درس بعد

مهدويت در قرآن

درس قبل

مهدويت در قرآن

درس بعد

درس قبل

موضوع: مهدويت در قرآن


تاریخ جلسه : ۱۳۸۷/۱۱/۱۰


شماره جلسه : ۷

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • بررسی آيه پنجم از سوره قصص

  • راه رهایی فرعون از خطر مردم

  • بررسی معناي آيه

  • معنای «واو» در آیه

  • معنای منت در آیه

  • حرمت کتمان ما انزل الله

  • شاهد بر قانون کلی بودن آیه

دیگر جلسات
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ


بررسی آيه پنجم از سوره قصص
بحث در آياتي بود كه در قرآن كريم به عنوان مهدويت به آنها استدلال مي شود. در جلسات گذشته دو آيه از آيات شريفه را مطرح كرديم و اميدواريم كه آقايان فضلا و شما طلاب محترم آذري اين بحث ها را دنبال كنيد كه جامعه ما و زمان ما بيشتر به اين مباحث تفسيري احتياج دارد.

 سومين آيه ي كه مورد بحث قرار مي دهيم، آيه پنجم از سوره مباركه قصص هست و سوره قصص سوره بیست و هشتم در قرآن كريم هست؛« وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ». اين آيه شايد يكي از معروف ترين آياتي است كه كساني که معتقد به مهدويت هستند وقتي مي خواهند به قرآن كريم استدلال كنند به اين آيه شريفه استدلال مي كنند. اجمال آيه اين است كه خداوند از يك اراده خبر مي دهد و مي فرمايد: ما اراده مي كنيم كه منت بگذاريم بر كساني كه در زمين مستضعف شدند « وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ»؛ به چه مي خواهد منت گذاشته بشود؟ كه ما اينها را امام قرار مي دهيم «و َنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً» و اينها را وارث بر روي زمين قرار مي دهيم «و َنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ». قبل از اين آيه شريفه خداوند مي فرمايد «نَتْلُو عَلَيْكَ مِنْ نَبَإِ مُوسَی وَفِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ»؛ به پيامبر مي فرمايد كه مي خواهم خبر موسي و فرعون را براي تو تلاوت كنم و آن خبر اين است كه «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ»؛ فرعون در روی زمين علو كرده است و اهل زمين را شيع جمع شيعه، شيعه بمعناي فرقه است، اصلا در لغت كلمه شيعه بمعناي فرقه است، به معناي گروه است؛ فرعون براي اينكه حكومتش حكومت ثابتي باشد و دچار خطر نشود مردم را گروه گروه كرده بود، اين حرفي كه امروزه منسوب مي كنند به استعمار پير انگليس، كه انگليس گفته است كه تفرقه بيانداز و حكومت بكن، اين يك ريشه ي فرعوني دارد؛ يعني تاريخ آن، طبق اين نقلي كه قرآن دارد، بر مي گردد به زمان فرعون.

راه رهایی فرعون از خطر مردم
 فرعون براي اينكه از خطر مردم رهايي پيدا بكند و خيالش آسوده باشد، مردم را دسته دسته كرده بود و گروه گروه كرده بود و يك طايفه ي از اينها را به استضعاف كشانده بود (مراد قول بني اسرائيل هستند). مي دانيد كه بني اسرائيل بعد از اينكه حضرت يوسف به ملك رسيد، يعقوبِ پيامبر و برادرانش را همه را دعوت كرد به مصر و اينها در آنجا سكونت پيدا كردند و زمانهاي زيادي اينها زندگي كردند كه به هزاران هزار نفر رسيدند. خودشان و يك طايفه ي قوي شده بودند (قوم بني اسرائيل) تا رسيد به زمان موسي و فرعون. فرعون يكي از كارهاي كه انجام مي داد همين بود كه اين طايفه بني اسرائيل را طبق آنچه كه در عبارت تاريخ دارد «يعاملهم معامله الاسرا»؛ با اينها خيلي بد برخورد مي كرد، به عنوان يك بنده و اسير برخورد مي كرد. بين كلمه استضعاف و كلمه ضعيف فرق است، يك مستضعف داريم و يك ضعيف، ضعيف يعني كسي كه خودش ناتوان است، قدرت ندارد كاري را انجام بدهد.

