بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
احتمال اول:
اخراج در ماه حرام، مقابل ورود در ماه حرام
این است که حالا که مشرکین در ماه ذی القعده نگذاشتند شما وارد مسجد الحرام بشوید، حالا در سال آینده در همین ماه ذی القعده وارد مسجد الحرام شوید.
احتمال دوم:
قتال در ماه حرام، مقابل قتال در ماه حرام
این است که یک مضافی در این جا در تقدیر است، در احتمال اول هیچ چیزی را در تقدیر نمیگیریم، ولی در احتمال دوم میگوییم: «القتال فی الشهر الحرام فی مقابل القتال فی الشهر الحرام»، که «قتال» در تقدیر گرفته میشود؛ یعنی طبق این احتمال، مضاف حذف شده و مضافٌ الیه، قائم مقام آن شده است. در این صورت معنای آیه چنین میشود که: قتال در ماه حرام در مقابل قتال در ماه حرام، یعنی اگر در ماه حرام اینها با شما قتال کردند شما هم در ماه حرام با اینها قتال کنید.
بنابراین، در احتمال اول اصلاً بحث تقدیر و حذف مضاف در کار نیست، چه اینکه خدای متعال میفرماید: ماه حرام سال بعد یا همان ذی القعده، در مقابل ذی القعدهی سال گذشته؛ یعنی چون در ذی القعده سال گذشته کفار نگذاشتند شما وارد مکه شوید، در ذیالقعده سال بعد به عوض آن وارد مسجد الحرام شوید؛ امّا احتمال دوم این است که ما مضاف یا «قتال» را در تقدیر بگیریم که قرائن سیاق نیز، همین احتمال دوم را تأیید میکند، یعنی اگر اینها در شهر حرام قتال کردند، قتال در شهر حرام، مجوّز قتال در شهر حرام هست.
خداوند متعال در ادامهی آیه میفرمایند: «
وَ الْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ» در اینکه مراد از حرمات چیست نیز، دو احتمال وجود دارد:
احتمال اول:
مراد از «
وَ الْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ» یعنی قصاص در حرمت البیت، حرمت الشهر و حرمت الحرم وجود دارد این است که حرمات جمع حرمت است، یعنی حرمت البیت، حرمت الشهر و حرمت الحرم، بالأخره وقتی جمع است و اقل منطقی جمع، دو تاست و اقل عددیاش سه تاست؛ پس طبق اقل عددیاش میگوید: اول: «حرمة البیت»، دوم: «حرمة الشهر» و سوم: «حرمة الحرم»، که حرم حرمت دیگری را دارد. خدا میفرماید «
وَ الْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ» یعنی در همین حرمات قصاص راه دارد، یعنی اگر اینها حرمت بیت را شکستند، شما هم میتوانید حرمت بیت را بشکنید یعنی قتال کنید و اگر حرمت ماه را شکستند و احترام قائل نشدند، شما هم احترام قائل نشوید و اگر حرمت حرم را شکستند، شما هم قصاصاً میتوانید مقاتله کنید، یعنی «
وَ الْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ» قتال در حرم، در ماه، در بیت، یعنی «لا یجوز للمسلمین إلا قصاصاً» به عنوان قصاص، مانعی ندارد.
احتمال دوم:
این است که این حرمات اصلاً اختصاص به این حرمت بیت، شهر و حرم ندارد، بلکه بیاییم از «
وَ الْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ» یک قاعده فقهی کلی استفاده کنیم بگوییم: «کل حرمةٍ إذ استحلّت، ففیها القصاص» و «الحرمات ففیها القصاص»، هر جایی یک حرمتی شکسته شد، اینجا قصاص در آن راه دارد؛ فرض کنید حالا حرمت اخوّت، احترامی که به عنوان «المؤمن اخو المؤمن»، حالا اگر یک مومنی آمد و احترام اخوّت را شکست، بگوییم در مقابلش میشود احترام اخوّت و را هم ما بشکنیم! یک چنین قاعدهای را از آن استفاده کنیم.
