درس بعد

مهدويت در قرآن

درس قبل

مهدويت در قرآن

درس بعد

درس قبل

موضوع: مهدويت در قرآن


تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۷/۱۹


شماره جلسه : ۱۱

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • موضوع: ادامه بررسی روایات ذیل آیه 41 حج- تبیین چند نکته مهم در آیه- تبیین پنج روایت دیگر در محل بحث- بیان نظریه نهایی در آیه از منظر مختار

دیگر جلسات



بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


یادآوری: بررسی دو روایت در ذیل آیه 41 حج؛
بحث در این آیه شریفه 41 از سوره مبارکه حج است؛ ‌‌(الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوْا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَللَّهِِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ) بعد از اینکه نظر بزرگان اهل سنت را بیان کردیم و مناقشاتش را هم ذکر کردیم.

تبیین دو نکته‌ی دیگر در مورد روایت اول؛
روایتی که در ذیل این آیه شریفه وارد شده بود را مورد بررسی قرار دادیم؛ در این روایت وارد شده بود که «هذه الآیة لآل محمد(ع) المهدی وأصحابه». و سند این روایت را نیز، مورد بحث قرار دادیم و گفتیم در سند روایت «محمد بن العباس عن محمد بن الحسین بن حُمید» است تا آخر و راجع به «محمد بن عباس» گفتیم مشترک بین دو نفر است و هر دو نفر ثقه هستند، یکی «محمد بن عباس بن عیسی» است و دیگری «محمد بن عباس بن علی بن مروان بن ماهیار» که معروف به ابن الحجّام است ولو اینکه وقتی «محمد بن عباس» به صورت مطلق در سند روایات می‌آید حمل بر همان «محمد بن عباس بن عیسی» می‌کنند. در اینجا ذکر دو نکته دیگر لازم است، که عبارتند از:

نکته اول:
به یک قرینه، راوی روایت محمد بن عباس بن علی بن مروان است؛
اما این نکته را باید توجه کنیم که چون این روایت در مورد بیان این آیه شریفه است و آن «محمد بن عباس بن علی بن مروان» معروف به ابن حجّام کتابی دارد «فی ما نزل من القرآن فی أهل البیت(ع)» و روی این حساب باید بگوئیم که مراد همان «محمد بن عباس بن علی بن مروان» است معروف به ابن حجّام، که کتابی دارد «فی ما نزل من القرآن» در مورد اهلبیت(ع). به هر جهت این روایت را خواندیم که در این روایت وارد شده بود که امام باقر(ع) فرمود «هذه الآیة» برای آل پیامبر(ص) است و بعد تطبیق کرده بود آن هم، حضرت صاحب(عج) و اصحاب آن حضرت بود.

نکته دوم:
توجه ائمه نسبت به مفاد این آیه و رد ادعای تمامی مدعیان دروغین؛
ما وقتی به کتب روایی مراجعه می‌کنیم پنج شش روایت دیگر داریم که در این روایات این آیه ذکر شده و ائمه(ع) فرموده‌اند «فینا نزلت»، این آیه در مورد ما نازل شده و معلوم می‌شود خودِ ائمه(ع) نسبت به مُفاد این آیه و اینکه این آیه در مورد چه کسانی نازل شده یک عنایت خاصی داشتند و در مقابلش برخی از آن خلفای در صدر اول، آنها هم دنبال این بودند که آیه را بر خودشان تطبیق کنند. در جلد 31 بحار الانوار صفحه 475 یک روایتی نقل می‌کند که «صعصعة بن صوهان العبدی» می‌گوید من با یک نفر از مصری‌ها یا با یک گروهی از مصری‌ها، پیش عثمان رفتیم و عثمان گفت یکی از شما انتخاب شود و با من صحبت کند، صعصعه می‌گوید قرار شد تا من صحبت کنم، «کأنّه استحدثنی» عثمان گفت تو که جوان هستی یک کسی بیاید که یک مقداری حرف بلد باشد، صعصعه گفت «إنّ العلم لو کان بالسن لم یکن لی و لا لک فیه سهمٌ» سن من و تو خیلی با هم فرقی نمی‌کند، اگر علم به سن باشد نه من و نه تو هیچ کدام سهمی نداریم «و لکنّه بالتعلّم» علم از راه تعلّم است، بعد عثمان گفت حالا حرفت را بزن. 