 مستضعف يعني كسي كه او را به ناتواني كشانده اند، او را در بند و زنجير قرار داده اند و او را محصور كرده اند كه نتواند كاري انجام بدهد. مستضعف معنايش همين است كسي كه توسط يك ظالمي به ناتواني كشانده شده است و الا خودش ناتوان نيست؛ خود ضعيف نيست. آيات قبل مي فرمايد: فرعون كارش اين بود كه طغيان كرد، بچه هاي اينها را مي كشت و زنهاي اينها را نگه مي داشت، در ادامه خدا مي فرمايد: «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ». قبلا عرض كردم اين آياتي را كه مورد بحث قرار مي دهيم، اول بايد ببينيم خود آيه شريفه بر آن مدعایي كه ما دنبال او هستيم يعني قضيه ي مهدويت و اينكه در آخر الزمان بايد يك كسي باشد كه حكومت و اسلام و قدرت همه چيز در اختيار او باشد، آيا آيه دلالت دارد يا نه؟ در مرحله ي اول خود آيه را بايد بررسي كنيم در مر حله دوم بايد ببينيم رواياتي كه در تفسير آيه آمده چيست؟

بررسی معناي آيه
اهل سنت و عده اي ديگر مي گويند: «خداوند فقط به قوم بني اسرائيل اين منت را گذاشت و به اينها وعده داد كه فرعون از بين برود و اينها بيايند جاي آن حكومت قبلي حكومت تشكيل بدهند و وارث مصر و جاهاي كه فرعون حكومت داشت بشوند».

مثلا در تفسير اين آيه از عبارت فخر رازي همين اندازه استفاده مي شود كه خداوند دارد خبر مي دهد كه فرعون در روي زمين علو كرد؛ اين كارها را انجام داد با مردم اينطور برخورد كرد، با بني اسرائيل اينطور بر خورد كرد، خداوند هم جزاي اعمال او را اين قرار مي دهد كه همين مستضعفيني كه به دست فرعون به استضعاف كشيده شدند، اين ها يك روزي غلبه پيدا كنند و فرعون از بين برود و همين ها بشوند حاكم بر مصر و سر زمين هاي بسيار زيادي كه آن زمان فرعون آنجاها حكومت مي كرد.

معنای «واو» در آیه
در حالي كه به نظر مي رسد آيه يك معناي بسيار وسيع تري را مي خواهد در اينجا بيان كند؛ قبل از اينكه تفسير آيه را بگوييم

بايد يك مقداري در بعضي از الفاظش دقت بكنيم كلمه «و» در «وَ نُرِيدُ» واو استيفنافيه است؛ بر خلاف آنچه كه فخررازي گفته است كه اين عطف به آن «ان فرعون علا في الارض» است؛

 فخر رازي گفته است كه خداوند به پيامبر فرموده كه مي خواهم براي تو تلاوت كنم:

 1-قضيه ي موسي و فرعون را، «ان فرعون علا في الارض» 2- «و نريد ان نمن»، كه مثلا از قبيل عطف جمله بر يك جمله اي بشود.

احتمال دومي را هم كه فخر رازي و عده ديگري داده اند اين است كه «و» واو حاليه باشد، حال از آن «يستضعف طائفه منهم» است، به اين بيان كه فرعون دنبال اين است كه طائفه اي از اين مردم را به استضعاف بكشاند و حال آنكه ما اراده مي كنيم اينها را ائمه و وارث قرار بدهيم؛ يعني فرعون بيخود دارد زحمت مي كشد، او دنبال يك مقصود باطل و دنبال يك هدف باطلي است و حال اينكه ما اراده مان اين است كه اينها را وارث در روي زمين قرار بدهيم. به نظر ما اين «و» در اينجا نه عاطفه است، نه حاليه است هيچ كدام اينها نيست بلكه واو استينافيه است. خداوند در مقام بيان يك سنت كليه ي الهيه است؛ «نريد» فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد، ما اراده مي كنيم نه اينكه حالا در مورد بني اسرائيل اين اراده انجام بشود و تمام بشود، حالا تا روز قيامت هر مستضعفي هر گروهي و هر مردمي بيايند ما كاري به آنها نداريم تا قيامت در هر جاي هر گروه مستضعفي بيايند وعده الهي اين است كه خدا مي فرمايد ما اين مستضعفين را برايشان منت مي گذاريم.

