موضوع: جهاد ابتدایی
تاریخ جلسه : ۱۳۹۱/۵/۱۱
شماره جلسه : ۹
-
بررسی دو قول پیرامون جواز یا امتناع نسخ در آیات:
-
قول اول: بیان چهار ادّعا دربارهی وجود و جواز نسخ در طائفهی اول آیات
-
بررسی ادلهی قائلین به وجود نسخ در آیات
-
قول دوم: بیان دو ادعا دربارهی عدم وجود و امتناع نسخ در طائفهی اول آیات
-
بررسی ادله منکرین مبنی بر عدم وقوع نسخ در قرآن در ضمن چند مطلب:
-
مطلب اول: بررسی معنای لغوی و اصطلاحی نسخ
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
یادآوری: دلالت روشن طائفهی اول آیات بر جهاد ابتدایی
بررسی دو قول پیرامون جواز یا امتناع نسخ در آیات
قول اول:
بیان چهار ادّعا دربارهی وجود و جواز نسخ در طائفهی اول آیات
ادّعای اوّل:
آیه صد و نود بقره، ناسخ آیهی هفتاد و هفت نساءاین است که این آیه شریفه 190 یعنی (وَ قاتِلُوا في سَبيلِ اللهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدينَ) ناسخ آن آیهی کف در 77 نساء است که فرمود: (أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّواْ أَيْدِيَكُمْ وَ أَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَ آتُواْ الزَّكَاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَ قَالُواْ رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتَاعُ الدَّنْيَا قَلِيلٌ وَ الآخِرَةُ خَيْرٌ لِّمَنِ اتَّقَى وَ لاَ تُظْلَمُونَ فَتِيلاً) چون مسلمانها قبلاً مأمور به کف یعنی خودداری و مقابله نکردن بودند. به عبارت دیگر آن چه که قبلاً برای ایشان واجب بود وجوب الکف بود، وجوب الصفح بود، و اعفوا و اصفحوا، آیاتی که قبلاً خواندیم. بعد بگوییم این آیه 190 ناسخ این وجود کف است این یک ادعا.
ادعای دوّم:
صدر آیه صد و نود بقره، منسوخ است به آیه دیگر؛
قول اول:
ناسخ، آیهی سی و شش سورهی توبه است
قول دوّم:
ناسخ آیهی صد و نود و یک سورهی بقره است
قول سوم:
ناسخ، آیهی بیست و نه سورهی توبه است
قول چهارم:
ناسخ، آیهی پنجم سورهی توبه است
ادّعای سوم:
فراز دوم آیه صد و نود و یک، منسوخ به آیه صد و نود و سه
ادّعای چهارم:
آیهی صد و نود و چهار، منسوخ به آیه سی و شش سورهی توبهو هم چنین آیهی 194 بقره که فرمود: (الشَّهْرُ الْحَرامُ بِالشَّهْرِ الْحَرامِ) برخی گفتند خود این آیه هم با (وَ قَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً) در سوره توبه نسخ شده. این چهار ادعا که در این آیات شریفه شده.
بررسی ادلهی قائلین به وجود نسخ در آیات
ادعای نسخ هم در میان مفسّران شیعه طرفدار دارد و هم در میان مفسران عامه، مخصوصاً در میان مفسران عامه زیاد اینجا مسئله نسخ را مطرح کردند. آن وقت در بین شیعه، علاوه بر اینکه برخی از مفسران مسئله نسخ را مطرح کردند، به ائمه معصومین(ع) هم نسبت داده شده است؛ از جمله محققین زیر:
مرحوم عبد علی بن جمعة العروسی حویزی(ره) در تفسیر «نور الثقلین»:
مرحوم علامه مجلسی(ره) در «نوادر الغزواة»
شیخ طوسی(ره) در «التبیان فی تفسیر القرآن» به نقل از ربیع بن انس و عبدالرحمن بن زید بن اسلم
مناقشه علامه طباطبایی بر نظر ربیع و عبدالرحمن
مناقشه بر نظر علامه طباطبایی(ره) از منظر مختار؛
قول دوم: بیان دو ادعا دربارهی عدم وجود و امتناع نسخ در طائفهی اول آیات
ادعای اول: تدریجی بودن آیات قرآن، نافی نسخ از منظر علامه طباطبایی(ره)
ادعای دوم: انکار کبرای کلی وجود نسخ در قرآن، از منظر محقق خویی(ره)
ادعای اول:
راه تدریجی بودن مشروعیّت قتال وارد شدند که ما باید این را بحث کنیم که آیا تدریجی بودن دلیل بر عدم نسخ است یا اینکه نسخ با تدریجی بودن هم سازگاری دارد، منافات ندارد که تدریجی باشد اما مسئلهی نسخ هم در کار باشد.ادعای دوم:
و آنچه مهمتر است این ادعاست که اصلاً اینکه ما بگوییم در قرآن، نسخ وجود دارد، حرف بیاساسی است.
