موضوع: تقسیمات مقدمه واجب
تاریخ جلسه : ۱۳۸۰
شماره جلسه : ۵
چکیده درس
-
تقسيم مقدمه به متقدمه، مقارن و متأخر
-
اشکال مشهور بر مقدمه متأخره
-
اشکال مرحوم آخوند بر شرط متأخر و مقدمه متقدمه
-
همراهي مرحوم سيد يزدي با مرحوم آخوند
-
نقد محقق نائيني و شاگردانش بر مرحوم آخوند
دیگر جلسات
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
مرحوم آخوند(قده) بعد از اينکه اشکال در شرط متأخر را عنوان فرمود، اين اشکال را توسعه داد و فرمود اين اشکال اختصاص به شرط متأخر ندارد، بلکه اين اشکال استحاله، در مقدمه متقدم و شرط متقدم هم جريان دارد. بيان ايشان را عرض کرديم و گفتيم که مرحوم سيد يزدي در حاشيه مکاسب همين نظريه مرحوم آخوند را پذيرفتهاند.عدهاي ديگر از اعلام به تبع مرحوم آخوند گفتهاند اين اشکال شرط متأخر، اختصاص به شرايط و مقدمات متأخره ندارد و در مقدمه متقدم هم جريان دارد.
نقد مرحوم نائینی بر مرحوم آخوند
عرض کرديم مرحوم محقق نائيني و برخي از تلامذه مبرز ايشان با مرحوم آخوند مخالفت کردهاند و گفتهاند اين اشکال فقط در شرط متأخر جريان دارد و اشکال استحاله در شرط متقدم جاری نيست.بيان مرحوم نائيني(اجواد التقريرات، جلد 1، صفحه 328) این است که در مقدمات متقدم، اثر مقدمه، اعطاء استعداد للمقتضي است؛ کار مقدمه اين است که استعداد را به مقتضي اعطاء ميکند تا اينکه مقتضي بتواند تأثير خود را انجام دهد، اما اينطور نيست که در مقدمات متأخره، تأثير فعلي در کار باشد.
اگر در مقدمات متقدم اينطور ميگفتيم که طهارت يا عقد وصيت، که يکي از مقدمات متقدم است، زماني که آمد، بعد که اين مقدمه تمام ميشود تأثير فعلي دارد، اشکال وارد ميشود، که بگوييم مقدمهاي که در ذي المقدمه بعد از این که معدوم ميشود و از بين ميرود مؤثر است، کيف يعقل أن تؤثر في ذي المقدمة، معدوم نميتواند در ذي المقدمه و در معلول تأثير بگذارد.
لکن مرحوم نائيني ميفرمايد مقدمات متقدم، تمام کارشان اعطاء الاستعداد للمقتضي است؛ يعني وقتي طهارت را انجام داديد، و لو اينکه عمل طهارت تمام شد(بر فرض اينکه بگوييم طهارت همان غسلتان و مسحتان است)، اما اين طهارت روي بيان ايشان سبب ميشود که نماز، استعداد براي فعليت پيدا کند. طهارتي که در زمان خودش آمده، سبب اعطاء استعداد برای مقتضي ميشود. يعني اگر طهارت در ظرف خودش محقق نشود، نماز صلاحيت براي آن ملاک خودش را ندارد. استعداد براي اينکه در آن مقتضايي که دارد تأثير بگذارد، ندارد. اما اگر گفتيم طهارت در ظرف خود انجام شد، نماز آن اقتضا را دارد، يعني حالا صلاحيت پيدا ميکند براي آن ملاکي که شارع از اين نماز انتظار دارد.
بنابراين مرحوم نائيني ادعاء کردند که کار اين مقدمات متقدمه، تأثير نيست، بلکه کارشان اعطاء الاستعداد است.
در آخر کلامشان تقريبا ميفرمايند که مقدمات متقدم، مآلشان بر ميگردد به اينکه تماماً عنوان معدّات و مقرباتاند، يعني ذي المقدمه را به تأثير در اقتضايي که دارد نزديک ميکند، حالت تأثيري ندارند. عنوان معد را دارد، معد به چيزي اطلاق ميشود که خودش عنوان مؤثريت ندارد، اما زمينه را براي اينکه فعل ديگر بتواند در آن اثر خودش تأثير بگذارد، فراهم ميکند.
