودند: حضرت ابراهیم (علیهالسلام) مدتها وحی دریافت میکرد، اما هنوز مفترضالطاعه نبود، تا اینکه خداوند اراده کرد او را به مقام امامت گرامی داشت.[17]
معنای اتمام در آیه شریفه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي»[18]
واژه « أَتْمَمْتُ»در این آیه شریفه، نباید به این صورت معنا شود که اسلام دارای ده جزء است و تا پیش از این، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) نُه جزء را بیان کرده و امامت، جزء دهم آن است. این نوع برداشت از مفهوم «اتمام» اشتباه است. ولایت، حقیقت و کمال دین است، به این معنا که امروز، دین به طور کامل بیان شد.
باید با دقت به آیه توجه کرد «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی»؛ این به معنای این است که تا امروز، نعمت دین به طور کامل محقق نشده بود. تا پیش از این، تنها برخی از اجزاء، ابزارها و امور فرعی دین همچون نماز، روزه، حج، زکات و جهاد بیان شده بود، اما با مطرح شدن امامت، حقیقت دین به طور کامل ارائه شد. این همان معنای اتمام است، نه اینکه امامت تنها یک جزء در کنار سایر اجزاء دین باشد.
بر همین اساس، این آیه دلالت دارد بر اینکه چرا اعمالی مانند نماز بدون ولایت پذیرفته نیست، زیرا دین بدون ولایت، دین محسوب نمیشود. از همین رو، این آیه تأییدکننده این حقیقت است که ولایت، اصل و اساس دین است و بدون آن، سایر اجزاء نیز کمال مطلوب خود را نخواهند داشت.
[2] تجب العمرة على الفور في العمر مرّة بأصل الشرع على كلّ مكلّف، بالشرائط المعتبرة في الحجّ، بالكتاب، و السنّة، و الإجماع المحقّق و المنقول مستفيضا. (نراقی، احمد بن محمدمهدی، «مستند الشیعة في أحکام الشریعة»، ج 11، ص 159.)
[3] و على كل حال فلا خلاف في أن شرائط وجوبها شرائط وجوب الحج و أنها مع الشرائط تجب في العمرة مرة كالحج بل الإجماع بقسميه عليه، مضافا الى الكتاب و السنة (صاحب جواهر، محمدحسن بن باقر، «جواهر الکلام (ط. القدیمة)»، ج 20، ص 441.)
[4] قرآن :سوره آل عمران، آیه 97.
[5] همان، سوره بقره، آیه 196.
[6] فإن العمرة لم تذكر في الكتاب إلا في قوله تعالى (وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلّٰهِ، فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لاٰ تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتّٰى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَنْ كٰانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ بِهِ أَذىً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيٰامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذٰا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ..)[6]. و الظاهر منه وجوب الإتمام، لا وجوب العمرة. (حکیم، محسن، «مستمسک العروة الوثقی»، ج 11، ص 133.)
[7] طباطبایی، محمد حسین، «المیزان في تفسیر القرآن»، ج 2، ص 75.
[8] و الإِتْمَامُ: القيام بالأمر، قال اللَّه تعالى: وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ أي قوموا بأمورهما.(حمیری، نشوان بن سعيد، «شمس العلوم و دواء كلام العرب من الكلوم»، ج 2، ص 709.)
[9] قوله: وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ [2/ 196] أي قوموا بأمورهما و الإِتْمَامُ القيام بالأمر (طریحی، فخر الدين بن محمد، «مجمع البحرین»، ج 6، ص 22.)
[10]و أَتَمَ الشَّىْءَ، و أَتَمَ بهِ، و تَمَّمَه، و تَمَ بهِ يَتِمُ: جَعَلَهُ تامّا (ابن سیده، على بن اسماعيل، «المحكم و المحيط الأعظم»، ج 9، ص 469.)
[11] قوله عز و جل: وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ؛ قيل: إتْمامهما تَأدِيةُ كلِّ ما فيهما من الوقوف و الطَّواف و غير ذلك. (ابن منظور، محمد بن مکرم، «لسان العرب»، ج 12، ص 67.)
[12] تَمَامُ الشيء: انتهاؤه إلى حدّ لا يحتاج إلى شيء خارج عنه، و الناقص: ما يحتاج إلى شيء خارج عنه (راغب اصفهانی، حسین بن محمد، «مفردات ألفاظ القرآن»، ج 1، ص 168.)
[13] فاضل موحدی لنکرانی، محمد، «تفصیل الشریعة (کتاب الحج)»، ج 2، ص 217.
[14] «قرآن کریم»، سوره بقره، آیه 187.
[15] همان، سوره بقره، آیه 124.
[16] طباطبایی، محمد حسین، المیزان في تفسیر القرآن، ج 1، ص 270.
[17] حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ نَصْرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ يُنْكِرُونَ الْإِمَامَ الْمُفْتَرَضَ الطَّاعَةَ وَ يَجْحَدُونَ بِهِ وَ اللَّهِ مَا فِي الْأَرْضِ مَنْزِلَةٌ أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ مُفْتَرَضِ الطَّاعَةِ وَ قَدْ كَانَ إِبْرَاهِيمُ دَهْراً يَنْزِلُ عَلَيْهِ الْأَمْرُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا كَانَ مُفْتَرَضَ الطَّاعَةِ حَتَّى بَدَا لِلَّهِ أَنْ يُكْرِمَهُ وَ يُعَظِّمَهُ فَقَالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً فَعَرَفَ إِبْرَاهِيمُ مَا فِيهَا مِنَ الْفَضْلِ قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي فَقَالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَيْ إِنَّمَا هِيَ فِي ذُرِّيَّتِكَ لَا يَكُونُ فِي غَيْرِهِمْ. (صفار، محمد بن حسن، «بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم»، ج 1، ص 509.)
علاوه بر قرآن.
ابن سیده، على بن اسماعيل، المحكم و المحيط الأعظم، بیروت، دار الکتب العلمية، 1421.
ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، 1414.
حکیم، محسن، مستمسک العروة الوثقی، بیجا، 1374.
حمیری، نشوان بن سعيد، شمس العلوم و دواء كلام العرب من الكلوم، دمشق، دار الفكر، 1420.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، بیروت، دارالقلم، 1412.
صاحب جواهر، محمدحسن بن باقر، جواهر الکلام (ط. القدیمة)، بیروت، دار إحياء التراث العربي، بیتا.
صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم، قم - ایران، مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي (ره)، 1404.
طباطبایی، محمد حسین، المیزان في تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، 1352.
طریحی، فخر الدين بن محمد، مجمع البحرین، بیجا، بیتا.
فاضل موحدی لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعة (کتاب الحج)، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1418.
نراقی، احمد بن محمدمهدی، مستند الشیعة في أحکام الشریعة، قم - ایران، آل البیت، 1415.
یزدی، محمد کاظم بن عبد العظیم، العروة الوثقی، بیجا، 1337.
نظری ثبت نشده است .