بررسی ادله منکرین مبنی بر عدم وقوع نسخ در قرآن در ضمن چند مطلب
مطلب اول: بررسی معنای لغوی و اصطلاحی نسخ
الف. بررسی معنای لغوی نسخ، در ضمن سه معنا
کلمهی نسخ به چه معناست؟ چند معنای لغوی برای نسخ ذکر کردند، که عبارتند از:معنای اول:
یکی استکتاب است، میگویند من این کتاب را از روی آن کتاب استنساخ کردم، این یک نسخهای از آن است به معنای استکتاب.معنای دوم:
به معنای نقل و تحویل «و إذا بدلنا آیةً مکان آیة» یا در بعضی از آیات دیگر کلمه نسخ به معنای نقل دادن از یک مکان به مکان دیگر، تغییر دادن از جایی به جای دیگر.معنای سوم:
نسخ به معنای ازاله است، زائل کردن و از بین بردن، میگوییم این منسوخ شد یعنی از بین رفت و کالعدم است. اما در معنای اول و دوم اصلاً بحث ازاله مطرح نیست، لیکن در معنای سوم میگوییم نسخ به معنای ازاله است، وقتی خورشید آمد، سایه را نسخ کرد، یعنی سایه را از بین برد و ازاله کرد.
ب. بررسی معنای اصطلاحی نسخ، در ضمن سه قید
قید اول: عدم تقیید ظاهری حکم به زمان خاصی
قید دوم: عدم انتفاء موضوع
آن وقت قید دوم این است که موضوع نیز، باقی باشد، یعنی الآن اگر یک چیزی موضوعش منتفی شد دیگر نمیگویند اینجا نسخ است مثلاً کسی که مالک یک مالی است، وقتی مال از بین رفت مالکیّتش هم از بین میرود، یعنی دیگر نمیگویند اینکه مال از بین رفت، ناسخ مالکیّت است! زیرا موضوع مالکیّت، وجود مال است، یعنی وقتی مال از بین رفت، مالکیّت نیز، از بین میرود، از آن طرف موضوعش خود مالک است، حالا مالک از دنیا رفت، دیگر نمیتوانیم بگوییم آن میّت مالک این مال است، اگر در یک جا یک حکمی با انتفاء موضوع از بین برود این هم تعبیر به نسخ نمیشود، نسخ آنجایی است که یک حکمی به حسب ظاهر ظهور در استمرار دارد، موضوعش هم باقی است.قید سوم: لزوم رفع تشریعی و انشائی بودن حکم
اینکه باید این رفع یک رفع تکوینی هم نباشد، بلکه در عالم تشریع باشد، حالا اگر یک چیزی را خدای تبارک و تعالی ایجاد کرد و تکویناً از بین برد این را هر چند میگویند نسخ تکوینی، اما نسخ اصطلاحی مربوط به عالم تشریع است. ببینید این کلمه انشاء را هم که آوردیم گاهی اوقات آدم دو آیه را در قرآن میبیند، اینها حکم انشائی نیست، مسئله إخبار در کار است نمیگویند آنجا نسخ است مثلاً در همین سوره واقعه در یک آیه میفرماید: (ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِينَ وَ قَلِيلٌ مِّنَ الْآخِرِينَ) در آیه 13 واقعه نسخ بین دو امر خبری واقع نمیشود، بین دو تا آیهای که عنوان خبر را دارند، در مقام بیان حکم و انشاء نیستند، واقع نمیشود، پس نسخ باید در عالم تشریع و عالم انشاء باشد، حالا این معنای اجمالی نسخ.جلسهی آتی ان شاء الله کتاب «البیان فی تفسیر القرآن» مرحوم آقای خوئی(ره) را ملاحظه کنید و ببینید فرمایش ایشان که میفرمایند: ما اصلاً در قرآن نسخ نداریم آیا درست است یا خیر؟
نظری ثبت نشده است .