صعصعه این آیه را خواند که ‌‌(الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ...) «فقال عثمان: فینا نزلت هذه الآیة»؟!!! این آیه در مورد ما نازل شده، صعصعه گفت: پس چرا امر به معروف و نهی از منکر نمی‌کنی؟ «فمر بالمعروف و النهی عن المنکر، فقال عثمان دع ذا» یعنی این بحث را رها کن، یعنی خودش قبول داشت که امر به معروف و نهی از منکر نمی‌کند.

در یک چنین شرایطی، افرادی که صالح نبودند این آیه را بر خودشان تطبیق می‌کردند مثل عثمان، طبیعی است که ائمه اطهار(ع) هم به اصحابشان و پیروانشان گوشزد کنند که این آیه مربوط به اهل بیت(ع) است، این را هم باید خود آقایان بررسی کنند شاید نظیر این آیه را نداشته باشیم که این مقدار اهل بیت(ع) تأکید کنند که این آیه در مورد ما نازل شده، گاهی اوقات قسم یاد کردند «والله نزلت فینا» که تأکید بیشتری بر این معناست.

ادامه بررسی روایات وارده پیرامون ؛
عرض کردیم که غیر از آن روایتی که در جلسه گذشته خواندیم روایات دیگری نیز وجود دارد:

روایت دوم؛
یک روایت دیگری هم هست که به آن توجه فرمایید:

بررسی سند روایت:
باز این روایت را «محمد بن العباس عن محمد بن همام عن محمد بن اسماعیل العلوی عن عیسی بن داود عن موسی بن جعفر(ع)»، نقل کرده؛ لیکن سند این روایت، سندِ درستی نیست؛ زیرا:

«عیسی بن داود» توثیق ندارد فقط او هم کتاب تفسیر دارد؛

«محمد بن اسماعیل العلوی» توثیق ندارد، البته «محمد بن همام» ذکری از او در کتب رجال نیست!

«محمد بن العباس» ذکرش گذشت و او این روایت را نیز آمده نقل کرده. البته می‌شود گفت بالأخره «محمد بن العباس» که معروف به ابن حجام است تعابیری که راجع به او هست که این تعابیر بسیار عجیب است! نجاشی(قدس سره) می‌گوید همین «محمد بن العباس بن علی بن مروان بن الماهیار البزاز المعروف بابن الحجام ثقةٌ ثقة من اصحابنا عینٌ سدیدٌ کثیر الحدیث» حالا یک فرد این چنینی نمی‌شود بیاید یک روایتی را در کتاب تفسیرش نقل کند که در آن شبهه‌ای بوده باشد، معلوم می‌شود برای خود «محمد بن عباس» این روایت، آنچه که «عیسی بن داود» نقل می‌کند ثابت بوده.

بررسی مضمون روایت:
باز این را دقت کنید بعضی در زمینه این آیه از امام باقر(ع) است و بعضی هم از امام موسی بن جعفر(عليهما السلام) و بعضی هم از امام صادق(ع) است، خود این هم مهم است و باید به آن توجه کرد. امام کاظم(ع) میفرماید: «كُنْتُ عِنْدَ أَبِي يَوْماً فِي الْمَسْجِدِ» موسی بن جعفر(عليهما السلام) فرمود روزی در نزد پدرم در مسجد بودم «إِذْ أَتَاهُ رَجُلٌ فَوَقَفَ أَمَامَهُ وَ قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَعْيَتْ عَلَيَّ آيَةٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» یک کسی آمد خدمت پدرم عرض کرد که فهم یک آیه‌ای برایم مشکل است و ناتوانم از اینکه این آیه را معنا کنم، 

«سألت عنها جابر بن یزید فارشدنی إلیک» از جابر بن یزید سؤال کردم من را به شما راهنمایی کردند، «فَقَالَ وَ مَا هِيَ؟» بعد گفت این آیه است ‌‌(الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ ...)، از جوابی که امام(ع) دادند معلوم می‌شود که مراد سائل فهم لغات روایت نبوده! لغات آیه ‌‌(الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ ...) معنایش روشن است و معلوم می‌شود که دشمنان اهل‌بیت(ع) شایعه یا مطالبی را مطرح کرده بودند که این آیه در مورد همان خلفاست و این سائل به حضرت(ع) عرض می‌کند که من در این آیه ماندم که این آیه چه کسانی هستند؟ این گروه چه کسانی هستند؟

