موضوع: کتاب الحج (ادامه بحث استطاعت)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۸/۱۱/۲۰
شماره جلسه : ۷۴
-
خلاصه بحث گذشته
-
دیدگاه مرحوم شاهرودی
-
تفاوت دیدگاه مرحوم شاهرودی و والد معظَّم(قدس سره)
-
ادامه دیدگاه مرحوم شاهرودی
-
ردّ اشکال مرحوم شاهرودی بر محقق خویی(قدس سره)
-
سه مطلب مرحوم شاهرودی
-
مطلب اول
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
بحث در این است که کسی نمیداند مستطیع است و یک حجی را به عنوان حج استحبابی انجام میدهد یا این که قبلاً میدانسته فراموش کرده و غفلتاً حج استحبابی انجام میدهد، مرحوم سید فرمود: اگر از باب خطای در تطبیق باشد این از حجة الاسلام مُجزی است، اما اگر از باب تقیید باشد مُجزی نیست. مرحوم خوئی فرمود: تقیید در ما نحن فیه ممکن نیست؛ زیرا در اینجا یک امر واحد معین متوجه این شخص است و آن هم امر به حجة الاسلام است و این قابلیت برای تقیید ندارد. توضیحی برای فرمایش ایشان دادیم و چهار اشکالی که مرحوم والد ما بر ایشان وارد کردند و آن چهار اشکال را دفع کردیم.[1]دیدگاه مرحوم شاهرودی
1. آن کسی که میخواهد امر را امتثال کند امتثال به داعی قصد الامر است؛ یعنی انبعاث آن مأموری که میخواهد انبعاث پیدا کند این انبعاث به داعی و به نیّت آن امری است که از ناحیه شارع به مکلف متوجه شده است. بنابراین «الامتثال و الانبعاث انما یکون» به نیّت آن امری که از ناحیه مولا واقع شده است.
2. این انبعاث و امتثال دو نوع است: الف) گاهی اوقات ناشی از قصد یک امر مطلق میشود، ب) گاهی اوقات این انبعاث ناشی از قصد امر مقیّد میشود. به بیان دیگر، گاهی اوقات مکلف میگوید: این امتثال و این انبعاثم (انبعاث یعنی قبول البعث) به جهت آن امری است که مولا به من کرده، منتهی خیال میکند آن امر اسمش امر استحبابی است و میگوید: پس من بنیة الاستحباب انجام میدهم در حالی که آن امر وجوبی است، لیکن چون نیّت آن جامع را میکند، آن جامع قابلیت انطباق بر امر وجوبی را دارد. لذا این میشود از موارد اشتباه در تطبیق، اما گاهی اوقات انبعاث ناشی از امر استحبابی به این نحو است که میگوید: اگر این امر استحبابی نباشد و امر واجب باشد من اصلاً انبعاث و امتثالی پیدا نمیکنم.
ایشان میفرماید: مراد سید(قدس سره) از اشتباه در تطبیق و مسئله تقیید این است، مرادش از تقیید این نیست که آن امر متوجه به خودش را بخواهد مقید کند تا شما بگویید: مسلّماً تقیید این امر صادر از مولا و متوجه به این شخص محال است، این را همه قبول دارند که محال است، حتی خودِ سید نیز قبول دارد محال است. بنابراین مرحوم سید که میگوید اگر به نحو تقیید باشد، مرادش این تقییدی که شما میگوئید نیست، بلکه مرادش این است که انبعاثش مقید است به این که این امر ناشی از استحباب باشد و شخص میگوید: اگر مولا به نحو استحباب از من بخواهد، من عملی را انجام میدهم و اگر به نحو وجوب از من بخواهد من عملی را انجام نمیدهم که این میشود تقیید در انبعاث.