معنای منت در آیه
 «نمن» از منت است، منت در لغت كه از كلمه «منن» گرفته مي شود نعمت بسيار سنگين را مي گويند. « لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِم»؛ خداوند وقتي كه يك نعمت بسيار بسيار مهمي را به بندگان مي خواهد بدهد تعبير به منت مي كند. شما در قرآن ببينيد راجع به خلق آسمانها و زمين، اين همه نعمت هاي كه خداوند در اختيار بشر قرار داده است تعبير به منت نفرموده، اما ارسال رسل را تعبير به منت فرموده است.

 از جاهاي هم كه تعبير به منت كرده در همين آيه شريفه است. منت يعني نعمت سنگين. ما در ميان اوزان كيلو داريم، گرم داريم، من داریم، مي گوييم يك من، وجه تسميه من براي اين است كه اين از دو كيلو و اينها بيشتر است، حالا من تبريز را مي گويند مثلا سه كيلو است، من فلان جا را مي گويند شش كيلو است، چون وزن بالا مي رود عرب برايش مي گويند يك من است؛ منت بمعناي نعمت سنگين است.

خدا مي فرمايد ما اراده مي كنيم كه منت بگذاريم بر كساني كه اينها استضعاف در روي زمين پيدا كردند. درست است يك مصداقش قوم بني اسرائيل بوده، كه اينها مورد استضعاف فرعون قرار گرفتند اما يعني فقط بني اسرائيل؟ يا اينكه نه خداوند دارد خبر مي دهد از يك سنت قطعيه كليه مربوط به هر گروهي كه توسط ظالم يا ظالميني به استضعاف كشيده شدند «عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ». روشن است كه اين يك مصداقش بني اسرائيل است، يك مصداقش در طول تاريخ بعد از قضيه قوم فرعون و موسي اقوام ديگر، يعني بالاخره خداوند هم اينطور نيست كه به ظالم بگويد تا به قيامت تو و نسل تو و اولاد تو هر مقدار بخواهيد به اين بشر ظلم كنيد، حكومتشان هم ادامه پيدا بكند. نه، اين سنت خداست كه همان قومي كه مستضعفِ يك ظالمي قرار مي گيرند بالاخره همان قوم يا اولاد آن قوم بر آن ظالم غلبه پيدا مي كنند، بر طبق اين آيه شريفه باز من يك آيه اي را بخوانم براي اينكه تأييدي باشد بر اينكه كلمات قرآن را چگونه بايد معنا كرد.

ما در اصول مي گوييم مورد كه مخصص نيست و مورد مقيد نيست. حالا من يك بيان ساده اي براي شما عرض كنم؛ شأن نزول ها يك زمينه اي بوده كه خداوند يك قانون كلي را بيان بكند و الا اگر يك آيه ي مربوط به قوم موسي و فرعون بوده و تمام شده اگر تمام شده براي مردم تا روز قيامت كه اين قرآن به عنوان آخرين كتاب چه فايده اي دارد؟ شأن نزول يك بهانه اي بوده كه خدا قانون كلي اش را ذكر كند.

حرمت کتمان ما انزل الله
 ببينيد اين آيه شريفه در سوره بقره: «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَاب أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» همانجا شأن نزول آيه چيست؟ شأن نزول آيه اين است كه سعد بن معاذ و چند نفر ديگر رفتند سراغ علماي يهود و گفتند آن نشانه هاي كه از پيامبر آخر الزمان در تورات آمده و شما مي دانيد براي ما بيان كنيد؛ آنها هم بيان نكردند و مي دانستند و بيان نكردند و آنها كتمان كردند. آيه نازل شد اين «الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا» يعني فقط همين علماي يهود؟ يا خداوند دارد يك قانون كلي را بيان مي كند «الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا» هر كسي كه كتمان بكند قانون خدا را، حكم خدا را، بينات و هدي را، بعد از اينكه ما نازل كرديم و بيان كرديم، اينها مورد لعن خدا قرار مي گيرند، كه واقعا يكي از آياتي كه بسيار تكان دهنده است براي علماي دين تا روز قيامت همين آيه شريفه است.