 «فقال نعم» حضرت(ع) فرمود بله: «فِينَا نَزَلَتْ وَ ذَلِكَ أَنَّ فُلَاناً وَ فُلَاناً وَ طَائِفَةً مَعَهُمْ وَ سَمَّاهُمْ» اسم برده، که شاید یکیش همین خلیفه اول و دوم و اصحاب آنها باشد، «اجْتَمَعُوا إِلَى النَّبِيِّ(ص) فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ إِلَى مَنْ يَصِيرُ هَذَا الْأَمْرُ بَعْدَكَ» این حکومت شما، این زعامت شما، این ریاست شما، این ولایت شما بعد از شما به چه کسی منتقل می‌شود؟ «فَوَ اللَّهِ لَئِنْ صَارَ إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ إِنَّا لَنَخَافُهُمْ عَلَى أَنْفُسِنَا» اگر به یکی از اهلبیت(ع) بخواهد منتقل شود ما خوف داریم، حالا خوف اینکه مردم قبول نکنند و با آنها مخالفت شود، «وَ لَوْ صَارَ إِلَى غَيْرِهِمْ لَعَلَّ غَيْرَهُمْ أَقْرَبُ» اگر به غیر اینها منتقل شود شاید غیر اقرب باشد «وَ أَرْحَمُ بِنَا مِنْهُمْ» رحم از اهل بیت شما به ما باشد، اگر به اهل‌بیت منتقل شود «لَنَخَافُهُمْ عَلَى أَنْفُسِنَا» که ممکن است بر خود ما هم ضرر داشته باشد ولی قید «وَ أَرْحَمُ بِنَا» هستند.


  «فَغَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مِنْ ذَلِكَ غَضَباً شَدِيداً ثُمَّ قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ مَا أَبْغَضْتُمُوهُمْ» اگر شما به خدا و رسول ایمان داشتید، بغض نسبت به اهلبیت(ع) من نداشتید، «لِأَنَّ بُغْضَهُمْ بُغْضِي وَ بُغْضِي هُوَ الْكُفْرُ بِاللَّهِ» بغض نسبت به آنها بغض نسبت به من است و کسی که نسبت به من بغض داشته باشد، کفر به خداست! بعد فرمود: «ثُمَّ نَعَيْتُمْ إِلَيَّ نَفْسِي» شما خبر فوت من را دادید، یعنی حرفی زدید که گویا روزهای آخر من است، دارید این سؤال را از من می‌پرسید. «فَوَ اللَّهِ لَئِنْ مَكَّنَهُمُ اللَّهُ فِي الْأَرْضِ ليقيموا [لَيُقِيمُونَ‌‌] الصَّلَاةَ لِوَقْتِهَا وَ ليؤتوا [لَيُؤْتُونَ‌‌] الزَّكَاةَ لِمَحَلِّهَا وَ لَيَأْمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَيَنْهُنَّ عَنِ الْمُنْكَرِ» اگر خدا اینها را در روی زمین متمکّن کند نماز را در وقتش اقامه می‌کنند، زکات را «لمحلّها» ایتاء می‌کنند، امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند «إِنَّمَا يُرْغِمُ اللَّهُ أُنُوفَ رِجَالٍ يُبْغِضُونَنِي وَ يُبْغِضُونَ أَهْلَ بَيْتِي وَ ذُرِّيَّتِي» خدا بینی رجالی که بغض نسبت به من و اهلبیت من دارند به خاک خواهد کشید!

 بعد اینجا دارد «فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ» این آیه را، بعد از این قضایا این آیه نازل شد ‌‌(الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوْا الزَّكَاةَ) «اِلَى قَوْلِهِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ فَلَمْ يَقْبَلِ الْقَوْمُ ذَلِكَ» باز بعد از این فرمایش پیامبر(ص) هم آن منافقین قبول نکردند! «فَأَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ ثَمُودُ وَ قَوْمُ إِبْراهِيمَ وَ قَوْمُ لُوطٍ وَ أَصْحابُ مَدْيَنَ وَ كُذِّبَ مُوسى‌‌ فَأَمْلَيْتُ لِلْكافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ».

بیان نظر مختار پیرامون روایت دوم؛
این روایت روایتِ خوبی است ولو اینکه سند روایت، سندِ درستی نیست.