نظر مختار
بنابراین با توجه به اینکه اگر احتمال اول را بخواهیم بپذیریم، باید حرمات را فقط بگوییم جمع حرمت بیت، حرمت ماه و حرمت حرم است، آن وقت ذکر «
وَ الْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ» میشود ذکر عام بعد از خاص؛ یعنی اول فرموده: «
الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ»، اگر اینها در ماه حرام (ماه ذی القعده)؛ علت اینکه به آن ذی القعده میگویند، قعده همان نشستن است؛ علّتش این بود که خود کفار قبل از اسلام در ماه ذی القعده اسلحهها را زمین میگذاشتند و مینشستند و مقاتله نمیکردند لذا به آن ذیالقعده میگویند؛ بگوییم آیه قبلش میگوید: «
الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ» یکی را بیان کرده، «
وَ الْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ» هم اگر فقط این سه تا را بگوییم، میشود ذکر عام بعد از خاص.
اما روی احتمال دوم یک معنای وسیعتری از این «
وَ الْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ» استفاده میکنیم، یعنی «کلّ حرمةٍ إذ استحلت ففیها القصاص» در آن قصاص وجود دارد. حالا در حقوقی که وجود دارد میتوان از آن قاعده استفاده کرد و در تمام حقوق اگر کسی حق دیگری را نادیده گرفت آن هم میتواند در مقابلش قصاصاً حق او را نادیده بگیرد، این به صورت احتمال است و نمیتوانیم بگوییم آیه ظهور در این معنای دوم دارد، بلکه شاید ظهورش در آن احتمال اول اقرب باشد.
نظر امام خمینی(ره) و مختار
خداوند (سبحانه و تعالی) در آخرین آیه در طائفهی اول آیات یعنی آیه
195 سورهی مبارکه بقره میفرماید: «
وَ أَنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللهِ» در جهاد در راه خدا (سبحانه و تعالی)، باید از اموالتان نیز، انفاق کنید، یعنی طبق ظاهر آیه، انفاق در راه خدا به عنوان کمک به رزمندگان، کمک به جبهههای جنگ، کمک به مقاتلین هم واجب است؛ منتها میفرماید: (
وَ لَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ) یعنی حدّ وسط و اعتدال باید مراعات شود و اینطور نباشد که همهی مالتان را بدهید و خودتان شب گرسنه بخوابید، بلکه باید حد وسطی را رعایت کنید (
وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ) بعد وارد آیه حج میشود که ربطی به قتال و جهاد ندارد. این پنج آیه را در این جا ملاحظه فرموید که راجع به قتال بود.
تبیین مجدد چهار نکته پیرامون محل نزاع
نکتهی اوّل:
بحث در اصل مشروعیت جهاد ابتدایی است.
باز این تذکر را عرض کنم که ما هنوز بحثمان در «اصل مشروعیّت جهاد ابتدایی» است، حالا اگر کسی گفت ما اصلاً جهاد ابتدایی نداریم، در این صورت دیگر نوبت به بحث دوم نمیرسد که آیا اذن معصوم(ع) در جهاد ابتدایی لازم است یا نه؟ اما اگر ما گفتیم جهاد ابتدایی در اسلام داریم آن وقت بحث دوم که بعداً ان شاء الله مطرح خواهیم کرد، مجال پیدا میکند که آیا اذن معصوم(ع) در جهاد ابتدایی شرط هست یا خیر؟
نکتهی دوم:
بررسی فتاوای فقهاء پیرامون جهاد ابتدایی
این نکته را نیز عرض کنم که مرحوم محقق خوئی(ره) با اینکه مسئلهی ولایت فقیه را از نظر علمی قبول ندارند، اما یک فتوای منحصری دارند که میفرمایند: جهاد ابتدایی نه تنها در اسلام مشروع و واجب است و نیازی به اذن معصوم(ع) ندارد، حتّی بالاتر، نیازی به اذن فقیه نیز ندارد، یعنی اگر در یک زمانی، عموم مؤمنین دیدند، شرایط جهاد ابتدایی هست، باید انجام بدهند، این یک فتوای منحصری است که ما بعداً ان شاء الله در این بحث پیرامون این فتاوای مختلف، مطالبی را مطرح میکنیم، فقط میخواستم تذکر بدهم که ما فعلاً هنوز وارد این بحث نشدیم که آیا جهاد ابتدایی نیاز به اذن معصوم(ع) دارد یا ندارد؟
نکتهی سوم:
تحقیق پیرامون نظریههای منکرین و مثبتین جهاد ابتدایی در اسلام
فعلاً در مقابل این نظریه، گفتیم یک نظر صاحب کتاب «جهاد در اسلام» که گفتیم اصل نظریهاش را از صاحب کتاب «تفسیر المنار» گرفته، یعنی نظریه هم مال خود ایشان نیست، پیداست که از «تفسیر المنار» گرفته، اینها قائلند به اینکه: «اصلاً در اسلام چیزی به نام جهاد ابتدایی نداریم، تمام آیاتی که در مورد جهاد در قرآن هست فقط جهاد دفاعی است»؛ آن وقت به دنبال این نظر ادعا کردند: «تمام جنگهایی که پیامبر(ص) داشته، دفاعی بوده» که ما ان شاء الله بحث آیات را تمام کنیم، یک بحث خوبی داریم در اینکه برخی از جنگهای پیامبر(ص) را اثبات خواهیم کرد که دفاعی نبوده بلکه ابتدایی بوده است.