 اگر كسي بيايد از ما يك مسئله ي را سؤال بكند و ما بلد باشيم و بيان نكنيم، بيايد يك سؤال اعتقادي بكند و ما بلد باشيم و بيان نكنيم، بيايد يك حقيقت ديني را، اين مربوط به «ما انزلنا» هست، يك وقت مي آيند از ما سؤال مي كنند كه آقا شما از فلان قضيه خبر داريد يانه؟ يك قضيه اجتماعي و يك قضيه شخصي، نه اصلا چه بسا آنجا آدم بيان هم نكند در بعضي از موارد اولي باشد؛ اما آنچه كه مربوط به دين هست، اگر انسان بيان نكند مورد لعن قرارمي گيرد.

 فرقي نمي كنند علماي يهود باشد، علماي مسلمان باشد، علماي شيعه باشد يا علماي اهل سنت باشد. عرض كردم واقعا از آيات تكان دهنده است. در ذيل همان آيه مراجعه كنيد به تفاسير، روايتي از امير المؤمنين آمده كه «الذين يكتمون ما انزلنا» حضرت فرموده است «هم العلما اذا فسدوا»؛ عالِم فاسد كه باز در روايات ديگري آمده كه اگر عالِمي فاسد شد، «اذا فسد العالِم فسد العالَم». مراد اين است؛ يعني يك عالمي حق را مي داند، برايش مي گويند آقا اين حلال است يا حرام است؟ مي داند حرام است اما به يك عللي نمي گويد، مي داند حلال است به يك عللي نمي گويد، مي داند واجب است به يك عللي نمي گويد و اصلا عالمي كه دنبال نشر دين نباشد و بنشيند در خانه خودش اين هم بعيد نيست كه بگوييم يكي از مصاديق «يكتمون ما انزلنا» بشود.

 عالِم بايد آنچه كه مي داند برود بگويد و الا اگر خودش را در دسترس مردم قرار نداد اين هم يك نوعي از مصاديق «يكتمون ما انزلنا من البينات» مي شود. حالا من شاهدي كه مي آورم چيست؟ عرض كردم آن آيه خيلي آيه مهمي است براي ما طلبه ها، براي علما براي همه طبقات علما از بزرگان علما گرفته تا ما طلبه هاي معمولي؛ بسيار آيه مهم است. حالا شاهد من اين است كه بگوييم آن آيه ان الذين يكتمون ما انزلنا هم مربوط به قضيه علماي يهود بوده به ماها چه ربطي دارد؟ نه، آن زمينه شده است كه خداوند بيايد يك قانون كلي را بيان بكند، زمينه شد ان الذين يكتمون ما انزلنا يعني تا روز قيامت هر عالمي بيايد كتمان بكند اين مورد لعن خدا و لعن ملائكه قرار مي گيرد. يعني ماها خودمان خبر نداريم خيلي از ماها دائما مورد لعن خدا و ملائكه واقع مي شويم (نستجير بالله) و بايد به خود خدا پناه برد از اين مسئله بزرگ و از اين قضيه بسيار تكان دهنده. ماها گاهي خودمان خبر نداريم توجه نداريم! جاهل هستيم بي اطلاع هستيم، داريم مورد لعن خدا قرار مي گيريم، چون از مصاديق كتمان شديم ما اگر امروز گروهي را بعنوان اينكه حالا اينها مسملمان هستند دارند مقابله مي كنند با آنها يك مردمي در يك گوشه ي از سرزمين فلسطين، در يك گوشه ي بسيار محدودي، اسرائيل اينها را با انواع و اقسام بمب ها از كوچك و بزرگ و پير و جوان و زن و مرد را دارد از بين مي برد مي آيند از ما مي پرسند كه آقا ما وظيفه داريم يانه؟ مي گوييم نه آقا شما وظيفه ات درس خواندن است، درست را بخوان! چطور مي شود انسان اينطور بگويد! اين ديني كه دفاع از مظلوم به عنوان يك اصل در اين دين است؛ اصلا خود خداوند اول كسي است كه از مظلوم دفاع مي كند كسي كه دارد بر او ظلم مي شود حالا كاري نداريم كه اين مسلمان است يا غير مسلمان! كسي كه دارد برايش ظلم مي شود انسان بايد به او كمك بكند. حالا انسان اگر در اين زمينه هم سكوت كند خودش هم يك نوع كتمان است و حرف نزدن يك نوع كتمان است.