روایت سوم؛
باز روایت دیگر را نیز همین «محمد بن العباس عن ابن عُقده» دارد به بررسی این روایت توجه فرمایید:

بررسی سند روایت؛
«محمد بن العباس» که همان «محمد بن العباس» است که توضیح دادیم؛ این روایات را معمولاً از رُواتی که کتاب تفسیر داشتند، یعنی ما در میان رُوات افرادی داشتیم که اینها روایاتی که مربوط به تفسیر بوده جمع‌ آوری کردند،

«ابن عقده» در کتاب رجال، اسمش «احمد بن محمد بن سعید» است که هم نجاشی(قدس سره) او را توثیق کرده و هم شیخ طوسی(قدس سره)، مثلاً نجاشی(قدس سره) راجع به ابن عقده می‌گوید: «هذا رجلٌ جلیلٌ فی أصحاب الحدیث» شیخ طوسی(قدس سره) هم می‌گوید: «أمره فی الثقة و الجلالة و عزم الحفظ أشهر من ان یذکر» وقتی راجع به یک راوی می‌گویند: «امره اشهر من ان یذکر» یعنی این فوق توثیق است، گاهی اوقات در کتب رجالی می‌گویند «اشهر من ان یوصف»، نیازی به ذکر ندارد!

«احمد بن الحسن عن أبیه» که مراد «احمد بن حسن بن علی بن فضال» است که هم پدر و هم پسر (هر دو) مورد وثوق هستند، در روایات هر جا دارد «احمد بن حسن عن أبیه مراد احمد بن حسن بن علی بن فضال» است، چون دو تا «احمد بن حسن» داریم که هر دویشان موثق هستند، «احمد بن حسن بن علی بن فضال» با «احمد بن حسن بن اسماعیل میثمی» موثق‌اند ولی وقتی می‌گوید «عن أبیه» یعنی «عن علی بن فضال»، این هم مورد وثوق است. فقط می‌ماند «عن الحصین بن مخارق»؛ نجاشی(قدس سره) راجع به او می‌گوید «قیل فیه بعض القول و ضعّف بعض التضعیف» یک حرفهایی راجع به مخارق زده شده و در آخر می‌گوید: «له کتاب التفسیر».

«حصین بن مخارق» هم خواندیم که نجاشی(قدس سره) می‌گوید کتاب تفسیر داشته، معلوم می‌شود این کتاب در نزد «محمد بن عباس» مورد اعتماد بوده ولو سند خودش را می‌گوید، ابن عقده هم از «احمد بن حسن»، آن هم «احمد بن علی بن فضال»، اینها هم آدم‌هایی هستند که اگر «حصین بن مخارق» و آن کتاب در نزد اینها معتبر نبود که نقل نمی‌کردند! لذا شاید این بهترین سند در این بحث باشد.

بررسی مضمون روایت؛
«عَنِ الْإِمَامِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(ع) عَنْ آبَائِهِ»، باز این «عن آبائه» یعنی این مطلب را پدرم نقل کرده، پدرم از پدرش نقل کرده، یعنی همه این را مطرح کردند، «فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ قَالَ نَحْنُ هُمْ» ما هستیم که این ‌‌(الذین إن مکناهم فی الأرض) است این «نحن» مراد «من حیث الاشخاص» نیست، بلکه یعنی این ذریه و گروه، یعنی آن کسانی که خدا می‌خواهد اینها را متمکن کند از این طائفه و گروه هستند!

یا آن روایتی که دارد «فینا نزلت» امام صادق، امام باقر، امام کاظم(ع) که اکثر عمرشان را در زندان بودند، هیچ وقتی متمکّن در ارض نشد، اما وقتی می‌فرماید: «نحن هم»، یعنی این مربوط به خانواده‌ی ماست، مربوط به اهلبیت(ع) ماست و مربوط به طائفه‌ی ماست.

روایت چهارم؛
در کتاب مناقب ابن شهرآشوب جلد چهارم صفحه 47 و 431، یک روایتی که سندش هم درست نیست می‌گوید «رَوَى حُمْرَانُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) وَ أَبُو الصَّبَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ قَالَا» یعنی هم امام باقر و هم امام صادق(عليهما السلام) «نَحْنُ هُمْ» این ما هستیم.