پس ما فعلاً در مقام اصل مشروعیت جهاد ابتدایی هستیم، یعنی اینکه اگر بپرسند آیا جهاد ابتدایی در اسلام هست یا نیست؟ باید پاسخ او را بدهیم یعنی اگر بعداً کسی هم بگوید: تمام جنگهای پیامبر دفاعی بوده، باز نافی بحث جهاد ابتدایی نیست که ما جهاد ابتدایی داریم، یعنی ممکن است بگوییم قرآن جهاد ابتدایی را دلالت دارد به عنوان یکی از واجبات و ارکان، اما در زمان پیامبر(ص) هم اتفاق نیفتاد، چه اشکالی دارد؟
مگر ما در بحث آیه خمس نمیگوییم خمس را قرآن میگوید: از هر فائدهای که به دست آوردی باید خمس بدهی، (
وَ اعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ) انفال41 که ائمه طاهرین(علیهم السلام) بعداً استدلال کردند که در ربح تجارت، خمس وجود دارد، بعد میگویند: آیا در زمان رسول خدا(ص)، ایشان از درآمد مردم خمس گرفته یا نه؟ میگوییم بر فرض نگرفته باشد! اول اسلام بوده ولو اینکه ما در بحث آیات الاحکام دو روایت پیدا کردیم که در زمان رسول خدا(ص) خمس سود درآمد و کار گرفته شده؛ یعنی پیامبر دستور دادند که گرفته شود. حالا میخواهیم بگوییم نظیرش در باب جهاد ابتدایی هم هست ما ممکن است بگوییم قرآن به اعلی صوته دلالت دارد بر مشروعیّت و وجوب جهاد ابتدایی و اگر بعداً هم نتوانستیم اثبات کنیم پیامبر(ص) جهاد ابتدایی داشته، مشکلی ندارد، در عین اینکه ما اثبات خواهیم کرد پیامبر(ص) جهاد ابتدایی داشته است.
نکتهی چهارم:
بررسی دلالی طائفه اول از آیات؛
پس بحثها را نباید مخدوش نمود، ما الآن دنبال پاسخ به این سؤالیم که این آیات، چه دلالتی دارند؟
مطلب اول:
نفی دلالت پنج آیه بر جهاد دفاعی
قبلاً عرض کردیم کسانی که «
الَّذينَ يُقاتِلُونَکُمْ» را شرط میگیرند و میگویند آیه میفرماید: با کسانی که با شما جنگ میکنند بجنگید، فقط جهاد دفاعی؛ بعد ادعا میکنند: «
وَ اقْتُلُوهُمْ» میگویند این «هم» هم برمیگردد به آنهایی که دارند با شما جنگ میکنند و در ادامه میگویند: «
وَ اقْتُلُوهُمْ» نیز، یعنی آنهایی که با شما جنگ میکنند به تعبیر دیگر این عده، کل این پنج آیه را میخواهند ببرند در باب جهاد دفاعی! البته همان طور که گفته شد، ریشهی این نظریه این است که ما «
الَّذينَ يُقاتِلُونَکُمْ» را شرط بگیریم در حالی که ملاحظه فرمودید ما گفتیم این «
الَّذينَ يُقاتِلُونَکُمْ» شرط نیست؛ چه اینکه خدا(سبحانه و تعالی) میتوانست بفرماید: «و قاتلوا فی سبیل الله إن قاتلوکم» چرا فرموده «
الَّذينَ يُقاتِلُونَکُمْ»؟ ما گفتیم این فراز عنوان مشیر است، مثال روشنی هم گفتیم مثل این است که آن آدمی که آنجا ایستاده را اکرام کنید، به این معنا نیست که اگر ایستاده اکرام کنید و اگر نشست احترامش نگذارید، این یک حرف روشنی است. و اساساً این حکم ضروری عقل است که اگر به انسان حمله شود از خود دفاع میکند پس جهاد دفاعی نیاز به دستور ندارد بلکه این جهاد ابتدایی است که نیازمند تشریع است و این نیز قرینهی خوبی بر جهاد ابتدایی است.