نقد محقق خوئی بر کلام مرحوم آخوند
محقق خوئي(قده) در کتاب محاضرات -محاضرات از ماده حضور ميآيد-. تقريرات بحث ايشان را نوشتهاند، يعني آنچه که در محضر بحث ايشان استفاده شده را يادداشت کردهاند. کتاب محاضرات کتابي است که شما بايد حتما با آن ارتباط داشته باشيد- (جلد 2، صفحه 305) از استادشان مرحوم نائيني تبعيت کرده و فرمودهاند حق با استاد ما ميباشد و اشکال در شرط متأخر و آن استحالهاي را که مشهور در شرط متأخر بيان کردهاند، در شرط متقدم نميآيد.ايشان براي اينکه اين مطلب را روشن کنند فرمودهاند اولا يک فرق خيلي روشني وجود دارد. ما در تکوينيات، شرط متأخر نداريم. در تکوين نميشود گفت اين آتش شرطش براي اينکه بسوزاند اين است که اين جسم مجاور نار باشد. نميشود گفت نار الان احراق ميکند و مجاورت آينده ميآيد. اما در تکوينيات، شرط متقدم و مقدمه متقدم فراوان داريم.
در تکوينيات(قبل از اينکه به شرعيات برسيم) ميفرمايند در تکوينيات، مقدمه و شرط متأخر استحاله دارد، اما مقدمه و شرط متقدم وجود دارد.
دو مثال براي اين تکوينيات مطرح کردهاند:
مثال اوّل: ماء اگر بخواهد غليان پيدا کند، إحراق شرط براي آن است. اگر إحراق در کار نباشد، اگر ايجاد حرارت نشود، آب به درجه غليان و جوش نمیرسد.
پس احراق، شرط براي غليان الماء است و اين شرط، شرطي است که زمانا مقدم است. زير آب، آتش قرار ميدهند، اين ميشود احراق، ايجاد حرارت ميکند، به تدريج بعد از مدتي به حد غليان ميرسد. پس شرط براي غليان؛ احراق است و احراق زمانا مقدم است.
مثال دوّم؛ در باب قتل حيوان است، حيوان اگر بخواهد به مرحله قتل برسد، اوّل بايد فري اوداج اربعه بشود، بعد بايد خون بدن آن کلاً خارج شود، سپس بايد قلب او از حرکت بايستد، تا قتل محقق شود. فرمودهاند فري اوداج اربعه، شرط متقدم است براي قتل، زمانش يک ربع قبل از ايجاد قتل است. اينطور نيست که فري اوداج اربعه همان زمان قتل محقق شود. تا قلب از حرکت نايستد، اين قتل قابل تحقق نيست. لذا ايشان فرمودهاند در تکوينيات، شرط متقدم ممکن است.
اين دو مثال ايشان است.
کلام استاد در بررسی توسعه اشکال مرحوم آخوند
حال آيا اشکال در شرط متأخر توسعه دارد، همانگونه که مرحوم آخوند خراساني و مرحوم سيد يزدي قائلاند، يا اشکال در شرط متأخر و استحاله فقط اختصاص به مقدمات متأخره دارد و در مقدمات متقدمه اين اشکال موجود نيست؟ظاهر مطلب اين است که حق با مرحوم آخوند خراساني است. براي اينکه ملاک در اشکال؛ تأثير المعدوم في الموجود است. وقتي اشکال شرط متأخر را بيان کرديم و گفتيم استحاله در شرط متأخر از اينجا ناشي ميشود که يک شيء معدوم، در يک شيء موجود تأثير بگذارد، اصلا محور اشکال اين است.
اگر فرمايش مرحوم نائيني را قائل شديم و گفتيم مقدمات متقدمه تأثير ندارد، اين موضوعا از محلّ بحث خارج ميشود. يکي از مواردي که مرحوم آخوند بيان کردند در الفاظ عقود بود، در انشاء ميگوييم «بعت و اشتريت»، وقتي مشتري ميگويد «اشتريت»، بيع بايع تمام شده است، اما ملکيت زماني ميآيد که آن «ت» بعت محقق شود.
مرحوم آخوند ميگويد در آن زمان بيع موجود شده و از بين رفته، آن زماني ملکيت ميخواهد بيايد که بيع ليس لموجود، در آن زمان بايد گفت شيء معدوم در موجود اثر بگذارد.
بعبارة أخري؛ مرحوم نائيني و تلامذة ايشان براي اينکه بگويند اشکال توسعه ندارد، يکي از جوابها و راه حلهاي اشکال را که بعد در مقدمه متقدم ميخوانيم ذکر کردهاند، بعد خواهيم گفت يکي از راه حلها اين است که اين اشکال استحاله در شرط متأخر در فرضي است که بگوييم متأخر در متقدم تأثير بگذارد، اما اگر تأثير را قائل نشديم، اشکالي بوجود نميآيد.
همين جوابي را که راهحل براي اشکال در شرط متأخر است، همان را در شرط متقدم ذکر کردهاند.
بنابراين به نظر ما حق با مرحوم آخوند است، يعني همان ملاکي که در بيان استحاله در شرط متأخر است، در شرط متقدم هم موجود است. ملاک در آنجا چيست؟ «تأثير المعدوم في الموجود»، در شرط متأخر هنوز شرط نيامده، اما معلول موجود است. ملاک استحاله؛ تأثير المعدوم في الموجود است، که همان ملاک در مقدمات متقدمه هم جريان دارد و بنابراين توسعه اشکال، همين بيان مرحوم آخوند است.