تفاوت دیدگاه مرحوم شاهرودی و والد معظَّم(قدس سره)
این بیانی که مرحوم شاهرودی دارند یک بیان دیگری از همان مطلب است، منتهی مرحوم والد ما ارجاع میدهد به این که وجداناً ما دو صورت داریم که گاهی اوقات از باب تطبیق است و گاهی اوقات از باب تقیید است، منتهی بیان مرحوم شاهرودی یک بیان فنیتری است که به مرحوم خوئی بگوئیم: اگر شما تقیید را در همان امر متوجهِ به مکلف بخواهید مطرح کنید،« هذا امرٌ واحدٌ معینٌ جزئیٌ لا یقبل التقیید»، اما تقییدی که مرحوم سید در عروه قائل شده و مطرح کرده، تقیید در انبعاث است.
به بیان دیگر، انبعاث یا به نحو مطلق است (یعنی شخص میگوید: من میخواهم امر را امتثال کنم؛ خواه وجوبی باشد یا استحبابی، خیال میکند استحبابی است و نیت استحبابی میکند) که این خطای در تطبیق میشود، یک وقت میگوید: من میخواهم انبعاثم مقیّد باشد به این که این امر، یک امر ندبی است، به طوری که اگر مستحب نباشد، اصلاً من امتثال نمیکنم.
ادامه دیدگاه مرحوم شاهرودی
خلاصه سخن ایشان آن است که محقق خوئی(قدس سره) تقیید را برده در ناحیه همین امر متوجه به مکلف و میگویند: این امر جزئی است نه کلی و معقول نیست که تقیید پیدا کند در حالی که این تقیید را مرحوم سید در عروه مربوط به انبعاث آورده است. نتیجهاش این میشود که ما انبعاث این چنینی داریم؛ یعنی یک انبعاث مطلق داریم و یک انبعاث مقید، در یک انبعاث خطای در تطبیق است و در یک انبعاث خطای در تطبیق نیست.
ردّ اشکال مرحوم شاهرودی بر محقق خویی(قدس سره)
بنابراین در اینجا گرچه بیان مرحوم شاهرودی یک مقدار فنیتر از آن است که مرحوم والد ما فرمود، اما بالأخره رافع آن فرمایش مرحوم خوئی نیست؛ زیرا محقق خوئی(قدس سره) میگویند: این عمل در این ظرف یک امر دارد، انبعاثش مقید شده به این که امر ندبی باشد بیخود است، یک امر لغوی است، این یک امر دارد و این فعل مصداق برای این امر میتواند قرار بگیرد پس در اینجا ما باید قائل به اجزاء بشویم.
سه مطلب مرحوم شاهرودی
مطلب اول
بعد این حقایق را «قصد الوجه و العنوان» از هم جدا میکند؛ یعنی وقتی من این حج را به نیّت وجوب آوردم یک ماهیّتی پیدا میکند و وقتی به نیّت استحباب آوردم یک ماهیّت دیگری پیدا میکند، اما مرحوم شاهرودی میفرماید: به نظر ما اصلاً این حرف باطلی است (یعنی مبنا را میخواهند تخریب کنند) و ما معتقدیم که حج وجوبی و استحبابی نه از نظر حقیقت با هم اختلاف دارند و نه از نظر اعتبار و عنوان با هم اختلاف دارند، بلکه بینشان فقط یک فرقی وجود دارد.
به بیان دیگر، همان که متعلق وجوب قرار میگیرد متعلق استحباب هم هست و آن عبارت است از «حجّ البیت»؛ یعنی چه چیز متعلق وجوب است؟ حج البیت. چه چیز متعلق استحباب است؟ حج البیت. «لله علی الناس حج البیت»؛ یعنی هم متعلق وجوب حج البیت است و هم متعلق استحباب حج البیت است. تنها فرق در آنجایی که به عنوان وجوب است، آنجا مطلوب مولا صرف الوجود است که صرف الوجود با اولین فرد از مصادیق وجود تحقق پیدا میکند، لذا میگوید در واجب یکیش را انجام داد کافی است، اما در استحباب مطلق الوجود است «علی نحو الانحلال»؛ یعنی هر سال به حج برود؛ یعنی تمام مصادیق مطلق این وجودها علی نحو الانحلال.