روایت پنجم؛
در کتاب «تأویل الآیات الظاهرة» صفحه 338 «حدّثنا احمد بن محمد عن أحمد بن الحسین عن حصین بن مخارق عن عمرو بن ثابت عن ابی عبدالله الحسین(ع)» اینجا این روایت را از امام حسین(ع) نقل می‌کند. امام حسین(ع) عن امّه از حضرت زهرا(عليها السلام) حضرت زهرا عن أبیها(ص)، در بعضی از نُسخ دارد أبیه یعنی پدر امام حسین(ع)، یعنی حضرت زهرا(عليها السلام) این را از امیرالمؤمنین(ع) شنیده که «قال هذه نزلت فینا اهل البیت(ع)»، این آیه در مورد ما اهلبیت نازل شده.

بررسی دو روایت وارده در کتاب تفسیر فرات کوفی ذیل آیه 41 حج و تبیین جایگاه این کتاب؛
از مواردی که روایات متعدد داریم در مورد همین آیه شریفه، چند روایت است که در تفسیر فرات کوفی آمده؛ البته راجع به تفسیر فرات کوفی بین بزرگان بحث است که آیا تفسیر فرات کوفی مورد قبول هست یا خیر؟ مرحوم صدر(قدس سره) در کتاب «اعیان الشیعة» می‌گوید «فرات ابن ابراهیم الکوفی له تفسیرٌ کبیر یروی عنه عن کتابه علمائنا» یعنی این «یروی عنه و عن کتابه علمائنا» یعنی مورد اعتماد علمای ماست. 

حالا خواستید راجع به کتاب فرات کوفی مراجعه کنید به جلد چهاردهم «معجم رجال الحدیث» مرحوم آقای خوئی(قدس سره) صفحه 271 مراجعه کنید. شما حتماً دیدید که صاحب وسائل(رحمة الله) در خاتمه‌ی وسائل که یکی از کتبی است که متأسفانه به آن توجه نمی‌کنند مطالب مفیدی آورده است و ما در بحث اصول‌مان در بحث حجّیت خبر واحد، مطالب زیادی از این خاتمه‌ی وسائل آوردیم و نکات علمیِ خیلی خوبی دارد، حالا یک تابستان یا یک تعطیلاتی آقایان این را مورد مباحثه قرار بدهند، بسیار نکات رجالی و مربوط به کتب در آنجا آمده.

 صاحب وسائل(قدس سره) می‌گوید: آنچه که من در کتاب وسائل آوردم از 80 کتاب آوردم و تمام اینها در نزد من مورد اعتماد است. آن وقت می‌گوید این 80 کتاب 7 جلدش به صورت متواتر است، یعنی اینقدر ثابت و مسلم است که تردیدی در آن نیست، یکی از آنها را همین «تفسیر فرات کوفی» اعلام می‌کنند و یکی دیگر کتاب «اسرار آل محمد(ص)» سلیم بن قیس(رحمة الله) را می‌گوید و یکی دیگر کتاب «تحف العقول عن آل الرسول(ص)» را می‌گوید و یکی دیگر کتاب «الغارات» ابراهیم بن محمد ثقفی را می‌گوید و یکی دیگر کتاب «طب الرضا(ع)» را می‌گوید، که اینها به صورت متواتر در کتب آمده و اصل این کتاب مسلم است.

 خود «فرات بن ابراهیم الکوفی(رحمة الله)» در کتب رجالی نه مدحی دارد و نه ذمی؛ گاهی اوقات در گذشته افرادی بودند که اینها به خاطر اعتبارشان کسی نمی‌آمده آنها را توثیق یا مدح کند، اینها «کالنار علی المنار» بودند، شاید این فرات بن ابراهیم هم، همینطور بوده، حالا اگر در کتب رجالی بگوئیم مدح یا ذمی ندارد دلیل بر این نمی‌شود که مورد اعتماد نیست. علی ایّ حال کتاب ایشان، مورد اعتماد بزرگان بوده و اگر کسی بگوید حرف صاحب وسائل(قدس سره) که می‌گوید این متواتر است و ما قبول نداریم، واقعاً همینطور بوده که این کتاب مورد اعتماد بوده و زیاد از او نقل کردند. به هر جهت در کتاب تفسیر فرات کوفی، چند روایت با چند سند آورده که این آیه‌ی شریفه را ذکر می‌کند که مراد از این آیه این است که مربوط به اهل‌بیت(ع) است. حال به این روایات توجه فرمایید:

روایت اول:
مثلاً خود این روایت نقل می‌کند به یک سندی «حدّثنی الحسن بن علی بن بزیع قال حدّثنا اسماعیل بن ابان عن فضیل بن زبیر عن زید بن علی قال إذا قام القائم من آل محمد(ص) یقول» وقتی که حضرت مهدی(عج) ظهور می‌کنند می‌فرمایند: «یا ایها الناس نحن الذین وعدکم الله فی کتابه»، ما همان گروهی هستیم که خدا در کتاب خودش وعده داده، بعد این آیه شریفه ‌‌(الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ) را تلاوت می‌فرمایند.