تا اينجا اشکال روشن و معلوم شد که اين اشکال توسعه دارد.
بررسی اصل اشکال در شرط متأخر و پاسخ از اشکال
ببينيم اشکال در شرط متأخر قابل جواب است يا نه؟ عدهاي مانند مرحوم آخوند خراساني، مرحوم محقق عراقي و امام(ره) و عدّه زيادي، راهحلهاي مختلفي براي شرط متأخر و جواب از اين استحاله بيان کردهاند. نتيجه آن شده که شرط متأخر امکان عقلي دارد و آثاري هم بر اين نظريه بار شده است.اما جمعي مانند مرحوم محقق نائيني و بعضي از بزرگان و اصوليين گفتهاند هيچ کدام از راهحلهايي که براي شرط متأخر ذکر شده قابل قبول نيست و شرط متأخر امکان عقلي ندارد.
اين بحث از کجا در علم اصول متولد شد؟ از آنجا که ديدند ظاهر بعضي از شرايط در شرع، به نحو شرط متأخر است. اگر گفتيم شرط متأخر امکان عقلي دارد، اين ظاهر را بر ظاهر بودن خودش بايد باقي بگذاريم. اما اگر گفتيم شرط متأخر امکان عقلي ندارد، نتيجه اين ميشود که غسل ليلي براي زن مستحاضه ولو به حسب ظاهر، شرط است، اما در واقع شرط نيست. اگر واقعا شرط نشد، آثاري مخصوص به خود دارد.
پس حال که ميخواهيم وارد راهحلهاي اين بحث شويم، بسيار بحث مهمي است و اگر بتوانيم إن شاء الله اثبات کنيم که شرط متأخر، امکان عقلي دارد، يک نوع نتايج دارد، ولي اگر نتوانيم اثبات کنيم نتايج ديگري خواهد داشت.
براي جواب از اين استحاله در شرط متأخر جوابهاي متعددي داده شده است، شايد بيش از 6 يا 7 راهحل ذکر شده باشد، که ما مهمترين آنها را ذکر ميکنيم.
اينجا ولو بحسب ترتيب، مناسب است ابتدا نظريه مرحوم آخوند را بيان کنيم، ولي چون به دنبال نظريه مرحوم آخوند، مرحوم نائيني بيان مفصل و علمي دارد که در بعضي از مباحث علم اصول هم مورد احتياج است، لذا ابتدا بعضي از جوابهاي ديگر که ذکر شده را بيان ميکنيم، سپس جواب مرحوم آخوند را بيان ميکنيم.
پاسخ اول از اشکال استحاله در شرط متأخر
اولين جواب گفتهاند استحاله در فرضي است که معلول، مترشح از علت باشد. مترشح باشد يعني علت مؤثر في المعلول، اما در غسل ليلي يا در باب اجازه، ترشح و مؤثريتي در کار نيست.پس جواب اوّل این است که ملاک در استحاله اين است که مسأله مؤثريت را مطرح کنيم. بگوييم الان ذي المقدمه موجود است، يک مقدمهاي ميخواهد دو ساعت ديگر بيايد، آن مقدمه در اين ذي المقدمه مؤثر است. نميخواهيم بگوييم اشکال در شرط متأخر در تکوينيات است. اصلا بحث تکوين نيست.
قائل به جواب اوّل ميگويد بله، من قبول دارم که بين علت و معلول تکويني و علت و معلول شرعي فرق نميکند. يعني همانطور که علت و معلول تکويني باید مقارن يکديگر باشند، در شرع هم همينطور است. چون عليّت به معناي مؤثريت است و مؤثريت معقول نيست که الان اثر باشد، اما مؤثر دو روز ديگر بخواهد بيايد. اما اگر گفتيم آن مواردي که شما فکر ميکنيد عنوان شرط متأخر را دارد، عنوان مؤثريت را ندارد، بنابراين اشکال با اين بيان جواب داده ميشود.
نقد پاسخ اول
اين جواب، جواب درستي نيست. براي اينکه حالا بگوييم مؤثر نيست، اما آيا دخالت در تأثير هم ندارد؟ بله اگر بخواهيم بگوييم شرط متأخر، نه مؤثر است به نحو مؤثريّت تامه، و نه يک درجه پايينتر، بگوييم دخالت در تأثير هم ندارد، اگر اين باشد، اشکال استحاله جواب داده ميشود.در مثالها ميگوييم غسل ليلي اگر مؤثر تام هم نباشد، لااقل دخالت در تأثير دارد.