حالا از بحث تفسيري فاصله نگيريم! مي خواهم اين را عرض بكنم شأن نزول يك جرقه است، يك اشاره است براي اينكه خداوند قانون كلي اش را بيان بكند. اين آيه شريفه هم همينطور است. شأن نزولش درست است. مربوط به بني اسرائيل بوده اما وقتي فرعون اين كار را كرد خداوند خبر مي دهد به همه مردم الي يوم القيامه، دارد يك خبر كلي مي دهد كه هر كسي كه مستضعف در روي زمين شد ما اينها را امام و وارث قرار مي دهيم.

شاهد بر قانون کلی بودن آیه
سؤالي كه من دارم و اين سؤال مؤيد اين مطلب ما مي شود كه خيلي روشن مي كند اين است كه اين آيه بر پيامبر ما نازل شده است، زمان پيامبر ما با زمان فرعون و موسي چقدر فاصله دارد؟ خيلي فاصله دارد، يعني فرعون ظلم كرده، علو در ارض كرده است، جعل اهلها شيعا كرده، يستضعف طائفه منهم و... كرده بعد خدا بني اسرائيل را غلبه داده آنها را وارث قرار داده زمان گذشته، بگوييم حالا هزار سال است بيش از هزار سال است هر مقداري كه مي خواهد باشد بعد الان دارد بر پيامبر ما اين آیه را ذكر مي كند.

اگر اين بود بايد به پيامبر مي فرمود بله، ما اراده كرديم و اين كار هم واقع شد حالا تو هم خبر داشته باش، خداوند خبر از گذشته نمي دهد! دارد به پيامبر مي فرمايد فرعون اين كار را كرد و ما يك چنين اراده ي داريم به صورت مستمر الي يوم القيامه كه مستضعفين در روي زمين را امام و وارث قرار دهيم.

 الان دارد به پيامبر مي گويد، يعني زمان نزول قرآن و الان دارد به پيامبر اين را بيان مي كند در اين زمان قوم بني اسرائيل و قضاياي فرعون همه اش تمام شده است «نَتْلُو عَلَيْكَ مِنْ نَبَإِ مُوسَی وَفِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ»؛ لذا اين مؤيد اين مي شود كه اين «و» در كلمه «ونريد» واو عاطفه نيست؛ اين «و» استينافيه است يك جمله ي كاملا مستقل و يك قانون كاملا عام است. نتيجه اين مي شود که ما اينها را ائمه قرار ميدهيم، امام قرار مي دهيم. امام، اُم، اُمت همه از يك ماده هستند، در لغت عرب كسي كه مورد توجه و قصد قرار مي گيرد مي گويند امام. يعني ما يك كاري مي كنيم مستضعفين مورد توجه مردم در روي زمين قرار بگيرد و ما اينها را وارثين قرار مي دهيم.

اين يك اجمالي از اين آيه با اين نكاتي كه عرض كردم، ما باشيم و آيه شريفه مي گوييم: پس تا قيامت بالاخره آن آخرين گروهي كه ديگر بعد از او قيامت مي خواهد واقع شود، ائمه بايد باشد، ائمه در اين آيه. بالاخره همينطور از زمان فرعون و موسي تا بيايم به زمان پيامبر ما تا زمان قيامت مستضعف داريم، ظالم هم داريم. پس نتيجه ي آيه اين ميشود كه آخرين گروهي كه اينها امام بر روي زمين مي شوند و ائمه بر روي زمين مي شوند مستضعفين هستند؛ و اين هماني است كه در قضيه مهدويت ما به دنبال اين مطلب هستيم.


وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ

برچسب ها :

آیات مهدویت مهدویت در قرآن آیه پنج سوره قصص و نرید مستضعفین استضعاف منت قوم فرعون ائمه روی زمین آینده زمین کتمان حق کتمان ما انزلنا.

جلسه 7 : مهدويت در قرآن

۱۶ آذر ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۲۲

خیلی عالی

جلسه 7 : مهدويت در قرآن

۱۶ آذر ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۲۲

خیلی عالی