پس به نظر صحیح، «
الَّذينَ يُقاتِلُونَکُمْ» شرط نیست، وقتی شرط نشد آیه یعنی: «قاتلوا کفّارا»، با کفار بجنگید و باز «
حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ» ببینید ما گفتیم شما میخواهید آیه را به جهاد دفاعی معنا کنید «
حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ» را چکار میکنید؟ آن وقت آیه میگوید در آیه بعد میفرماید هر جا اینها را پیدا کردید بکشید، یعنی اگر رفتید مکه یک مشرکی در خانهاش خواب است و نیامده با شما جنگ کند او را بکشید، معنای «
حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ» این است، اطلاق دارد. «فی حلّ أو حرم» در حال قتال با شما باشند یا نباشند.
مطلب دوم:
بررسی نسخ برخی از آیات و بیان مراحل تشریع حکم قتال
آن وقت عدهای آمدند «
الَّذينَ يُقاتِلُونَکُمْ» را شرط گرفتند و گفتند آیه بعد ناسخ این آیه است، میگویند آیه 190 فرموده اگر با شما جنگیدند بجنگید، آیه بعد میگوید نه، (
وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ) این میشود ناسخ آیه قبل. اما حالا ببینید ما روی جهاد ابتدایی، آیات را معنا میکنیم، گفتیم «
الَّذينَ يُقاتِلُونَکُمْ» شرط نیست. پس آیه اول میفرماید اصل قتال واجب است؛ یعنی «
وَ قاتِلُوا في سَبيلِ اللهِ»، پس اصل وجوب جهاد را بیان میکند، بعد میفرماید و لا تعتدوا، در این جهاد ابتدایی تعدّی نکنید، گفتیم «وَ لا تَعْتَدُوا» هم مطلق است، هر چیزی اسمش عدوان و ظلم باشد، کشتن زنها و بچهها، آتش زدن درختها و مسموم کردن آبها تمام اعتدا است، اصلاً خود «
وَلاَ تَعْتَدُوا» آنجایی معنا دارد که آدم به کسی بگوید که برو این کار را بکن ولی مراقب باش تند نروی! اما اگر کفار آمدند و با مسلمین میجنگند و تمام مسلمانها را از بین میبرند، آیا جائز است که بگوییم «
وَلاَ تَعْتَدُوا»، شما مسلمانها اعتداء نکنید؛ خیر اصلاً تناسبی وجود ندارد! به نظر ما خود «
وَلاَ تَعْتَدُوا» یک تناسب روشنی با جهاد ابتدایی دارد، خدا(سبحانه و تعالی) میفرماید بروید مقاتله کنید ولی باید نظم داشته باشد حق ندارید اعتدی کنید.
بعد میفرماید: هر جا پیدایشان کردید اینها را بکشید و تمام اینها را از مکه بیرون کنید (
وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوکُمْ) سؤال این است که اگر ما آیات را به جهاد دفاعی معنا کردیم چرا (
وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوکُمْ)، اصلاً وجوب اخراج یکی از شئون و فوائد جهاد ابتدایی است، یعنی شما بروی مکه را از لوث اینها پاک کنید یا بکشیدشان یا بیرونشان کنید، اما اگر جهاد دفاعی باشد، حال اگر مسلمین به مکه رسیدند و غلبه با مسلمانها شد حالا یک عده از کفار هم هستند، دیگر در جهاد دفاعی معنا ندارد ما اینها را از مکه بیرون کنیم، ولی اگر جهاد ابتدایی است؛ خدای تبارک و تعالی میفرماید مقاتله کنید ولی اعتداء نکنید، هر جا که پیدایشان کردید بکشید، از مکه هم بیرونشان کنید، مکه را از کثافت و لوث وجود اینها پاک کنید.