شما اگر بفرماييد نه مؤثر تام است و نه مؤثر در تأثير است اصلا دخلي در تأثير هم ندارد، ميگوييم پس چه شأني دارد؟ شما ميفرماييد اجازه شرطٌ، ميگوييد اين شرط، نه مؤثريت تامه دارد در ملکيت و نه يک درجه پايينتر، دخالت در تأثير هم ندارد، اگر هيچ کدام از اينها نباشد، آمدن اجازه چه لزومي دارد؟!
همه اشکالات در اينجا است که ميبينيم شارع ميگويد اگر بيع فضولي انجام دادي، يا زن مستحاضه روزه گرفت، بايد غسل ليلي را انجام دهد. نميشود بگوييم اين غسل ليلي، نه مؤثريت تامه دارد و نه دخالت در تأثير دارد.
عرض کرديم وقتي اجزاء العلة را بيان ميکنند، ميگويند اجزاء علت تامه؛ «شرط» و «مقتضي» و «عدم المانع» است. «شرط» يکي از اجزاء علت تامه است، چه متقدم و چه متأخر باشد. پس دخالت در تأثير دارد. نميشود گفت اين اسمش شرط هست و بايد آورده شود، اما نه علت تامه است و نه حتي دخالت در تأثير دارد. ميگوييم اگر دخالت در تأثير ندارد پس چرا به آن ميگوييد شرط؟ پس چرا بايد آورده شود؟ چه لزومي دارد آورده شود؟ پس معلوم ميشود دخالت در تأثير دارد.
در اين جواب اوّل، قائل نميآيد بين علل و معلول تکويني و شرعي فرق بگذارد، چون در جواب ديگر ميگوييم، قائل بين اينها فرق قائل ميشود. پس جواب اوّل، جوابي باطل است.
پاسخ دوم از اشکال استحاله در شرط متأخر
جواب واضح البطلاني هم در بعضي کلمات وجود دارد، و اين جواب را به مرحوم ميرزاي شيرازي نسبت دادهاند.ايشان فرموده است اگر شرط را به عنوان وجود زماني شرط قرار دهيم، اشکال شرط متأخر پابرجا و محکم است. اگر شرط را بعنوان وجود دهري شرط قرار داديم، گفتيم اجازه در بيع فضولي شرط است بنحو وجود دهري، وجود دهري همان است که گاهي اوقات از آن در فلسفه تعبير به عالم مُثُل هم ميکنند، در فلسفه اثبات ميکنند تمام اموري که در اين عالم دنيا موجود است، يک وجود فشرده کامل در عالم دهر و عالم عقل که از آن تعبير به عالم مُثُل ميکنند دارد.
افراد انسان، اين زيد، عمر، بکر حالا افراد يا به حسب نوع، وجود کاملي در آن عالم دارد. آنگاه در عالم دهري که از آن تعبير به عالم عقلي هم ميشود، تمام اين وجودات اجتماع با هم دارند، اينطور نيست که تقدم و تأخری باشد.
براي روشن شدن مطلب ميتوان مثالي زد و آن اينکه اين مطالبي که من گوينده الان ابزار و اظهار ميکنم و به صورت قالب لفظ درميآيد، تمام اينها به صورت فشرده در نفس موجود است، وقتي به عالم لفظ ميرسد، يکي ميشود اوّل، يکي دوّم، يکي سوّم. اما در عالم نفس من که تمام اينها موجود است، وجود کاملش هم در آنجا هست، هيچ تقدم و تأخري بين اينها مطرح نيست.
گفتهاند در باب شرايط متأخره هم همينطور است، شرط و عقد و تمام اينها وقتي به اين عالم زماني ميرسد، تقدم و تأخر بين آنها مطرح است، اما به وجود دهري اين تقدم و تأخر در آنجا مطرح نيست.
نقد پاسخ دوم
عرض کرديم بطلان اين جواب، بسيار واضح است، هم از نظر کبري، براي اينکه در فلسفه اين مطلب مورد اتفاق نيست که هر چيزي که در اين عالم موجود است وجودي دهري و عقلي داشته باشد.اشکال ديگر، اين مطلب، مطلبي نيست که قابل فهم عرفي باشد، شارع وقتي اجازه را شرط قرار ميدهد شرط را به همان نحوي که عرف ميفهمد شرط قرار ميدهد، نه اينکه اجازه در عالم دهر را منظور داشته باشد. همين اجازه زماني و اجازهاي که در زمان معيني موجود ميشود را به عنوان شرط قرار داده است.
لذا مرحوم نائيني ميفرمايند خود ایشان از ميرزاي شيرازي شفاها سؤال کرده يا ديگري، که شما اينچنين نظري در جواب شرط متأخر دادهايد؟ ايشان تبري جسته و فرموده من در بحثم اين را به عنوان يک احتمال ذکر کردهام، اما قائل به اين نظريه نيستم.
وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین
نظری ثبت نشده است .