بنابراین فرق بین واجب و مستحب در همین است که عنوان یکی است، عنوان حج است یا حج البیت است، این حج البیت بنحو الوجوبی، صرف الوجود مراد است، بنحو الاستحبابی مطلق الوجود مراد است، صرف الوجود همان یک مصداق خارجیاش موجب تحقق صرف الوجود است؛ یعنی اولین باری که یک حجّی را به عنوان الوجوب انجام داد صرف الوجود محقق میشود، اما استحباب، به نحو انحلالی است در هر سال. حرف اصلی ایشان که به نظر من قبل از ایشان هیچ کسی چنین مطلبی را ملتزم نشده آن است که ایشان میگویند: چه مانعی دارد ما بگوئیم در همان صرف الوجود، در همان فرد اول هم متعلق وجوب باشد و هم متعلق استحباب باشد.
ایشان در ادامه مسئله را تنظیر کرده به جایی که مولا بگوید: «اکرم العلماء»، بعد هم بگوید: «یستحب اکرام کل عالمٍ»، فرض هم این است که این «یستحبّ» را نمیخواهیم قرینه قرار دهیم بر این که از ظهور «أکرِم» رفع ید کنیم. در اینجا وقتی مولا میگوید: «اکرم العلماء و یستحبّ»؛ یعنی هر دو در اکرام عالم، هم عنوان وجوب میآید و هم عنوان استحباب، میگوئیم با وجود عنوان وجوب، استحباب اینجا چه معنا دارد؟ (چون که صد آمد نود هم پیش ماست)، ایشان میگوید: تأکید در مطلوبیت میآورد.
[1] ـ نکته: مرحوم والد ما هم در فقه و هم در اصول و هم مباحث دیگر خیلی مقیّد بودند آرای مرحوم خوئی را مورد دقت قرار میدادند برخی از جاها میپذیرفتند و خیلی هم تجلیل میکردند و بعضی از جاها نمیپذیرفتند و رد میکردند مثل همین ما نحن فیه که در اینجا ملاحظه فرمودید که ایشان چهار اشکال کردند. بعضی از اعلام که نسبت به نظرات مرحوم خوئی از جهت فقه بسیار تسلط داشتند و دارند یک وقتی به من میگفتند: در مباحث اجاره، مرحوم خوئی گاهی اشکالاتی را بر استادشان مرحوم اصفهانی وارد کردند و فکر میکردیم که این اشکالات قابل جواب نیست، اما بعداً دیدیم که مرحوم والد شما در کتاب الاجاره همان اشکالات را جواب دقیق دادند. یک وقتی هم از ایشان پرسیدم در این تفصیل الشریعه که نوشتید دقیقترینش به نظر خودتان کدام است؟ ایشان فرمود کتاب الاجاره. البته بعضی میگویند کتاب الحجشان خیلی دقیق است. در تفصیل الشریعه کتاب النکاح بسیار مختصر است و مبسوط نیست؛ چون تدریس نکردند و تمام شرح کتاب النکاح تحریر الوسیله را در شش هفت ماه نوشتند، ولو این که آن هم اتقان فقهی وجود دارد اما برخی را تدریس کردند. این کتاب الحج را که نُه سال طول کشید تدریس کردند، کتاب الاجاره خیلی عمیق است و بسیار دقیق است، کتاب حدود و قصاصشان، کتاب صلاة، طهارت، اینها خیلی دقیق است و باید این تفکیک را در تفصیل الشریعه کرد. اینجا هم بحث علمی است، در بحث علمی اشکال را اگر جواب میدهیم برای این که باز ذهن شما یک مقداری باز و فعال بشود تا انسان با این اشکال و جوابها دائما به واقع مطلب برسد وگرنه ما هر چه داریم از ایشان داریم. من 15 سال بحث ایشان شرکت کردم و ایشان واقعاً در فقاهت بسیار قوی بود.
نظری ثبت نشده است .