بعد هم فرمود: (
وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ) به ذهنم میآید چهار پنج قرینه شد که فتنه به معنای کفر است و به معنای شرک است، فرمود اینکه شما میروید اینها را میکشید فکر نکنید بگویید ما در مکه اینها را نمیکشیم، کفر اینها در مکه بدتر از کشتن اینها در مکه است! بعد از حیث مکان فرمودند حرمت مسجد الحرام را نگه دارید اگر اینها در مسجد الحرام با شما جنگ نکردند شما در مسجد الحرام با ایشان جنگ نکنید، اما «
فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ» اگر در مسجد الحرام با شما جنگ کردند شما هم جنگ کنید.
پس به نظر منکرین جهاد ابتدایی این آیات دلالت دارد بر دو چیز؛ یک. جهاد دفاعی؛ دو. نفی مشروعیّت جهاد ابتدایی. اما به نظر ما «و الله اعلم» چون ما در مقابل خدا(سبحانه و تعالی)، جاهل مطلق هستیم به نظر ما این آیات به خوبی ظهور در جهاد ابتدایی دارد، چرا که آیه اول میفرماید مقاتله کنید و اعتدا نکنید، در آیه دوم هر جا پیدا کردید بکشید از مکه هم اخراجشان کنید، فتنه بدتر از قتل است، در مسجد الحرام با اینها جنگ نکنید مگر اینکه اینها جنگ کنند، چهار مطلب در آیه دوم است که تمامشان با جهاد ابتدایی سازگاری دارد. و در آیه بعد میفرماید: (
وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ) شما بروید جنگ کنید و جنگ را ادامه بدهید تا زمانی که شرک از بین برود (
وَ يَکُونَ الدِّينُ لِلهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلّا عَلَى الظَّالِمينَ).
بررسی نظریهی علامه طباطبایی(ره) پیرامون کیفیت نزول طائفهی اول آیات
مرحوم علامه طباطبائی(ره) میفرمایند: این پنج آیه، برای بیان حکم واحد که همان تشريع قتال با مشركين است، با هم نازل شدند، نه اينكه در شؤوني مختلف نازل شده باشد، كه بعضي ديگر احتمالش را دادهاند؛ بدین بیان که:
آیه 191 فراز (وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ): از جهت تشديد آن را تحديد مينمايد و علامه(ره) میفرمایند: «و اقتلوهم من حیث التشدید» (وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتَّى يُقاتِلُوکُمْ فيهِ فَإِنْ قاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذلِکَ جَزاءُ الْکافِرين)
مناقشه بر نظر علامه(ره) از منظر مختار:
حالا به نظرم اینجا یک حاشیهای به فرمایش علامه(ره) بزنیم که «و اقتلوهم من حیث التشدید» نیست که بخواهند بفرمایند تشدید بر وجوب قتال، نه! «من حیث ثقفتموهم» است یعنی هر جا که اینها را پیدا کردید ولو در خانهشان خوابیدهاند.
جلسهی آتی: بررسی بحث نسخ برخی از آیات
پس ببینید این آیات چقدر زیبا، گویا و روشن در باب جهاد ابتدایی است بدون اینکه هیچ تزلزلی از این معنا داشته باشد و به نظر میرسد که آیات دلالت بر این معنا دارد. حالا بحث دیگری که فردا میخواهیم ان شاء الله دنبال کنیم، بررسی این ادعاست که برخی گفتند آیه 191 ناسخ آیه 190 است، برخی گفتند آیات در سوره توبه ناسخ این آیه 190 است، آیا اساساً در این آیات مسئلهی نسخ مطرح است یا مطرح نیست؟ این را ان شاء الله فردا دنبال میکنیم.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
نظری ثبت نشده است .