روایت دوم: باز با بعضی از سندهای دیگر هم وجود دارد، در همین تفسیر فُرات ص 274 می‌گوید: «حدّثنی احمد بن قاسم بن عبید قال حدّثنا جعفر بن محمّد الجمال قال حدثنا یحیی بن هاشم قال حدّننا ابومنصور عن ابی خلیفه قال دخلت أنا و ابو عبیدة الحذاء علی ابی جعفر(ع) فقال یا جاریة هلمی بمرفقةٍ قلت بل نجلس»، اینها که وارد بر امام باقر(ع) شدند، حضرت به آن جاریه امر کرد که یک زیرانداز خوب بیاورند که اینها روی آن بنشینند، آنها گفتند همینطور می‌نشینیم، حضرت(ع) فرمود: «يَا أَبَا خَلِيفَةَ لَا تَرُدَّ الْكَرَامَةَ لِأَنَّ الْكَرَامَةَ لَا يَرُدُّهَا إِلَّا حِمَارٌ ، قلت لأبی جعفر کیف لنا» بعد از این صحبت‌هایی که شده به حضرت عرض کرد «کیف لنا بصاحب هذا الأمر حتّی نعرفه» معلوم می‌شود امام باقر(ع) قبلاً راجع به ظهور حضرت(ع) مطالبی را فرموده بودند و بعد اینها سؤال می‌کنند که این را ما از کجا اعتقاد پیدا کنیم؟ حضرت(ع) این آیه را خواندند: ‌‌(الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ) و بعد فرمودند «إذا رأیت هذا الرجل منّا فاتّبعه فإنّه هو صاحبه» او صاحب این امر است.

بیان نظر نهایی پیرامون روایات وارده درباره آیه 41 حج، ضمن بیان دو نکته؛
نکته‌ی اول: از مجموع روایات واره، وثوق حاصل می‌شود که آیه 41 حج در مورد حضرت حجت(عج) است؛

حالا اینها روایات متعدّدی بود با سندهای متعدّد و اشخاصی که در این سندها بعضیهایشان واقعاً از اصحاب اجماع کمتر نیست، اینطور نیست که ما بگوئیم با آن تفسیری که در اصحاب اجماع وجود دارد ما بخواهیم اکتفا کنیم بر همان تعدادی که در آنها هستند، افراد دیگری هم در بین رُوات داریم که اینها از نظر جلالت و عظمت بسیار در حدّ بالایی بودند، لذا مجموعاً انسان وثوق پیدا می‌کند، ائمه ما(ع) عنایت داشتند که بیان کنند که این آیه شریفه در مورد حضرت حجّت(عج) است و مربوط به ایشان و اصحاب ایشان است و هم بر این مطلب تأکید داشتند.

نکته‌ی دوم: مصداق منحصر این آیه صرفاً حضرت حجت(عج) است و نه سایر گذشتگان و آیندگان؛
ائمه(ع) تاکید داشتند بر اینکه دیگران نیایند این آیه را بر خودشان تطبیق کنند، یعنی حتّی ما هم در زمان خودمان که عنوان حکومت اسلامی و نظام جمهوری اسلامی است نمی‌توانیم بگوئیم این آیه شامل ما هم می‌شود، شامل افرادی که این انقلاب را به وجود آوردند هم می‌شود! چون گفتیم در آن «‌الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْض» ما متمکن شدیم به برکت رهبری‌های امام خمینی(قدس سره)، خون شهدا و زحمات و ایثار، یک تمکّن فی‌الجمله‌ای در ایران انسان پیدا کند، روحانیت و مردم ایران پیدا کنند، اما ما «متمکّن فی الأرض» نشدیم، این آیه مربوط به آن زمان است. 

‌‌(الذین إن مکنّاهم فی الأرض) یعنی همانطوری که نباید بر گذشتگان تطبیق بشود نباید حالا در زمان خودمان بیائیم تطبیق کنیم، بله! یک وقتی هست که یک بزرگی و یک شخصیتی این آیه را می‌خواند، اشکالی ندارد که آدم بگوید ما می‌خواهیم یک گوشه‌ای از آنچه که وارثان در روی زمین می‌خواهند پیاده کنند، این مانعی ندارد ولی ما بخواهیم بگوئیم که مصداق برای این آیه هستیم، نه چنین تحلیلی صحیح نیست! بلکه مصداق منحصر این آیه فقط حضرت حجت(عج) و اصحاب آن حضرت هستند و هیچ کس دیگری نمی‌تواند باشد، حتّی عرض کردیم مصادیقش ائمه‌ی قبل هم نیستند ولو فرمودند «فینا نزلت» یا «نحن هم»، اما این را معنا کردیم که مراد چیست؟

نکته‌ی سوم:
مبانی تفسیری روایات در ذیل آیات متفاوت است؛
در مورد تفسیر این روایات در ذیل آیات، مبانی با یکدیگر متفاوت است چه اینکه وقتی به تفسیر علامه طباطبایی(قدس سره) مراجعه می‌کنید می بینید ایشان همه بحث‌های تفسیری را می‌کنند و در آخر می‌گویند «بحثٌ روائیٌ»، ایشان به عنوان مؤیّد ذکر می‌کند، کما اینکه عکس این قضیه را هم عرض کنیم چون گاهی اوقات سؤال می‌کنند و در جوابش هم ممکن است برایتان مشکل باشد، صاحب وسائل(قدس سره) در هر بابی که وارد شده اصلاً هیچ آیه‌ای را تمسّک نمی‌کند، فقط روایات را آورده.

 چرا؟ صاحب وسائل(رحمة الله) به عنوان اینکه اخباری بوده، و اخباریین که قرآن را حجّت نمی‌دانند، لذا در کتاب «وسائل الشیعة» یک آیه که مورد استدلال واقع شود، حالا ممکن است صاحب وسائل(رحمة الله) یک روایتی را که آیه‌ای را بیان کرده باشد، ذکر کند، ولی به خود آیه، لذا بعد بعضی آمدند گفتند این نقص کتاب «وسائل الشیعة» است، مثلاً در باب صلاة که وارد می‌شویم اول باید آیات را بیاوریم و بعد روایات را، غافل از اینکه مبنای صاحب وسائل(رحمة الله) این است که اصلاً ظاهر قرآن، حجّیت ندارد. در نتیجه با بیان این مقدار روایات:

اولاً:
در جلسه گذشته گفته شد که ما وثوق به صدور روایات پیدا می‌کنیم، یعنی وثوق پیدا می‌کنیم که این روایت از ائمه ما(ع) صادر شده، از امام حسین، از علی بن الحسین، از امام باقر، امام صادق، از امام کاظم(ع)، از همه اینها این روایات نقل شده، در کتب معتبر هم نقل شده. ما یک وثوقی پیدا می‌کنیم به صدور این روایات.

ثانیاً:
مخصوصاً اگر روایات را کنار این مطلب قرار بدهیم که مخالفین دنبال این بودند که بگویند این آیه مربوط به خودمان است، ائمه(ع) طبعاً باید مقابله می‌کردند و نمی‌گذاشتند این انحراف بوجود بیاید و جواب می‌دادند، لذا تردیدی باقی نمی‌ماند که این آیه شریفه مربوط به اهل‌بیت(ع) آن هم به این معنا، آن رجلی است که در آخر از اهلبیت(ع) قیام می‌کند و به وسیله‌ی او در تمام زمین این چهار خصوصیت ان شاء الله محقق می‌شود.

وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین.


برچسب ها :

بررسی دو روایت در ذیل آیه 41 حج ابن حجّام عدم تطبیق آیه 41 سوره حج بر عثمان نزول آیه شریفه 41 سوره حج در مورد اهل بیت ابن عقده کتاب فرات کوفی تفسیر آیه الذین إن مکنّاهم فی الأرض روایات ذیل آیه الذین إن مکنّاهم فی الأرض ارتباط آیه الذین إن مکنّاهم فی الأرض با امام زمان تطبیق آیه الذین إن مکنّاهم فی الأرض مبنای صاحب وسائل

نظری ثبت نشده است .